پایان پوشالی
منبع خبر
/
شهرآرا /
فرهنگی و هنری
نقدی بر «بازی تاجوتخت» که پس از ٨فصل و ٨ سال پروندهاش بسته شد
شهرآرا آنلاین - محمد عنبرسوز| آخرین قسمت از «بازی تاجوتخت» این هفته پخش شد تا پرونده این پروژه برای همیشه بسته شود. قسمت پایانی که سازندگان اصلی مجموعه شخصا کارگردانی کرده بودند، تمام تلاشش را کرد تا خاطره ای جاودانه از این ابرپروژه تلویزیونی در ذهن مخاطبان بماند اما پرواضح است که به طورکلی فصل هشتم چندان در جلب رضایت بینندگانش موفق نبود. از نمرات سایت های مرجع گرفته تا امضای طومار برای تولید دوباره فصل آخر، همه حاکی از آن است که فصل آخر «بازی تاج و تخت»، دست کم به اندازه قبلی هایش، موفق نبود. اگرچه سازندگانش در اختتامیه سعی کردند با طراحی یکی دو غافلگیری خاص، به ریل موفقیت های قبلی برگردند، این ترفندهای عاریتی چیزی نبود که بیننده پرتوقع و ریزبین را خوشحال کند. بی شک ضعف بزرگ فصل آخر، به قصه بازمی گردد؛ جایی که غیبت جورج آر.آر. مارتین، به عنوان خالق اصلی داستان و نویسنده کتاب، دست سازندگان سریال را بیش از همیشه خالی کرده بود. درحالی که قسمت آخر سعی می کرد با نمایش کتابی به نام «نغمه آتش و یخ»(نام کتاب اصلی و منبع الهام سریال)، به نوعی دین خود را به مارتین و اثر فاخرش ادا کند، نگاه کلی به سیر قصه نشان می دهد که سازندگان مجموعه به نحوی هراسان و شتابزده فقط درصدد تمام کردن قصه بوده اند. شخصیت پردازی های خام سریالی که به پرداخت باورپذیر کاراکترهای پیچیده اش شهره بود، در فصل آخر از قهرمان اصلی یک جوان بدباور و بی سیاست ساخت. روی خبیث کویین را بدون توضیح کافی به مخاطب تحمیل کرد و از سرسی لنیستر شیطان صفت و ترسناک، یک احمق بی تدبیر ساخت تا بتواند زودتر داستانش را جمع وجور کند. برای سریالی که معمولا همیشه روی شمشیر دولبه عوام زدگی و خودپسندی حرکت می کرد، چندان عجیب نیست که امروز هر دو طیف بینندگانش را ازدست رفته و دلزده ببیند. حکایت فصل آخر گات شباهت عجیبی به روزگار کوتوله محبوبش دارد؛ جایی که تریون گفت: «نصف مردم به خاطر همراهی با دنریس از من متنفرند و نصف دیگر به خاطر خیانت به او». حالا خود سریال هم از یک طرف به خاطر پایان بندی احمقانه و شبه بالیوودی کاراکتر خاکستری و پیچیده سر جیمی لنیستر، با شماتت بینندگان ریزبین و فرهیخته تر روبه رو شده است و از سوی دیگر به خاطر فرجام تخت آهنین و سرنوشت ناعادلانه ای که برای جان درنظر گرفته بود، نفرین مخاطب عامی را پشت سر خود می بیند که چند فصل برای تاج گذاری قهرمان کاملا سفیدرنگ قصه، نقشه کشیده بود.
ظاهرا سازندگان گات، نگران مبتلا شدن به سرنوشت سریال های پرشماری بودند که پس از کسب محبوبیت، به آب بستن و کشدار کردن بیجای قصه روی می آورند و قربانی زیاده خواهی شان می شوند اما «بازی تاج وتخت» هم به راه اعتدال نماند و از سمت دیگر پشت بام افتاد؛ درواقع نویسنده قصه هفت اقلیم، از ترس کشدار شدن داستان، چنان هول برش داشت و همه چیز را به هم دوخت که خودش هم نفهمید خط روایت وزین و باوقار فصول قبلی را کجا گم کرده است.
با تمام این اوصاف، تاریخ، گات را فقط با فصل آخرش به یاد نخواهد آورد، بلکه چندی دیگر، با فروکش کردن هیجانات مقطعی، تصویری از یک اثر معجزه آسا در اوایل هزاره سوم برای همیشه در تاریخ رسانه جهان نقش خواهد بست. سال ها بعد احتمالا کسی یادش نیست که شخصیت های سریال در فصل آخر به سمت سطحی و پلاستیکی شدن گام برداشتند و از برخی شان چیزی جز کاریکاتورهای تنزل یافته باقی نماند اما در تاریخ می ماند که یک مجموعه تلویزیونی، در اوایل قرن بیست ویکم، کل مدیوم تلویزیون را از ورشکستگی نجات داد. اعتماد مردم به جعبه جادویی خانگی را احیا کرد و با تولیدات عظیم در تلویزیون و مخابره آن به سرتاسر دنیا، لذت هنر تصویری را به کل ساکنان کره خاکی ارزانی داشت. سال ها بعد در تاریخ خواهند نوشت مجموعه ساده ای که اوایل، کسی از زمان و مکان قصه اش سردرنمی آورد، چطور هنرپیشه های درجه چندم تلویزیونی اش را به عرش اعلای محبوبیت رساند و چطور یک گروه خاص هربار با حضور در «مراسم امی» تقریبا تمام تندیس های بهترین های سال را درو می کردند و می رفتند تا سال بعد. عاقبت مادر اژدها و جان اسنو شاید فراموش شود، اما مردم مشرق زمین هرگز از یاد نخواهند برد روزهایی را که با چشمان خواب آلود در مسیر محل کار و دانشگاه، قسمت جدید گات را دانلود می کردند و در اولین ساعات روز، چه سر کلاس بودند، چه پشت میز کار یا پیشخوان مغازه، با چه شوقی به تماشای محبوب ترین مجموعه زمان خود می نشستند تا به اسپویل ها(خطر لوث شدن) پاتک بزنند. «بازی تاج وتخت» به خاطر تمام لحظات فرازمینی و پرتپشی که به تک تک مردم جهان هدیه کرد، در تاریخ تاج و تخت رسانه های جهان، جاودانه خواهد شد.