قسمت اول «نهنگ آبی» که توزیع شد، تیتراژ پرستاره و آغاز قصه با لوکیشنهای متداول آپارتمانی و شرکتی که دقیقا معلوم نیست چه کاری میکند، درکنار آدمهای پرتعداد و روابط درهمتنیده، باعث شد فکر کنیم که با یکی از همان سریالهای تیپیکال شبهترکی طرفیم که هدفش، صرفا مانور تکراری بر روابط عاطفی انسانهای خوشقیافه و پولدار است. «نهنگ آبی» اما خیلی زود، برای نمایش آنچه بیننده فکرش را هم نمیکرد، خیز برداشت و به اثری معمایی و گیجکننده تبدیل شد تا مخاطب حتی در برهههایی فکر کند با سریالی مافیایی و گنگستری طرف است. از قسمت ششم اما گرهها با هنرمندی هرچه تمامتر گشوده شدند و سریال، رسالت اصلی خود را با رودست زدن دوباره به مخاطب، پی گرفت. هسته مرکزی «نهنگ آبی» را بدون تردید مثلث قدرتمند تولیدش ساختهاند؛ جایی که فیلمنامه پرکشش و خوشریتم بهرامتوکلی، بهعنوان کارگردانی شناختهشده و باسابقه در سطح اول سینمای ایران، پس از آن گیجکنندگیها و معماهای جورواجور قسمتهای ابتدایی، بهمرور با چنان دقت و ظرافتی به گرهگشایی و تکمیل شخصیتها و روابطشان پرداخت که حتی عامترین و بیدقتترین مخاطبان هم بهخوبی از ریز وقایع باخبر شدند. بهعلاوه، فیلمنامه منعطف توکلی، به فریدون جیرانی هم بهعنوان یک کارگردان صاحبسبک سینما، اجازه خودنمایی میدهد تا این کارگردان صرفا مجری خطوط داستانی متن نباشد و بتواند امضای خودش را پای اثر بیندازد. از ادامه «مشرقی»ها با کاراکتر آرمین(ساعد سهیلی) گرفته تا وجوه روانی خاصی که همیشه مورد علاقه جیرانی و سایکودرامهایش بوده است، درکنار جلوههای بصری قسمت اخیر و شکل روایت یک حادثه از زاویه دید چند نفر، همگی نشان میدهد که فیلمنامه سیال توکلی، جای مانور را برای کارگردان درنظر گرفته و نسبتش با مسائل روز جامعه جوان ایران، بهویژه فضای مجازی، به جذابیت مجموعه برای مخاطب عام، یاری رسانده است. ضلع سوم این مثلث اما مرد در سایه «نهنگ آبی»، یعنی سعید ملکان، است؛ تهیهکننده و چهرهپرداز خوشسابقه و کاربلد سینمای ایران که استعداد عجیبی در شناسایی پروژههای باظرفیت و سطح بالا دارد و کارنامهاش پر است از تهیهکنندگی آثاری که با اختلاف درمیان همتایانشان، بهترین بودهاند. طبیعتا هماهنگی این پروژه سنگین و خیل بازیگران اسمورسمدار و عوامل حرفهای، کاری نبوده است که هر تهیهکننده خردهپایی از پس آن بربیاید و نقش ملکان در این پروژه، انکارناپذیر است. از نظر تیم بازیگری هم «نهنگ آبی» دست پری دارد و توانسته است بازیگران شناختهشده و کارآمد سینمای ایران را کاملا از پوستههای قبلیشان خارج کند و بازیهای جدید و متفاوتی از امثال لیلا حاتمی، ساعد سهیلی و مصطفی زمانی بگیرد. گرانیگاه تیم بازیگران مجموعه، بدون تردید، لیلا حاتمی است که از شمایل یک ستاره شیک سینما دور شده است و نقش آناهیتا را، در قامت زنی پریشان و درعینحال کنشگر، به بهترین نحو اجرا میکند. ساعد سهیلی، ابزار اصلی جیرانی برای پرداخت ایدههای روانشناختی خاص اوست؛ پسر جوانی که در اثر اتفاقات پیرامونش به شکل معقول و باورپذیری دگرگون میشود و شمهای جدید از شخصیت خبیث خود را کشف میکند. زوج حمیدرضا آذرنگ(نادر) و ویشکاآسایش(مروارید) قدرت بازیگریشان را به رخ میکشند و اتفاقا هر دو بهاندازه و کنترلشده ظاهر میشوند. از همه جالبتر اما بازی الهام کردا و مصطفیزمانی است؛ دو بازیگر از دو جهان متفاوت. کردا(سارا)، با سابقه درخشان در تئاتر، نقش کوتاهش را باظرافت درمیآورد و زمانی(جهان)، که پیشتر با «شهرزاد» و «یوسف پیامبر» شناخته میشد، درحال تجربه کردن نقشی کاملا جدید است که میتواند شکوفایی این بازیگر را در آینده تضمین کند. ستاره پسیانی، ماهور الوند، حسین یاری و فرهاد آییش هم، اگرچه درخشان نیستند، با تواضع تمام به کل مجموعه کمک میکنند تا «نهنگ آبی» از شر بازیهای آزاردهنده در امان بماند.
بهطورکلی «نهنگ آبی» اثری است که برای مخاطبش احترام زیادی قائل شده است. زمانش را با «آنچه گذشت...» نمیکُشد و حتی برای تیتراژ از ترکیب بازیگران و طراحی جذابی، استفاده کرده است. موسیقی و تصویربرداری هم روی اثر نشسته است و از همه مهمتر اینکه اهمیتی برای الگوهای رایج در شبکه نمایش خانگی ایران قائل نیست و راه خودش را میرود.