مروری برکشف حجاب وتلاش رضاخان
رهبر معظم انقلاب اسلامی ۱۳۹۶/۱/۸ ضمن بازدید از نمایشگاه آثار هنری و اسناد تاریخی مرتبط با واقعهی مسجد گوهرشاد که در حرم مطهر رضوی : مایهی تأسف است که حادثهی مسجد گوهرشاد با این عظمت و با این اهمیت هیچ انعکاسی در تاریخ، ادبیات و کتابهای رمان ما نداشته باشد.
مدیریت سایت-پیراسته فر- درتلاش است-براساس منویات رهبریتحلیلی ازتاریخ «حادثه گوهرشاد»راارائه کند،باشدکه مرضی خدای متعال قراربگیرد.
از اواسط دهه ۱۳۰۰ و با رشد جریانهای روشنفکری غرب زده، انتقاد به حجاب آغاز شد و گروههای فعال جنبش زنان از حجاب انتقاد میکردند. نشریه عالم نسوان در سال ۱۳۱۰ بحثی دربارهٔ حجاب باز کرد و فراخوانی برای این بحث چاپ نمود. روشنفکران غرب زده که متاثر از فرهنگ غربی بودند، تنها راه پیشرفت را پیروی از فرهنگ غربی می دانستند.
با روی کار آمدن رضاشاه، به تدریج لباسهای اروپایی زنان با کنسرتهای بیحجاب قمرالملوک وزیری در باشگاه ایران به بنیانگذاری تیمورتاش وزیر دربار بانفوذ و نوگرای رضاشاه، به میان مردم آمد.
نخستین زمزمه ها درباره کشف حجاب، به سال ۱۳۰۸ بازمی گردد که امانالله خان و ملکه ثریا، شاه و ملکه افغانستان به ایران آمدند.
ملکه افغانستان در این سفر بیحجاب بود.
رضا شاه پس از تنها سفر خارجیاش به ترکیه در ۱۲ خرداد ۱۳۱۳، تحت تأثیر اقدامات غربگرایانه آتاتورک قرار گرفت. در این دوره نیز شایعاتی دربارهٔ ممنوعیت حجاب در مدرسههای دخترانه پخش شد، ولی قانونی در این راستا تصویب نشد.
حضور میسیونهای مذهبی و تأسیس مدارس خارجی در آن ایام، بازگشت فرزندان خانواده های اشرافی از فرنگ پس از اتمام تحصیل، نشر برخی مطبوعات متأثر از فرهنگ غربی و نهایتا فکر تشبه به غرب از جمله عوامل داخلی بود که زمینه اندکی را آن هم محدود به طبقه اشراف جامعه شهری برای اجرای سیاست کشف حجاب فراهم کرد.
شاه بعدازسفراروپا خیلی پیگیربودکه هرچه زودترزنان حجاب راکناربگذارند
در آبانماه سال ۱۳۱۴ به هنگامی که شاه پس از بازگشت از سفر مازندران از میزان موفقیت و پیشرفت بی حجاب کردن بانوان سؤال می کرد، وزیر معارف پاسخ داد: «اکنون دختران خردسال باروی گشاده به مدرسه می روند ولی نسبت به زنان سالخورده، تنها این اقدام معارف کافی نیست، باید در خانواده های عالی مملکت یک عمل جدی به ظهور برسد، و اگر شخص اعلیحضرت همایونی پیشقدم شوند، مردم همه تأسی خواهند کرد که از قدیم گفته اند: «الناس علی دین ملوکهم»». شاه پس از شنیدن سخنان وزیر معارف و در حالی که بنظر قبلا در این زمینه هماهنگی شده است، پاسخ داد: «بسیار خوب، دیگران که اقدام نمی کنند، من پیرمرد حاضرم که جلو بیفتم و سرمشق بشوم».
از این به بعد و در شرایطی که شاه آماده میشد تا با برداشتن حجاب زنان دربار، ملکه و دخترانش، آنان را با قافله تمدن غربی همراه سازد و از حرم خود وسیله ای برای تعمیم فرهنگ تشابه به غرب در جامعه ایران بسازد، جریان اجبار محصلین به کشف حجاب در تهران و شهرها ادامه یافت.
رضاشاه: چادر و چاقچور، دشمن ترقی و پیشرفت مردم
مشورت رضاشاه بامحمودجم (متولد۱۲۵۹تبریز -فوت ۱۹ مرداد ۱۳۴۸)نخستوزیر ایران رضاشاه که کشف حجاب در کابینه او انجام گرفته: «این چادر چاقچورها را چطور می شود از بین برد؟!» دو سال است که این موضوع فکر مرا بخود مشغول داشته، از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها کار میکنند، دیگر از هر چه زن چادری بود بدم آمده است ».
و در ادامه، برداشت خود را از کشف حجاب ترکیه چنین تحلیل می نماید که: اصلاً چادر و چاقچور، دشمن ترقی و پیشرفت مردم ماست.
