اروپا بفهمد احتمال خروج ایران از برجام هست
آرمان- ایالات متحده سیاستهای متناقضی در قبال ایران در پیش گرفته و سیاستمداران این کشور در بازههای زمانی کوتاه سخنان کاملا متفاوتی در خصوص ایران بیان میکنند. رئیسجمهور آمریکا هفته گذشته در ژاپن اظهار کرد که نیازی به تغییر رژیم در ایران نیست و جمهوری اسلامی با رهبران فعلی میتواند شرایط خود را تغییر دهد. از سوی دیگر مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده با عقب نشینی از ۱۲ شرط تعیینشده برای نشستن بر سر میز مذاکره با ایران گفت که آمریکا حاضر است بدون هیچ پیش شرطی با ایران مذاکره کند. این در حالی است که در چند روز اخیر به رغم تأکید دونالد ترامپ بر عدم تمایل به درگیری نظامی، وزارت دفاع این کشور مقدمات اعزام ۱۵۰۰ نیروی نظامی به خاورمیانه را فراهم میکند. تناقض در اظهارات مقامات آمریکایی و برخی اختلاف نظرها در داخل کشور، ایران را در شرایط ویژهای قرار داده و تصمیم گیری برای انتخاب راهبرد مقابله با اقدامات خصمانه آمریکا را بسیار سختتر از قبل کرده است. «آرمان» در گفتوگو با «محسن شاطرزاده یزدی»، سفیر پیشین ایران در برزیل و تحلیلگر مسائل بینالملل به بررسی این مسأله پرداخته است. او معتقد است که هدف اصلی آمریکاییها از افزایش فشار علیه جمهوری اسلامی برنامه موشکی ایران است که قابل معامله نیست. سفیر پیشین ایران در برزیل میگوید که ایران برای وادار کردن غرب به امتیاز دادن نیاز دارد که از برگهای برنده خود استفاده کند و این برگهای برنده را عمل به مصوبه شورای امنیت ملی و افزایش ذخایر اورانیوم و آب سنگین میداند. وی معتقد است تا زمانی که اروپا احساس نکند ایران واقعا در حال خروج از برجام است، امتیازی نخواهد داد. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
در حال حاضر روابط بین ایران و آمریکا را چگونه میبینید و آیا با توجه به شرایط فعلی و اختلافات موجود، میانجیگری میتواند مفید باشد؟
ابتدا باید مروری به اهداف دو طرف داشته باشیم تا بتوانیم درک بهتری از موضوع پیدا کنیم. آمریکاییها تلاش میکنند همین برجام را نگه دارند اما همزمان امتیازات بیشتری را بگیرند و محدودیتهای بیشتری را به ایران تحمیل کنند. در نتیجه این تهدیداتی که از سوی ایالات متحده متوجه ایران است، هدفش جنگ نیست بلکه امتیاز گرفتن است. تحلیلگران جهانی معتقدند که برجام برای آمریکا رهاورد بدی نبود و آنچه از سوی تیم سیاست خارجی فعلی علیه برجام گفته میشود، صرفاً جنبه تبلیغاتی دارد. اولویت اول آنها، به گمان خودشان امتیازگیری در برنامههایی است که از نظر ایران صددرصد دفاعی و غیرقابل مذاکره است. بهانههایی که در این زمینه مطرح میکنند، در طول مذاکرات برجام هم مطرح شده بود و فشارهایی از سوی آمریکا برای تعطیلی کامل برنامه موشکی ایران وجود داشت، اما ایران نپذیرفت که چنین مسالهای در برجام مطرح شود. نکته مهم این است که حتی اگر ایران (به فرض) بخواهد نرمش نشان دهد، باز هم ایالات متحده بهانهای جدید مطرح خواهد کرد و به دنبال امتیازگیریهای بیشتر در حوزههای دیگر خواهد بود. از سوی دیگر هدف جمهوری اسلامی ایران حفظ نقاط قوت و تقویت آنهاست. موشک در دکترین دفاعی ایران نقش برجستهای دارد و ما پتانسیلهای زیادی در این حوزه داریم که بازدارندگی مطلوبی در مقابل دشمنان ایجاد کرده است. مذاکره به معنی دادوستد است و باید توجه کنیم چه چیزی به آمریکاییها میدهیم و در مقابل چه چیزی به دست میآوریم. ایران در برجام امتیاز مطلوبی به دست آورد که به رسمیت شناخته شدن حق غنیسازی هستهای بود اما با تعطیل کردن برنامههای مشروع دفاعی چه امتیازی به دست خواهد آورد؟ بنابراین اگر میانجی بخواهد نقشی در این میان ایفا کند، باید تعادلی میان انتظارات طرفین ایجاد کند که دو طرف از نتیجه حاصله رضایت نسبی داشته باشند. به نظر میرسد در شرایط فعلی کار خاصی از دست میانجی برنمیآید؛ زیرا قطعا ایران در حوزههای دفاعی، بنابر اصول، نمیتواند امتیاز دهد و نخواهد داد و از طرف دیگر آمریکاییها به کمتر از تعطیلی کامل این برنامهها قانع نیستند. تنها ممکن است آمریکاییها احساس کنند، خروج آنها از برجام ضرر بیشتری برایشان دارد و مجبور به بازگشت به برجام شوند که در حال حاضر در سطح نمایندگان کنگره این مطالبه دیده میشود. دولت آمریکا فکر میکرد با خروج از برجام، ایران دیگر برگ برندهای نخواهد داشت و در نتیجه این خیال، به افزایش فشارها علیه جمهوری اسلامی اهتمام میورزد اما این روش در مقابل ایران جواب نخواهد داد.
