مردمی که گاندوهای میلیاردی‌شان را قاچاق نمی‌کنند، چرا تک سینمای‌شان را بسوزانند؟


مردمی که گاندوهای میلیاردی‌شان را قاچاق نمی‌کنند، چرا تک سینمای‌شان را بسوزانند؟

محمدحسین قاسمی، تهیه کننده و امین‌میری، بازیگر نقش نورالدین در کافه خبر خبرآنلاین از پرسش اصلی این فیلم گفتند: نورالدین و غمناز می‌گویند اینجا بی‌کاری است، قاچاق می‌شود و هیچ‌کس نمی‌پرسد چرا؟ این«چرا» سال‌هاست که در سیستان وبلوچستان گم شده است.

فاطمه پاقلعه‌نژاد- «شبی که ماه کامل شد» یکی از هیجان‌انگیزترین و متفاوت‌ترین فیلم‌های جشنواره سی‌وهفتم بود. جشنواره‌ای که فیلم‌های خوب کم نداشت و «متری شیش‌ونیم» از لیست بلندبالای فیلم‌هایش تا اینجا پرفروش‌ترین فیلم سال۹۸ بوده است و همین حالا هم «سرخپوست» رقابت تنگاتنگی با «شبی که ماه کامل شد» در صدر جدول پرفروش‌های اکران عید فطر دارد. چهارمین فیلم نرگس آبیار با تهیه‌کنندگی محمدحسین قاسمی اما این روزها با رقمی بالاتر از ۸میلیارد صدر جدول فروش را در دست دارد. فیلمی با سوژه‌ای متفاوت و امنیتی. یک روایت از یک داستان واقعی که در جشنواره فیلم فجر هم موفقیت‌های زیادی به دست آورد. به بهانه اکران این فیلم محمدحسین قاسمی و امین میری در کافه‌خبر مهمان خبرآنلاین بودند و به سوالات ما پاسخ دادند.

متن پیش رو بخشی از این مصاحبه است که به زودی ادامه آن هم منتشر خواهد شد.

مردمی که گاندوهای میلیاردی‌شان را قاچاق نمی‌کنند، چرا تک سینمای‌شان را بسوزانند؟

آقای قاسمی وضعیت اکران فیلم در حال حاضر چطور پیش می‌رود؟

محمدحسین قاسمی: شکر خدا که استقبال مردم از فیلم تا به حال خیلی خوب بوده است، ما تقریبا از هفته دوم اکران که در حال حاضر هفته سوم را پشت سر گذاشته‌ایم، صدرفروش و صدر استقبال مخاطبین در اکران عید فطر بوده‌ایم.

با توجه به موضوع خاصی که فیلم شما دارد و رقبای‌ سرسختی که دارید، فکر می‌کنید چه ویژگی‌ای باعث شده مورد استقبال قرار بگیرد؟

محمدحسین قاسمی: در جشنواره فجر امسال فیلم‌های‌ خوبی حضور داشتند، من به دوستان و همکارانم هم گفتم که شاید در این چند سال اخیر جشنواره‌ای به این شکل نداشتیم که یک دفعه تعداد زیادی فیلم خوب باشند و از آنها نیز استقبال شود. غیر از فیلم خودمان، مثلا فیلم «متری شیش ونیم»، «سرخ پوست» و فیلم‌های دیگر، فیلم‌های خوبی بودند که مخاطب از آنها استقبال کرد.

به زعم من مخاطب سینما، در حال حاضر به دنبال نگاه‌های ‌جدیدتر است و سینما را دنبال می‌کند و به وقتی که می‌گذارد بسیار اهمیت می‌دهد و احتمالا فیلم «شبی که ماه کامل شد» را به همین دلیل دنبال می‌کند و همین‌طور فیلم «سرخ پوست» و فیلم‌های دیگری که این روزها پرفروش شده‌اند.