«مهدیقلی هدایت» مشهور به «مخبرالسلطنه هدایت»متولد۱۲۴۳ تهران،فرزندعلیقلیخان مخبرالدوله،وی حاکم آذربایجان و فارس، نماینده مجلس در صدر مشروطه، وزارت علوم، وزارت فواید عامه، وزارت عدلیه، ریاست دیوان تمیز (دیوان عالی کشور) ،وزیر علوم ناصرالدینشاه و وزیر داخله مظفرالدینشاه و نخستوزیر ایران در دوره رضاشاه پهلوی بود،بنیانگذار«مسجدهدایت»است، نویسنده هم بوده ،وی تحت عنوان «رفع حجب یا حجاب سوقات آنکارا»اینگونه می نویسد:
دستور رضاشاه برای بی حجابی و پاسخ وزیر معارف
رضاشاه رو به وزیر معارف کرده و گفت: «سابقا به کفیل معارف دستور دادم برای رفع روپوشیدن زنان اقدام نماید. امّا او نخواست یا نتوانست و کاری نکرد. حالا باید شما در این کار با کمال متانت و حسن تیربیراقدام کنید که این رسم دیرین که برخلاف تمدن است از میان برداشته شود».
وزیرمعارف شاه:حجاب باطبیعت خلقت درتعارض است چون «هیچ حیوان ماده حجاب ندارد»!
وزیر معارف پاسخ می دهد: «امر مبارک را اطاعت می کنم، این رسم نه تنها برخلاف تمدن است بلکه برخلاف قانون طبیعت است، زیرا که در دنیا هیچ دو جنس ذکور و اناث در نباتات و حیوانات خلق نشده که جنس ماده از جنس نر روی خود را پنهان کند… بعلاوه یکی از علل بزرگ عقب افتادن مملکت ما از غافله تمدن دنیا همین است که نیمی از بدن ملت ما بکلی فلج مانده است.»
اعلام رسمی رفع حجاب از زنان مسلمان
روز ۱۷ دی ۱۳۱۴ شمسی که قرار بود روز جشن فارغ التحصیلی دانشسرای عالی باشد، علی اصغر حکمت – وزیر معارف وقت – به رضاشاه پیشنهاد کرد که همراه با اعضای خانواده سلطنتی بی حجاب در این مراسم شرکت جویند. رضاشاه که از قبل به علی اصغر حکمت دستور آماده سازی بی حجاب نمودن زنان مسلمان را داده بود و نیز در ماه تیر همان سال واقعه خونبار مسجد گوهرشاد رخ نموده بود،از این پیشنهاد استقبال کرد و در روز موعود در دانشسرای تربیت معلم با اعضای خانواده سلطنتی بصورت بی حجاب شرکت نموده و بدین ترتیب رفع حجاب از زنان مسلمان از طرف رییس قدرت حکومت بگونه اى کاملا رسمی اعلام گردید.
علیاصغر حکمت متولد١۲۷۲ در شیراز -فرزند احمدعلی حکمتالممالک (حشمتالممالک)
خانواده شاه بدون روسری-لباس اروپایی
چهارشنبه، ۱۷ دی ۱۳۱۴(١٣ شوال ١٣۵۴)مصادف با هشتم ماه ژانویه سال ۱۹۳۶
در این روز شاه برای اعطای گواهینامه تحصیلی درجشن فارغ التحصیلی دانشجویان دختر دانشسرای مقدماتی حضوریافت،
رضاشاه با اتومبیل سلطنتی وارددانشسرا شدند.
اتوموبیل دوم- ملکه ایران(تاج الملوک) و دو دخترش( شمس پهلوی١٨ ساله) و اشرف پهلوی۱۶ساله،خواهر۲قلوی محمدرضا) که با لباسی اروپائی و بدون حجاب بودند وارددانشسرای عالی شدند.
فرازی ازسخنرانی شاه
من بی اندازه خوشحالم زنانی را در اینجا می بینم که در نتیجه تحصیل و آموختن دانش آمده اند وضع و موقعیت حقیقی خود را به ببینند، حقوق و منافع خودشان را بهفمند.
* زنان کشور ما به علت کنار ماندن از جامعه قادر نبودند استعداد و لیاقت ذاتی خود را نشان دهند. در حقیقت من باید بگویم آنها قادر نبودند استعداد و لیاقت ذاتی خود را نشان دهند.
*تاحالانیمی از افراد ملت را به حساب نمی اوردیم و یا به عبارت دیگر نیمی از قوه عامله مملکت بیکار و عاطل و باطل بود
اما در حال حاضر علاوه بر حق شخصی مادری می توانند از حقوق و مزایای دیگر اجتماعی بهره مند گردند. ما نباید تصور کنیم که ممکن است نیمی از افراد ملت را به حساب نیاوریم و یا به عبارت دیگر نباید این نیت را داشته باشیم که نیمی از قوه عامله مملکت بیکاری و عاطل و باطل بماند.