رئیسجمهور آمریکا تلاش دارد به ایران بقبولاند که به دنبال براندازی نیست و صرفاً دغدغه هستهای دارد. به رغم این تلاش دونالد ترامپ برخی کارشناسان آمریکایی تصریح کردهاند که او و تیم سیاست خارجی دولت آمریکا از جمله مشاور امنیت ملی به دنبال براندازی هستند. به نظر شما ترامپ چه هدفی را دنبال میکند؟
عقلای آمریکایی یقین دارند که تغییر نظام در ایران اتفاق نخواهد افتاد. در نتیجه تلاش میکنند تا دولت ایالات متحده از این هدف دست بردارد. برخی میگویند با همراهی چین و روسیه چنین هدفی ممکن خواهد بود، اما با تأکید بر غیرممکن بودن براندازی در ایران حتی با کمک چین و روسیه باید گفت متحد کردن قدرتهای شرقی با واشنگتن نیاز به امتیاز دادن از سوی ایالات متحده دارد. با توجه به روندی که دونالد ترامپ علیه چین پیش گرفته است، آیا چنین اتحادی علیه ایران ممکن است؟ غیرمنطقی است که تصور کنیم آمریکا برای ضربه زدن به ایران فشارهای خود علیه اقتصاد چین را برمیدارد یا امتیاز ویژهای به پکن خواهد داد تا آنها علیه تهران با واشنگتن همراه شوند. امروز برگ برنده ترامپ در انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا، رشد اقتصادی ایالات متحده است که با وضع و اعمال تعرفههای سنگین علیه کالاهای چینی و اروپایی به دست آمده است. او مطمئناً سر چنین مسالهای معامله نخواهد کرد. به نظر میرسد ترامپ در حال حاضر تصمیم قاطعی در خصوص ایران ندارد و در محاصره گروههای مختلف فکری و سیاسی در ایالات متحده، مرتباً حرفهایی در خصوص ایران بیان میکند که از مبنا ضد و نقیض هستند. گروهی مانند اعضای تیم «بی» تلاش دارند که او را وارد جنگ با ایران کنند و با پهن کردن چنین دامی تلاش دارند منافع خود را تأمین کنند. ترامپ هم متوجه این مسأله شده و مواضع جنگطلبانه او در چند وقت اخیر تغییر محسوسی داشته است. گروهی نیز در اندیشکدهها و مراکز فکری نسبت به قدرت ایران آگاهند و به ایالات متحده در خصوص ایران هشدار میدهند و تلاش میکنند او را به سوی توافق با تهران سوق دهند. از سوی دیگر مسأله انرژی برای اقتصاد آمریکا بسیار اهمیت دارد. اگر اتفاقی برای ایران بیفتد بیثباتی در بازار نفت و گاز ایجاد خواهد شد که اثر نامطلوبی بر اقتصاد غرب و برخی متحدان منطقهای ترامپ نظیر ژاپن دارد. بنابراین عقلای اقتصادی نیز او را از براندازی برحذر میدارند. در مجموع تصورم این است که آمریکا خواهان براندازی است اما با توجه مجموعه دلایل و شرایط موجود و ناتوانی در رسیدن به چنین هدفی از آن دست برخواهد داشت.
