مدت«زندان آیت الله خامنه ای«دستگیری ها ،تبعید و زندانی شدنهای رهبرانقلاب
مدیریت سایت-پیراسته فر:خلاصه ای ازمبارزات ودستگیری ها وزندانی وتبعیدهای رهبرمعظم انقلاب+سفربه عتبات واقامت درنجف.
رهبرمعظم انقلاب:«من بارها بازداشت شدم. مرا شش مرتبه بازداشت کردند؛ یک بار هم زندان بردند، یک بار هم تبعید شدم. مجموعاً این دورانها نزدیک به سه سال طول کشیده است.
دوره زندگی ما در آن زمانها، برای ایرانیها دوران بسیار بدی بود.» ۱۳۷۶/۱۱/۱۴-سایت رهبری
آیت الله خامنه ای که از هیجده سالگی در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آیت الله العظمی میلانی شروع کرده بودند.
حوزه علمیه قم:آیت الله خامنهای از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۳ در حوزه علمیه قم به تحصیلات عالی در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، امام خمینی، شیخ مرتضی حائری یزدی وعلـّامه طباطبائی استفاده کردند.
رهبرانقلاب درکنارپدر(حجت الاسلام سیدجوادخامنه ای)
وامادر سال ۱۳۴۳ بعلت بیماری ودلتنگی پدر (آب مروارید- نابینا شده بود) علیرغم وابستگیها وبرنامه ریزهای درحوزه قم به درخواست پدربه مشهدبرگشتند.
به دنبال مبارزات ضدرژیم ستمشاهی ، سخنرانیهای افشاگرانه ، آیت الله خامنه ای در ۱۲ خرداد ۱۳۴۲ مقارن با هفتم ماه محرم ۱۳۸۳، دستگیر و در مشهد زندانی شد.
در ۱۴ اسفند ۱۳۴۲ قرار بازداشت آیتالله خامنهای به قرار التزام به عدم خروج از حوزهی قضایی تهران تبدیل و ایشان از زندان آزاد شد،
در پاییز ۱۳۴۳ از قم به مشهد بازگشت. از این پس تا پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای وی همواره تحت کنترل مأموران امنیتی قرار داشت.
مأموران ساواک از حضور او در مشهد اطلاع یافته و در ۱۴ فروردین ۱۳۴۲، در مراسم تشییع جنازهی آیتالله شیخ مجتبی قزوینی، وی را دستگیر کنند. در ۲۶ تیر همان سال آزاد شد. اندکی پس از آزادی، در تهران به ملاقات زندانیان سیاسی رفت.
..ساواک مشهد در ۲ مهر ۱۳۴۹ دستگیر و مدتی در زندان لشکر خراسان ـ تنها زندان امنیتی مشهد ـ بازداشت کرد.
در محرم ۱۳۹۱/ اسفند ۱۳۴۹ با آنکه نام آیتالله خامنهای در فهرست واعظان ممنوعالمنبر ساواک قرار گرفته بود وی سخنرانیهایی در هیئت انصارالحسین تهران ایراد کرد. آیتالله خامنهای در سال ۱۳۵۰ به دعوت آیتالله طالقانی سخنرانیهایی در مسجد هدایت تهران، که کانون توجه دانشجویان و جوانان مبارز بود، ایراد کرد.
علت بازداشت ۱۴ فروردین ۱۳۴۶
بهانه بازداشت سوم در ۱۴ فروردین ۱۳۴۶، فعالیتهای سیاسی آیتالله خامنهای در اعتراض به تبعید آیتالله سید حسن قمی (از علمای مبارز مشهد) به خاش بود.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:زندگی پرماجرای آیت الله سید حسن طباطبائی قمی رادرادامه خواهیدخواند.
آیتالله خامنهای پس از تحمل ۵۲ روز بازداشت انفرادی و بدون امکان ملاقات در زندان لشکر مشهد، به سه ماه زندان محکوم شد که با تبدیل قرار به وجهالکفاله در تاریخ ۲۶ تیر ۴۶ آزاد شد.
