نقد فیلم مادر قلب اتمی ساختهی علی احمدزاده؛ رانده شده از بهشت
داستان آرینه و نوبهار، نماینده ی قشر جوانِ طبقه ی بورژوا یا متوسط رو به بالای ایران معاصر است که در شبی که زمان واریزی یارانه های دولتی است، در حال بازگشت از پارتی شبانه با یک تصادف مسیر زندگیشان تغییر می کند و با شخصیتی مرموز و دیوانه مواجه می شوند که ابژه یا سائق مرگ و نابودیش بر سائق زندگیش می چربد و قصد دارد آنها را نیز در ورطه ی تاریکی که...
داستان آرینه و نوبهار، نماینده ی قشر جوانِ طبقه ی بورژوا یا متوسط رو به بالای ایران معاصر است که در شبی که زمان واریزی یارانه های دولتی است، در حال بازگشت از پارتی شبانه با یک تصادف مسیر زندگیشان تغییر می کند و با شخصیتی مرموز و دیوانه مواجه می شوند که ابژه یا سائق مرگ و نابودیش بر سائق زندگیش می چربد و قصد دارد آنها را نیز در ورطه ی تاریکی که خودش در آن گرفتار است بکشاند. در ادامه با نقد فیلم مادر قلب اتمی با نت نوشت همراه باشید.
مادرِ قلب اتمی دومین ساختهی بلند علی احمدزاده بعد از مهمونی کامی (فیلمی که هرگز مجوز اکران سراسری در کشور را دریافت نکرد و عاقبت با رضایت عوامل فیلم در اقدامی جسورانه در فضای مجازی منتشر شد) است. مادرِ قلب اتمی، فیلمی شبانه است که در بستری سوررئالیستی-روانی شکل می گیرد. داستان آرینه (ترانه علیدوستی) و نوبهار (پگاه آهنگرانی)، نمایندهی قشر جوانِ طبقهی بورژوا یا متوسط رو به بالای ایران معاصر است که در شبی که زمان واریزی یارانه های دولتی است، در حال بازگشت از پارتی شبانه با یک تصادف مسیر زندگیشان تغییر می کند و با شخصیتی مرموز و دیوانه (محمدرضا گلزار) مواجه می شوند که ابژه یا سائق مرگ و نابودیش بر سائق زندگیش می چربد و قصد دارد آنها را نیز در ورطهی تاریکی که خودش در آن گرفتار است بکشاند. فیلم در ساعاتی از شب آغاز و در سپیده دم با عبور شهابی در آسمان به پایان می رسد. در ادامه با نقد فیلم مادر قلب اتمی با نت نوشت همراه باشید.
بیشتر بخوانید: فیلم مادر قلب اتمی کاری از علی احمدزاده؛ تیغ دو لبه سینمای ایران
نقد فیلم مادر قلب اتمی
در نقد فیلم مادر قلب اتمی باید خاطر نشان کرد، فیلم از زبان راوی اول شخص (محمدرضا گلزار) در قالب نریشن روایت می شود که ماجراهای فیلم را رؤیای خود و خواب و خیال آرینه و نوبهار معرفی می کند و خود را که بخشی از رؤیای آنهاست و در آن حضور دارد. بر طبق قوانین خواب ها و ضمیر ناخودآگاه محدودیت زمانی وجود ندارد و راوی همان طور که می تواند در خواب خود باشد، همزمان می تواند در خواب های دیگران هم حضور داشته باشد. در نقد فیلم مادر قلب اتمی ، با ماهیت چندلایهی بی زمانی مواجهیم.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم خوک کاری از مانی حقیقی، کلاژی یکدست
هر شخصیت تازه ای که به فیلم اضافه می شود بخشی از شخصیت راوی است که آن را برای مخاطب افشا می کند. فیلم که گوئی در ضمیر ناخودآگاه راوی می گذرد ما را با سایه ها (زوایای تاریک یا قسمت هائی که به دلایلی پنهان یا سرکوب می شوند) مواجه می کند. آرینه و نوبهار آنیماهای (بخش زنانهی روان مرد) شخصیت راوی هستند که می توانند شخصیت را به ثبات و کنترل درونی سوق دهند. آرینه بخش منطقی، امیدوار، دارای آگاهی مدرن که بلوغ فکری و احساس مسئولیت از مشخصه های بارزش است که تدبیر و خرد زنانه را بسط می دهد و همچنان بخش سرگردان روان راوی است و نوبهار بخش مطیع، بیمار و معصومی که در دنیای کودکانه اش به سر می برد و مدام به دنبال حامی و تکیه گاه است. در نقد فیلم مادر قلب اتمی ، کامی، پلیس و مجید التکریتی (صدام) نیز وجوه دیگری از شخصیت واحد راوی هستند. کامی میل به کشف روابط علت و معلولی پدیده ها دارد، از بمب هسته ای و پیشینهی ساخت توالت فرنگی و ایرانی و فرهنگ ایرانی می گوید، پلیس سعی دارد بخش مثبت که در ذات خود منفی است و کنترل کنندهی هرج و مرج حاکم بر پدیده هاست را ترویج کند و صدام که همچون شخصیت واقعی راوی سلطه گر، دیکتاتور، متجاوز، روان رنجور با خشمی فروخورده و خودشیفته است.
