در گزارش پیش رو در گفتوگو با عبدا... کوثری، مترجم، علی عبدالهی، شاعر و مترجم، شهریار وقفیپور، نویسنده و منتقد ادبی، و داوود آتشبیک، داستاننویس، به جایگاه مطالعه در نوشتن پرداختهایم.
نوشتن بدون مطالعه یعنی گستاخی!
فهماندن منظور نویسنده به خواننده وظیفه اصلی مترجمی است که دست به ترجمه اثر ادبی میزند. این فهم زمانی ممکن میشود که مترجم دانش کافی از اجتماع، فرهنگ، سیاست کشور مبدأ و حتی مقصد داشته باشد. در حقیقت مطالعه در زمینههای مختلف است که دانش مترجم را
شاخ و برگ میدهد و او را همچون نهالی در زمین حاصلخیز رشد میدهد و به درختی تنومند بدل میکند. در چنین شرایطی مترجم با اشراف بر زمینه تاریخی، اجتماعی و فرهنگی اثری که به دست گرفته، میتواند آن را با عبور از فیلتر دانش خود به صورتی قابلفهمتر برای مخاطب زبان مقصد بیان کند. ازاینروست که مطالعه آزاد در کنار مباحث تخصصی، برای مترجم ضرورت دارد. این ضرورت به نظر عبدا... کوثری، مترجم مطرح کشور، نسبت به دیگر بایستگیها در درجه اول اهمیت قرار دارد. به گفته او، توضیحاتی که برخی مواقع مترجم در متن میدهد برای خواننده راهگشاست، بنابراین لازم است او بر زبان، موضوع و سنت ادبی اثری که در حال ترجمه آن است تسلط داشته باشد.
مترجم نمایشنامه «ریچارد سوم» توضیح میدهد: بسیاری از وقایع تاریخی در یک رمان اتفاق میافتد که خواننده قرار نیست چیزی درباره عبارتهای دقیقی بداند که به آنها اشاره دارد بلکه این مترجم است که باید بداند و درباره آن به خواننده توضیح دهد. خود من در حال ترجمه کتابی بودم که یکی از شخصیتهای آن را دقیق نمیشناختم و اتفاقا آن شخصیت نقش تعیینکنندهای در داستان داشت. فرهنگ لغت وبستر و دیگر منابعی را که میتوانست به من کمک کند زیرورو کردم اما نتوانستم آن شخص را بشناسم، بنابراین ترجمه را متوقف کردم تا اینکه این اسم را به طور اتفاقی در کتاب دیگری دیدم و متوجه شدم او یک هنرپیشه دهه ۴٠ است.
به عقیده کوثری آشنایی با فرهنگ مبدأ و مقصد تنها در مطالعات گسترده اتفاق میافتد و اصلا توجیهپذیر نیست که کسی چیزی بنویسد درحالیکه علاقهای به مطالعه در حوزههای مختلف ندارد.
مترجم رمان «جنگ آخرالزمان» در بخشی دیگر از صحبتهایش، مطالعه آزاد را از وقوف به دانش نظریهها تفکیک میکند و میگوید: گرچه مطالعه تئوریها ضروری نیست، هیچ ضرری هم ندارد مترجم، نویسنده یا شاعر نظریه بداند؛ چنانکه شاعری که شعر نو میگوید باید تفسیر حرفهای نیما را که امروز منتشر میشود بداند و نامههای او را خوانده باشد.
به گفته او کسی که بدون مطالعه مینویسد، آدم گستاخی است و غیرممکن است بتواند اثر خوبی خلق کند.
رسیدن به سلوک شخصی در شعر
«اما شاعر بدین درجه نرسد الّا که در عنفوان شباب و روزگار جوانی بیستهزار بیت از اشعار متقدمان یادگیرد، و ده هزار کلمه از آثار متاخّران پیش چشم کند، و پیوسته دواوین استادان میخواند و یاد همی گیرد»؛ شاید این بخش از چهارمقاله نظامی عروضی سمرقندی بهترین نمونه برای نقض این تفکر غلط آنهایی است که میگفتند شاعر را تنها طبع شاعری لازم است.
علی عبداللهی، مترجم و شاعر، با تکیه بر همین مطلب میگوید: شاعران قدیمی همچون سعدی، حافظ و مولوی باسواد بودند و بهخاطر گستره دانششان بهنوعی حکیم بودند.
به نظر سراینده دفتر «بادها شناسنامه مرا بردند»، شاعر به ویژه در دوران معاصر -که از سویی دسترسی به دانش آسانتر و از سوی دیگر حیطه دانش بیشتر شده است- باید بتواند درک و دریافت درستی از اجتماع داشته باشد، چراکه دانش و ذوق در کنار هم میتوانند به خلق اثری منحصربهفرد بینجامند.
بالارفتن توقع مخاطب از شاعر موضوع دیگری است که مترجم «اکنون میان دو هیچ» به آن اشاره میکند تا بر لزوم مطالعات حتی در علوم طبیعی، ریاضی و موسیقی برای شاعر تأکید کرده باشد. به عقیده او امروز برخی مخاطبان سواد و آگاهی بالاتری از نویسنده یا شاعر دارند، بنابراین شاعر و نویسنده باید بتواند به نیاز مخاطبش پاسخ دهد.
