زهرِ دهر؛ ذکر آزادیبخش
گروه معارف ــ عقربکهایی که نیش مرگ را در تنمان فرو کردهاند، فاتحانه در صحنه کهنسال خویش میچرخند تا سمشان در تن ما اثر کند. فرسایش و ضعف و زحمت و رنج، نشانه کاری افتادن این زهرِبدون تریاق است؛ زهرِ دهر.
در حکمت شماره 71 نهجالبلاغه امام علی(ع) آمده است: «الدَّهْرُ یُخْلِقُ الْأَبْدَانَ وَ یُجَدِّدُ الْآمَالَ وَ یُقَرِّبُ الْمَنِیَّةَ وَ یُبَاعِدُ الْأُمْنِیَّةَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ نَصِبَ وَ مَنْ فَاتَهُ تَعِبَ؛ دنیا بدنها را فرسوده، و آرزوها را تازه میکند، مرگ را نزدیک و خواستهها را دور و دراز مىسازد، کسى که به آن دست یافت خسته مىشود، و آن که به دنیا نرسید رنج مىبرد».
فرسودن و تازه کردن، دورساختن و نزدیک آوردن، یافتن و از دست دادن،رنج و تعب، بدنها و آرزوها، مرگ و زندگی، پیروزی و شکست.... تصاویری کوتاه اما جامع از دنیا، نگاهی از ارتفاع، دیدن اضداد، نگاهی رهایی بخش، آزادکننده؛ علی(ع) در کارِ رفعت دادن به نگاه ماست و تبدیل نگاه به ذکر، ذکرِ آزادیبخش!
گشودن چشمها به واقعیت دنیا از خلال نگاهی جامعالاطراف و همه سو نگر، نگاه عاقبت بین و مجموع نگر، نگاه رها شده از عارضه کوتاه بینی و اعوجاج نزدیک بینی، نگاه آزاد شده از ابیراهیِ گرفتاری در آرزوهای دور و دراز و کژتابیهای آن.
تصویرهایی کوتاه وکوبنده و بسیار آشنا و ملموس از فرسایش بدنها و نزدیک شدن مرگ و دور و درازی آرزوها؛ خستگیها و زحمتها در وقت پیروزی و دستیابیها و رنجها و تعبها درگاهِ شکست و ناکامیها. علی(ع) با زنجیرکردن این تصاویر به دنبال هم طرحی از یک ذکر میسازد تا ما را از اسارت دنیا آزاد کند.
او به خوبی دنیا را میشناسد و به ما میشناساند؛ این عروس هزارداماد، عجوزه پیر و ساحره بیرحم، این همان دهر و روزگار و دنیای ماست. افسونگری که ما را در خواب کرده است و رویاهای طول و دراز برایمان تصویر کرده تا نزدیک شدنمان را به دروازههای مرگ نفهمیم و نقصها و ضعفهای جسممان را که در سختیها و رنجهای دویدنهای بیحاصلمان به دنبال سراب دنیا، آرام آرام مرگ را به ما نزدیک کردهاند، احساس نکنیم. گویی دنیا سرابی است که در پی آن بدنها را به سختی و رنج میاندازیم و هرچه به سویش پیشتر میرویم به مرگ نزدیکتر میشویم.
و زمان عقربکی است جرار و موعد ما، شاید جایی است در صفحهای از صفحاتِ همین تقویم روی میزمان و در بین یکی از همین عددهای روی صفحه مدورساعتی که بر مچهایمان بستهایم و با خود حمل میکنیم! و هر روزه بارها در غفلت به آن نگاه میاندازیم تا زمانی را در رسیدن به فرصتی از دست ندهیم اما، عقربکهای این ساعت نیز روزی دو بار به ما خیره میشوند! درست درجایی که روزی برای ما خواهند ایستاد؛ درنگی به اندازه یک لحظه یک آن، یک ثانیه و سپس از روی ما نیز عبور خواهند کرد؛ آری، درست در همان نقطه از صفحه مدوری که هر روز با خود حمل میکنیم و بر مچهایمان بستهایم.
عقربکهایی که نیش مرگ را در تنمان فرو کردهاند و فاتحانه در صحنه کهنسال خویش میچرخند تا سمشان در تن ما اثر کند. فرسایش و ضعف و زحمت و رنج، نشانه کاری افتادن این زهرِبدون تریاق است. زهرِ دهر... .
یادداشت از داریوش اسماعیلی؛ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان
انتهای پیام