معجزهگری با 4 تیم
اکبر میثاقیان با ابومسلم سابقه قهرمانی در لیگ دسته دوم آزادگان و رساندن مشکیپوشان به لیگ دسته اول را که آن سالها به جای لیگ برتر بالاترین سطح فوتبال ایران محسوب میشد دارد اما اگر بخواهیم این مورد را فاکتور بگیریم و فقط کارنامهاش در لیگ برتر را لحاظ کنیم، 4 صعود به لیگ برتر را در 4 نقطه ایران میبینم. میثاقیان معجزههای خود را با صعود تیم شموشک به لیگ برترآغاز کرد. تیم شمالی دوستداشتنی اوایل دهه 80 که حضورش در سطح اول فوتبال ایران با معرفی بازیکنانی چون خلعتبری، رحمان احمدی، محسن یوسفی، محسن بنگر و ... همراه شد. او چند سال بعد به تبریز رفت و تیم شهرداری این شهر را با اقتدار به لیگ برتر آورد. او تیم سوم تبریز را در حالی به سطح اول فوتبال کشور رساند که با اختلافی بیستامتیازی نسبت به تیم دوم، قهرمان لیگ دسته اول شد. مأموریت بعدی میثاقیان در استان هرمزگان بود. از شمال غرب به جنوب رفت تا نام بندرعباس را هم در لیگ برتر مطرح کند. میثاقیان در این مأموریت هم موفق بود و آلومینیم را که اکنون مثل شهرداری تبریز و شموشک نوشهر در غبار فراموشی گم شدهاند به لیگ برتر آورد. بعد از دور زدن در همه ایران و تجربههای متعدد مربیگری، آخرین بار، میثاقیان در سال 92 به مشهد آمد و تیم تازهتأسیس پدیده را هم به لیگ برتر برد تا در فصل دیگری از افتخارات فوتبال خراسان باز هم این نام او باشد که میدرخشد.
3 مأموریت ناممکن
اکبر میثاقیان غیر از بالا آوردن 4 تیمی که گفتیم در حفظ 3 تیم دیگر هم در لیگ برتر نقش بسزایی داشته است. او در 3 مقطع مأموریت ناممکن، نگهداشتن 3 تیم در لیگ برتر را پذیرفت و با سرافرازی از آن خارج شد. اولین چالش اکبر که شاید خبرسازترین آنها هم بود حفظ تیم راهآهن تهران در لیگ برتر بود. سالی که او ماجرای معروف برج میلادش را مطرح کرد و مدعی شد اگر نتواند راهآهن را در لیگ نگه دارد، خودش را از بالای بلندترین برج تهران به پایین پرتاب میکند، جملهای که بهشوخی میماند ولی مثل توپ صدا کرد و همه منتظر بودند راهآهن بیفتد تا ببیند میثاقیان چطور این ادعای متهورانهاش را ماستمالی میکند! با این همه، نه راهآهن افتاد و نه اکبر از برج میلاد. حفظ شاهین بوشهر در لیگ برتر دومین کار بزرگ میثاقیان در ژانر مأموریتهای ناممکنش بود. او در فصل 89-90 برای 6 بازی آخر مربی این تیم بوشهری شد و در حالی این تیم را در لیگ نگه داشت که همان سال 3 تیم پیکان، پاس و استیلآذین سقوط کردند. آخرین مأموریت ناممکن این مربی باتجربه در مشهد رقم خورد تا مجموعه افتخارات اکبر در مشهد کامل شود. نیفتادن تیم سیاهجامگان بحرانزده اوج کار مربیای بود که در دهه هفتم زندگیاش تحمل این همه هیجان را نداشت و برای همین، بعد از این همه معجزه، برای اولین بار از موفقیت تیمش آنقدر از خود بیخود شد که گریست. «واقعا چیه این فوتبال؟!» اولین جمله او بعد از رقم زدن معجزه ماندن سیاهجامگان در لیگ بود و حتما عامل انگیزه تمامنشدنی اوست که در آستانه هفتادسالگی همچنان با نیرویی باورنکردنی، برای یافتن یک چالش جدید همه ایران را جستوجو میکند.