پرسیدن را ادامه داد: «آخرین تئاتری که درباره موضوع بحثمان دیدهاید، کی و چه بوده است؟». همه آنچه در یکیدو سال گذشته دیده بودم، از ذهن گذراندم. اسمی درباره موضوع مدنظر به ذهنم خطور نکرد. تردیدم را که دید، پرسید: «چند سال است که تئاتر دفاع مقدسی ندیدهاید؟».
آخرین تئاتری که در این حوزه دیده بودم، گمانم پنج سال پیش بود و همین چند جمله باعث شد گفتوگویمان که درباره تئاتر ژانر دفاع مقدس و مقاومت بود، گُل بیاندازد. گفتوگو بهمناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر و روز ملی «مقاومت» با این هنرمند مشهدی، موقعیت تئاتر شهرمان را دربرابر این موضوع روشنتر میکند.
آیا تئاتر مشهد جایگاه خودش را از زمان جنگ تحمیلی تاکنون در زمینه تئاتر دفاع مقدس و مقاومت حفظ کرده است؟
متاسفانه تئاتر دفاع مقدس و مقاومت -که بسیار اهمیت دارد- در این چندساله غریب مانده است. این کمکاری مسئله عمومی کشور است و تنها در مشهد با این مشکل روبهرو نیستیم؛ هرچند بهنظرم در مشهد اوضاع قدری بهتر است. درکل کارهایی سخیف، سفارشی و بیربط به حوزه دفاع مقدس تولید میشود که کار را به اینجا کشانده است.
متاسفانه یکی از مباحث اجتماعی و انسانی مهم ما در غربت واقع شده و تئاتر نتوانسته است کارهایی را تولید و عرضه کند که ماندگار باشد. دلایل مختلفی هم دارد؛ عدهای بلد نیستند. عدهای اعتقاد ندارند. عدهای هم بهدنبال این کارها نیستند.
حتی نمایشهایی هم که دستگاهها و نهادها از آن حمایت کردند، کاری از پیش نبردند؟
مخصوصا در این حوزه- به محض اینکه تئاتری سفارش داده میشود، اگر هنرمند با آن هماهنگ و همراه نباشد، دیگر نمیشود نام اثر دفاع مقدس روی آن گذاشت. تمایل بازی در این ژانر، باید از درون هنرمند بجوشد. هنرمند باید باور و پیوندی عمیق به این موضوع داشته باشد. کارهای پراکنده که به اسم تئاتر دفاع مقدس انجام میشود -که اساسا ربطی هم به این مضمون ندارد- بیفایده است. نویسندهای نمایشش را مینویسد؛ در گوشهای چند جمله هم درباره جنگ مینویسد و اسمش را میگذارد تئاتر دفاع مقدس؛ این که تئاتر دفاع مقدس نیست. من بهعنوان کسی که شرایط سخت جنگ را دیده است، گرچه مستقیم در جنگ حضور نداشتم، شاهد و ناظر شرایط بودم و میدانم که جنگ روی همه ارکان زندگی مردم تاثیر گذاشته و اتفاق بزرگی در تاریخ ما بوده است و باور دارم که جامعه تئاتر باید به آن توجه کند.
به نظرم سفارش تئاتر در حوزه دفاع مقدس بهمثابه راهرفتن روی لبه تیغ است. هنرمند در این حوزه باید از ایدهاش مراقبت کند که برچسب «سفارشی» بودن به اثرش نخورد؛ البته کار دشواری است.
اوضاع وقتی وخیمتر میشود که کسی این کار را انجام دهد که به سفارشی کار کردن اعتقادی ندارد و تاکنون سفارشی هم نگرفته است و دوست دارد کاری با موضوع دفاع مقدس تولید کند و درعینحال هراس هم دارد، زیرا این شخص همین که در حوزه مقاومت کار کند، به سفارشی کار کردن متهم میشود.
فکر میکنید موضوع از بیرون اینطور شده یا این «هراس» را جامعه تئاتر ایجاد کرده است؟
متاسفانه هم میان هنرمندان این موضوع مشاهده میشود و هم در بیرون تئاتر. این نظرگاهها و دیدگاهها در هر دو طرف ماجرا هست. علت اصلی بحث ما هم که «چرا هنرمند نتوانسته است بهسمت تئاتر دفاع مقدس برود»، همین است. همین حرفها و بحثهاست که این شرایط را بهوجود آورده است.