افشاگرجشنهای ۲۵۰۰ ساله
رهبرمعظم انقلاب درششمین مرجله بازداشتش در سال ۱۳۵۰، در پی تحریم جشنهای ۲۵۰۰ ساله ،درمرداد ۱۳۵۰ به ساواک مشهد احضار و مدتی در زندان لشکر خراسان بازداشت شد.
او پس از آزادی، فعالیتهای خود را ادامه داد.
در همان سال دو بار دیگر نیز بازداشت شد.
یکی در آبان ۱۳۵۰ که به بازداشت کوتاهمدت وی در زندان لشکر خراسان انجامید. دیگری در ۲۱ آذر همان سال که به اتهام اقدام برضد امنیت داخلی به ۳ ماه حبس محکوم گردید
مبارزات وبازداشتهای آیت الله خامنه ای ازنگاه آمار
اولین بازداشت
دستگیر شد که این دستگیری منجر به ۱۰ روز بازداشت وی در بازداشتگاهی در مشهد شد
اولین بار در محرم سال ۱۳۴۲ عازم بیرجند(زادگاه نخست وزیرعلم) بودمسئولان امنیتی بیرجند در شب تاسوعا، ایشان را بازداشت و پس از یک شب بازداشت، به شرط ترک منبر آزاد کردند.
دومین بازداشت
سه روز بعدازآزادی، واقعه پانزدهم خرداد۱۳۴۲ در شهر قم اتفاق افتاد که ایشان به دلیل فعالیتهای اعتراضی پس از این واقعه دوباره دستگیر و ۱۰ روز هم در زندان نظامی محبوس شد.
سومین دستگیری
بهمن ۱۳۴۲ (رمضان ۱۳۸۳ قمری) او با عدهای از دوستانش به کرمان رفت و پس از دو سه روز توقف در کرمان و سخنرانی و منبر و دیدار با عالمان و طلاب شهر، عازم زاهدان شد. در آن جا نیز به دلیل سخنرانیها و فعالیت سیاسی بازداشت و راهی زندان قزل قلعه میشود. در اسفند همان سال با قرار التزام به عدم خروج از تهران آزاد میشود
چهارمین بازداشت
به دنبال دستگیری یکی ازعلما(آیت الله سید حسین قمی از علمای مبارز مشهد به خاش بود) و اعتراض آیت الله خامنه ای، ساواک در۱۴ فروردین ۱۳۴۶ وی را در مراسم تشییع مجتبی قزوینی دستگیر میکند و در ۲۶ تیرماه آزاد میشود.سه ماه و۱۰روز
پنجمین دستگیری
در سال ۱۳۴۵(طلبه پرشورآنزمان )دررصدمأموران رژیم شاه بودناگزیر در تهران مخفیانه زندگی می کردند و اما سال بعد ( ۱۳۴۶)دستگیر و محبوس شدند.
ششمین دستگیری
در دوم مهر ماه ۱۳۴۹، ساواک مشهد(بجرم تلاش بسیاری برای تحکیم مرجعیت سید روحالله خمینی) وی را دستگیر ودر زندان لشکر خراسان بازداشت میکند.
رهبری ازمبارزاتش می گوید:
«از سال ۱۳۴۸ زمینهٔ حرکت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیت و شدت عمل دستگاههای جاری رژیم پیشین نیز نسبت به من، که به قرائن دریافته بودند چنین جریانی نمیتواند با افرادی از قبیل من در ارتباط نباشد، افزایش یافت. سال ۵۰ مجدداً به زندان افتادم. برخوردهای خشونتآمیز ساواک در زندان آشکارا نشان میداد که دستگاه از پیوستن جریانهای مبارزهٔ مسلحانه به کانونهای تفکر اسلامی بهشدت بیمناک است و نمیتواند بپذیرد که فعالیتهای فکری و تبلیغاتی من در مشهد و تهران از آن جریانها بیگانه و بهکنار است. پس از آزادی، دایرهٔ درسهای عمومی تفسیر و کلاسهای مخفی ایدئولوژی و… گسترش بیشتری پیدا کرد.»
هفتمین بازداشت
به دنبال تحریم جشنهای ۲۵۰۰ سال از سوی سید روحالله خمینی و تشدید مراقبتهای امنیتی ساواک، آیت الله خامنهای درسال۱۳۵۰،سه بار بازداشت شد
باراول (هفتمین بازداشت)در مرداد ۱۳۵۰ بازداشت شد و در همان زندان لشکر خراسان زندانی شد.