شما زنها باید این روز را که روز سعادت و موفقیت شماست روز بزرگی بدانید و از فرصتی که بدست آورده اید برای خدمت به کشور خود از آن استفاده کنید…
آغازهرزگی بعداز۱۷دی
علی اصغر حکمت یکی از سرشناس ترین چهره هایی که خود در آفرینش ماجرای حجاب فعال بود، در مورد تبعات این واقعه می نویسد: «بلافاصله بعد از مراسم ۱۷دی در تهران دو امر پیش آمد که یکی به افراط و دیگری به حد تفریط بود. از یک طرف بعضی از زنهای معلوم الحال به کافه ها و رقاصخانه ها هجوم آورده و همه در مرئی و منظر جوانان بوالهوس به رقص پرداخته و با آن جوانان به انواع رقصهای معمول فرنگستان، مشغول دست افشانی و پایکوبی شدند و از طرف دیگر مأمورین شهربانی و پلیس ها در تهران و فرمانداری ها و بخشداری ها در شهرها و قصبات مملکت بر حسب دستور وزارت کشور به زنان بی خبر مزاحم شده و آنها را به اجبار وادار به کشف حجاب می کردند و حتی چادر و نقاب آنان را پاره می کردند…
زنان ازبرداشتن حجاب« معذب» بودند
در تمام طول سخنرانی شاه بعضی از بانوان چنان از بی حجابی خود ناراحت بودند که رو به دیوار ایستاده و روی خود را بر نمی گرداندند و از گریه خود نمی توانستند جلوگیری نمایند. از فردای آن روز، بر سر کردن چادر در خیابانهای تهران ممنوع گردید.
تبلیغات تصویری زنان بی حجاب
روزنامه ها و مجلات مرتباً از جشنها و میهمانی هایی اروپایی تشکیل می گردید و در آن زنان بی حجاب به همراه شوهرانشان شرکت میکردند، عکس و تفسیر مینوشتند. تصاویر-بدون روسرس- شاگردان ممتازدختر مدارس را در روزنامه ها چاپ می کردند. هدف اصلی نشان دادن تصویر زنان بی حجاب و در واقع تشویق و ترغیب دیگران به این کار بود… و اسفبار تر از همه، معرفی زنان هنرپیشهٔ خارجی به عنوان سمبل زنان آزاد و بصورتی احترام انگیز و قابل ملاحظه با لباسهایی که از نظر بیشتر زنان ایران عجیب و غریب می نمود، بود.
تعرض به زنان چادری
از فروردین ۱۳۱۴دستوراین بودکه مردها کلاه شاپو به سر بگذارند و زنها بدون چادر از خانه خارج گردند. درپی این دستورخیلی اززنان، وقتی از خانه خارج می شدند، پیراهنهای بلندی برتن ، روسری بر سر داشتند.
… پلیس اجازه یافت روسری ها را با زور از سر زنان بردارد و اگر روسری ها قیمتی بود(ارزش مالی داشت) بود، به اداره پلیس تحویل داده شود. درگیری میان زنان و پلیس تا مدتها ادامه داشت و نتیجتا بسیاری از بانوان که نمی خواستند به هیچوجه بدون حجاب خارج شوند تصمیم به ماندن در خانه گرفتند تا به تمام درگیریها خاتمه دهند. برای عده ای، این خانه ماندن تا رفتن رضاشاه از ایران ادامه داشت و عده ای رفت و آمدهای خود را فقط در شبها انجام می دادند و چه بسیار خانه هایی که اجبارا اقدام به ساختن حمام نمودند که زنان جهت حمام مجبور نشوند از خانه ها خارج گردند.
*در زمان کشف حجاب، در اتوبوس زن با حجاب را راه نمی دادند و در معابر پاسبان ها از اهانت و کتک زدن به زنهایی که چادر داشتند با نهایت بی پروایی و بی رحمی فروگذار نمی کردند. حتی بعضی از مامورین به خصوص در شهرها و داهات زنهایی که پارچه روی سر انداخته بودند، را اذیت می کردند و آن پارچه را از سر آنها کشیده و پاره پاره می کردند و اگر زن فرار می کرد، او را تا توی خانه اش تعقیب می کردند،حتی واردخانه اش می شدندو اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش کرده، اگر چادر از هر قبیل می دیدند، پاره پاره می کردند یا پاسگاه وکلانتری می بردند.
مادرم ازباوحشت دست مأموران فرار می کند و…بچه اش سقط می ود
مهدی عبدخدایی (دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام)می گوید نامادری من داستانی را تعریف می کردند که همین داستان را علی آقا ضیاء هم تعریف می کنند که من یکساله بودم که مادرم از حمام بازمی گشته است. بین حمام و منزل ما قریب صد یا صد و پنجاه قدم راه بوده، پاسبان اداره ثبتی بوده که می بیند دو زن (مادرم و همسایه ) با چادر راه را طی می کنند. حمله می کند چادر مادر مرا از سرشان می کشد. مادرم فرار می کند و خود را به آستانه خانه همسایه می اندازد در همانجا سقط جنین می کند و خونریزی شدیدی می کند و به علت شرایطی که پدرم داشته (او بصورت یک تبعیدی و فراری بوده و یکسال بعد از آن ماجرا باز می گردد) نمی تواند مادرم را به دکتر برساند و مادرم پس از شانزده روز می میرد در حالی که بیست و یکساله بوده است.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:محمدمهدی عبدخدایی،(فرزندشیخ غلامحسین ترک تبریزی)متولداردیبهشت۱۳۱۵مشهداست،از۱۰ سالگی باسیدمجتبی نواب صفوی وازهمان زمان باشهیدنواب صفوی همکاری داشته وهم اکنون (دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام)است./پایان توضیح.
***
مقام معظم رهبری: تهاجم فرهنگی، مثل خودِ کار فرهنگی، اقدامِ آرام و بی سر و صدایی است. یکی از راههای تهاجم فرهنگی، این بوده است که سعی کنند جوانان مؤمن را از پایبندیهای متعصّبانه به ایمان، که همان عواملی است که یک تمدّن را نگه میدارد، منصرف کنند. همان کاری را که در اندلس، در قرنهای گذشته کردند. یعنی جوانان را در عالم، به فساد و شهوترانی و میگساری و این چیزها مشغول کردند. این کار، حالا هم انجام می گیرد.
