کلاری در ابتدا به توضیح واژه سینماتوگرافی پرداخت که درواقع مفهوم صحیح واژه فیلمبرداری است و در ادامه سخنانش به آشنایی خود با دوربین عکاسی اشاره کرد: «من در تهران و در خانهای بسیار قدیمی که پدرم هم در آن بهدنیا آمده بود، متولد شدم، در خانوادهای بسیار سنتی و مذهبی. در دوره کودکی، کسی را نمیشناختم که دوربین داشته باشد؛ به همین دلیل در خانهمان هیچ دوربین یا وسیله هنری نمیدیدم. زندگیمان بسیار ساده بود. پدرم در بازار، چایفروش بود. تا هفتسالگی در همان خانه اقامت داشتیم و بعد از آن به منزل دیگری در تهران نقل مکان کردیم. اتفاق خوب درباره خانه جدید در خیابان ری، این بود که نزدیک یک سالن سینما بود به نام سینمارامسر که البته بعدها تخریب شد. ١۵سالم بود که اولین دوربین عکاسی را گرفتم. همانطور که گفتم، اصلا نمیدانم چطور به دوربین علاقهمند شدم. شاید به اولین برخوردم با دوربین برگردد، وقتی با عمویم برای عروسیاش به استودیوی عکاسی رفته بودیم.»
تاثیرپذیری از کاوه گلستان
کلاری آغاز کار حرفهای و جدی خود بهعنوان عکاس را از شانزده و هفدهسالگی و هنگام آشناییاش با کاوه گلستان دانست: «بیستساله بودم که همسایهمان، کامبیز درمبخش، من را به کاوه گلستان معرفی کرد. آن زمان گلستان دبیر عکس یکی از روزنامهها بود. وقتی عکسهایم را دید، آنها را بهدقت بررسی و چند تا را انتخاب کرد. بعد برایم توضیح داد چرا عکسهایی که انتخاب کرده است، از بقیه جالب توجهتر است و گفت تنهایی آدمها چقدر نظرش را جلب کرده است، درحالیکه خودم متوجه این موضوع نشده بودم. پس از گذشت تجربههای بسیار به این نکته رسیدم که گاهی درباره موضوعی کار میکنید که خودتان موضوع را نمیشناسید، بلکه آن موضوع شما را بهسمت خودش جذب میکند که این برگرفته از ناخودآگاه شماست. کاوه گلستان به همین سادگی، معنی مفهوم و تفکر در هنر عکاسی را به من یاد داد.»
کلاری که اولین گام مشخصش در جهان عکاسی را با برپایی نمایشگاهی از عکسهایش به نام «حکایت تنهایی آدم» و به کمک کاوه گلستان برداشته بود، بارقههای کشش به سینما را از همین سالها میداند که ترکیببندی و فضاسازی عکسهایش با سینما قرابت بسیار نزدیکی داشته و بهنوعی دارای نگرش سینمایی بوده است: «بعد از این نمایشگاه و آغاز شناخت جهانبینی خودم در عکاسی، شروع کردم به تفکر عمیقتر درباره موضوعات و مضامین مورد علاقهام و فهمیدم که باید ازطریق عکسهایم چیزی بگویم. با مفهوم مقاله تصویری (photo-essay)آشنا شدم و فعالیت در این زمینه را آغاز کردم و زیباییشناسی در خلاقیت بصری، هسته اصلی دغدغههایم و بعدتر خود کارهایم شد.»
فیلمبرداری، ابزار خلق فضای فیلم
فیلمبردار باسابقه کشورمان ضمن توضیحات جامعی از پیشینه و جایگاه مقوله فیلمبرداری از گذشته تا امروز، فیلمبرداری را عنصر اساسی سینما دانست و فیلمبردار را سینماپردازی خواند که کارش، مایه اصلی شکل گرفتن یک فیلم است. کلاری همچنین در توضیح دقیقتر سخنان خود به نقل قولی از سون نیکویست، فیلمبردار برجسته جهان و آثار برگمان، پرداخت که فیلمبردار خوب را فیلمبرداری مینامد که به خلق فضای فیلم کمک میکند و آن را موجزترین، صحیحترین و بهترین تعریف در این زمینه خواند. کلاری در ادامه درباره شروع فعالیت حرفهایاش بهعنوان فیلمبردار گفت: «در سال١٣۶۴ وارد دنیای فیلمبرداری شدم. مسعود جعفریجوزانی یکی از تحصیلکردههای سینما بود که آن زمان از آمریکا به ایران آمده بود. آن موقع داشت فیلم کوتاهی به نام «با من حرف بزن» را برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میساخت. تورج منصوری فیلمبردار آن فیلم بود و از من خواست برای عکاسی فیلم سر صحنه بروم. من در آن فیلم، عکاس بودم و همین موضوع باعث آشنایی ما شد. وقتی جوزانی تصمیم گرفت فیلم «جادههای سرد» را بسازد، از من دعوت کرد بهعنوان مسئول کمپورسیون فیلم با او همکاری کنم. کمی تردید داشتم؛ چراکه تا آن زمان هیچوقت فیلمبرداری نکرده بودم، اما جوزانی متقاعدم کرد که میتوانم با دوربین ۳۵میلیمتری فیلمبرداری کنم. فیلم در زمستان میگذشت و ما مجبور بودیم در هوای برفی، فیلمبرداری کنیم. این فیلم هنوز سختترین کاری است که در تمام زندگیام فیلمبرداری کردهام. دوربین را به خانه بردم و مدت یک هفته بهدقت همه اجزای آن را بررسی کردم و همزمان با فیلمبرداری اولین فیلمم، شروع کردم به آموختن تکنیکهای فیلمبرداری. برای من شروع بینظیری بود.»
