پس از صحبتهای این نویسنده و منتقد باسابقه مشهدی، حاضران در جلسه پرسشها یا نقدهای خود را مطرح کردند. یکی از نقدهای واردشده به کتاب این بود که شکل و شمایل و استانداردهای کار پژوهشی را ندارد و فاقد مأخذ است. ریاحی در پاسخ تأکید کرد: این متن به هیچوجه پژوهشی نیست و قبل از هرچیز شیوه خوانش و مواجهه با یک متن را به ما ارائه میدهد. اصلا قصدم این نبوده که مطابق موازین و استانداردهای کتابخانهها نوشته شود. من این کتاب را برای مخاطب خاص نوشتهام و اگر مخاطب نداشت شکست با من است و من شکست را میپذیرم. این مدرس داستاننویسی داستانهایی را که در اثر خود آورده، بازنویسی و بخشهایی از آن را حذف و تدوین مجددی از آنها ارائه کرده است و به گفته خودش با این کار خود را در معرض داوری مخاطب قرار داده است. اما سؤال یکی از حاضران در جلسه این بود که آیا صحیح است با توجه به تحولاتی که در اندیشه به وجود آمده و دانشی که امروز برای ما فراهم شده است، با اثری که چنددهه پیش نوشته شده و از اینها محروم بوده است اینطور برخورد کنیم؟ مؤلف کتاب در پاسخ گفت: اگر به لحاظ اخلاقی بپرسید میگویم خیر. در این کتاب نوشتهام که آن بزرگان کار خودشان را کردند و هر نوع نقدی به آنها به این علت است که بسیاری از داستاننویسان جوان ما وقتی وارد این حوزه میشوند، فکر میکنند اوج نویسندگی همان چیزی است که جلال نوشته است. اما از داستان شانزدهصفحهای «گلدستهها و فلک» او باید ١٢ صفحهاش را ریخت سطل آشغال. ما با خود نویسنده کار نداریم. اولین سنگ بنای من در این اثر حضور نداشتن مؤلف است. مؤلف به معنی واقعی کلمه مُرده است. آنچه برای من معنا دارد، متن است. آن هم نه به آن معنا که عدهای معتقد بودند دارای معنای پنهانی است و وظیفه ناقد کشف معنا از درون آن است، بلکه به این معنا که متن صامت است، یعنی به نسبت مخاطب امکان زایش معنا دارد و تولید میشود. ما هستیم که در برخورد با متن معنا را شکل میدهیم. ما به آن سمتوسو میدهیم و برایش معنا میسازیم و در این رابطه دوسویه خودمان را معنا و جایگاه خودمان را در هستی مشخص میکنیم.
نقد منتقد
منبع خبر /
فرهنگی و هنری /
31-02-1398
«دیالوگ با متن» نوشته محمد ریاحی در دانشگاه فردوسی نقد و بررسی شد