ما در اقتصاد نظریه عرضه و تقاضا داریم، چیزی‌که در این روزها در بعضی از سایت‌ها راجع به فیلم شما مطرح می‌شود این است که چون عرضه این فیلم زیاد شده، تقاضا نیز افزایش پیدا کرده است و حتی در جایی‌ گفته شده است که با این اکران زیاد حق فیلم‌های‌ رقیب خورده شده است، آیا این را قبول دارید؟

محمدحسین قاسمی: آمار این را نمی‌گوید، ما وقتی که می‌بینیم بعضی از سینماها مثلا در مشهد، خود تهران و پردیس‌های مختلف، می‌بینیم که تعداد سانس‌ها بعضا برای فیلم‌هایی که همراه با فیلم ما اکران می‌شود، که خب شاید نسبه به فیلم ما بیشتر هم باشد. البته یک بخشی از آن هم طبیعی است به دلیل این که زمان فیلم آنان کمتر است و بخش دیگر هم این است که خب پخش‌کننده‌ای که آنان دارند، پخش‌کننده‌ای است که حالا اصطلاح خاصی برای آنان به کار می‌برند که من خیلی قبول ندارم، فیلم «سرخ پوست» را فیلمیران و فیلم ما همه با هم هستیم را حوزه هنری پخش می‌کند، خب پخش‌کننده‌هایی هستند که تقریبا بیشترین سینماها و توان را در پخش دارند.

من فکر می‌کنم که حداقل بر اساس آمار، این حرف درست نیست‌ و جو رسانه‌ای است که اشکالی هم ندارد، بعضا این حاشیه‌ها را مطرح می‌کنند که از فیلم‌ها استقبال بیشتری شود. اشکالی ندارد و ما استقبال می‌کنیم.

ولی عده ای می‌گویند که قوی‌تر از «نورتابان» وجود ندارد و این مورد بقیه موارد را تحت سیطره قرار داده است.

محمدحسین قاسمی: امیداورم که اینطور باشد.

یعنی اینطور نیست؟

محمدحسین قاسمی: به هرحال «نورتابان» هم تمام تلاش خود را خواهد کرد و آقای صابری هم تمام وقت خود را برای پخش کردن گذاشته است. ولی نمی‌دانم به ما که رسیده یک دفعه اینطور شد و این‌ها خیلی قدرتمند شدند؟ البته خدا را شکر که قدرتمند هستند و خدا را شکر که در مورد پخش‌کننده‌های ما چنین نگاهی وجود دارد و خدا را شکر که موفق پیش می‌روند ولی خب به همان اندازه که خودتان الان به آن اشاره کردید و می‌خندید من هم به این حرف‌ها می‌خندم.

فکر می‌کنید فیلم شما چه ویژگی دارد که مورد استقبال مخاطب قرار گرفته است؟

محمدحسین قاسمی: ضریب اشغالی که فیلم ما دارد، فعلا در اکران حال حضر بالاترین ضریب اشغال است آن هم به لطف استقبال مخاطب، یعنی مثلا اگر فیلم ما ۳۴درصد ضریب اشغال دارد، فیلم دیگر ۲۹درصد دارد و فیلم بعدی ۲۳درصد، خب این یعنی این که استقبال مخاطب بالا است، شاید موج‌های اول را در تبلیغات بخواهیم به وجود بیاوریم برای این که فیلم را معرفی کنیم، ولی موج‌های بعدی استقبال مردم بازهم به لطف مخاطب است، یعنی براساس همان تبلیغات فرد به فرد به وجود می‌آید.

خداراشکر، گویا مخاطب از فیلم خوشش آمده و درحال تبلیغ کردن است، قطعا فیلم‌های دیگر هم فیلم‌های خوبی هستند و امیدوارم که همه فیلم‌ها خیلی خوب بفروشند، اصلا فیلم‌های دیگر صد میلیارد بفروشند و ما دو تومان از آنان پایین‌تر.