شما در متن هستید و میبینید تئاتریهای مشهد، کارشان را بلدند، در خلق اثر درباره مسائل اجتماعی توانمندند. موفقیتهایی هم در این عرصه کسب کردهاند. خود شما بهتازگی در جشنواره تئاتر فجر جایزه بردید، اما احساس میشود کمتعداد بودن نمایش و نمایشنامه با موضوع مورد بحث، باعث این رخوت و رکود شده است؟
«کمیت»، معلول استقبال نکردن تماشاگر است. وقتی از کاری استقبال نشود، تکرار نمیشود. تماشاگر پای یک تئاتر مینشیند و صداقتی در آن نمیبیند. خب، دیگر به تماشای آن «گونه» از تئاتر نمیرود. میبیند که باورپذیر نیست. از واقعیت دور است. هنگامی تماشاگر با اثر ارتباط حسی و عاطفی برقرار میکند که صداقت را در آن ببیند. این اتفاق هم یکیدو سال است نیفتاده است. متاسفانه در همه این ٣٠سال بعد از جنگ، تئاتر دفاع مقدس آنقدر سخیف اجرا شده که تماشاگر آن را پس زده است. مخاطب برای تماشای یک اثر هنری به تماشاخانه میآید. یک اثر هنری هم زمانی خلق میشود که روح، جوهره و عقاید هنرمند در آن مشهود باشد.
با این صحبتها، اصلا بحث به کمبود منابع محتوایی نمیرسد. بهنظر، جامعه تئاتر و حامیانش در اولین گام برای رفع موانع تولید تئاتر مقاومت و دفاع مقدس، باید مسائل ابتداییتری را حل کنند؟
برای کسی که بخواهد کار کند، منابع به اندازه کافی وجود دارد. کسی هم که نه، بهدنبال این حرفها نیست. من چندین سال پیش رفتم بنیاد شهید. به من گفتند: کاری درباره ایثارگران بنویس. با افتخار پذیرفتم. چه از این بهتر؟ ازقضا همان روز، به یک مصاحبه پنجشش خطی در روزنامهای برخوردم. مصاحبه با دختری بود که رفته بود خواستگاری یک جانباز ٧٠درصد. همین چند سطر از ستون یک روزنامه، شد ایده نمایش «خونرقصه». این نمایش همان سال در جشنوارههای ملی دیده شد. در تهران یک ماه اجرا شد و غوغا بهپا کرد. نمیخواهم بگویم این کار را من کردم، نه؛ مقصودم این است که اگر کسی بهدنبال این چیزها باشد، منابع زیاد است. باید آنها را کشف کرد. باور کرد. درونیاش کرد. با خود یکیاش کرد. اعتقادات را هم به آن دمید، بعد خلق کرد. نه اینکه یک متن و اثر بیربط را فقط با افزودن چند جمله، به دفاع مقدس چسباند. تکرار میکنم: تئاتر در این سالها به دفاع مقدس بیتوجهی کرده است.
منظورتان این است که هم هنرمندان کمتوجه بودند و هم دستگاههایی که میتوانستند حمایت کنند و سهلانگاری کردند؟
بله. مسئولان هم درست عمل نکردند و نمیکنند. نه از نظر مالی حمایت میکنند و نه از نظر معنوی. اثری که حمایت شده است، چون روح ندارد، تماشا که میکنید، باورش نمیکنید. اینجاست که به هنرمند اتهام میخورد بهخاطر پول یا روابط این کارها را ساخته است و این موضوع باعث میشود جو تئاتر بد شود. ریاکاری هم خیلی بد است. عدهای هم متخصص این کارها هستند -نهتنها در مشهد- در همهجا هستند که زود میپرند جلو، کاری نمیدانند ولی اجرا میکنند و پول هم میگیرند اما خب، مگر فایده دارد؟ ببینید؛ منبعِ گفتوگو و مصاحبه با رزمندگان و بازماندگان جنگ وجود دارد، اما کیست که دنبال این کارها باشد؟ کیست که بتواند بنویسد؟ کیست که اعتقاد داشته باشد؟ کیست که حمایت کند؟ کجا اجرا بکند؟ بهجای تولید و اجرای تئاتر دفاع مقدس، گاهی شاهد هستیم کارهای اجتماعی سخیف که به مسائل اجتماعی هم نمیپردازند، اجرا میشود. من که اینها را میگویم، بعضی دوستان ناراحت میشوند. گلایه میکنند که چرا اینها را میگویید اما باید گفت. وقتی این موضوع را تشریح و تحلیل میکنیم، مشخص میشود که همین مسائل ریز است که روی هم جمع شده و مانع تبلور تئاتر دفاع مقدس و مقاومت شده است.