این شاعر و ترانهسرای اهل نیشابور در این نشست که جمعی از شاعران مشهد نیز در آن حضور داشتند، همراه با دکترحسن رضایی بحرآباد، پژوهشگر فرهنگی، به تحلیل تحول ترانه از پیش از انقلاب تا امروز پرداخت. در ادامه بخشهایی از آنچه در این جلسه گفته شد، خواهد آمد.
ترانه پیش از انقلاب
علیرضا بدیع: خوانندگان نسل اول موسیقی ایران در تصنیفها و انتخابهای آوازیشان پایبند تام به ادبیات و موسیقی کلاسیک بودند؛ بعدها تعدادی جوان خوشفکر به نام اردلان سرفراز، ایرج جنتی عطایی، زویا زاکاریان و شهیار قنبری طرحی نو در ترانه درانداختند. در این ترانهها دغدغههای مردم، نوع اندیشه و سلوکشان، اقتضای سیاسی و اجتماعی و... مهمترین مؤلفهها بودند. البته اینطور نیست که پیش از آنها اندیشهای در ترانه نبوده، بلکه منظور پررنگتر شدن اندیشه است. نکته مهم دیگر این است که آن دوره ترانه در خدمت خودش قرار گرفت؛ مثلا وقتی کتاب «تاریخ در ترانه» را ورق میزنیم، ترانههایی میبینیم که به اقتضای زمان و شرایط سروده شدهاند اما پس از آن روزگاری رسید که ترانه در خدمت خودش و برای خلق زیبایی به کار میرفت، بهگونهای که فارغ از اثر موسیقاییای که برایش ساخته شده بود، مؤلفه هنری داشت؛ مثلا در اثر «توی گسترده رؤیا، ای سوار اسب ابلق/ دنبال کدوم مسیری، توی تاریکی مطلق» فارغ از موسیقی و صدای خواننده، از خود ترانه لذت میبریم. در این دوران نوع نگاه شاعر به کلام تغییر کرده بود، به گونهای که دریچههایی نو از شعر به روی مردم میگشود که مهمترین آنها تغییر زبان ترانه بود. در حقیقت در زبان ترانه پیش از دهه ۴٠، کلام خستهکننده است. می، پروانه، شمع، قمر در عقرب، مطرب و... یکنواختی خستهکنندهای را تداعی میکردند. اما در ترانه «کیوکیو، بنگبنگ» زویا زاکاریان دغدغههای متفاوتی مطرح میشود و در هر بخش ترانه یک اپیزود تاریخی برایمان ترسیم میشود، بهگونهای که میتوان گفت چنین ترانه تفکرآمیزی در ترانههای ما نبوده است. پس از آن اتفاق خوبی در مدیریت فرهنگی کشور افتاد. شورای ترانهای که آقای نیره سینا تأسیس کرده بود و ۶ شاعر کلاسیکسرا از جمله هوشنگ ابتهاج و پژمان بختیاری آن را مدیریت میکردند اجازه یافت شورای ترانه امروزی هم تشکیل دهد. این اتفاق سبب ایجاد خط فکری نسل جدید شد و با حمایتی که در آن دوره صورت گرفت استعدادهایی چون منوچهر و ناصر چشمآذر، محمد حیدری، واروژان و... کشف شدند و در ٢ دهه طلایی کارهای ماندگاری از خود باقی گذاشتند.
حسن رضایی بحرآباد: برای پرداختن به ترانهسرایی به عنوان وجهی از موسیقی باید به مؤلفههای اجتماعی توجه کنیم. همچنین هر پدیده اجتماعی باید با پدیده همصنف خود مقایسه شود که هنر و موسیقی نیز از این دایره خارج نیستند؛ بنابراین برای بررسی ترانه باید به موسیقی توجه کرد. از اواسط دوره قاجار موسیقی همراه شعر وارد زمینه اجتماعی میشود و به میان عامه میآید که یک دلیلش هم بزرگشدن شهرها و تأسیس مدرسهها و... است؛ همچنین تحولات اجتماعی و تبوتاب دوران مشروطه عاملی است که محتوای شعرها را از مضمونهای کهن عرفانی و غنایی به مضامین اجتماعی و سیاسی بدل میکند. در آن زمان در آثار موزیسینهایی چون شیدا و عارف قزوینی، ترانههایی با مضامین ملی، سیاسی و مذهبی وجود داشت. این موسیقی با جدا شدن از دربار و پیدایش امکانات سختافزاری چون سیستم پخش صدا، عمومیت بیشتری یافت و به میان مردم رسوخ کرد. پیش از دهه ۴٠ در ویژهبرنامه «گلها» ٣۵٠ ترانه ساخته شد که ۴٨۵٠ کلمه غیرتکراری در آن به کار رفته است. ما از اواخر دهه ۴٠ که وارد جریان ترانهسرایی نوین میشویم، میبینیم در ٢٠٠ ترانهای که در دوران نوین و در فرمت موسیقی پاپ ساخته شده است، ۵۴۵٠ کلمه غیر تکراری وجود دارد. در بررسی فضای دهه ٣٠ و ۴٠ میبینیم بعد از کودتای ٢٨ مرداد مفاهیمی چون آزادی سیاسی، ملی شدن صنعت نفت و... در کشور پررنگ میشود که اینها گرچه در موسیقی تأثیر مستقیمی نداشتند، در شعر وارد شدند و ترانه را تحتتأثیر خود قرار دادند. پس از کودتا و به دنبال آن اختناق سیاسی، حکومت تصمیم گرفت دورهای با عنوان «خوشباشی اجتماعی» ایجاد کند. این باعث شد موسیقی کوچهبازاری رواج یابد. در آن دوره که تلویزیون هم به دستگاههای پخش صدا اضافه شده بود، این خوشباشی اجتماعی را تقویت میکرد و همین شد که ترانههای کوچهبازاری رواج یافتند. اما اتفاق مهم دیگر دهه ۴٠، خارجشدن پخش موسیقی از انحصار دولت و آغاز ورود بخش خصوصی در این زمینه بود. این خصوصی شدن شعر را از سفارشی شدن خارج کرد که خود در ترانه تأثیرگذار بود. بهطورکلی پرتکرارترین واژهها در ترانههای کلاسیک عشق، مستی، گل، ماه، مه، ماهی و... بود که در جریان تحولش در ترانه نوین به شب، قصه، گریه، تن، خاک، صدا، سایه، مرگ، آینه، فریاد، غریبه، تنها و... تغییر کرد.