مردمی که گاندوهای میلیاردی‌شان را قاچاق نمی‌کنند، چرا تک سینمای‌شان را بسوزانند؟

خود شما چه نظری در مورد فیلم‌هایی که کار کردید تا به فیلم «شبی که ماه کامل شد» رسیدید دارید، در این فیلم موضوع حساس امنیتی و سیاسی مطرح شده است، سوژه‌ای که زمانی «اوج» قصد داشت آن را بسازد و حتی برای ساخت آن شایعه شد که به سراغ مایکل مور رفته‌اند. چطور شد که شما به این سوژه رسیدید؟

محمدحسین قاسمی: البته اطلاعاتی که شما دارید را طبیعی است که من ندانم و شما به دلیل حرفه خود به آن آگاهی دارید ولی ما درابتدا قرار بود روی سوژه‌ای در رابطه با بحث بنیادگرایی و افراطی‌گری دینی کار کنیم و بابت این موضوع هم یک‌سری تحقیقات را شروع کردیم و دوماهی را روی سوژه‌ای در رابطه با مهاجران سوری کار کردیم که در شهر هایمار آلمان هستند. بعد از پروسه تحقیقات به این نتیجه رسیدیم که شاید بهتر باشد این بحث را داخل ایران پیگیری کنیم. خود داستان فائزه و شهاب، قصه‌ای بود که همان سال هم خیلی در ایران مطرح شد و ذهن‌ها را درگیر کرد، پس به همین سوژه رسیدیم، سوژه فائزه که پیش‌زمینه هم داشتیم. آمدیم و کارهای تحقیقاتی را انجام دادیم و کار را شروع کردیم.

در نشست خبری جشنواره فیلم فجر از یک سرمایه‌گذار محلی گفتید. سرمایه‌گذار محلی چرا باید روی فیلمی سرمایه‌گذاری کند که تا این لحظه امکان اکران در سیستان و بلوچستان پیدا نکرده و شاید ۱۵میلیاردی هزینه هم داشته؟

محمدحسین قاسمی: هزینه بالایی نداشتیم و ما فیلم‌مان را با یک سوم رقمی که شما می‌گویید ساختیم. این امکان وجود دارد و ما توانستیم این کار را انجام دهیم به سه دلیل. اول این که ما یک گروه خیلی خوب و همراه داشتیم، یعنی دوستان با لطفی که در نوع قرارداد داشتند، از بازیگران گرفته تا عوامل پشت صحنه به ما کمک کردند و دوم این که زمانی که ما برای فیلم‌برداری داشتیم زمان مناسبی بود،

سومین دلیل هم برمی‌گردد به سابقه من و خانم آبیار و حتی فیلمبردار و تدوین‌گر که از سینمای مستند آمده‌ایم. برای بخش فیلم‌برداری خارج از ایران با یک گروه نه نفره رفتیم که در حالت عادی در چنین فیلمی برای هنروران، تعدادی نزدیک به پانصد نفر می‌برند. ما در خود لوکیشن‌ها می‌رفتیم و از پتانسیل واقعی‌ محل استفاده می‌کردیم.

دلیل این که نمی‌توانستیم بیش از این افراد به ببریم به چند دلیل بود، اول بحث مالی مطرح بود که ما مشکلاتی در این زمینه داشتیم و دومین دلیل هم این بود که اصلا طبیعی درنمی‌آمد. یعنی اگر ما از پتانسیل طبیعی موقعیت استفاده نمی‌کردیم شاید این فیلم آنقدر رئال نمی‌شد و زمان ما نیز محدود بود، کار ما تقریبا در سه ماه جمع شد و در سه کشور کار کردیم. سفرهای مختلف داشتیم. حتی در لوکیشن‌های سیستان و بلوچستان چندین ساعت در راه بودیم و همه اینها باعث اتلاف زمان می‌شد البته ما به لطف دوستان توانستیم چیزی حدود شانزده ساعت در روز کار کنیم. همه اینها همانطور که گفتم درنهایت به لطف خداوند و همکاری عوامل برمی‌گردد.