هشتمین بازداشت
یکی در آبان ماه ۱۳۵۰ که منجر به بازداشت کوتاهمدت وی در زندان لشکر خراسان انجامید
نهمین دستگیری
بازداشت دیگرایشان در۲۱ آذر۱۳۵۰که جرم وی اقدام علیه امنیت داخلی به سه ماه حبس محکوم گردید
دهمین دستگیری
دی ماه ۱۳۵۳ ساواک به خانهاش در مشهد هجوم برده، او را دستگیر و بسیاری از یادداشتها و نوشتههایش را ضبط کند
یازدهمین دستگیری(سخت ترین زندان)
این دستگیری ، سخت ترین بازداشت زندان کمیته مشترک شهربانی که در ۲ شهریور ۱۳۵۴ از زندان آزاد میشود. در این مدت در سلولی با سخت ترین شرایط نگه داشته شدند. سختی هایی که ایشان در این بازداشت تحمّل کردند، به تعبیر خودشان «فقط برای آنان که آن شرایط را دیده اند، قابل فهم است».
دوازدهمین –آخرین–دستگیری-سال ۱۳۵۶
مأموران ساواک در ۲۳ آذر ۱۳۵۶ به منزل او یورش برده و او را دستگیر و به ایرانشهر انتقال دادندنیروهای امنیتی وی را دستگیر و به مدت ۲۵۸ روز(هشت ماه ونیم) به ایرانشهر تبعید کرد. در نیمه شهریورسال ۱۳۵۷ با اوجگیری مبارزات انقلاب ایران، از تبعیدگاه آزاد شده به مشهد بازگشت
رژیم وقتی محبوبیت وی رادربین این تبعیدگاه مشاهده می کند(که درآن زمان بدترین منطقه بود)وی در ۲۲ مرداد۱۳۵۷ازایرانشهرمنطقه بدتری(جیرفت )منتقل می کند.
(مدت تبعیدایرانشهروجیرفت) درکتاب «برتبعید»۲۵۸ روزاست.
رهبرانقلاب: من در بلوچستان – سالهای قبل از انقلاب هنگامی که آنجا تبعید بودم ،بیستوچهار سال داشتم- به مرحوم مولوی شهداد (از علمای معروف بلوچستان بود ؛ مرد فاضلی بود. آن زمان ایشان در سراوان بود و ما در ایرانشهر بودیم) پیغام فرستادم که بیایید فرصتی است بنشینیم و مبانی یک اتحاد عملی، حقیقی و واقعی قلبی بین اهل سنت و شیعه به وجود آوریم. ایشان هم متقابلاً از این قضیه استقبال کرد.۱۳۸۵/۱۰/۲۵
توضیح مدیرسایت:محکومیت آیت الله خامنه ای ۳ساله بود که بقیه بخشیده شد.
ایرانشهر بودم، یک بار با لباس بلوچى با ماشین به طور قاچاق از ایرانشهر به زاهدان مىرفتم، تا مسافرى را که از خانوادهى ما به زاهدان آمده بود، بیاورم. من به طور قاچاق تردد مىکردم؛ زیرا مجاز نبودم که این راه را بروم./۱۳۷۰/۰۸/۰۶
(علیاصغر پورمحمدی-مدیرشبکه ۳تلویزیون)درخاطراتش می نویسد:در آن سالها به ایرانشهر رفتوآمد داشتم ،آیت الله خامنه ای به علت تعامل با اهل تسنن اشتهار و محبوبیتی در میان مردم ایرانشهر یافت و با بهرهگیری از این فرصتها پیام انقلاب را به مردم دورترین نقاط کشور رساند. سخنرانیهای او در مسجد آلرسول ایرانشهر و رفت و آمد علما و روحانیون مبارز، نیروهای انقلابی و اقشار مختلف مردم به منزل او، عوامل امنیتی را بر آن داشت که فعالیتهای او را محدود سازند و از رفت و آمد مردم ممانعت بهعمل آورند
مبارزات سیاسی آیتالله خامنهای از همان آغاز ورود به آن شهر با سخنرانی در مسجد جامع به افشاگری علیه حکومت پهلوی پرداخت. یکی از سخنرانیها، که در ۱۵ شهریور ۱۳۵۷ صورت گرفت، به برپایی تظاهرات و سردادن شعارهای انقلابی توسط مردم منجر شد
ساواک: این طلبه همان کسی است که میخواهد «خمینی مشهد »باشد!؟
نصایح ساواک به یک زندانی (طلبه ناآرام وجسور)اززبان خودش
گفتگوی آیتالله خامنهای با ماموران امنتیتی -ساواک : «پرسید: از طرف چه کسی مأمورید؟ گفتم: از جانب خدا… سخت تحت تأثیر قرار گرفت و گفت : این کار خطر دارد؛ مشکلات دارد؛ شما جوانید. گفتم: من فکر نمیکنم بالاتر از اعدام کاری باشد؛ شما بالاتر از اعدام ندارید و من خودم را برای اعدام آماده کردهام. همه کارهای شما زیر اعدام است.