یکی از پلیدترین توطئههای دشمنان اسلام در تاریخ معاصر، توطئهی کشف حجاب است. رضاخان- که با طرح کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و با حمایت و هدایت انگلیسیها بر سر کار آمد- درصدد اجرای تز اسلامزدائی و جایگزینی ارزشهای لیبرالیستی در جامعه بود.
از مهمترین جلوههای این طرح، پدیدهی کشف حجاب بود. اقدامات رضاخان در این جهت، واکنش و مخالفتهای مردمی را به رهبری روحانیت باعث شد که از مهمترین آنها، میتوان به سرکوب قیام مسجد گوهرشاد و کشتار مردم مظلوم اشاره کرد.
شورای فرهنگ عمومی کشور، ۲۱ تیر سالروز قیام مردم مشهد را علیه کشف حجاب، به عنوان روز عفاف و حجاب نامگذاری کرده است. قیام مردم مشهد و واقعهی مسجد گوهرشاد در مقابله با کشف حجاب، مصداق بارز مبارزه با منکری است که هنوز متأسفانه آثار شومش در کشور ریشه کن نشده است.
قیام مسجد گوهرشاد مشهد خود موضوع و مناسبتی است که در درون آن موضوعات کمتر پژوهش شده ای وجود دارد.
مبارزات انقلابی اجداد پدری و مادری رهبر انقلاب
یکی از این موضوع ها نقش خاندان و نیاکان آیتالله سید علی خامنهای رهبر معظم انقلاب از دو سو، هم پدری و هم مادری است، این دو خاندان، هر دو مبارز و موثر در تحولات سیاسی اجتماعی بودهاند که در ادامه اشاره ای کوتاه به آن کرده و سپس نگاهی خواهیم انداخت به بیانات مقام معظم رهبری و دیدگاه های ایشان درباره اقداماتی که رژیم پهلوی و خصوصا رضا خان قلدر برای کشف حجاب و حیا زدایی از جامعه اسلامی داشت.
خاندان پدری مقام معظم رهبری در آذربایجان در عرصه سیاسی اجتماعی حضوری موثر داشتهاند؛ از آن جمله بزرگانی چون آیتالله سید جواد خامنهای پدر مقام معظم رهبری است. جالب آنکه عقدنامه شهید شیخ محمد خیابانی (داماد خاندان خامنهای و «شوهر عمه» رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای به حساب میآید.) در کتابخانه شخصی آیتالله خامنهای موجود است. ضمن آنکه دستنوشتههای آقا سید محمد پیغمبر (عموی رهبری) از فعالان دوره مشروطیت در آذربایجان نزد ایشان است
آیتالله سید جواد خامنهای پدر مقام معظم رهبری
آیتالله خامنهای از جانب مادر نیز در خاندانی جلیلالقدر در عرصه علم و فقاهت و مجاهده قرار دارند. مادر معظمله فرزند آیتالله سید هاشم میردامادی معروف به نجفآبادی یا نجفی است. آیتالله سید هاشم نجفآبادی پدربزرگ آیتالله خامنهای علاوه بر مقام علمی، عرفانی، زهد و تقوا در تحولات سیاسی – اجتماعی مشهد حضوری فعال داشت. از آن جمله حضور در قیام مسجد گوهرشاد است اما این حضور و شرکت کمتر مورد بررسی قرار گرفته است.بر اساس اسناد، در واقعه مسجد گوهرشاد آیتالله سید هاشم نجفآبادی دستگیر و به تهران اعزام میشوند و مدتی را در زندان به سر میبرند
آیتالله سید هاشم میردامادی معروف به نجفآبادی یا نجفی جد مادری رهبری
مرور بیانات رهبر انقلاب درباره کشف حجاب رضاخانی
از زمان رضاخان به این طرف، انگیزههای اساسی وارد کار شد و غرب – خصوصاً انگلیس – قصد داشت که کلّاً ایران را قبضه کند. این تصرّف یا به صورت ایجاد یک حکومت واقعاً انگلیسی بود – که البته نتوانستند این کار را بکنند – و یا این که حکومتی ایرانی تشکیل دهند ولی همهی مقدّراتش به دست آنها باشد. راه دوم انتخاب شد و حکومت پهلوی بر اساس این تصمیم شکل گرفت و رضاخان روی کار آمد.