پس رئیسجمهور آمریکا به دنبال چه چیزی خواهد بود؟
سابقه و روشهای مورد استفاده دونالد ترامپ نشان میدهد که او قمارگونه رفتار میکند. یعنی ترامپ میخواهد ابتدا رقیب را مرعوب کند و بترساند تا بتواند امتیازات ویژهای طلب کند. این روش در مقابل کره شمالی جواب داد و او توانست رهبر کره شمالی را به مذاکره بکشاند و با او عکس دونفره بگیرد اما در خصوص ایران شرایط متفاوت است و هیچگاه چنین اتفاقی، یعنی مرعوب شدن حادث نخواهد شد.
از گروههایی نام بردید که مشخصاً از افزایش سطح تنش میان ایران و ایالات متحده سود میبرد. چه منافعی برای آنها در این تنش وجود دارد؟
گروههایی نظیر تیم «بی» کاتالیزوری است که بتواند تنشهای میان ایران و آمریکا را به جنگ یا خشونت تبدیل کند. جان بولتون، نتانیاهو، بن سلمان و بنزائد این گروه را تشکیل میدهند و هر کدام اهداف متفاوتی را از افزایش تنش میان ایران و آمریکا دنبال میکنند. اهداف اسرائیل و اعراب متفاوت است اما آنها در یک نقطه اشتراک نظر دارند. عربها و اسرائیل هژمونی ایران در منطقه را برنمیتابند و تلاش دارند این قدرت منطقهای را از ایران بگیرند و جایگزین ایران شوند. آنها در سوریه، عراق و لبنان از ایران شکست خوردند و چنین موضوعی برایشان بسیار سنگین تمام شد. آنها میلیاردها دلار صرف تصرف منطقه کردند اما شکست خوردند. در این میان امارات یک کشور گوش به فرمان است و ما نباید خیلی آنها را جدی بگیریم اما میان اسرائیل و عربستان تفاوتهایی وجود دارد. اسرائیل دشمنی دیرین با ما دارد و تلاش میکند تا ایران را نابود کند اما عربستان به کاهش قدرت منطقهای ایران هم رضایت دارد.
آیا اختلافات میان دموکراتها و جمهوریخواهان علیه ایران مبنایی است؟
به هیچ وجه این اختلافات مبنایی نیست و هر دو جناح نمیتوانند شاهد افزایش روزافزون قدرت منطقهای ایران باشند، اما در تاکتیک و روشها اختلاف نظر وجود دارد. دموکراتها معتقدند که باید با پنبه سر ایران را برید و با فریب تهران را مجبور به واگذاری امتیازات کنند، اما جمهوریخواهان حتی ظاهر را هم رعایت نمیکنند و مدام از روشهایی چون جنگ و تحریمهای فلج کننده علیه ایران حرف میزنند. دل بستن به تغییر سیاستهای خصمانه آمریکا چندان منطقی نیست. ایران باید با توجه به تاب آوری خود و مقاومت راهکارهایی را در برابر ایالات متحده اتخاذ کند تا از فشار تحریمها بکاهد و با کم اثرکردن تحریمها راه را برای توسعه اقتصادی و قدرتمندتر شدن خود هموار کند. منافع ملی ما ایجاب میکند که آمریکا را به عنوان یک دشمن ببینیم. در خصوص دولت کنونی آمریکا این موضوع بسیار فراتر از دشمنی است. ترامپ به هیچ وجه به توافقهای بینالمللی پایبند نیست و هرگاه دلش میخواهد توافقی را نقض میکند یا از آن خارج میشود. در چنین شرایطی اساساً تضمینی برای مذاکره با آمریکا یا حصول توافق وجود ندارد. چگونه میتوان به کسی که به توافقی پایبند نیست اعتماد کرد که به توافق با ایران پایبند بماند؟
سیاستهای فعلی آمریکا در منطقه کاملا متناقض است. از طرفی وعده خروج نیروها مطرح میشود و از طرف دیگر تغییر چندانی در آرایش نظامی آنها دیده نمیشود. همزمان گزارشهایی وجود دارد که دولت آمریکا قصد اعزام 1500 نیروی دیگر به خاورمیانه دارد. مشخصا آمریکا چه سیاستی را در منطقه دنبال میکند؟
آمریکا در سوریه دو هدف را دنبال میکرد؛ اول حفظ اسرائیل و دوم مسأله نفت. بیرون آمدن کامل آمریکا از سوریه برابر با اخراج همه نیروهای نظامی غربی از منطقه خواهد بود. اگر کشورهایی چون آلمان و انگلستان و فرانسه در منطقه حضور دارند، به پشتوانه ایالات متحده است. در نتیجه این تصمیم با مخالفت گروههایی از درون آمریکا و متحدان غربیاش همراه شد. مادامی که منافع آمریکا در منطقه به نحو دیگری تأمین نشود، آنها نیروهای نظامی خود را خارج نخواهند کرد. در افغانستان هم همین موضوع وجود دارد. ایالات متحده تلاش دارد تا سه رقیب خود یعنی ایران، روسیه و چین را از طریق افغانستان کنترل کند و در نتیجه به نظر نمیرسد سیاست خروج از منطقه را به صورت جدی دنبال کند. در نتیجه به نظر میرسد نه تنها به طور کلی تعداد نیروهای آمریکایی در خاورمیانه کاهش نخواهد یافت، بلکه شاهد افزایش آن نیز خواهیم بود و با توجه به تهدیدهایی که علیه ایران مطرح میشود، ایالات متحده نیروهایی را به مناطقی در نزدیکی ایران اعزام خواهد کرد.