بیشتر بخوانید: فیلم شعله ور به کارگردانی حمید نعمت الله؛ اتفاقهای تصنعی و آبی بر آتش
راوی که کودکی بی سرپرست بوده است، در تلاش است در دنیای پیش رویش جایگاهی داشته باشد و چون در بستر خانواده ای نرمال پرورش نیافته و نتوانسته با واقعیت تلخ وجودیش کنار بیاید و در ادامه با حقایق صعب جهانی سخت و مشکلات کودکی سر راهی رو به رو می شود، با ترسی مرموز که در درونش نهادینه شده مواجه می شود و در ادامه دست به خشونت و اختلال می زند. از دیدگاه ماکس شلر فیلسوف آلمانی در نقد فیلم مادر قلب اتمی ، طبقهی متوسط و بالای متوسط عرفی ایران در جایگاهی قرار دارد که هر آن می تواند به کینه توزی دچار شود.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم فروشنده اثر اصغر فرهادی
این طبقه که میان ایدئولوژی انقلاب و ایدئولوژی مصرفی غرب گرفتار آمده، ناتوان از خواسته های خود است، اما در عین حال مدام در حال مقایسهی خود با این یا آن گروه است. این طبقه خود را در دنیای ذهنی خود برتر می داند. اما نه قدرت رقابت با همتایان خود در غرب را دارد و نه توان مبارزه با حریف خود در داخل را. مشخصهی کینه توزی این طبقه «افراط های خودویرانگر است». این طبقه در آرزوی نمایش خود است. اما ناگزیر به دنیای خصوصی شدهی خود که تصاحب پول، سکس و مصرف هر چه بیشتر مشخصهی آن است پرتاب شده است. این ویژگی شلر به وضوح در شخصیت های کلیدی فیلم آرینه، نوبهار، کامی و بویژه خود راوی که شخصیت واحد قصه است نمود پیدا می کند.