رضاخان آدم لاتِ بی سر و پایی بود وضددین
اگر می بینید همه آدمهای حسابىِ ایران با رضاخان مخالفند، به خاطر آن است که آدم لاتِ بی سر و پایی بود که اصلاً اسم دین را نشنیده و مزه آن را هم نچشیده بود. او در یک خانواده بی سوادِ لاابالی و دور از معارف دینی تربیت شده بود و وقتی هم که بزرگ شد، در میان قهوهخانهها و میخانهها و الواط پرسه میزد. اصلاً رضاخان کسی نبود که با دین سر و کاری داشته باشد. مزاجش آماده معارضه با دین – آن هم به قصد براندازی – بود. آدمهای ضعاف النفسِ بددلِ کج سلیقهای هستند که گاهی از کارهای به اصطلاح عمرانی رضاخان تعریف می کنند و مثلاً می گویند او راه آهن کشید و امنیت را برقرار کرد! باید از اینها پرسید که آیا احداث راهآهن و ایجاد امنیت برای مردم بود یا برای قدرتهای خارجی؟! چه کسانی از این کارهای به اصطلاح عمرانی سود می بردند؟ در حقیقت رضاخان عاملی بود که انگلیسی ها او را وارد صحنه کردند تا نظام دینی را در ایران به هم بریزد. به همین خاطر در سال ۱۳۱۴ شمسی گذاشتن عمامه و حضور روحانیّت در جامعه را ممنوع کرد و نظام حوزه علمیّه را به هم زد و روحانیت را مجبور به خانه نشینی کرد. زمانی که او رفت و پسرش – محمدرضا – بر سرِکار آمد و بر امور مسلّط شد، همین نیّت را داشت و همین هدف و راه را – البته به شکلهای مدرنتر و پیشرفته تر – دنبال کرد و تا روزی که انقلاب پیروز شد، در این زمینه جلو رفت.۱۳۷۴/۰۶/۱۴ بیانات در آغاز درس خارج فقه
یکی از جنایات بزرگ رژیم طاغوت، همین مسئلهی ۱۷ دی «کشف حجاب» است
یکی از همین فعالیتهای فاجعهآمیز، قضایای هفدهم دی بود که در زمان رضاشاه اتفاق افتاد. طبق نقشهی دشمنان اسلام و ایران، به کمک روشنفکران آن روزِ متصل به دربار پهلوی، تصمیم گرفتند که زن ایرانی را از دائرهی عفاف و حجاب خود بیرون کنند و این نیروی عظیم ایمانی را که به برکت عفاف، زن همواره در جوامع مسلمان وجود داشته است، نابود کنند و بر باد بدهند.
یکی از جنایات بزرگ رژیم طاغوت، همین مسئلهی هفده دی هست. کشف حجاب، از بین بردن آن حائل و فاصلهای که در اسلام میان دو جنس قرار داده شده است – که این برای سلامت زن و سلامت مرد است؛ برای سلامت جامعه است – تا همان بلائی که بر سر زن در جوامع غربی آمد، بر سر زن مسلمان ایرانی بیاورند. این اقدام را با چماق، رضاخان در داخل کشور انجام داد.
برداشتن حجاب، مقدمهای برای برداشتن عفت وحیا بود
برداشتن حجاب، مقدمهای برای برداشتن عفت بود؛ برای برداشتن حیا در جامعهی اسلامی بود؛ برای سرگرم کردن مردم به عامل بسیار قوی و نیرومند جنسی بود؛ برای اینکه از همهی کارهای دیگر بمانند؛ و یک مدتی هم موفق شدند، اما ایمان عمیق ملت ایران نگذاشت. زنهای مسلمان ما با وجود سختگیریها در طول زمان، در مقابل این فشار سرکوبگر مقاومت کردند؛ بعد از رفتن رضاخان به نحوی، در زمان خود او به نحوی، در طول دوران بقیهی طاغوت هم به نحوی. لذا در همان ۱۷ دی ۱۳۵۶ در مشهد، یک اجتماع عظیمی، تظاهراتی از زنان مسلمان با شعار «حفظ حجاب» راه افتاد. ما آنوقت در تبعید بودیم؛ خبر آن را شنیدیم که زنان مؤمن و مسلمان و شجاع یک چنین حرکتی را به راه انداختند. این، گوشهای از فجایع رژیم طاغوت بود؛ نابود کردن آرمانهای دینی، ارزشهای اخلاقی، پیشرفتهای اقتصادی، عزت بینالمللی و خلاصه بر باد دادن سرمایههای یک ملت جزو کارهائی بود که آن رژیم طاغوت و سیاهکار انجام داد.۱۳۸۶/۱۰/۱۹ بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام ۱۹ دیماه
سوغات سیاه رضاخان برای ایران
رضاخان قلدر وقتی خواست از غرب برای ما سوغات بیاورد، اولین چیزی که آورد، عبارت از لباس و رفع حجاب بود؛ آن هم با زور سر نیزه و همان قلدریِ قزّاقیِ خودش! لباسها نباید بلند باشد؛ باید کوتاه باشد؛ کلاه باید اینطوری باشد؛ بعد همان را هم عوض کردند: اصلاً باید کلاه شاپو باشد! اگر کسی جرأت میکرد غیر از کلاه پهلوی – کلاهی که آن موقع با این عنوان شناخته میشد – کلاه دیگری سرش بگذارد، یا غیر از لباس کوتاه چیزی بپوشد، باید کتک میخورد و طرد میشد. این چیزها را از غرب گرفتند! زنها حق نداشتند حجابشان را حفظ کنند؛ نه فقط چادر – چادر که برداشته شده بود – اگر روسری هم سرشان میکردند و مقداری جلوی چانهشان را میگرفتند، کتک میخوردند! چرا؟ برای اینکه در غرب، زنها سربرهنه میآیند! اینها را از غرب آوردند. چیزی را که برای این ملت لازم بود، نیاوردند. علم که نیامد، تجربه که نیامد، جِدّ و جهد و کوشش که نیامد، خطرپذیری که نیامد – هر ملتی بالاخره خصوصیات خوبی دارد – اینها را که نیاوردند. آنچه را هم که آوردند، بیدریغ قبول کردند. فکر و اندیشه را آوردند، اما بدون تحلیل قبول کردند؛ گفتند چون غربی است، باید قبول کرد. فرم لباس و غذا و حرف زدن و راه رفتن، چون غربی است، بایستی پذیرفت؛ جای برو برگرد ندارد! برای یک کشور، این حالت بزرگترین سمّ مهلک است؛ این درست نیست./۱۳۸۰/۰۲/۱۲ بیانات در دیدار جوانان و فرهنگیان در مصلّای رشت
بی بندوباری دربعضی ازشهرهای ایران ازجمله تهران از اروپا بیشتر بود!
