فیلم Frankenstein ساختهی 1931 اثر جیمز ویل؛ هیولای درون
Frankenstein محصول 1931 فیلمی در ژانر علمی-تخیلی و اقتباسی آزاد از رمان درخشان مری شلی و برگرفته از نمایشنامهی پگی وبلینگ Peggy Webling است که ساختاری تئاتری و نمادین دارد. در ادامه با بررسی و تحلیل فیلم Frankenstein ساختهی 1931 اثر جیمز ویل James Whale با نت نوشت همراه باشید. فیلم Frankenstein ساختهی 1931 اثر جیمز ویل […] نوشته فیلم...
Frankenstein محصول ۱۹۳۱ فیلمی در ژانر علمی-تخیلی و اقتباسی آزاد از رمان درخشان مری شلی و برگرفته از نمایشنامهی پگی وبلینگ Peggy Webling است که ساختاری تئاتری و نمادین دارد. در ادامه با بررسی و تحلیل فیلم Frankenstein ساختهی ۱۹۳۱ اثر جیمز ویل James Whale با نت نوشت همراه باشید.
فیلم Frankenstein ساختهی ۱۹۳۱ اثر جیمز ویل
اگرچه فیلم Frankenstein در میان آثار و نمونههای ساخته شدهی کلاسیک از این داستان، فیلمی قابل تأمل و اثرگذار است اما در مقایسه با رمان شلی به لحاظ پروراندن ایدهی بکر و منسجمش و به سرانجام رساندن منطقی ایدهها و ایجاد موقعیتهای روائی داستان و نتیجه بخشی منطقی آن، ضعیف تر عمل میکند و تنها به گذری تیتروار از حوادث و رویدادهای داستان میپردازد.
بیشتر بخوانید: فیلم Nosferatu نوسفراتو اثر فردریش ویلهلم مورنائو؛ اولین فیلم ترسناک تاریخ سینما
عنوان فرعی رمان مری شلی پرومتئوس جدید بود. ویکتور فرانکشتاین در این داستان در جستجوی آتش الهی است. ولی همان طور که برای پرمتئوس و شخصیت قرون وسطائی فاوست، اتفاق میافتد، دانشمند داستان علمی-تخیلی نیز به خاطر غرور و جاه طلبیاش تنبیه میشود. جستجوی غرورآمیز دانش و قدرت، به انزوای اجتماعی ویکتور فرانکشتاین منتهی میشود.
داستان فیلم Frankenstein ساخته ۱۹۳۱ اثر James Whale نیز دربارهی زیاده خواهی و چهرهی فاوست گونهی هنری فرانکشتاین است که روحش را در مقابل دانش معامله میکند؛ این دانش درابزار و تکنولوژی تجسم مییابد که به طور بالقوه هم به سود بشریت است و هم در جهت وحشت او کار کرد دارد.
فرانکشتاین و دنبالههای متعددی که در دهههای بعدی ساخته شد، به چهره هائی میپردازند که در مرز میان جهان معمول و جهان ناشناخته ایستاده اند در حالیکه دانش و تکنولوژی لازم برای گذشتن از این مرز را در اختیار دارند.
مخلوقات هیولاگونی که اغلب بر اثر این زیاده رویها به وجود میآیند و نیز تغییر شکل دهشتناک و مرگ همراه با درد و رنجی که اغلب دانشمندان و مخترعان این نوع فیلمها به آن دچار میشوند، به مثابهی هشدار برای کسانی است که قصد زیر پا گذاشتن مرزهای دانش را دارند.
مرزهائی که به جای آنکه به پیشرفت و کشف ناشناختهها در جهت مثبت و پیشرفت کاربرد داشته و تلقی شوند، همچون دستاوردهای نوین جهان معاصر در جهت ویرانی و کشتار نوع بشر به کار میروند و به نوعی خلاء و پوچی در هستی منجر میشوند.
اچ بروس فرانکین، ظهور شیوهی ادبی داستانهای علمی- تخیلی در قرن ۱۹ را نتیجهی مستقیم تغییری بنیادین در فرهنگ غرب میداند و آن را بخشی از جامعهی صنعتی و شیوهی خیال پردازانه برای پرداختن به اتکای فزایندهی فرهنگ مدرن و علم و تکنولوژی میداند.
بیشتر بخوانید: فیلم سرگیجه Vertigo کاری از آلفرد هیچکاک؛ ارتفاع زنانه
در واقع انقلاب صنعتی، همچون سایر انقلابها با عکس العمل خیال پردازانه، ادبیات خاص خود را به وجود آورد. ادبیاتی که فرهنگ از طریق آن میتوانست در مورد تغییر شکل دنیا سخن بگوید، به آن واکنش نشان دهد و آن را بهتر کند.