– من بچه که بودم خیلی دزدی می کردم. چون هر چی که می خواستم، خدا بهم نمیداد. بعد من هر چی رو که می دیدم بر میداشتم می دونین چرا؟ چون خدا منو می بخشید…
بیشتر بخوانید: فیلم برادرم خسرو اثری از احسان بیگلری, ای خسروی خوبان نظری سوی گدا کن
این تئوری راوی در نقد فیلم مادر قلب اتمی ، در نظریهی رقابت تقلیدی رنه ژیرار فیلسوف اجتماعی فرانسوی نیز متبادر می شود. در این تئوری، ژیرار ریشهی همهی خشونت ها را میل آدمیان به تقلید از دیگری برای دست یابی به چیزهائی که او دارد می باشد و کسانی که در این رقابت شکست می خورند، سرخورده می شوند و به خشونت متوسل می شوند. راوی نیز از کودکی به این نوع رفتار (رقابت تقلیدی) عادت کرده است و درونش نهادینه شده است. او هر چه را که می خواهد باید به دست آورد و اگر نتواند به خشونت متوسل می شود. بدهی آرینه و نوبهار را پرداخت می کند تا در مقابل بتواند آنان را تا مرز جنون و مرگ پیش ببرد. در دیالوگ هائی با آرینه با اشاره به نوبهار، خواسته اش را شفاف آشکار می کند:
– من با اون می رم.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم هامون اثر داریوش مهرجویی
و در مقابل وقتی با پاسخ محکم آرینه مواجه می شود، پاسخ می دهد:
– من بخوام میشه…
مدام فلسفه بافی می کند و در موقعیت مکانی تونل که ماهیتی ابزورد دارد از پنج در مهم جهان سخن می گوید که قرار است نوبهار مهم ترین آنها را باز کند و به دنیای موازی بپیوندد که مانند بهشت است. جهانی عاری از مرگ و درد و جنگ. وقتی نوبهار را مجاب می کند و به تملک خود در می آورد، او را با توهین و تحقیر و خشونت سرکوب می کند و آن دو را وارد بازی تاریک تری می کند تا آنها را به ورطهی مرگ و نابودی بکشاند. در طول فیلم در نقد فیلم مادر قلب اتمی ، به کرات دربارهی تروریسم، بن لادن، هیتلر، چاوز و سلاح کشتار جمعی بحث می شود. علت وجودی تروریسم از دیدگاه ژیرار، نه در تفاوت میان ما و تروریست ها، که در میلی غضب آلود و جنون آمیز به همرنگی و همسانی است.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم جشن دلتنگی به کارگردانی پوریا آذربایجانی ، واقعیت روابط مجازی
تروریست ها از غرب رویگردان نیستند، بلکه نمی توانند از آن و از قبول ارزش های آن بپرهیزند ولو اینکه به آن اقرار نکنند. بن لادن تحت نام و عنوان اسلام می خواهد آن دسته از مردم جهان سوم را که در مناسبات رقابت تقلیدشان با غرب، سرخورده یا قربانی شده اند متحد سازد و علیه غرب بسیج کند. خشونت در نظام اقتصادی ما نیز حضور گسترده ای دارد. خشونت فقط این نیست که من در تظاهرات کتک بخورم، اگر صاحبخانه ام بگوید سه ماه دیگر باید بروی و من هیچ پناهی نداشته باشم، این هم خشونت است. یا اگر مریض شوم و پول نداشته باشم به بیمارستان خصوصی بروم، این هم خشونت است و باید سه ماه درد را در صف بیمارستان دولتی سپری کنم. مردم اینگونه در روابط اقتصادیشان نسبت به یکدیگر خشن و خشن تر می شوند. در نقد فیلم مادر قلب اتمی ، اولین گره افکنی فیلم با مسئلهی یارانه ها اتفاق می افتد. آرینه و نوبهار نمی توانند بدهی شخصی که با او تصادف کرده اند و بعدها راوی (محمد رضا گلزار) را پرداخت کنند چون گرفتن پول از ای تی ام ها در هنگام واریزی یارانه ها غیر ممکن است. پس اگر زندگی کسی میان خط باریکی در مرز بودن یا نبودن قرار گیرد با این شرایط چه باید بکند؟ این خشونت از طرف افراد دیگری که از این مسئله گریخته اند تشدیدتر و حادتر می شود. همچون راوی که خشونت مضاعفی را تزریق می کند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم لاتاری ساختهی محمدحسین مهدویان ترویج خشم و توهین به ایران
بر پایهی این تعریف، فیلم را می توان در زمره فیلم های موسوم به slasher قرار داد که خشونت مردسالارانه در قالب ضرب و شتم بین شخصیت های زن و مرد فیلم رد و بدل و آشکارا نمایش داده می شود. مسئلهی خشونت که در این اواخر گریبانگیر جامعهی ایرانی شده است در فیلم ها نیز بستر مناسبی برای پرداخت پیدا کرده و فقط به مطرح کردن آن بسنده می شود بدون آنکه جهت گیری و راه حل مثبتی برای آن اندیشیده شود.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم زرد کاری از مصطفی تقیزاده
در نقد فیلم مادر قلب اتمی ، در انتها راوی سلطه گر در سکانس نفس گیر بازی سنگ کاغذ قیچی که از سکانس های موفق فیلم است، موفق می شود در مرگی خودخواسته سایهی روان رنجور، متجاوز و خشن خود را بکشد و با به دست گرفتن کنترل ماجرا از سوی آرینه به مثابهی عقل خودآگاه و مظهر خرد، به ثباتی آرام کننده دست یابد. استفادهی مناسب و قابل تأمل کارگردان و نویسنده در نقد فیلم مادر قلب اتمی ، از لوکیشن هائی مانند آسانسور، تونل و حتا توالت که ماهیتی ابزورد دارند، زوایای دیگری را از کارکرد لوکیشن و اشیاء به مثابهی عامل به چالش کشیدن مفهوم ابزورد در سینمای ایران باز می کند، که تازه و نو است و تبدیل به امضای شخصی در فرم ساختاری سینمای احمدزاده می شود.