ترانه پس از انقلاب
بدیع: از زمان انقلاب تا حدود ١٠ سال شعر و موسیقی هیچ رشدی نداشت. در دوره جنگ مجموعه شعری سروده نشد و شعر جریانسازی بروز و ظهور نکرد. در واقع از آن زمان بیشتر شعار باقی مانده است. تا اینکه در سال ۶٨ مجموعه عاشقانهای از سهیل محمودی و چند غزل از سیمین بهبهانی تولید شد که آغاز شعرهای خوب است. آن زمان سرودی هم اگر تولید میشد در خدمت ایدئولوژی بود. این سرودهای انقلابی مؤلفههای خون، شهادت، لاله، اتحاد، دشمن و... داشت. در دهه ٧٠ یعنی دوره پس از جنگ و دوره سازندگی تلویزیون و شوراهای فرهنگی به این موضوع توجه کردند و با توجه به نیاز جامعه ترانههایی سروده شد و آثار موسیقی تولید میشد اما این آثار بیشتر طبیعتگرایانه بودند و ضرب نداشتند. در این دوره که میتوان نام طبیعتگرایی بر آن گذاشت از مؤلفههای عاشقانه پرهیز میشد و اگر عشقی هم در آثار بیان میشد، عشق عفیف و پاکی بود که آن را با موسیقی فاخر تلفیق میکردند. اما دهه ٨٠ آغاز دورهای است که جوانههای عاشقانه در ترانه زده شد. در این دوره ساختارشکنیهایی هم صورت گرفت، مثلا سال ٨۴ فرید احمدی ترانه «ساعت، دیوار،...» را سرود که بنیامین بهادری آن را خواند. اوایل دهه ٨٠ محسن چاوشی نفریننامهای خواند که به معشوق خودش توهین میکرد. این برای مخاطب چیز تازهای بود، چون تا پیش از آن جز گل و بلبل نشنیده بود. اتفاق مهم دیگر شکلگیری خانههای ترانه در آغاز این دهه بود. اگر ترانهسراهای دهههای ۶٠ و ٧٠ مشفق کاشانی، علی معلم، سیمین بهبهانی و محمود شاهرخی بودند، در دهه ٨٠ خانههای ترانه و عصر شعر با افشین یداللهی، یغما گلرویی، مونا برزویی و... شکل گرفت.
رضایی بحرآباد: در دهههای ۴٠ و ۵٠ ما هرچه ترانه عاشقانه میخواستیم، داشتیم اما در دهه ۶٠ شرایط به گونهای بود که ترانهسرا اجازه نداشت آن مضامین را وارد ترانه کند. همین مطالبه باعث شد مهمترین و نوآورترین ژانر ترانه بعد از انقلاب، ژانر عاشقانه باشد. در دستهبندی مضمونهای ترانه بعد از انقلاب مضامین مذهبی، وصف طبیعت، ملی و میهنی، سرودهای شاد مناسبتی شایان توجه است اما موسیقی عاشقانه به شکل تخصصی همان چیزی است که الان بعد از ۵٠ سال سعی کردهایم در رجعت به دهه ۴٠ و ۵٠ داشته باشیم، گرچه نمیتوان گفت این عاشقانهها نوتر و بهتر از عاشقانههای پیش از انقلاب است.
دهه ٩٠
بدیع: اینکه آیا میتوانیم بگوییم در دهه ٩٠، ترانه در سیر تحول خودش به کمال رسیده است، پاسخ مشخصی دارد. اگر قرار باشد ترانه را در آثار موسیقاییای که امروز خوانندگان اجرا میکنند، بررسی کنیم، باید گفت در دهه ٩٠ به هیچوپوچ رسیدهایم. برخلاف برخی که فکر میکنند امروز موسیقی متنوعی داریم، باید گفت ما امروز با تکرار برخی کلیشهها روبهرو هستیم. کلمات بیمفهوم و سخیفی که در قالبهای مختلف به نام ترانه تکرار میشود و ما با شنیدن کلمات سرقتشده و یا نامفهوم حمید هیراد و بهنام بانی فکر میکنیم آزادی رفتن به کنسرت را داریم و این اتفاق خوبی است! اما متأسفانه ما اصلا فرصت انتخاب برای شنیدن کلمات خوب را در موسیقی نداریم، چراکه گزینههایمان گرچه متعدد ولی تکراری و محدود هستند. دهه ٩٠ دورهای است که شکلگیری انواع و اقسام گروههای موسیقی ترانه را تا حدی زیادی نازل میکند.