شما خیال کردهاید که اگر ما چادر را کنار گذاشتیم، فرضاً آن مقنعهی کذایی و آن لباسهای «و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ» و همانهایی را که در قرآن هست، درست کردیم، دست از سر ما بر می دارند؟ نه، آنها به این چیزها قانع نیستند؛ آنها می خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عیناً اینجا عمل بشود؛ مثل زمان شاه که عمل می شد. در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابی نداشت؛ حتّی در اینجاها وقتی نوبت به این کارها می رسد، بی بندوباری خیلی بیشتر هم می شود؛ کما اینکه در زمان شاه، بی بندوباری ای که در همین شهر تهران و بعضی دیگر از شهرهای کشور ما بود، از معمول شهرهای اروپا بیشتر بود! زن معمولی در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در اینجا آنطوری نبود.
۱۳۷۰/۱۰/۰۴ بیانات در دیدار اعضای شورای فرهنگی، اجتماعی زنان
کشف حجاب »آزادی زنان نیست،بلکه آزادی مردان است برای هوسرانی
همان تربیت غلط غربی موجب شد که در دوران حکومت طاغوت در این کشور، زنان به آرایش، تجمّلات، زینت های بی خودی، تبرّج و خودنمایی تمایل پیدا کنند، که این هم از نشانههای مردسالاری است. یکی از نشانههای مردسالارىِ غربیها همین است که زن را برای مرد می خواهند؛ لذا می گویند زن آرایش کند، تا مرد التذاذ ببرد! این مردسالاری است، این آزادی زن نیست؛ این در حقیقت آزادی مرد است. می خواهند مرد آزاد باشد، حتّی برای التذاذ بصری؛ لذا زن را به کشف حجاب و آرایش و تبرّج در مقابل مرد تشویق می کنند! البته این خودخواهی را بسیاری از مردان در جوامعی که از دین خدا بهرهمند نبودند، از دورانهای قدیم هم داشتند، امروز هم دارند؛ غربیها هم مظهر اعلای این بودند.
۱۳۷۶/۰۷/۳۰ بیانات در دیدار جمعی از زنان
قم پرچمدار قیام علیه پهلوی ها
اولین فریاد مقابلهی با ظلم رضاخانی از شهر قم بلند شد. مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانی برای اینکه بتواند با استبداد رضاخانی در آغاز حکومت او مقابله کند، قم را پناهگاه خود قرار داد؛ به قم آمد و علمای شهرهای مختلف از نقاط مختلف کشور در قم جمع شدند؛ که البته با سرکوب حکومت مستبد چکمهپوش پهلوی مواجه شدند و مرحوم حاج آقا نورالله مسموم شد و به شهادت رسید. بعد از آن در همین صحن مطهر، یک عالم دینیِ باتقوا فریادش را علیه کشف حجاب بلند کرد و همه را متوجه خود کرد.رضاخان از تهران بلند شد آمد، آن مرد عالم و متقی و پرهیزگار و مجاهد و معنوی را زیر مشت و لگد گرفت.۱۳۸۹/۰۸/۰۵ بیانات در دیدار مسئولان اجرائی استان قم
باشگاه خبرنگاران جوان-۲۲ تیر ۱۳۹۸در تقویم کشورمان ۲۱ تیرماه به نام «روز حجاب و عفاف »نامگذاری شده است.
به مناسبت سالروز این قیام تاریخی، کانال منتسب به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت اللّه خامنهای، بخشی از بیانات رهبر انقلاب در خصوص مرحوم حاج آقا حسین قمی را در قالب یک لوح منتشر کرد.