مری شلی، ژول ورن، اچ. جی. ولز و در نمونههای متأخرتر ناثائیل هائورن، ادگار آلن پو، جک لندن و آلدوس هاکسلی از جمله نویسندگان و شخصیتهای مطرحی هستند که در شکل گیری این ژانر و متحول کردن آن تأثیر بسزائی گذاشته اند. ادبیات علمی-تخیلی در شکل ساده و عامه فهم آن، اغلب مشکلات روزمرهی زندگی ما را انتخاب میکند و امیدها و آرزوهائی را بر اساس آن میسازد. به همین دلیل بسیاری از تحلیل گران، سینمای علمی-تخیلی را راهی برای فرار از مشکلات قلمداد میکنند.
در فیلم Frankenstein، آرزوی هنری، آرزوئی خداگونه و آفریدن انسان است که در ادامه موفق میشود با جمع کردن تکه اجساد مختلف و با کمک انرژی الکتریسته و با مغزی که اشتباهاً با مغز یک انسان جنایتکار تعویض شده، آرزوی محال خود و نسلهای پیشین را به واقعیت بدل کند.
همان طور که آرزوهای دیگری نیز دارد که از فهم و کشف دلایل آنها ناتوان است… موضوعاتی مثل دیدن ماوراء ستارهها و سیارات، کشف این موضوع که چه چیز باعث شکوفه زدن درختان و تبدیل شدن آنها به درخت میشود یا چه عاملی باعث تبدیل شدن تاریکی به نور میشود؟ پرسشهائی اساسی که میتواند مرزهای علم و دانش را در نوردد و راههای نوینی را پیش رو قرار دهد که باعث کشف رازهای جهان هستی میشود و کارکردی مثبت دارد.
بر اساس واقعیاتی مستند بر خلاف نظر این تحلیل گران، سفر با موشک به فضا که امروزه موضوعی عادی تلقی میشود، اولین بار توسط یک سرباز و نویسندهی فرانسوی به نام سیرانو دوبرژاک در سال ۱۶۵۷ مطرح شد و ایدهی ماهوارههای ارتباطی نیز اولین بار توسط یک نویسندهی داستانهای علمی-تخیلی به نام آرتور سی. کلارک در سال ۱۹۴۵ ارائه شد. پس ادبیات و سینمای علمی-تخیلی همواره کارکردی مثبت و جریان ساز در طول تاریخ ایفا کرده است.
بیشتر بخوانید: فیلم Get Out ساختهی جوردن پیل؛ ترساندن، نه از روش معمول!
در فیلم Frankenstein یکی از موضوعات مهم و انسانی که از درونمایههای اصلی رمان مری شلی نیز به شمار میرود و در رمان پرداخت عمیق تری دارد، انسانیت و توجه به هم نوع و پرداخت عشق و مهربانی در درونمایهی داستان است.
مخلوق فرانکشتاین که تبدیل به هیولائی میشود که زندگی افراد شهر را به مخاطره میاندازد، در ابتدا مورد آزار و اذیت فریتز (دستیار گوژپشت هنری) قرار میگیرد و در ادامه در مواجهه با رفتارهای غلط اطرافیان که ناشی از جهل و نادانی است باعث میشود که به هیئت هیولائی خطرناک در بیاید که تمایل به ویرانگری دارد؛ اما در سکانس مواجههاش با دختربچه که دست هیولا را با مهربانی میگیرد و با هدیه کردن گل به او شخصیتی انسانی و ارزشمند میبخشد، رفتاری مسالمت آمیز و پذیرا از خود بروز میدهد.
حضور کودکان و معصومیتشان در فیلمهای علمی –تخیلی اغلب نقطهای روشن است که مایهی نجات جهانی میشود که در آن زندگی میکنند. این کودکانند که توانائی برقراری ارتباط با موجودات عجیب و هیولاها را دارند و میتوانند بقیه را از خطرات رها کنند که نمونههای متأخرتر آن در سینمای اسپیلبرگ با فیلم ET متبادر میشود.
پرلیس در بررسی روانکاوانهی شخصیت هیولا عقیده دارد، هیولا غالباً بخش بد و خبیث وجود خود قهرمان (یا مخاطب) است و بنابراین سلامت روحی-روانی با پذیرفتن این واقعیت –و پس زدنش- حاصل میشود؛ یعنی به عبارت دیگر با صحه گذاشتن تمام و کمال بر وجود ارتباط بین هیولا و خویشتن خویش.
