عکس استوری تنهایی اینستاگرام + جملات غمگین تنهایی برای استوری
عکس استوری تنهایی اینستاگرام + جملات غمگین تنهایی برای استوری استوری تنهایی : مجموعه تصاویر عمودی با کیفیت مناسب استوری اینستاگرام با مضمون تنهایی و دوری و دلتنگی را از این پست تصویری حرف تازه مشاهده و دانلود کنید. تصاویر استوری تنهایی اینستا عکسهای باکیفیت تنهام برای استوری عکسهای غمگین دلم تنهاست برای استوری می […] نوشته عکس استوری تنهایی...
عکس استوری تنهایی اینستاگرام + جملات غمگین تنهایی برای استوری
استوری تنهایی : مجموعه تصاویر عمودی با کیفیت مناسب استوری اینستاگرام با مضمون تنهایی و دوری و دلتنگی را از این پست تصویری حرف تازه مشاهده و دانلود کنید.
تصاویر استوری تنهایی اینستا
عکسهای باکیفیت تنهام برای استوری
عکسهای غمگین دلم تنهاست برای استوری
می شود تنهایی بچگی کرد
تنهایی بزرگ شد
تنهایی زندگی کرد
تنهایی مُرد
ولی قهوه ی غروب های دلگیر جمعه را نمی شود تنهایی خورد …
روزها پر و خالی میشوند مثل فنجان های چای در کافه های بعد از ظهر اما هیچ اتفاق خاصی نمی افتد
اینکه مثلا تـــــــــو ، ناگهان در آنسوی میز نشسته باشی !
بگذار مرز تنهایی را رد کنم …
ببین ؛ گذرنامه ام فقط مهر لبهایت را کم دارد …
وقتی محبت کردم و تنها شدم ، وقتی دوست داشتم و تنها ماندم دانستم باید تنها شد و تنها ماند تا خدا را فهمید!
آنقدر نوشته هایم غمگین که
آنقدر من تنها که
آنقدر تنهایی سخت که
نمیدانی …
دیگر دست روی دست تنهایی گذاشتن سودی برای من ندارد
می خواهم تمام شهر را موشکافی کنم
شاید فکری از من در تو
روی دست خیابانی مانده باشد
هواهای دونفره را تنهایی قدم زدیم
با یاد کسانی که هوای ما را نداشتن
گاهی آدم ها دلگیرند و دلتنگ
آرام میخزند کنجِ اتاق شان با یک بغل تنهایی ؛
گاهی تا اطلاع ثانوی تعطیل اند ؛
لطفا بعدا مزاحم شوید
آدم ها به همان سرعت که آمده اند، می روند
تنهایی ات را محکم بچسب
اینجا کسی به زانوهای در آغوش کشیده ات حسادت نمی کند
دلتنگ ها بهتر میدانند
که خواب یک نیاز نیست
تنها یک بهانه است !
تا آدمی به شب پناه ببرد
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
می بینی ای لحظه های خالی از احساس تهی
می بینی که چه صدای خرد شدن دست های خزان شده اش
در دست های تنهایی کسل آور است و تو را نیز بی رمق می کند
آه ، پس او چه می گفت ؟
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