این قاتل 22 ساله تهرانی به ١6بار اعدام محکوم شد
15 سال پیش در چنین روزی یکی از قاتلان سریالی ایران اعدام شد. محمد بسیجه معروف به بیجه در ٢6اسفندماه سال ١٣٨٣به جرم تجاوز و قتل ١٧کودک و ٣بزرگسال به ١٠٠ضربه شلاق، ١5سال حبس، ١6بار قصاص و اعدام محکوم شد.
داستان قتلهای بیجه از دهم شهریورماه سال٨٣ و با گزارش ناپدید شدن ٣دانشآموز به پلیس آغاز شد. قبل از این تاریخ هم کودکان دیگری ناپدید و یا جنازههای متلاشی شدهشان پیدا میشد اما هیچوقت خانوادههایشان به دلیل اینکه مهاجر غیرقانونی بودند، شکایت نمیکردند تا مبادا مجبور به ترک ایران شوند. از این رو پلیس موضوع را با جدیت پیگیری نکرده بود. تا اینکه شکایت رسمی خانواده این ٣دانشآموز، پلیس آگاهی را مجبور به پیگیری ماجرا کرد. در تحقیقاتی که انجام شد ٣نفر دستگیر شدند که یکی از آنها به «علیباغی» معروف بود.
باغی در بازجوییها اعتراف کرد که با دیگر دستگیرشدگان و یکی از دوستانش بچهها را ربوده و در جایی نگهداری میکنند. باغی اطلاعات دقیقی از نفر چهارم نداد ولی پلیس در تحقیقاتش به فردی به نام محمد مظنون شد و او را دستگیر کرد. محمد هم در بازجوییها اعترافی نکرد تا اینکه او و باغی را رو در رو کردند و در این بازجویی راز ٢٠فقره قتل فاش شد. آنها ٩قتل را با همدستی یکدیگر و بقیه را «محمد بیجه» به تنهایی انجام داده بود. بیجه در اعترافاتش گفت که اولین قتل را در اسفند سال٨١، ٢سال قبل از دستگیری انجام داده است.
بیجه سال۶١ در شهرستان قوچان متولد شده بود، در ۴سالگی مادرش را از دست داده و زیردست پدری عصبانی و نامادری بزرگ شد. او چند سال بعد به همراه ۶خواهر و ۶برادر ناتنی به تهران نقل مکان کرد. بیجه علاقه زیادی به درس خواندن و مدرسه رفتن داشت ولی در سن ١١سالگی پدرش او را مجبور کرد تا در یک کوره آجرپزی کار کند. بیجه در همین سن مورد تجاوز و آزار و اذیتهای یکی از آشنایان قرار گرفت و آنقدر از خودش بدش آمد که یک بار تصمیم به خودکشی گرفت ولی موفق نشد. همین مسائل باعث ایجاد عقدههایی عمیق در وجودش بودند تا بخواهد در بزرگسالی ظلمی را که در کودکی دیده بود جبران کند.
بیجه در تمام زندگیاش آرامشی نداشت و به هیچکدام از خواستههای زندگیاش نرسیده بود، تا اینکه به گفته خودش در سال٨١ بعد از تجاوز و کشتن پسری هشتساله که بدنش را با سنگ متلاشی کرده بود، به آرامش رسید و حتی در صحنه قتل حاضر شد و در مجلس ختم آن پسر هم شرکت کرده بود. بعد از آن بیجه به قتل و تجاوزهایش ادامه داد تا آرامشش را تمدید کند، به حدی که اگر فاصله بین قتلها زیاد میشد دوباره احساس ناآرامی میکرد. بیشترین لذت بیجه در از بین بردن جسد مقتولانش بود به خصوص زمانی که میدید جنازهها پیدا نمیشوند یا پلیس نمیتواند قاتل را شناسایی کند. در نتیجه این اقدامات شرورانه، کوره آجرپزی که بیجه در آن کار میکرد به کوره آدمسوزی تبدیل شده بود و او چند نفر از مقتولانش را آنجا سوزانده بود.
بیجه انگیزه قتلهایش را کمک به کودکان پاکدشتی میدانست و در دادگاه گفته بود: «چون در بچگی حسرت کشیدم، وقتی بچههای پاکدشت را میدیدم آنها را میکشتم تا از زندگی آینده و سختیها نجاتشان دهم.»
بیجه قبل از شلاق و اعدام، ٣چیز را به عنوان عامل بدبختیاش معرفی کرد. اولی تجاوزی که در کودکی به او شد، دوم فقر اقتصادی و آرزوی پولدار شدن و سوم کتکهای پدر و آزارهای نامادریاش. در روز اعدام بیجه بیش از ۵ هزار نفر از مردم پاکدشت در محل حاضر شده بودند و برادر یکی از مقتولان با چاقو به بیجه حمله و او را زخمی کرد.
علی باغی همدست محمد بیجه که در ٩فقره از قتلها دست داشت نیز به ١۵سال حبس محکوم شده بود، حکمی که با واکنشهای منفی خانواده مقتولان روبهرو شد اما این حکم تغییر نکرد. حالا ١۵باغی همین روزها آزاد شود. سال از آن حکم میگذرد و شاید علی همین روزها آزاد شود.
منبع:رکنا