…مأمورساواک-واقعاً مبهوت شده بود و گفت: شما که خود را برای اعدام آماده کردهاید، من به شما چه بگویم!. »
فرازی از مصاحبه رهبری:یک مأمورساواک به بازجویم درساواک مشهد گفت : این همان کسی است که میخواهد خمینی مشهد باشد!؟
رهبرانقلاب(آیتالله خامنهای): «مرا به داخل اناق برد و روی صندلی نشاند و گفت: سرت را بردار. یعنی پیراهن را بردار. دیدیم بازجوی پرونده من است. نام او را انورسادات گذاشته بودم. شباهتهایی به هم داشتند. روبرویم ایستاد و شروع کرد به سوال: سوالهای معمولی. من هم جواب میدادم. در همین بین در اتاق باز شد، مردی سرش را داد تو و از [انورالسادات] پرسید: چای داری دکتر؟
(دکتر و مهندس، عنوان بازجوها بود که با آنها یکدیگر را صدا میکردند؛ و این از عقده حقارت و پسماندگی آنها ناشی میشد)
با سوال «چای دارید؟» میخواست تظاهر کند که ورودش طبیعی است، [اما اینطور نبود.] داخل شد. در حالی که وانمود میکرد از دیدن من تعجب کرده، پرسید: این چیه؟
«این چیه» سوال معروف زندان بود. هرگز ندیدم بازجویی بپرسد: این کیه؟
[انورالسادات] گفت: خامنهای از مشهد.
او گفت: عجب! این همان کسی است که میخواهد خمینی مشهد باشد؟!
مرد خطرناکی است! سپس سرش را تکان داد و گفت: خامنهای! از اینجا خلاصی نداری.
این بازجویی چندساعت بطول می انجامید،بازجوهاتا۷نفرمی شدندو در جلسههای بعدی هم ادامه یافت؛ با ضرب و شتم، کتک و انواع شکنجه.(منبع:سایت رهبرانقلاب ۱۳۹۵/۱۱/۲۱)
آیت الله خامنه ای: هنگامی که زندانی اندک مقاومتی از خود نشان میداد، بازجوها و شکنجهگران، خیلی زود تکثیر میشدند. جمع میشدند تا روحیه زندانی را بشکنند و او را زیر فشار تعددشان قرار دهند. احاطهاش میکردند، فحشهای رکیک میدادند و تا میتوانستند، روان او را زیر آماج تهاجمات خود میگرفتند. بازجوی اصلی یک نفر بود و بقیه با دستآویزی وارد اتاق شده، گروهی ادامه میدادند.
من در جواب دادن به همه سئوالهایشان کوتاه نمیآمدم و سعی میکردم، جوابهایم طوری نباشد که بتوانند مرا محکوم کنند.
در یکی از این بازجوییها، احمد معصومی کوچصفهانی، بازجوی متخصص کمیته مشترک ضدخرابکاری، شروع به پرسش کرد. سئوالاتش با اهانت، غرور و تحکم همراه بود.
بازجو(کوچصفهانی):سید! آقای سعیدی را میشناختی؟
زندانی(علی خامنه ای)- بله، او دوست من بود.
بازجو: میدانی او در زندان مرد؟
زندانی- بله.