او همچنین کمبود ایده را مهمترین کاستی در حوزه شعر و نویسندگی میداند و معتقد است این کاستی در پی مطالعه نداشتن رخ میدهد. ازاینرو خواندن فلسفه را در کنار دیگر مطالعات بهشدت به شاعران توصیه میکند و معتقد است در پی این مطالعات است که شاعر میتواند در شعر خود به یک نوع سلوک شخصی برسد. خالق مجموعه شعر «درود بر نهنگ» پیامد نرسیدن به این سلوک را تکراریشدن اثر میداند: امروز میبینیم بیشتر شعرها شبیه به هم هستند، به نحوی که وقتی اسم شاعر را برمیداریم معلوم نمیشود شعر چه کسی است.
دم زدن از بیان درون، راهی برای بسته شدن درِ نقد!
شاید برخی نویسندهها این را نهایت هنرمندی خود بدانند که نوشتههایشان بیان درون آنها باشد اما به نظر یک نویسنده و منتقد ادبی مطرح، این یکجور خودفریبی است که بسیاری از نویسندگان ما دچار آن شدهاند. به گفته شهریار وقفیپور این موضوع در مفهوم ایدئولوژیک خود اهمیت ویژهای دارد، به این معنا که بهانهای برای بستن درِ انتقاد را به نویسنده میدهد: مثلا بر اساس نقد نو آمریکایی اثر بر اساس عقل سلیم و ذوق نویسنده بررسی میشود.
بر این اساس دیگر نمیتوان نقدهای جدی بر آن اثر وارد کرد، چرا که هر موضوعی بسته به عقل سلیم یا ذوق نویسنده میتواند متفاوت باشد.
به گفته این منتقد ادبی، اتفاقا نویسنده باید بتواند از خودش جدا شود و خودشیفتگی و مشغول بهخود بودن او، نتیجهاش میشود دفترچههای خاطرات و حدیث نفسها تا ادبیات.
وقفیپور لازمه این جدا شدن از خود را، تربیت فکری نویسنده میداند و تأکید میکند مطالعه نقش اساسی در این تربیت فکری دارد: یک نویسنده نباید تصور کند هرآنچه در درون او میگذرد میتواند به اثری ادبی بدل شود. او باید بتواند روی اثر خود عمل هنرمندانه انجام دهد که اینها در سایه مطالعات تخصصی، آموزش و در کنار اینها مطالعه آزاد رخ میدهد.
نویسنده مجموعه مقالات «درجه صفر کشتار» میگوید برخی آثار به دلیل حیطه دانش نویسنده دارای شکل و فرم هستند و در حقیقت دغدغه آن نویسنده به اهمیت فرم است که بخشی از آگاهی و مطالعات او را نمایان میکند، مثلا وقتی به آثار محمدرضا کاتب نگاه میکنیم، فارغ از خوب یا بدبودن اثر متوجه دغدغههای فرمال این نویسنده میشویم.
مطالعه یکی از ارکان تربیت فکری
روانشناسی و علوم اجتماعی از مهمترین حیطههای مطالعاتی برای داستاننویسان به شمار میرود اما بسیاری از نویسندهها بیتوجه به ضرورت دانستن این علوم و بر اساس درون خود، رمانها و داستانهایشان را مینویسند. داستانهایی که وقتی مخاطب آنها را میخواند متوجه یک نوع ناهمخوانی بین اعمال و رفتار شخصیت با فضای کلی داستان میشود اما دقیقا متوجه نمیشود دلیل آن چیست. تنها کسانی که به علوم اجتماعی و روانشناسی مسلط هستند متوجه میشوند که از یک شخصیت با برخی خصوصیات اجتماعی و روانی نمیتواند هر عملی سر بزند. ازاینروست که یکی از مشکلات مهم ما در نویسندگی در شخصیتپردازیهایمان مشاهده میشود.
داوود آتش بیک، نویسنده مشهدی است که با تأکید بر ضرورت مطالعه آزاد خصوصا در زمینه علوم اجتماعی و روانشناسی میگوید: تنها در صورت مطالعه این علوم است که میتوان یک شخصیت را تحلیل کرد و او را شناخت.
نویسنده مجموعه داستان «خودزنی» این را که برخی خلاقیت را عامل نویسنده بودن میدانند از نویسندگی خلاقه تفکیک میکند و توضیح میدهد: نویسندگی خلاقه یک رشته دانشگاهی در بسیاری از کشورهاست اما دانشگاههای ما چنین رشتهای را در خود ندارند، این کاستی خود ضرورت بیشتر مطالعات آزاد را برای نویسنده روشن میکند.
به گفته آتشبیک نویسنده باید در همه زمینهها بر دانشش بیفزاید. از طرفی نمیتوان ادعا کرد فلان حوزه مطالعاتی برای فلان نویسنده کافی است. به این دلیل که نویسنده درباره همهچیز مینویسد، بنابراین نباید مطالعاتش را به حوزه مشخصی محدود کند. او با بیان مثالی میگوید: نویسندهای که داستانی درباره فردی باغدار مینویسد باید در این حوزه اطلاعات مفید و احیانا مطالعات گستردهای داشته باشد تا بتواند شخصیت آن باغدار را ترسیم کند.
این نویسنده همچنین نظرش درباره اطلاعاتی که در فضای مجازی -به عنوان دردسترسترین منابع مطالعاتی- منتشر میشود چندان مثبت نیست. به عقیده او اطلاعات فضای مجازی پراکنده است و در جایگاه اطلاعات کمکی میتواند راهگشا باشد اما تربیت فکری نویسنده مستلزم مطالعات منظم و گسترده در حوزههای مختلف است.