سیر معکوس سلبریتیبازی
شهاب حسینی را که میشناسید؟ همان کسی که دو سال پیش از کن جایزه بازیگری گرفت. همان سوپراستار مطلق سینمای ایران. میدانید از کجا شروع کرد؟ از سینما؟ از بازی در سریالهای تلویزیون؟ خیر! از گروه نوجوان تلویزیون و اجرای برنامههای تلویزیونی. مهدی سلوکی را هم که میشناسید دیگر؟ جوان اول چند ساله بازیگری سریالهای تلویزیونی که سالها در اوج محبوبیت و موفقیت بود. بله دو دهه پیش سیر ورود و خروج آدمها به تلویزیون این طور نبود که بروی و در اینستاگرام با حرکت و کلام و رنگ و لعابی سر زبانها و توی چشمها باشی تا وصلت کنند به تلویزیون و تو هر چه که باید و نباید و درست هست و نیست را با بدترین ژستها و اشتباهترین واژگان به مخاطب سادهدل تحویل دهی. این سیر غلط است و دلیل غلط بودنش هم معلوم است. تلویزیون، خودش به خودش احترام نمیگذارد.
درمان غلط یک درد
از سیر معکوس جذب آدمها به تلویزیون حرف زدیم اما این بلا، خود از بلایی دیگر ناشی میشود. بلای بیمخاطبی. تلویزیون از یک جایی به بعد فهمید که با این روند ریزشی مخاطب و نبود آدمهای اینکاره، دیر یا زود همین تهمانده مخاطب را هم از دست خواهد داد. همین هم باعث شد تلویزیون به جای رشد و پرورش دادن آدمهایی که بیایند و در برنامههای کوچک و کم مخاطب یا پربینندهترین برنامهها بدرخشند و از آنجا ستاره شوند، راه دیگری را انتخاب کند و تصمیم بگیرد تا با هزینه و زحمت کمتر، هر کس را که هرجایی و به هر طریقی معروف است به تلویزیون بکشاند. پس از فوتبالیست کهنهکار تا بازیگر درجه سه تلویزیونی، از سوپراستار از مد افتاده تا مدلهای خوشگل و چشم رنگی آمدند توی تلویزیون. یک سیاهه از نامهایشان اگر بخواهم بدهم نفستان تا خواندن نام آخر بند میآید: محمدرضا گلزار، حمید گودرزی، امیرحسین رستمی، امیرعلی دانایی، خداد عزیزی، پژمان بازغی، کامران تفتی، دانیال عبادی، سحر ولدبیگی، نیما فلاح! حالا که منشأ آفت و خود آفت را شناختیم بیایید کمی از آثار متأخرش بگوییم.
باخت- باخت
شاید این سیر ریختن سلبریتیها به تلویزیون یک کار خوب کرده باشد که آن هم نجات مقطعی صدا و سیما از دام بیمخاطبی است اما هزار آفت دارد که نه تنها این توجه مقطعی را نابود میکند بلکه اصالت و هویت را از تلویزیون میگیرد. رسانهای با این عرض و طول و بودجه، وقتی هر ۵سال یک مجری توانمند و همه فن حریف و باسواد و محترم تحویل آنتن ندهد، وقتی ستارهساز نباشد و فقط به حاضر و آمادهخوری عادت کند، مخاطب را هم همین طور تربیت میکند. مخاطبی که به مصرفگرایی خو کند. اگر جایی ستاره جذابتری به او چشمک بزند به تماشای آن میرود و رفتن مخاطب، سم مهلک یک رسانه است.