در فیلم Frankenstein نیز قلعهی آسیاب بادی که محل کار هنری و در نقطهای دور از شهر واقع شده، فضائی اکسپرسیونیستی و پرکنتراست دارد. گوئی به اعماق درون و ضمیر ناخودآگاه هنری نفوذ میکنیم و با فضائی تاریک و خفقان آور مواجهیم.
قلعهای که با معماری زاویه دار و اریب و دیوارهای تیز با کنتراست شدید نور که سایههای بلند فریتز گوژپشت را (که خود جلوهای دیگر از هیولای درون هنری است) در خود نمایان میکند و دکورهائی دفورمه که در فضای شهر و نقاط کوهستانی پایانی فیلم شاهدش هستیم چنان به نظر میرسد گوئی تکانی غول آسا آنها را از شکل حقیقی خود خارج کرده است و همچون هیولای درون هنری فرافکنی میشوند.
بیشتر بخوانید: فیلم Panic Room اثر دیوید فینچر؛ اتاق مرگ با احترام به فارست ویتاکر
این میزانسن با نماهای رفت و برگشت مداوم در سکانسهای هیجانی و رعب آور که کشمکشهای انسان و نا انسان (هیولا) را نشانه میرود، بیشتر تقویت میشوند. کشمکش هائی که میتوان به کشمکشهای میان نهاد و ابرمن هنری نیز تعبیر شود.
در فیلمهای اکسپرسیونیستی، دکورها انعکاس مستقیمی از روحیات آدمهای شبح گون و سرگردانند که گوئی نیروی قوی تر و پنهانی آنها را به این سو و آن سو میکشد.
سینمای علمی-تخیلی که اغلب با سینمای وحشت نیز همراه میشود همان طور که استیون کینگ نیز به آن اذعان دارد و این دو ژانر را جدا از هم نمیداند، در نهایت به هیولای درون اجازهی بیان و ابراز وجود میدهیم؛ حال میخواهد این هیولا روانی باشد یا ضد اجتماعی یا … و فیلم میتواند هر پایانی داشته باشد.
از دیگر ویژگیهای بارز ژانر علمی-تخیلی که در این فیلم Frankenstein بارز است، ارتباط علیه سکوت است. یک جامعهی باز میتواند کنجکاو باشد و از بیگانه چیزی یاد بگیرد در حالیکه افراد یک جامعهی بسته همچون جامعهای که فیلم به تصویر میکشد، فقط بین خودشان به مبادلهی اطلاعات میپردازند و بر علیه مخلوق فرانکشتاین عصیان میکنند و در نهایت او را از بین میبرند؛
چون مردم امریکا عموماً به یک قدرت غالب و دور از دسترس بدبین اند. آنچه چنین جامعهای از این واقعه به ظاهر آموخته این است که شاید هیولاهای دیگری در راه باشند و باید حواسش را جمع کند تا بتواند این آشوب را سرکوب کند.
بیشتر بخوانید: فیلم Us ساختهی جوردن پیل؛ سایه ها میدانند که چه تابستانی است!
#gallery-2 { margin: auto; } #gallery-2 .gallery-item { float: right; margin-top: 10px; text-align: center; width: 33%; } #gallery-2 img { border: 2px solid #cfcfcf; } #gallery-2 .gallery-caption { margin-left: 0; } /* see gallery_shortcode() in wp-includes/media.php */ژانر علمی-تخیلی به خطر و عدم مسئولیت ذهنهای بسته تأکید دارد؛ همچنانکه دیدن چهرهی سراسیمه، حیران و وحشت زدهی هیولا با بازی به یاد ماندنی (بروس کارلف Boris Karloff) که ناخواسته فرانکشتاین را پایین میاندازد و دختربچهای را به دریاچه پرت میکند، از درخشان ترین نمونههای جاهلیت، زیاده خواهی، نادانی و نابودی انسانیت توسط بشر زمینی است که در نگاههای مضطرب و فریادهای هیولای نگون بخت در آخرین مواجههاش با بشر و دنیانی زمینی، ثبت و ماندگار میشود.
منابع:
مقالهی سیر سینمای علمی تخیلی در امریکا/ نوشتهی جی پی تلوت/ ترجمهی نیما ملک محمدی، پویه میثاقی
مقالهی فرزندان نور/ نوشتهی بروس کوین/ ترجمهی سعید خاموش
پاسخی بگذارید لغو پاسخ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
نام *
ایمیل *
وبسایت
Current ye@r *
Leave this field empty