بازجو: میدانی اتاق بازجویی او همینجاست؟
بازجو،سکوتی کرد و ادامه داد: به سعیدی گفتم اطلاعات خود را بگو، اما او گفت که باید به قرآن تفأل بزنم؛ ببینیم کار درستی است یا نه. به او گفتم این فال بد زدن است نه تفأل. ولی او به گوش نگرفت و آمد به سرش آنچه که باید میآمد.
آنگاه بطرفم( آقای خامنهای)آمد و با ته خودکاری که در دست داشت به سرم کوبید(شبیهکاری که آموزگاران خودخواه با شاگردان میکنند)و گفت: سید! این فال بد زدن است… این فال بد زدن است… «پیش خود بر حماقتش خندیدم. سخنان او کمترین اثری در من نگذاشت.»
سرنوشت بازجوی رهبرانقلاب «کوچصفهانی»
سید احمد معصومی «کوچصفهانی» معروف به مؤید فرزند سید باقر(متولد ۱۳۰۳ رشت) فوق لیسانس مطالعات و تحقیقات اجتماعی.وی در۴اسفند ۱۳۵۷ درمنزلش-تهران-دستگیر و پس از محاکمه، در۲۲ اسفند اعدام گردید.
یکباربازجویم « منوچهری» بود.
بازجویی شکنجه گرساواک(منوچهری)ازآیت الله خامنه ای
بازگویی خاطرات در بازدید(سال سال ۱۳۸۴) مقام معظم رهبری از شکنجه گاه و کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک ( موزه عبرت)
سلول زندانی «سیدعلی خامنهای»
جمعی از مسئولان رهبر معظم انقلاب را راهروها، سلولها و اتاقهای شکنجه مخوف موزه عبرت مشایعت میکنند تا به سلولی میرسند که نام «سیدعلی خامنهای» بر روی آن درج شده است. معظمله میگوید: این سلول دو متر و ۴۸ سانتیمتر در یک متر و ۶۰ سانتیمتر است و من ۸ ماه اینجا بودم.
مقام معظم رهبری در ادامه به یکی از شکنجه گران ساواک به نام هوشنگ منوچهری اشاره کرده و میگویند: تا آن روز او را ندیده بودم، در را باز کرد و داخل شد؛ یقهاش باز بود و به گردنش چیزی آویزان بود. مرا نگاه کرد و گفت: خامنهای تویی؟
هوشنگ ازغندی مشهور به منوچهری با همان شمایل نتراشیده؛ یقه باز، سبیل پرپشت آویزان، موهای بلند ریخته بر شانه، گردن کلفت، و زنجیری آویزان از آن گردن.
منوچهری پرسید: خامنهای تویی!؟
گفتم: بله.
بار دیگر پرسید: آهان!پس خامنهای که میگویند تو هستی!؟ مرا میشناسی؟
گفتم: نه.
گفت: من منوچهریم؛ و بعد به چهره من نگاه میکرد تا اثر حرف خود را در صورت من ببیند.
من فوراً فهمیدم و شناختمش و با آنکه چیزهای زیادی از او شنیده بودم، اما به روی خودم نیاوردم که میشناسمش. بعد گفت که من تو را خوب میشناسم، توهمون کسی هستی که مثل ماهی لیز می خوری و از دست بازجو خارج می شی! و کارای تو دونهدونهاش چیزی نیست، اما مجموعش خدا میدونه چیه!
سرنوشت منوچهری
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منوچهری(متولد۱۳۱۹) ازشکنجه گران قهاربود(دکترای شکنجه داشت)،مدالهای زیادی هم ازاین جنایات ازدربارگرفته بود،بعد از پیروزی انقلاب در ۱۶بهمن سال ۱۳۵۷ از ایران فرار(انگلیس رفت) کرد و پس از مدتی در اثر افسردگی خودکشی کرد.