حضرت آیتالله خامنهای: «نکته محوری قضیه مسجد گوهرشاد مرحوم حاج آقا حسین قمی است. ایشان یک ملّای مجاهدِ فی سبیلالله نترسِ آمادهای بود که حاضر بود برود در دهان شیر؛ ایشان سر مسئلهی کشف حجاب گفت من میروم با رضا شاه صحبت میکنم و مجبورش میکنم گوش کند.» ۹۶/۰۱/۰۸
نقش محوری آیت الله حسین قمی درقیام گوهرشاد
نکتهی دوم اینکه ببینید اصلاً قضیهی مسجد گوهرشاد برای چه به وجود آمد؟ این را فراموش نکنیم. نکتهی محوری، مرحوم حاج آقا حسین قمی است. مرحوم حاج آقا حسین قمی سر مسئلهی کشف حجاب گفت من میروم با رضا شاه صحبت میکنم و مجبورش میکنم که گوش کند. با همین نیت از مشهد بلند شد رفت تهران، که البته وقتی رسید تهران، ایشان را از طرف دولتیها هدایت کردند به شاه عبدالعظیم و آنجا در یک جایی نگه داشتند و شاه هم ملاقات نداد. البته ایشان گفته بود میروم و به او میگویم؛ اگر گوش کرد که هیچی، اگر گوش نکرد همانجا خودم خفهاش میکنم، میکشمش مثلاً؛ با این نیت رفته بود و نشد که ملاقات کند و بعد هم از همانجا ایشان را تبعید کردند به عراق. وقتی که ایشان در تهران بود، علمای مشهد در مسجد گوهرشاد جمع شدند برای اینکه بگویند که اولاً آقای حاج آقا حسین برگردند به مشهد؛ ثانیاً حرفهایی که ایشان خواستهاند، باید تحقق پیدا کند. اصلاً اجتماع علما در کشیکخانهی مسجد گوهرشاد که بعد منجر به اجتماع مردم شد، برای این بود. یعنی عنصرِ مرحوم حاج آقا حسین قمی فراموش نشود؛ یک ملّای واقعاً مجاهدِ فیسبیلاللهِ نترسِ آمادهای که حاضر بود برود در دهان شیر دیگر، یعنی هیچ اِبایی نداشت. از اینجا هم که بلند شد رفت، تنها رفت؛ با خودش مثلاً حَشم و خَدم و اینها نبرد، فقط دوتا از پسرهایش ظاهراً رفتند. این نکتهی قابل توجهی است.
آقازاده ای که شهید شد
نکتهی بعدی این است که مرحوم آقازاده فراموش نشود. آقازاده(حاج میرزا محمد آقازادهی خراسانی فرزند ارشدعالم مجاهدآخوندخراسانی) در قضایای مسجد گوهرشاد دخالتی نداشته، لکن دستگاه دربار، او را متهم کردند. بعد هم به خاطر همین اتهام، آقازاده را که در مشهد دارای شأن خیلی زیادی بود -اصلاً کسی تصور نمیکرد که مأمور دولتی به خانهی آقازاده برود، یعنی تا این حد که مأمور جرأت کند برود خانهی آقازاده- مأمورین رفتند در خانه گرفتند او را، کشیدندش بیرون، بدون اینکه اجازه بدهند حتی لباس مرتبی تنش کند، برش داشتند از مشهد اول بردند یزد و مدتی آنجا بود، بعد هم به تهران و بعد از یکی دو سال مسمومش کردند و شهیدش کردند. ببینید اینها عناصر مهم قضیهی مربوط به مسجد گوهرشاد است.
قضیهی مسجد گوهرشاد یک فاجعه تاریخی برای حذف حجاب بود
یک نکتهی دیگر این است که ببینید یک وقت قضیهی مسجد گوهرشاد را از نگاه یک فاجعهی تاریخی که اتفاق افتاده نگاه میکنید؛ آن همین است دیگر، همینی است که تصویرهایش این جوری کشیده میشود؛ یعنی یک عده مردم مؤمن برای خاطر مقصودی در یک جای مقدسی جمع شدند، مأمورین دولتی ریختند اینها را کشتند. البته کشتار فقط در مسجد هم نبوده، بلکه بیرون، در فلکه -آن فلکهی قدیم که البته حالا دیگر نیست- بست پایین خیابان، جلوی آن باصطلاح خیابان تهران، یعنی خیابان امام رضا (علیهالسلام) اینجاها همه آدم کشته شده. همین درِ جنوبی مسجد گوهرشاد که الان آن درِ جنوبی بسته است و در محلش صحن قدس را درست کردهاند، آنجا به عوض صحن قدس یک راهرویی بود که میآمد در مسجد گوهرشاد و در همان راهرو عدهی زیادی کشته شدند که قضایایش را من نمیدانم کجا خواندم و الان واقعاً یادم نیست که این را خواندم اما مطلعم که همانجا عدهای را کشتند. کسانی میگویند ما از بالاخانه نگاه میکردیم و میدیدیم که مردم را میکشند و نیمهجان سوار کامیون میکنند و میبرند و در منطقهی عَلمدشت هم دفن میکنند؛ همان حرفهایی که معروف است. پس بنابراین یک نگاه، این نگاه است؛ نگاه یک فاجعهای که در مشهد به مناسبت حجاب اتفاق افتاده.
کشف حجاب رضاخانی
یک مسئله که به نظر من از این دایرهاش خیلی وسیعتر و مهمتر است، خود اصل مسئلهی حجاب است. حالا من دیدم که دوستان اینجا «روضهخوانی ممنوع» را مطرح کرده بودند، اما «حجاب ممنوع» یک موضوع خیلی مهمی است، که حالا خاطراتی هم که شما اینجا نقل کردهاید، غالباً دربارهی همین مسئلهی حجاب است. البته در این دو سه تا خاطرهای که من خواندم، خیلی چیزهای برجستهای نبود. خیلی چیزها را میشود پیدا کرد؛ حالا در ذهنیات خود ما حرفهایی هست و کسانی که در سنین ما هستند از بزرگترهایشان شنیدهاند، از مادرهایشان مثلاً که خودشان مواجه بودهاند و از خواهرهایشان مثلاً شنیدهاند؛ هستند هنوز افراد زیادی از این قبیل. مسئلهی حجاب دیگر مخصوص مشهد و مسجد گوهرشاد هم نیست. یک قضیهی وسیعِ همهجایی سراسری است در کشور و اقدامی که رضا شاه کرد و مواجهههایی که با رضا شاه شد. اینقدر هم دربارهی قضیهی حجاب، خاطره و داستان و اینها میتوانید پیدا بکنید که من خیال میکنم مجموعهاش یک چیز عظیمی خواهد شد. حالا شما گفتید مثل اینکه یکی از آقایان هم -نمیدانم کدام یکی از آقایان بودند- بنا دارند رمان بنویسند. خیلی به نظر من مسئلهی مهمی است که باز این هم از همان مسائلی است که درست رویش کار نشده و توضیح داده نشده.
