تینیجرها در متن، کلیشه‌ها در حاشیه


تینیجرها در متن، کلیشه‌ها در حاشیه

درباره دو پدیده نوجوان برنامه عصر جدید که نگاه ما را به دهه هشتادی‌ها عوض می‌کنند


شهرآرا آنلاین - محمد‌ناصر حق‌خواه - ظهور و حضور برنامه‌های استعدادیابی در تلویزیون ما اگر چه خیلی دیرتر از دیگر کشورها اتفاق افتاده، اما موضوعی اجتناب‌ناپذیر بوده است. این برنامه‌ها جاذبه‌های زیادی دارند و هر تلویزیونی که به سمت آن‌ها نرود، قافیه را به رقیبانش باخته است. البته این برنامه‌ها آفت‌هایی هم دارد، پیچیدن نسخه‌های موفقیت برای همه آدم‌ها بدون توجه به تفاوت‌ها و پیچیدگی‌های وجود انسان و شرایط متفاوت برای رسیدن به موفقیت، یکی از آن آفت‌هاست. عصر جدید در کنار به وجود آوردن مشکلاتی که این نوع برنامه‌ها دارند، یک مزیت بزرگ خلق کرده است که اتفاقا با نوع برنامه‌سازی در تلویزیون ایران و نظام تربیتی یک بعدی کشور ما فاصله دارد. این مزیت هم چیزی نیست جز رسیدن به فحوای این جمله که: «به تعداد آدم‌های روی زمین، راه برای رسیدن به موفقیت هست.» با دو شاهد مثال و یک نتیجه‌گیری، در این مطلب به استقبال مسئله موفقیت و راه‌های عجیب نسل جدید برای دستیابی به آن می‌پردازیم و اینکه چه کرده‌اند تا برای ما این‌قدر دلبر شده‌اند.

شاگرد نانوای خوش صدا

شاید الان داشت وقت چانه گرفتن و خمیر ورز دادن و نان داخل تنور زدن در یک نانوایی مسجد سلیمان برای خودش و همکارانش می‌خواند و همه لذت می‌بردند. در بهترین حالت شاید یک مشتری خوش‌ذوق از خواندن پسرک در نانوایی فیلم می‌گرفت و فیلمش دست به دست می‌شد و در حد لایکی از آن می‌گذشتیم. امروز اما همه «آرمان امیدی» نوجوان خوش صدای بختیاری عصر جدید را می‌شناسند. آدمی که انگار صدایش از جایی سوای حنجره درمی‌آید. از اعماق جانی سوخته و روحی آگاه. اما چرا او از خواننده‌ای که زیبا می‌خواند و خیلی کم سن و سال است برای ما فراتر رفته است؟ چون او جزو معدود آدم‌هایی است که از دنیای ایلیاتی آمده و با حفظ اصالتش در قامت یک ستاره با آن لباس‌های زیبا و بدون روتوش برای ما دلبری می‌کند. او برای ما نوجوان جذابی است چون مردمان ایل بختیاری را به متن آورده است، از خارج قاب به درون قاب و اوج توجه‌ها. یک دهه هشتادی که ما را به هم‌نسلان خودش امیدوارمی‌کند.

بندباز رها، خیلی رها

مثل حرکاتش روی بندها بود. همه چیزش مثل همان حرکت‌ها بود. ظاهرش، لحن و طنین صدایش و البته حرف‌هایی که می‌زد و این همان جایی است که می‌خواهیم از آن صحبت کنیم. حرف‌هایش. پسرک بندباز به عصر جدید آمد و از ترک تحصیل گفت. از اینکه راهی برگزیده که معیارهای رسمی نظام آموزشی و رسانه‌های عمومی کشور آن را قبول ندارند؛ ترک تحصیل. ترک تحصیل همیشه یک مفهوم منفی بوده و البته که هنوز هم در اذهان بیشتر مردم هست. تقریبا همه از نظام آموزش و پرورش شاکی‌اند مخصوصا جوانانی که ماحصل این نظم عجیب و غریب‌اند اما هیچ کس جرئت و جسارت فرار از آن را ندارد اما محمد زارع، این جوان شیرازی که بندبازی را به عنوان شغل انتخاب کرده است با همه سوتی‌هایش و ظاهر عجیبش حرف چندین نسل را زد او از این گفت که راه موفقیت الزاما رد شدن از کانال آموزش و پرورش نیست. بین داوران و تماشاچیان و رسانه‌ها و احتمالا مردم، بعد از این اظهارنظر اتفاقات متفاوتی افتاد. بعضی مخالف بودند و عده‌ای هم موافق، اما چیزی که برای ما از حرکات این پسر مهم است نگاه او به ماجرای تغییر مسیر از راه کانالیزه شده آموزش و پرورش است که به رشد درست استعدادهای نسلی غریب می‌پردازد. نسلی که می‌خواهد خودش راه و نگاهش به زندگی و موفقیت را بسازد. عصر جدید در کنار تمام نقدهایی که به کپی بودن و انتخاب داورها و چیزهای دیگرش وارد است، در این یک مورد جای تحسین شدن دارد، عصر جدید تریبونی شده است تا نمای متفاوت و جذابی از نسل آینده به ما نشان بدهد، نسلی که بر خلاف هجمه و جوک‌های فضای مجازی، پاک و صاف و ساده است و برای تصمیم و انتخابش احترام قائل است.



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

مرد جوان پسر مورد علاقه مادرزنش را به قتل رساند!