ایران تصمیم دارد تعهدات برجامی خود را کاهش دهد و مرحله اول این کاهش تعهدات برجامی را نیز در اردیبهشت اعلام کرد. پیشبینی شما از نتیجه این سیاستها و برخورد غرب در قبال آن چیست؟
خروج کامل ایران از برجام به احتمال زیاد جمهوری اسلامی را دوباره به ذیل قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد خواهد برد و مجدداً شاهد فشارهای همهجانبه همه کشورهایی که امروز علیه ایران اجماع ندارند، خواهیم بود. این یعنی بازگشت به گذشته که بهشدت برای کشور مضر است. به نوعی باید گفت ماندن در برجام در حال حاضر به نفع ایران است. در نتیجه بعید میدانم اروپاییها راضی به امتیاز دادن به ایران شوند. به نظر میرسد با توجه به اظهارات رئیسجمهور و وزیر امور خارجه فرانسه، اروپا به دنبال آن است که مسائل دیگر را مجدداً مطرح کند و از آن طریق ایران را تحت فشار بگذارد. ما باید سریعاً از مصوبه شورای امنیت ملی استفاده کنیم و برگ برندههایی برای مقابله با زیادهخواهیها فراهم کنیم تا دست سیاستمداران ما در مذاکره با طرف غربی باز باشد. اروپا از قدرت هستهای ایران هراس دارد و تنها راه امتیازگیری از آنها هم همین است که تعهدات برجامی را به مرور کاهش دهیم تا به این وسیله اروپا راضی به امتیازدهی برای باقی ماندن ایران در این توافق بینالمللی شود. با این حال گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان میدهد که ذخایر ایران بسیار کمتر از حد مجاز در برجام است و در نتیجه تا زمانی که این ذخایر فراتر از حد مجاز رود و اروپا واقعا احساس کند که ایران در حال ترک برجام است، بعید میدانم امتیاز ویژهای به ایران در این زمینه داده شود.
راهبرد ایران برای مقابله با تحریمهای آمریکا و کماثر کردن تحریمها چه باید باشد؟
وظیفه وزارت امور خارجه تأمین منافع ملی است. با توجه به این فرض باید روشهای رسیدن به این مقصود اتخاذ شود. این روشها منطقه به منطقه و حوزه به حوزه متفاوت هستند. برای مثال در حوزه آفریقا یا خاورمیانه باید هدفگذاری مشخصی وجود داشته باشد و نقشه راه بر آن مبنا ترسیم گردد. ماهیت وجودی این وزارتخانه برای تأمین منافع است نه برای بلوکبندی و کسب رضایت این و آن. در نتیجه نیاز است گاهی تغییراتی در مواضع اتفاق بیفتد و مواضع جدید در تناقض با مواضع قبلی باشد تا از طریق این تغییر مواضع، منافع ملی با توجه به شرایط تأمین شود. خیلیها از اردوغان انتقاد میکنند و او را انسانی مذبذب مینامند که هر روز رنگ عوض میکند اما به هیچ وجه این طور نیست و راهی که رئیسجمهور ترکیه میرود راه تأمین منافع ترکیه است. اگر امروز اقتضای منافع ترکیه گفتن حرفی باشد و فردا گفتن حرفی متناقض با روز قبل، این کار را انجام میدهد. مساله مشترک میان این تناقضات حفظ منافع ملی است. باید در داخل کشور تکلیف خود را ابتدا معلوم کنیم و مسئولیت مستقیم سیاستهای خارجی کشور را بر دوش نهادی واحد بگذاریم. به طور کلی میتوان گفت که اگر احتیاج به روابط خارجی منسجم نه فقط در قالب سیاسی بلکه در تمامی ابعاد داریم باید به یک تفاهم بینالأذهانی در کلیت نظام حاکمیتی برای بازتعریف مأموریت وزارت امور خارجه دست یابیم.