ما یک سری مشکلات داشتیم و نتوانستیم از خیلی جاها کمک بگیریم، البته نمی‌خواهم گلایه کنم، ولی ما برای برخی چیزهای معمولی مثل ساخت کلیپ مشکل داشتیم یا مثلا در اختیار داشتن قسمتی از شهرک دفاع مقدس؛ از اینها محروم بودیم و دلیل آن هم سوتفاهمی بود که به نظر من از برداشت اشتباه از فیلمنامه به وجود آمده بود، فکر می‌کردند که فیلمنامه باید به یک موضوعی می‌پرداخت که نپرداخته است، در صورتی که اصلا موضوع ما نبود که بخواهیم به آن بپردازیم یا نپردازیم. به همین دلیل یک سری مشکلات داشتیم و قطعا اگر همکاری مردم استان نبود این فیلم اصلا ساخته نمی‌شد چون توان ما نمی‌رسید.

چرا سرمایه‌گذار محلی حاضر شده هزینه کند ولی این فیلم در سیستان و بلوچستان اکران نشود؟

محمدحسین قاسمی: این فیلم در سیستان‌وبلوچستان نیز نمایش داده خواهد شد. طبق برنامه‌ای که داریم فکر می‌کنم از هفته آینده یا در نهایت ده روز بعد، نمایش داده شود.

متاسفانه سیستان و بلوچستان یک سالن بیشتر ندارد. خود مردم آنجا به ما بسیار کمک کردند و تولید این اثر بدون حمایت آنان امکان‌پذیرنبود. چون ما یک سری مشکلات داشتیم و نتوانستیم از خیلی جاها کمک بگیریم، البته نمی‌خواهم گلایه کنم، ولی ما برای برخی چیزهای معمولی مثل ساخت کلیپ مشکل داشتیم یا مثلا در اختیار داشتن قسمتی از شهرک دفاع مقدس، ما از اینها محروم بودیم و دلیل آن هم سوتفاهمی بود که به نظر من از برداشت اشتباه از فیلمنامه به وجود آمده بود، فکر می‌کردند که فیلمنامه باید به یک موضوعی می‌پرداخت که نپرداخته است، در صورتی که اصلا موضوع ما نبود که بخواهیم به آن بپردازیم یا نپردازیم. به همین دلیل یک سری مشکلات داشتیم و قطعا اگر همکاری مردم استان نبود این فیلم اصلا ساخته نمی‌شد چون توان ما نمی‌رسید.

فکر می‌کنید برای اکران در سیستان‌و بلوچستان به مشکل برمی‌خورید؟

محمدحسین قاسمی: شما خودتان فیلم را دیده‌اید؟ فکر می‌کنید که به مشکل برمی‌خوریم؟

طبیعتا یک طایفه بزرگ در آنجا مدنظر هستند و سوژه حساسی این فیلم دارد. در هر صورت ممکن است چندنفر آن جا باشند که هنوز فکر کنند بالاخره ریگی هم عقیده خودش را داشته.

محمدحسین قاسمی: یعنی ممکن است از جانب چند نفر برای ما مشکلی ایجاد شود؟

به هر حال وقتی که اکران فیلم «ما همه با هم هستیم» در کرمان متوقف شد آن هم به دلیل این که چندین نفر در گروه تلگرامی گفتند که می‌رویم و سینما را آتش می‌زنیم...

محمدحسین قاسمی: در مورد فیلم ما من چنین نگاهی را از مردم ندیدم، این که بخواهند دل‌بستگی به عبدالمالک داشته باشند را من حداقل ندیدم، فکر هم نمی‌کنم که مثلا یک استان به دلیل چند نفری که شاید دلبستگی به عبدالمالک داشته باشند، در مقابل یک حرکت فرهنگی بایستند.

مردمی که گاندوهای میلیاردی‌شان را قاچاق نمی‌کنند، چرا تک سینمای‌شان را بسوزانند؟

آقای امین ‌میری فکر می‌کنم که شما در تیم بیشتر از همه با این سوژه آشنا بودید، راجع به خودتان توضیح دهید چون شاید مخاطب عام سینما شما را خیلی نشناسد.

امین میری: من امین میری هستم، متولد سیستان‌وبلوچپستان و دوازده سال است که ساکن تهران هستم. فعالیت خود را از تئاتر شروع کردم و بازیگری و کارگردانی را در تئاتر تجربه کردم. در سینما هم با خیلی از دوستان خوب کارکردم و حتی در تلویزیون. با آقایان حاتمی‌کیا و زرین‌پور هم کار کردم. بله من با این سوژه بیشتر از بقیه آشنا هستم. من به مدت بیست و هشت سال در زاهدان زندگی کردم.

