صندلی داغ طرفداری: رضا حسین زاده؛ کتاب بخوانید چون بارسا 6 بر 1 می برد!


صندلی داغ طرفداری: رضا حسین زاده؛ کتاب بخوانید چون بارسا 6 بر 1 می برد!

اختصاصی طرفداری (https://www.tarafdari.com)-...

اختصاصی طرفداری- در قسمت هفتم سری سوم صندلی داغ طرفداری، رفتیم سراغ یکی از همکارانمون در بخش داخلی. رضا حسین زاده از بچه های قدیمی بخش داخل هست و تخصص زیادی هم در این بخش داره. حقیقتش رو بگم تو سایت خیلی بی سر و صدا و بی حاشیه است و اصلا یه وقتایی حس نمی کنی، هستش. توی مصاحبه هم اینقدر خودش کامل و جامع و دقیق همه چیز رو گفت، جایی از خودنمایی برای من نذاشت (خنده).

اما طبق روال همیشه، اینجا صندلی داغ طرفداری و منم خودم حاشیه دوست دارم، پس بریم حاشیه بسازیم براش. (YESSSSSSSS).

رضای عزیز ما در خدمتیم، هر سخنی و حرفی هست، می شنویم.

سلام به همه. عیدتون مبارک. امیدوارم که حالتون خوب باشه.

من رضا حسین زاده هستم، متولد 12 اردی‌بهشت 1376 متولد کرمان، ساکن کرمان، دانشجوی ترم هشتم رشته علوم کامپیوتر، دانشگاه بم، البته وقتی ترم هشت هستم لزوما به این معنی نیست که ترم آخرمه :) ( مشخصا معلومه که معدلت الف) و محمد انصاری فن.

رضا خیلی زود اومد بره تو بحث فوتبال که جلوشو گرفتم؛ رضا جان خواهر و برادر هم داری؟ قبل از اینکه بریم تو وادی فوتبال یه مقدار از بچگیت و خاطرات غیر فوتبالیت برامون بگو.

خب ما 2 تا برادریم و 2 تا هم خواهر. من پسر اول و فرزند دوم هستم. والا از همون بچگی خیلی ساکت و آروم بودم. شیطونی خاصی نداشتم. از همون اول نوجوونی هم وارد حیطه هنر شدم و تئاتر و گویندگی و اجرا و حتی بازیگری سینما و تلویزیون رو هم در سطح استانی کار کردم و امیدوارم بتونم پیشرفت کنم. اهل رفیق بازی و اینا هم نبودم و نیستم از همون بچگی من بودم و کتابام و تنهایی خودم.

صندلی داغ طرفداری: رضا حسین زاده؛ کتاب بخوانید چون بارسا 6 بر 1 می برد!

رضا و فوتبال

والا بخوام بگم چطوری فوتبالی شدم رو دقیقا یادم نیست. هیچ وقت حافظه بلند مدت خوبی نداشتم ( از ترم هشتمت مشخصه :)) ) اما خب از زمانی که یادم میاد طرفدار بارسلونا بودم و آرسنال.( به به جوونم)

اولین سالی رو که درست و حسابی فوتبال دیدم 2006 بود. اولین تورنمنتی که کامل دیدم جام جهانی آلمان بود، اولین فینال لیگ قهرمانانی که تماشا کردم بازی بارسا-آرسنال بود و اولین باری که بازی های لیگ برتر ایران رو درست و حسابی دیدم هم همون فصل بود که در نهایت استقلال قهرمان شد ( رضا استقلال که زیاد قهرمان شده، کودومو می گی :)) )، شاید یکی از دلایل پرسپولیسی شدنم همون قهرمانی استقلال تو هفته آخر بوده باشه. چون من بدون اینکه دلیلش رو بدونم، از همون موقعی که فوتبالی شدم طرفدار پاس تهران بودم. سر این قضیه هم خیلی مسخره می شدم ولی خب طرفدارش بودم دیگه. اون تیم جذاب پاس، رودباریان، نکونام، برهانی، کیانوش رحمتی و .... سال 2006 که پاس دوم شد و استقلال قهرمان، رفتم تو اتاق، در رو بستم و زدم زیر گریه :) و دیگه کم کم از اون سال به بعد بود که پرسپولیسی شدم.