وساطت(نجات) برای یک مأمور زندان ازاعدام
روزی در همین اتاق(اشاره به سلولش)ما هشت ماه در اینجا بودیم و در آن برهه در این سلول چهار نفر بودیم آقای مشیری(سرپاسپان) درزندان برایمان دلسوزی وکمک حداقلی می کردبرای ارتباط واطلاع ازدیگرزندانیان -به نگهبان می گفتیم که «امشب بده ما تی بکشیم و جارو کنیم و زبالهها را بیرون ببریم. او هم لطف کرد ومی پذیرفت و واقعاً هم لطف بود» …
بعد از انقلاب یک روز در دفتر حزب جمهوری بودم که گفتند زن آقای مشیری آمده و اصرار دارد با شما ملاقات کند. گفتم: «بگوئید بیاید» آمد و گریه کرد و گفت «مشیری را گرفتهاند و او گفته که من به فلانی بدی نکردهام، برو پیش او و بگو اگر من بدی نکردهام یک چیزی بگوید که من نجات پیدا کنم». اعدامی بود. آن روزها این افراد را که میگرفتند، اعدام میکردند. من گفتم: «درست میگوید» و گمان میکنم یک چیزی هم در این باره نوشتم./۱۷ بهمن ۱۳۹۱تسنیم -بااصلاحات
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: گردآوری این مجموعه ازمنابع مختلف بوده،وبعضاً اغراق توش هم بوده-مثل تبعید رهبری به ایرانشهرکه دربعضی منابع نوشتند۳سال! درصورتیکه کمترازیک سال است،وخیلی مشکل-وقتگیر-بود که بتوانم یک مطلبی تهیه کنم که هم معتبرباشد وهم مستند،۲ نکته را هم یادآورباشم،بعضی ازمراحل دستگیری رهبرمعظم انقلاب یک شب بوده وبعضی چندروز وبیشترینش که درایرانشهربوده. اتفاق افتاده که دریک سال ۳باردستگیر وزندانی شد که نکته دوم،خودآقا این را یک مرحله محسوب کرده ،بطورمثال مرحله ششم -درتقسم بندی ام مرحله یازدهم،چون سعی کردم،تفکیک بکنم.
آیامقام معظم رهبری به عتبات مشرف شده اند؟
اولین سفرکربلا ۷ سالگی
در سال ۱۳۲۵شمسی در ۷ سالگی
رهبرانقلاب :«پدرم میخواست برود مکه. بنا بود ما را ببرد عتبات، بگذارد، خودش برود مکه و برگردد. [اما] نتوانست گذرنامهاش را درست کند. گذرنامه عتبات را هم نتوانست بگیرد. شبهای سختی گذراندیم… در بصره گمان میکردیم که دیگر تقریبا از خطر جسته[ایم]. منزل یکی از علمای آنجا وارد شدیم. یکی دو روز آنجا ماندیم. بعد بلیت گرفتند. رفتیم نجف.»
آیت الله سیدجوادخامنه ای(پدررهبرانقلاب)درکنارآیت الله خویی وپدرخویی
آیت الله خامنه ای: «چند ماهی نجف بودیم،کربلا، کاظمین و سامرا رفتیم»
دومین زیارت کربلا ونجف درسن ۱۸سالگی
در سال ۱۳۳۶، به همراه مادر و برادر و تعدادی از بستگان برای دیدار با خویشاوندانی که ساکن نجف بودهاند عازم عراق میشوند. در شهر نجف در درس علما و مدرسان حوزه علمیه نجف حضور مییابند و«ازحوزه نجف خوشش می آیدکه قصداقامت درنجف را داشتند، ولی به دلیل مخالفت پدر پس از حدود دوماه به مشهد بازمیگردند.»
سومین دیدارناموفق کربلا
ساواک:آشوبگراست،نبایدبرود
محرم سال ۱۳۴۷ بار دیگر ایشان قصد زیارت کربلا میکند… اداره گذرنامه درخواست او را به ساواک فرستاد ونامه ساواک: «مشارالیه… از هر فرصتی برای تحریک مردم استفاده مینماید و پایبند به هیچ اصول و تعهدات خود-به حکومت شاه- نمیباشد،موافقت نمی شود.»
آیت الله سید حسن طباطبائی قمی کیست؟
آیت الله سید حسن طباطبائی قمی-متولدنجف- فرزند آیت حاج آقا سید حسین طباطبائی قمی در دوران سلطنت رضا خان نقش مهمی در مخالفت با اعمال و اقدامات ضد اسلامی و دینی رژیم پهلوی داشت.