آسانسور مفهومی سیزیف بار دارد که هر روز آدم هائی را از بالا به پایین و بالعکس می برد؛ همچون سیزیف که محکوم بود سنگی را به بالای کوه هدایت کند و با سقوط سنگ به پایین دوباره به این کار عبث ادامه دهد. آدم ها هر روز با سوار شدن در آسانسور به سراغ همان کار همیشگی و همان زندگی همیشگی شان می روند و محکومند هربار آن را تکرار کنند. در نقد فیلم مادر قلب اتمی، تونل هم ماهیتی ابزورد دارد و هم مثل دنیای برزخ گونه بین بودن و نبودن تعبیر می شود. ماشین ها با وارد شدن در آن گوئی به جهان دیگری هدایت می شوند که در آن هیچ صدایی جز صدای حرکت ماشین ها وجود ندارد، هر کدام به سرعت از هم سبقت می گیرند و در تلاشند از آن گذر کنند(استعاره ای از جهان مادی که انسان ها برای اثبات اهداف و امیال خود در تلاشند و یکدیگر را جا می گذارند)؛ مکانی که به مثابهی آخر خط زندگی هم تعبیر می شود.
احمدزاده به درستی از این مکان اتمسفری برزخ گونه می سازد و دری را در آن تعبیه می کند که در واکنش سوررئالیستی و زیباشناسانهی منحصر بفردی، نمادی از آخر خط می شود. دری که قرار است ما را به دنیای روشن تری (جهان های موازی) هدایت کند. توالت نیز نمونهی دیگری از این کارکرد است با این تفاوت که داخل و خارج شدن در آن تغییر مهمی در انسان ایجاد می کند و آن نوعی واکنش رهائی و رسیدن به آرامش است. کارکردی ابزورد وار که با روشنی و ادامهی زیستن همراه است؛ اما یک تکرار مکررات است.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم مصادره کاری از مهران احمدی، مصائب و بد شانسی های یک پدر و پسر
احمدزاده به خوبی توانسته است با استفاده از شخصیت صدام، لوکیشن تونل و سکانس جذاب سنگ، کاغذ، قیچی انتهائی، اتمسفر سوررئالیستیِ کابوس وار و لینچ واری بیافریند که در جهان فیلم تعریف شده است. خصوصیتی که لینچ در پرداخت صدا به شیوهی تخت (Flatness) در بیان سوررئالیستی خود به کار می گیرد با یک ویژگی اصلی همراه است : صدای غریب و نامتعارفی که هنگامی آن را می شنویم که به امر واقع نزدیک شویم. این صدا برای قرار گرفتن در واقعیت مشکل دارد. برای تعیین جایگاه آن می توان از کیهان شناسی معاصر سود جست، که به صداها توجه می کند که در محدوده و مرزهای عالم هستند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم بدون تاریخ بدون امضا ساختهی وحید جلیلوند، این سکوت سرشار از ناگفته ها نیست!