درک فضای ذهنی به وسیله عکاسی
کلاری پس از نمایش تعدادی از عکسهایش که از سال۵٣ به بعد و در مکانهای مختلف گرفته بود، اذعان کرد که هنرجویان سینما باید بهصورت جدی عکاسی را دنبال کنند و برای ورود به عرصه سینما هدفمند باشند: «نکتهای که همواره بر آن تاکید کردهام، عکاسی است. بارها به هنرجویان و جوانانی که قصد ورود به سینمای حرفهای را دارند، یادآوری کردهام که برای دورهای عکاسی را بهصورت حرفهای دنبال کنند. هیچچیز مانند عکاسی نمیتواند برای ورود به سینما موثر باشد، از اینرو به عکاسی بهعنوان پروژه نگاه کنید. در طولانیمدت، عکاسی به شما میگوید که چه فرم از پردازش، شما را به خواستهتان میرساند. در این مسیر، بخشی از ذهن شما فعال میشود و ذهنتان برای تبدیل تصاویر زنده سهبعدی به تصاویر مجازی دوبعدی، تربیت میشود. این تقویت ذهن بدون تمرین بهسختی به دست میآید، بنابراین بر اساس ایده بهسمت عکاسی بروید. با این کار دستاوردی فراتر از نکات فنی را بهدست میآورید.»
این سینماگر با اشاره به تقویت اندیشه بصری ازطریق عکاسی گفت: «با ادامه این کار در عکاسی بهمرور جنبههای پنهانی از اندیشهتان تقویت میشود که در سایر بخشهای سینما هم کارگشاست. کافی است فرمی را که میخواهید، در ذهن داشته باشید. بخش اولِ ورود به سینما به نظرم دوره اولیه آماده کردن ذهن برای دریافت است.»
کلاری غیر از عکاسی، مرور و دیدن آثار بزرگان سینما را برای موفقیت در این مسیر، بسیار الزامی خواند و راه پیدا کردن به دنیای یک فیلمساز و زمینههایی برای جلوهگر ساختن ویژگیهای یک فیلمنامه را توجه به همین مسائل دانست که فیلمبردار را برای برخورد و تبدیل متن به تصویر، بهدرستی آماده میکند: «فیلمبردار خوب باید بداند که قرار است چه بگوید و کانسپت را درک کند؛ یعنی آن فیلمبرداری کارش را درست انجام داده است که به خلق فضا و جهان فیلم، کمک کند.» به گفته کلاری، فیلمبردار هرگز حق اشتباه کردن ندارد؛ چون ممکن است برخی اتفاقها فقط یکبار جلوی دوربین بیفتد.
محمود کلاری متولد١٣٣٠ در تهران است. او آموختن عکاسی را از نوجوانی آغاز کرد و بعد از آن در دهه ۵٠ بهعنوان عکاس خبری مطرح شد و عکسهایش از آن دوران و اشخاص سرشناس آن زمان، در مجلات سرتاسر جهان به چاپ رسید. کلاری دوره تخصصی شناخت و تکنیک عکاسی را در نیویورک گذراند و به استخدام آژانس بینالمللی عکس خبری سیگما در پاریس درآمد و از سال١٣۵٣ به عنوان عکاس مطبوعات فعالیت میکند.
او در اواسط دهه۶٠ و با احیای سینمای ایران به فیلمبرداری گرایش پیدا کرد و با مؤلفان پیشروی سینمای ایران ازجمله عباس کیارستمی، محسن مخملباف، داریوش مهرجویی، جعفر پناهی و اصغر فرهادی همکاری کرده است. کلاری همچنین در تشویق و همکاری با کارگردانان جوانتر مانند مانی حقیقی در «خوک» و شهرام مکری در «ماهی وگربه» شناختهشده است. او فیلم «ابروآفتاب» را در سال١٣٧۵ نوشت و کارگردانی کرد اما در حقیقت کار وی بهعنوان فیلمبردار، جوایز بیشمار را از جشنوارههای سراسر جهان برایش بههمراه داشت. دوربین کلاری فیلمهای ماندگار زیادی ازجمله «شهر موشها»، «جادههای سرد»، «آن سوی مه»، «ویزا»، «سرب»، «مادر»، «ریحانه»، «نوبت عاشقی»، «دلشدگان»، «سارا»، «از کرخه تا راین»، «ردپای گرگ»، «سلام سینما»، «کیمیا»، «نونوگلدون»، «گبه»، «لیلا»، «ای ایران»، «نامزدی»، «جهان پهلوان تختی»، «درخت گلابی»، «بوی کافور، عطر یاس»، «باد ما را خواهد برد»، «نیمه پنهان»، «خانهای روی آب»، «آبادان»، «بوتیک»، «سربازهای جمعه» و... را ثبت و همچنین دو فیلم «رقص با رؤیا» و «ابروآفتاب» را کارگردانی کرده است.