بخش عمده دیپلماسی عربستان و امارات در قبال کشورهای بحران زده ای چون سودان و لیبی که نفت خیز هم هستند، در راستای سیاست های کلان ایالات متحده آمریکا است.

محمود رضا امینی-خبرگزاری موج؛ بحران ها و اتفاقاتی که در کشورهای نفت خیزی همچون سودان و لیبی مشاهده می شود، اگرچه تا حدی ناشی از اختلافات سیاسی داخلی است با این حال، از یک عمق استراتژیک اقتصادی و نفتی برخوردار است. به عنوان مثال، حاکمیت کشور نفت خیزی مثل سودان همواره مورد حمایت عربستان و امارات بوده اما اخیرا، با توجه به کنش و واکنش های سیاسی، این دو کشور به این نتیجه رسیده اند که باید ساختار سیاسی سودان را به طور کامل تحت کنترل خود بگیرند. این بدان معناست که همان کشورهایی(عربستان و امارات) که از عمرالبشیر حمایت همه جانبه داشتند، در حال حاضر از جبهه مقابل مخالف وی در حال حمایت کردن هستند. معنی کلی این تحولات این است که کشورهای عربستان و امارات ماموریتی را در حوزه کشورهای عربی_آفریقایی به عهده گرفته اند که در راستای این ماموریت به دنبال تامین امنیت چاه های نفتی و همچنین تضمین امنیت منطقه در راستای سیاست های مطلوب خود هستند. عربستان و امارات در موارد منطقه ای مثل بحران یمن یا سوریه، کاملا سیاست های خود را در جبهه مقابل جمهوری اسلامی ایران تعریف کرده اند. در قضایای سودان و لیبی نیز آن ها نوعی پیوند استراتژیک تعریف کرده اند که بر اساس آن علاوه بر تامین امنیت چاه های نفتی به دنبال نوعی کنشگری سیاسی استراتژیک هستند که با منافع آن ها همسو باشد و دامنه نفوذ آن ها را گسترش دهد.

در این راستا، نکته ای که مهم این است که آن ها از حمایت همه جانبه آمریکا نیز برخوردارند و به عنوان بازوهای اجرایی این کشور عمل می کنند. در حال حاضر و در نتیجه ارتباط استراتژیک عربستان و امارات، دو اتفاق عمده در حال رخ دادن است: این دو کشور از درآمدهای گسترده نفتی برخوردارند و منبع درآمدی خوبی را برای آمریکا به وجود آورده اند. در واقع، این کشورها دلارهای نفتی خود را صرف خرید تسلیحات و بحران آفرینی در منطقه می کنند که این امر منفعت قابل توجهی را برای ایالات متحده آمریکا به همراه دارد. موضوع دوم به نفت ارتباط دارد. هم سودان و هم کشوری مثل لیبی، کشورهایی هستند که منابع عظیم نفتی دارند و وقتی عمیق تر به موضوع دخالت عربستان و امارات در این کشورهای نفتی می نگریم می بینیم که ریاض و ابوظبی، یک دستور کار عمده اقتصادی را نیز در قبال این کشورها با چراغ سبز ایالات متحده آمریکا پیگیری می کنند. آمریکا از یک سو با فروش گسترده تسلیحات به عربستان و امارات، دلارهای نفتی آن ها را جذب می کند و از سوی دیگر، به طور غیر مستقیم با حمایت از اقدامات این دو کشور در سودان و لیبی، دامنه تسلط خود بر میادین نفتی جهان را گسترش می دهد که این امر دست بالا در معادلات انرژی جهان را به این کشور در موضوعاتی مثل تحریم نفتی ایران می دهد. در واقع، واشنگتن از این طریق، سعی دارد تا منابع جهانی نفت خود را متنوع کرده و از آن به عنوان یک برگ برنده در تعاملات اقتصادی خود استفاده کند.

آیا جمهوری اسلامی ایران امکان کنشگری در سودان و لیبی را دارد؟

جمهوری اسلامی ایران با توجه به سابقه 40 ساله انقلاب خود توانسته در برخی نقاط جهان نفوذ کند. در این زمینه می توان به نفوذ ایران در لیبی، سودان، قطر، کویت، عراق، یمن، لبنان، سوریه، افغانستان و حتی مصر اشاره کرد. با این حال، پایگاه ایران در این کشورها نیاز به تقویت دارد. اگر سیاست خارجی ما بخش عظیمی از تمرکز خود را صرفا معطوف به اروپا و آمریکا نکند و به این روند نیز توجه کند، قطعا وزن و پایگاه ایران در این کشورها نیز تقویت خواهد شد. ج.ا. ایران از ظرفیت اثرگذاری در سودان و لیبی برخوردار است و می تواند حتی کنشگری نیز در این کشورها داشته باشد.

با این حال، این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که در حال حاضر تمام تلاش آمریکا بر آن است تا عربستان و امارات را به عنوان نیروهای نیابتی خود در نبرد با ایران در حوزه های مختلف( بویژه جنگ اقتصادی) در صف مقدم قرار دهد(نمود آن را در اعلامیه سه جانبه آمریکا، عربستان و امارات در عدم تمدید معافیت های نفتی ایران مشاهده کردیم). از این رو، ما در شرایطی هستیم که باید این نکته را بدانیم و علاوه بر اتخاذ سیاست های درست، دفاع درست و منطقی را در برابر اقدامات آن ها انجام دهیم.

به نظر من سیاستمداران و دیپلمات های ما در مراودات خارجی باید بدانند که ابزار امنیتی، در ارتباطات بین المللی ابزاری موثر است و می تواند دستاوردهایی را نیز با خود به همراه داشته باشد. در عرصه روابط بین المللی، دیپلماسیِ صرف کارساز نیست و در کنار آن ابزارهای اطلاعاتی، نظامی و حتی اقتصادی نقش مهمی بازی می کنند. بله، جمهوری اسلامی ایران نیز می تواند در کشورهایی مثل سودان و لیبی ایفای نقش داشته باشد زیرا ما سابقه ارتباطی خوبی با این کشورها داشته ایم و ابزارهای قدرت قابل قبولی برای پیشبرد دستور کار خود در این کشورها نیز در دست داریم و می توانیم ظرفیت های پنهان خود در آن ها را بار دیگر فعال کرده و از آن ها بهره ببریم.