درمورد سوالی که ازآقای قاسمی پرسیدید بگویم که اولا اینکه می‌گویند چرا فیلم در استان اکران نمی‌شود، کجای استان اکران شود؟ سینمایی در استان وجود ندارد، من بچه محله سینما فروردین هستم. دو سینما داشتیم، فروردین و مهربان. سینما فروردین به سینما فرهنگ تبدیل شد، در زمانی که این سینما احیا بود هر چه فیلم درپیتی که چهار ماه قبل اکران آن در کشور تمام شده بود در آنجا به نمایش می‌گذاشتند، تبلیغ وجود نداشت، به خاطر همین سینما بسته شد، چون دونفر از صبح در آن جا می‌نشستند و هیچ چیز و هیچ‌گونه کمک مالی‌ و حمایت هم نداشت. این‌ها معضلاتی است که شاید دیده نشود ولی نبود همین فضای فرهنگی و سینما هم، جزو تبعیضاتی است که افرادی مانند عبدالمالک ریگی به وجود می‌آید. الان فیلم را فقط در زاهدان می‌توان اکران کرد، وقتی که می‌گویند اکران استان، استان سینمایی ندارد.

اما از پخش این فیلم مانند اتفاقی که برای «شعله‌ور» افتاد، جلوگیری نخواهد شد. دلیل این جلوگیری در گذشته این بود که همیشه در فیلم‌های قدیمی مثل «جدال در تاسوکی» که ساخته شد تا «بلوچ»ی که آقای‌ کیمیایی ساخته بود آن نگاهی که به نظر من به سیستان و بلوچستان دارند که محل قاچاق است و غیره.

برای این فیلم این اتفاق نمی‌افتد. به هر حال عبدالمالک ریگی از واقعیت تاریخی استان است. من در دوران عبدالمالک در آنجا زندگی کردم و در سال۸۴ که عملیاتی داشت تا دوسال بعد من در زاهدان بودم و اتفاقات آنجا برایم دلهره‌آور بود، حتی اعتقاد دارم اگراین فیلم را حتی کسانی که هنوز تفکرات مالک را دوست دارند، بینند، شاید یک نگاه دیگری به عبدالمالک و تفکراتش کنند.

پس فکر می‌کنید که تاثیرگذار خواهد بود.

امین میری: به نظرم تاثیر می‌گذارد. در این فیلم ایدئولوژی افراطی محضی که نابود می‌کند را مخاطب به راحتی می‌تواند لمس کند. و این اتفاق با این فیلم خواهد افتاد، مگر در همین‌جا نیز این فیلم مخالف ندارد؟ از همان طیف نیز مخالف وجود دارد. در آنجا نیز قطعا مخالفت‌هایی ایجاد خواهد شد چون نظرات آدم‌ها با هم متفاوت است ولی این که بخواهند سینما آتش بزنند نمی‌توانند چون سینمایی وجود ندارد که آتش بزنند. همان یک سینما را آتش نمی‌زنند.

چیز دیگری در مورد سیستان‌و بلوچستان گاندوها یا «تمساح»ها هستند. الان اگر بخواهند گاندوها را قاچاق کنند یکی از بزرگترین چیزهای باارزش و نایاب است. تا به حال شنیده‌ایم که یک تمساح به خاطر پوستش کشته شده باشد؟ پس وقتی این نگاه را به این سرمایه محلی‌شان دارند، حتما به یک سالن سینماشان هم دارند.