وی درجوانی به همراه پدرش که به درخواست اهالی خراسان و سفارش میرزا محمد تقی خان شیرازی بود، به مشهد مهاجرت نمود و تحصیلات خویش را در آن شهر آغاز نمود. در وقایع قیام مسجد گوهر شاد در سال ۱۳۱۴ش.در شهر مشهد ..سخنرانی مهیّج شیخ محمدتقی بهلول ..و کشف حجاب خاندان پهلوی روی داد، ایشان به عنوان اعتراض به همراه پدر بزرگوارشان عازم تهران شدند و پس از آنکه به دستور رضا خان به عتبات تبعید گردیدند.
حاج آقاقمی درقیام ۱۵خرداد۱۳۴۲به قیام امام خمینی لبیک گفت وحتی درطول ۲هفته ای که امام خمینی در زندان قصر زندانی بود،همبندش بود که بعد به پادگان عشرت آباد منتقل گردید.
وی بعد از مدتی از زندان آزاد و به مشهد بازگشت وبه مبارزه خود علیه رژیم پهلوی ادامه داد.
درماجرای تبعیدامام به ترکیه، علمای مبارزمشهددر منزل آیت الله میلانی اجتماع کردند و تصمیم گرفتند تا به عنوان اعتراض نسبت به اقدام رژیم پهلوی در اخراج امام از ایران، در مسجد گوهر شاد تحصن کنند،آیت الله سید حسن طباطبائی قمی ازصحنه گردانان این اجتماع معترضه بود.
پس از این جریانات رژیم پهلوی تصمیم گرفت که آیت الله قمی را از محل اقامت شان دور کند و در سال ۱۳۴۶ش. ایشان را از مشهد به زاهدان و خاش تبعید نمودند.
وی بعد از ۱۴ ماه اقامت در خاش، از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی رژیم به خانه ای در کرج منتقل شد ودر حصر بود.
ولی همچنان بیت ایشان درمشهد یکی از پایگاههای مردمی در پیشبرد نهضت امام خمینی به شمار می رفت.
آیت الله سید حسن قمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مشهد برگشتند وازمدرسین حوزه علمیه مشهد بود.
اماپس از مدتی ازمخالفین همان امام ونهضتی شدکه برایش قیام کرده بود! در حصرشد.
علت مخالفت باامام خمینی؟
ایشان به دلیل همان رفاقت گذشته باامام خمینی ،چندسال بعدازپیروزی انقلاب می آیدتهران دربیمارستانی که امام بستری بوده،به امام اعتراض میکند که این چه بساطی است که پهن کردید،اینهمه ظلم وجنایت است واز حزب جمهوری اسلامی وگردانندگانش بدگویی می کند وحتی درهمان حال نزارامام،سرش دادمی کشد! ولی کسی چیزی متوجه نمی شود ،فردایش امام به هاشمی می گوید«ببینید که آقای قمی چی می گوید،بررسی کنید»،هاشمی هم بااومجادله می کند که این چه رفتاری بوده که کردیدباامام! امام مشکل قلب داره،شماقبلش را بدردآوردید …وبعدمی گویدباشدمن رسیدگی میکنم وشما دیگرجایی عنوان نکنید،اما چندروزبعدمصاحبه باکیهان می کند،ازسیرتاپیاز ملاقات امام را می گوید،روزنامه هم منتشرمی شود،یک غوغایی بپامی شود وی ازمخالفان جنگ باعراق-بعدازفتح خرمشهر- بود، اعلامه داده بود«این جنگ دیگرمشروعیت ندارد،هم کشته و هم کشنده، هر دو به جهنم خواهند رفت»!و…که حاکمیت برای مهارش ناچارمی شوندحکم«لامساس»رابرایش اجرابکنند.
بعدازرحلت امام خمینی(رهبریت آیت الله خامنه ای)حصرش لغوشد،ولی همچنان گوشه عزلت گزیدتا..
وفات:آیت الله سیدحسن طباطبایی دربامداد روز دوشنبه ۲۰خرداد ۱۳۸۶سن ۹۶ سالگی درمشهددرگذشت.
تألیفات:کتاب الحج (۳ جلد)، حاشیه بر عروه الوثقی، تقریرات درس اصول میرزای نائینی.