چنین صداهائی تنها صداهای درونی عالم نیستند، بلکه بازمانده و واپسین پژواک های انفجار مهیب (Big Bang) اند که خود عالم را بوجود آورده اند. در فیلم دیون لینچ که اقتباسی از رمان هربرت است، پیشخدمت انجمن فضائی، با نجواهائی نامفهوم سخن می گوید که با عبور از یک میکروفون، به کلام و گفتار شفاهی بدل می شود- یا به تعبیر لاکانی، از خلال عبور از واسطهی دیگری بزرگ- در توئین پکس هم صحبت های کوتوله ای که در اتاق قرمز سخن می گوید، غیرقابل فهم است. نوعی انگلیسی تغیر صوت داده است و تنها به یاری زیرنویس می توانیم معنای صحبت های او را دریابیم. (زیرنویس نقش میکروفون را بازی می کند یا به تعبیری نقش واسطهی بزرگ). این واسطهی بزرگ در نوع معرفی شخصیت مجید التکریتی و نوع صحبتش با میکروفون، در آمبیانس های فضائی محیط که بیشتر در موسیقی متن بستر سازی می شود، آواهای ابزورد آرینه و نوبهار در اجرای تیتراژ برنامهی کودک و خلاء حاکم بر لوکیشن تونل مطرح می شود. آن چه در بطن این تئوری مطرح می شود، نقطه مقابل نقد دریدایی از مفهوم کلام محوری(Logocentrism) است که در آن صدا همچون واسطهی بیان خود و حضور خود، آن هم به شکلی واهی و غیر واقعی عمل می کند: در عوض ما بعد آسیب زا(Traumatic)، غیر قابل درک، نامفهوم، گستاخ، خودپسندانه و زشت صدا را داریم که همچون نوعی جسم خارجی برای برهم زدن تعادل زندگیمان عمل می کند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم امیر کاری از نیما اقلیما ، روایت متقارن از شخصی نامتقارن و فرم گریز
بیشتر بخوانید: بررسی و تحلیل فیلم لانتوری ساختهی رضا درمیشیان، قشر تحقیر شده و پایین دست
نکتهی بعدی در نقد فیلم مادر قلب اتمی ، بحث ناهمگن بودن بازی های ستاره های فیلم است. بازی های اندازه و باورپذیر ترانه علیدوستی و پگاه آهنگرانی در کنار بازی متوسط گلزار بعنوان شخصیت اصلی فیلم مدام در فیلم پررنگ می شود و باعث پرش تمرکز مخاطب می شود. بازی دوپارهی گلزار بین شخصیت راوی فیلم که شخصیتی خشن و سلطه گر است و خود واقعیش بعنوان محمدرضا گلزار هر لحظه در نوسان است که با اکت های مکانیکی که به نظر می رسد، مشخصاً از جانب کارگردان اعمال شده است به همراه حرکات اضافی این بازیگر که در دیگر کارهایش نیز به چشم می خورد، باعث افت قابل توجه این پرسوناژ شده است و این از درک نشدن کافی پرسوناژ فیلم و شخصیت پردازی مؤثر و درونی کردن نقش می آید که به پرداخت بیشتر و منسجم تری نیاز دارد. در ادامه نقد فیلم مادر قلب اتمی باید گفت تنها سکانسی که گلزار موفق می شود به بطن مفهوم حادثه نفوذ کرده و آن را درونی کند، سکانس موفق سنگ، کاغذ، قیچی در پایان فیلم است. گلزار کماکان بهترین بازی خود را در فیلم موفق بوتیک ساختهی حمید نعمت الله به نمایش گذاشته است. نعمت الله توانسته است با بداهه پردازی جهت دار نقش را درون بازیگر پرورش دهد و شاخ و برگ اضافی آن را هرس کند و پرسوناژی باورپذیر برآمده از دل اجتماع بیافریند. در پایان فیلمساز با رویکرد فمنیستی مثبت، رسیدن به اخلاق زنانه ای که می تواند جامعه ای انسانی تر بسازد بر اساس شخصیت پردازی محوری آرینه که ماهیتی قهرمان گونه مییابد را پیشنهاد و به اپیدمی مبدل می کند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم دارکوب به کارگردانی بهروز شعیبی ، پرسش هایی که بی پاسخ می مانند!
منابع: مقالهی دیوید لینچ و افسردگی زنانه/ نوشتهی اسلاوی ژیژک/ ترجمهی مازیار اسلامی
مقاله خشونت و جنون تقلید/ نوشتهی هنری تینیک/ ترجمهی صالح نجفی
مقالهی تفکر و خشونت/ گفتگو با مراد فرهادپور
مقالهی فمینیسم مثبت، فمینیسم منفی/ نوشتهی هاله لاجوردی
پاسخی بگذارید لغو پاسخ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
نام *
ایمیل *
وبسایت
Current ye@r *
Leave this field empty