از گریه ام برای پاس گفتم، یکی دیگه از تلخ ترین گریه هام مربوط می شه به بازی چلسی-بارسا که نمی دونم چطوری اون سال نتونستیم به فینال بریم، تورس، والدز رو دربیل کرد و رفت که گل بزنه، منم تلویزیون رو خاموش کردم و رفتم که گریه کنم ( رضا دلمونو خون نکن :(( ). لحظه شیرین هم که زیاد داشتم، هر قهرمانی بارسا برام شیرین و جذاب بود اما خب تک تک پیروزی های بارسا تو الکلاسیکو ها خصوصا 6-2، 5-0 و 4-0 برام خیلی جذاب بودن و البته جذاب ترین بازی عمرم که مربوط می شه به 6-1 بارسا و پاریس ( بارسا اصولا یه برندست از نظر من. حتی اگه ببازه هم برندست :) ). می خوام یه رازی رو بهتون بگم. بعد از اینکه کاوانی گل پاریس رو زد و بارسا هم حمله هاش به جایی نمی رسید، تلویزیون رو خاموش کردم از عصبانیت و خواستم بخوابم اما هر کار می کردم از فکر بازی بیرون نمیومدم. نیم ساعت بعدش که مطمئن بودم بازی تموم شده، تلویزیون رو روشن کردم که شبکه های دیگه رو نگاه کنم که دیدم بازی 5-1 هست. اون لحظه عجیب ترین لحظه عمرم بود و یک دقیقه بعد که روبرتو گل زد به معنای واقعی کلمه دیوانه شده بودم. نمی دونستم چیکار کنم و چی بگم فقط گریه کردم.

صندلی داغ طرفداری: رضا حسین زاده؛ کتاب بخوانید چون بارسا 6 بر 1 می برد!

و آخرین علاقه مندی من در فوتبال که مربوط به تیم شهرم، مس کرمان. از ورزشگاه کیانی با اون چمن داغونش و سکوهای سیمانی، مس رو تشویق کردم توی دسته اول، تا ورزشگاه باهنر و حضور مس تو جام باشگاه های آسیا. بهترین خاطره هم مربوط می شه به بازی مس کرمان و الهلال عربستان که ورزشگاه بودم و مس 3-1 بازی رو برد. دور بعد تو فولادشهر به ذوب آهن خوردیم که باختیم و مطمئنم که اگه اون دور بازی ها رفت و برگشت بود ذوبی که تا فینال رفت رو راحت حذف می کردیم.

در مورد فوتبال ملی هم بگم که هیچ وقت هیچ تیم ملی(غیر از ایران) برام اهمیت خاصی نداشته ( نه خب من به شخصه طرفدار بورکینافاسوی شرقیم!!! نگاه معنا دار ادیتور به رضا ). فقط یادمه که ج.ج 2006 آلمان فن بودم، 2010 اسپانیا، 2014 آرژانتین و 2018 هم آرژانتین و بعد از اون کرواسی ( داداش خوبه حالا اهمیت خاصی برات نداشتن :))))) ). یورو رو هم که خیلی کم دنبال می کنم و کوپا رو ترجیح می دم. ( برای من بعد مصاحبه تمام آمار های ادوار چند گانه یورو و کوپا را با ذکر ترین ها، برشمرد )

رضا به نظرت آخر فصل قهرمان ایران کیه؟

لیگ ایران؟ معلومه پرسپولیس. ما با 10 نفر که چندتاشون مصدوم بودن رفتیم فینال آسیا. دیگه لیگ برتر که چیزی نیست. ولی خب تراکتور و استقلال هم شانس دارن اما ان شالله هر دوشون رو می بریم و هتریک می کنیم.

رضا و طرفداری

سال 95 بود که بعد از حدود 1 و نیم سال حضور به عنوان کاربر، به آقای جوانی ایمیل دادم و تونستم وارد سایت بشم و از آبان ماه بود که فعالیتم رو تو بخش اخبار داخلی شروع کردم. توی این بیش از دو سالی که اینجا به عنوان نویسنده بودم، خاطرات خوب و بد زیادی داشتم، چه اخباری که کار کردم، چه اتفاقاتی که در دنیای واقعی برام رخ داده و به نوعی مربوط به سایت می شده. خبر خوب و بد زیاد داشتم از بردهای ایران و پرسپولیس تا شکست های ایران و پرسپولیس، شیرین ترین لحظات اونجا بود که پرسپولیس تو دقایق پایانی گل می زد و مجبور می شدم که تیتر خبر رو عوض کنم ( اما بیا گزارش یه بازی لیگ قهرمانان اروپا رو ساعت یک و نیم نصف شب بزن، ببین گل زدن تو آخر بازی شیرین یا نه :|||||| ). دقیقا خبر خاصی مدنظرم نیست که با عنوان تلخ ترین یا بهترین از اون یاد کنم.