دایی نورالدین فکر می‌کنم تنها کسی بود که در آن خانواده از روی عقل تصمیم می‌گرفت، در مقابل مادری که از روی احساس تصمیم می‌گرفت و بقیه که از روی احساس بنیادگرایی دینی، عمل می‌کردند دایی نورالدین شاید تنها شخصیت محبوب خانواده بود. آیا ما به ازا این شخص وجود خارجی داشت و شما چطور با این نقش ارتباط برقرار کردید؟

امین میری: مابه ازای این فرد به طوری که بگویم عین به عین این فرد، در خانواده بود نه، اما بله در خانواده درجه یک مالک آدم‌های مخالف زیاد بودند، ولی من به نورالدین اینطور نگاه کردم که نماینده بخش درست تفکرات بلوچی است، بلوچی که عقلانی تصمیم می‌گیرد. ما به ازا این نقش افراد بلوچی بوند که آنها را می‌شناختم، بله به این صورت مابه ازا خارجی داشت و از آن الگوبرداری کردم.

امین میری: برای من مهم بود که همه متوجه بشوند که در بلوچستان همه مثل مالک فکر نمی‌کنند. بخش درستی از واقعیت یا حقیقت سیستان‌و بلوچستان همان خواننده است، آن نوازندگی ها و موسیقی‌هاست. ارتباطشان با گاندوها و مهمان‌نوازی مردمش است. یک سوال مهمی در فیلم مطرح می‌شود این است که نورالدین و غمناز می‌گویند اینجا بی‌کاری است، قاچاق می‌شود و هیچ کس نمی‌پرسد چرا؟ این چرا سال ها است که در سیستان و بلوچستان گم شده است.

چطور در روند ساخت این پروژه قرار گرفتید؟

امین میری: برای اولین بار یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت خانم آبیار می‌خواهد یک فیلم در مورد سیستان‌و بلوچستان بسازد و برای مشاوره لهجه به شخصی احتیاج دارد. قبول کردم و رفتم به دفتر و سه روز بعد خانم آبیار آمد و نمایش «آبی‌مایل‌ به صورتی» را تماشا کرد و راجع به فیلم آنجا با هم صحبت کردیم. اول قرار بر این بود که مشاور لهجه باشم اما بعد نقش نورالدین به من داده شد. برای من مهم بود که فیلمی که درباره سیستان‌ و بلوچستان ساخته می‌شود درست باشد حالا چه به لحاظ طراحی صحنه، لباس و لهجه و چه از لحاظ سوژه.

برای من مهم بود که همه متوجه بشوند که همه مثل مالک فکر نمی‌کنند. بخش درستی از واقعیت یا حقیقت سیستان‌و بلوچستان همان رقص و آواز است، همان خواننده است، آن نوازندگی ها و موسیقی‌هاست. ارتباطشان با گاندوها و مهمان‌نوازی مردمش است. بچه‌ها در رودخانه‌ای که گاندوها هستند شنا می‌کنند و گاندو ها هم دور آنها هستند و کاری با آنها ندارند. یک سوال مهمی در فیلم مطرح می‌شود این است که نورالدین و غمناز می‌گویند اینجا بی‌کاری است، قاچاق می‌شود و هیچ کس نمی‌پرسد چرا؟ این چرا سال ها است که در سیستان و بلوچستان گم شده است.

راجع به همین موضوعاتی مثل گاندوها و مهمان‌نوازی بلوچ‌ها هم شما مشاوره دادید یا در فیلمنامه وجود داشت؟

امین میری: در فیلمنامه بود، خانم آبیار قبل از این که من وارد پروژه بشوم اینها را قرار داده بود. مثلا اتفاقی که برای فائزه و حمید بزغاله‌ای ذبح می‌کنند در زمان تحقیق برای خانم آبیار و تیمش اتفاق افتاده بود. برای گاندوها نیز به لحاظ منطقه‌ای، فاصله گاندوها با زاهدان خیلی زیاد است و وقتی که این مساله را به خانوم آبیار گفتم، گفت که من می‌خواهم گاندوها دیده بشوند و مهم نیست که بین این دو منطقه فاصله وجود داشته باشد. بخش اعظم اینها در فیلمنامه بودو من مشاوره جزیی در بعضی مسائل می‌دادم.

۲۵۸۲۴۲

کد خبر 1275176


بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

سه انتصاب و معرفی برگزیدگان سه جایزه ادبی در هفته ای که گذشت