فرسنگ‌ها دورتر


فرسنگ‌ها دورتر

شهرآرا آنلاین (../../) - محمد عنبرسوز| وقتی اولین...


شهرآرا آنلاین - محمد عنبرسوز| وقتی اولین خبرها از ساخت «رقص روی شیشه» منتشر می شد، نام اعضای تازه نفس تیم نویسندگی این سریال، یعنی ابوالفضل کاهانی(طراح) و طلا معتضدی(نویسنده) امید یک نوآوری جذاب در سریال سازی شبکه نمایش خانگی را ایجاد کرد اما پس از توزیع ١٠قسمت از این مجموعه، به نظر می رسد که سریال مهدی گلستانه هم روی همان ریل بی ثبات الگوهای تکراری قبلی حرکت می کند و آینده اش در هاله ای از ابهام قرار دارد. اساسا «رقص روی شیشه» روایتگر یک قصه خانوادگی ساده با روابط پیچیده و تودرتوی عاطفی است که محض ایجاد تنوع، رگه هایی از داستان های مافیایی و گانگستری را هم به فیلم نامه اش الصاق کرده است تا از یک سو زندگی مادری تنها با چهار فرزند را تماشا کنیم که هرکدامشان به نوعی درگیر مصیبت های خود هستند و در سوی دیگر، پدری در شمایل گادفادر را ببینیم که در پیری یاد جوانی کرده است و تمام هوش و حواسش معطوف به حفظ تاج وتخت و میراث خانوادگی باورناپذیرش است.

مجموعه ای ازدست دررفته با خرده داستان های پرشمار و آدم هایی که در جوانی، ماجراهای عاطفی نافرجامی داشته اند، حتی نمی تواند درمورد نقاط عطفش هم مخاطب را راضی کند. ضعف پیرنگ های فرعی قصه به نحوی آزاردهنده در اثر خودنمایی می کند و از بیننده انتظار دارد اتفاقات را چشم بسته بپذیرد. کسی نمی فهمد چرا رعنا(مهتاب کرامتی)، با تهدید به اسیدپاشی، پاس کردن چک های همسرش را برعهده می گیرد و چطور یغما(بهرام رادان) که به گواه دیالوگ ها، با اتهام فساد فی الارض مواجه است، با یک عکس ساده، پروژه فرار را از یاد می برد و بی محابا به پایتخت برمی گردد.

ضعف در قصه لاجرم به معضل در پرداخت کاراکترها می انجامد و شخصیت های تخت و سنگی سریال از حد تیپ های مرسوم و تکراری فراتر نمی روند. طراحی سست مردان منفعلی که یا به ولنگاری و خباثت می زنند یا بددلی و کج فهمی در وجودشان نهادینه شده است، درکنار زنانی رنجور و فداکار که از گزند همسرانشان درامان نمی مانند، باعث شده است حتی کاراکترهای اصلی «رقص روی شیشه» هم به قدری مقوایی از آب دربیایند که به عنوان مثال، زوج اصلی قصه پس از طوفان حوادث عجیبی که در این ١٠قسمت از سر گذرانده اند، بدون تغییر به نظر بر سند. گویی با روبات هایی طرفیم که بدون سر سوزنی احساس و تاثر، برای انجام بی کم وکاست وظایفشان، برنامه ریزی شده اند. از ماکان(مهرداد صدیقیان)، پسر جوان و پرشیطنت و خوش گذرانی که یادآور کاراکتر محبوب هومن سیدی در «عاشقانه» است، گرفته تا شمایل پدرخوانده طور ملک(اکبر زنجانپور) که وام دار علی نصیریان «شهرزاد» به نظر می رسد، «رقص روی شیشه» مجموعه ای است به هم ریخته از تیپ های پیش بینی پذیر و ناموجه. بدبختانه حتی زوج وزینِ سیمین(بیتا فرهی) و رضا(همایون ارشادی) هم که با بازی دل نشین بازیگرانش می توانست تکیه گاه قدرتمندی برای اثر باشد و حتی کل مجموعه را نجات دهد، با سهل انگاری فیلم نامه، هدر می رود تا سریال همچنان جولانگاه چهره های شیک باقی بماند.

درزمینه کیفیت اجرا هم به نظر می رسد «رقص روی شیشه» بیش از حد معمول روی ابزارهای حاشیه ای خود حساب باز کرده است و زیبایی های بصری اش را(اگر بتوان زیبایی نامیدشان)، از خانه های شیک و آپارتمان های باکلاس گرفته تا انواع رستوران و کافی شاپ و آرایشگاه زنانه اشرافی و...، بیش از حد جدی گرفته است. بدین ترتیب مجموعه ای که با قصه و آدم هایش گامی به جلو نمی گذارد، به تیم شلوغی از آدمک های خوش پوش با چهره های زیبا و سوار بر خودروهای لوکس، تبدیل می شود که نهایتا چون این حربه ها هم بی اثر می شود، سعی می کند حیات خود را با ترانه هایش تضمین کند، از همین رو سریالی که با وعده تبلیغاتی «هر قسمت، یک ترانه از یک خواننده محبوب پاپ»، کارش را در فضای مجازی آغاز کرده بود، پس از اجازه پخش نگرفتن یکی از تیتراژهایش و کار شدن موسیقی بی کلام همان قطعه در تیتراژ پایانی، به یک خواننده دیگر متوسل شد که پس از چند قسمت، ترانه دوم هم حذف شد. سازندگان بلافاصله خلأ تیتراژ پایانی را با یک شگرد عجیب جبران کردند و اجرای موزیک ویدئویی کاملا بی ربط در یکی از لوکیشن های سریال توسط یک خواننده جدید را در دستورکار قرار دادند که این روش هم چندان از بار مصیبت کم نکرد.



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

مسلط بودن نوجوان 12 ساله همدانی به 9 زبان زنده دنیا