در دنیای واقعی هم لحظات عجیب و غریب زیاد داشتم، از خبر نوشتن هام تو مسیر راه و ماشین تا خبر نوشتن وسط کلاس درس یا ساعات خالی بین کلاس ها و حتی خبر نوشتن تو حرم امام رضا با گوشی. کار کردن تو روز عید و سیزده بدر و عاشورا و روزهای این چنینی هم با اینکه سخته اما لذت های خاص خودش رو داره. کار کردن تو حوزه خبر و رسانه هم جذابیت های خاص خودش رو داره و هیچ وقت روز تکراری نداریم، همیشه یه چیز جدید برای عرضه هست، مخصوصا حوزه فوتبال و مخصوصا حوزه فوتبال ایران که همیشه با چیزهای عجیب و غریب سر و کله می زنیم ( تیکه بود دیگه نه ؟ :)) ). شاید دلیلی که 2 سال و نیمه که هر روز تونستم با لذت کار کنم این باشه که به معنای واقعی کلمه به این کار علاقه دارم و واسه همینم هست که هر بار که سر کار میام لذت می برم از کار کردن خودم. خلاصه اینکه طرفداری یه بخش جدایی ناپذیر زندگی منه. خانواده و دوستان هم دیگه درک کردن و همیشه این مسئله رو در نظر می گیرن.

دوست داری تو بخش خارجم کار کنی؟

والا بخش خارج هم کمی بودم اما تو ترجمه ضعیفم و واقعا در حد طرفداری نیستم. باید روی زبانم کار کنم و خدا رو چه دیدی شاید زمانی خارج هم اومدم. اما مطمئن باشید اگه بخش خارج بودم همراه با مهدی آزادی طرفداری رو به شعبه دوم موندو تبدیل می کردیم. حتی موندو باید به حقوقی بهمون می داد که سایت شون رو به فارسی ترجمه می کنیم. ( مهدی آزادی ببین یه بارم من خواستم اسمت نیاد، نشد :) )

قبل سختن آخرتم دیگه از بچه های داخل هستی و باید یه نقد کوبنده بکنی به یکی، اون یکیم آزادی هر کیو می خوای انتخاب کنی. تریبون برای شما یکی بشور و آویزون کن

والا شخص خاصی مدنظرم نیست. یعنی هست ولی ترجیح می دم چیزی نگم. فقط می خوام یه نقدی به بعضی از سلبریتیا (بازیگر و فوتبالست ها علی الخصوص) داشته باشم که طرف یه جمله فارسی رو نمی تونه درست بنویسه ( احتمالا چند تا لیسانس و دکترا که نداره چون اکه داره من ارادت خاصی بهش دارم :))) ). کلا غلط املایی و نگارشی داره. تو عمرش 4 تا کتاب نخونده ولی در مورد مسائل سیاسی، اقتصادی، جامعه شناسی، روانشناسی، فرهنگی، هنری و ..... اظهار نظر می کنه. (البته بعضی از کابران طرفداری هم این مدلی هستن. حتی تو یکی از خبرها در مورد یه پرونده حقوقی، من چند تا وکیل کار درست کشف کردم)

آقای حسین زاده، سخن آخر را بفرمایید

عرضی نیست. ممنون از روزبه عزیز. ممنون از همه اعضا.ممنون از تموم بچه های بخش داخلی، ممنون از آرمین جنت خواه که بدون تعارف یک مدیر کاربلده که سالی که گذشت، سخت ترین سال بود برای شرکت ها و مجموعه های دانش بیان اما طرفداری بیشترین پیشرفت خودش رو در این سال داشت. ممنون از تموم کاربران طرفداری که همراه ما بودند، هستند و خواهند بود و در آخر یک توصیه: کتاب بخونید. ( این توصیت خیلی عمیق بود و کوتاه )


منتخب امروز

مرد جوان پسر مورد علاقه مادرزنش را به قتل رساند!