ضرورت شناخت شخصیت های فرهنگی زمان رضاشاه
یک مسئلهی دیگر آنهاییاند که نقشآفرینی کردند. ببینید شخصیتهای فرهنگی معروف زمان رضا شاه، مثلاً علی اصغر حکمت -اینها چهرهها هستند دیگر- در قضیهی کشف حجاب نقش ایفا کردند، نقش استعماری ایفا کردند، یعنی آن پشت جبههی حقیقی رضا شاه اینها بودند. رضا شاه تفنگ دستش بوده و اینها کسانی بودهاند که فکر میساختند و به رضا شاه جهتگیری میدادند که او تفنگ را کجا به کار ببرد. به نظر من این شخصیتهای فرهنگی خیلی مؤثرند، چهرههای اینها شناخته بشود. رضاخان فقط یک سفر خارجی رفت و آن هم به ترکیه بود در زمان آتاترک. آنجا زنهای بیحجاب را آوردند به او نشان دادند. ایدهی بیحجابی را به او تزریق کردند و بعد این دُور و بریهایش گفتند راه تمدن و اینها همین کاری است که آتاترک کرده و از آن وقت او به فکر فرو رفت و مقدماتش را شروع کرد. بعد ۱۳۱۴ دیگر اجباری شد اما قبلاً چیزهای دیگری بود.
شجاعت آیت الله کاشانی در قضیه کشف حجاب
نکتهی دیگر شخصیتهاییاند که اقدام کردند و کار کردند و میشود از آنها اسم آورد. امام (رضواناللهعلیه) یک بار به ما گفتند که من هیچکس را به شجاعت مرحوم آقای کاشانی ندیدم، ایشان مدرس را هم دیده بودند، اما درعینحال گفتند کاشانی. بعد سه قضیه از مرحوم کاشانی نقل کردند که دو تایش مربوط به همین قضایای مربوط به پهلوی است و متأسفانه سومیاش را من یادم نیست. آن قضیهای که بهطور مشخص مربوط به قضیهی حجاب است این است که گفتند خانهی ایشان در پامنار بود، مأمور کلانتری آنجا آمد پیش آقای کاشانی و گفت که مثلاً فرماندهمان سلام رساندند و گفتند که شبِ مثلاً سهشنبه، شما و خانوادهتان در فلان مجلس دعوتید -دعوت میکردند دیگر که با زنهایشان سربرهنه بیایند؛ حالا آمده بوده از آقای کاشانی دعوت میکرده- آقای کاشانی یک تشری به او میزند و تندی میکند. او میگوید که آقا فرمانده گفتند. آقای کاشانی میگوید -نزدیک به این تعبیر که- خیلی غلط زیادی کردند فرماندهتان! بعد او دستپاچه میشود، میگوید آقا مقامات بالا این را گفتند. آقای کاشانی باز میگوید مقامات بالا -نزدیک به این تعبیر که- خیلی غلط زیادی کردند این حرف را زدند! پا شو برو گمشو! میآید به رئیس کلانتری میگوید. او میگوید بابا نزدیک این سید نروید، خطرناک است. غرض، از این جور قضایا هست در مسائل مربوط به حجاب.
مادررهبرانقلاب«خدیجه میردامادی »تنها فرزند آیتالله سید هاشم نجفآبادی از همسر اول بود؛ وی در ۱۶ اردیبهشت ۱۲۹۳ در نجف اشرف به دنیا آمد
جزو همین فهرست دستگیرشدگان یکی هم مرحوم آشیخ هاشم قزوینی است دیگر که استاد ما بود. ایشان مدرّس درجهی یک بود در مشهد و ما سالها درس ایشان میرفتیم. ایشان میگفت که وقتی کشف حجاب شد، خب همه ناراحت بودند. دیدیم یکی از آقایان خیلی خوشحال است. گفتیم شما چطور [این قدر خوشحالی]؟ گفت خیلی کار خوبی شد، بگذار مردم بفهمند من چهل سال با چه کسی زندگی کردهام! غرض، حرف و گفت و نقل در حواشی مسئلهی حجاب خیلی زیاد است. من البته سالی که کشف حجاب شد، در دنیا نبودم؛ بنده متولد ۱۳۱۸ هستم یعنی چهار سال بعد از کشف حجاب، ولیکن خب مادرم و اینها نقل میکردند قضایا را و اینکه در خانه میماندند، مدتها بیرون نمیرفتند و برای بیرون رفتنهای اضطراری چه مشکلاتی را تحمل میکردند. هم از مادرم شنیدیم و هم از زنهای دیگر شنیدیم. خیلی قضایای واقعاً دردناکی است که اتفاق افتاده. اینها همه باید دیده بشود. یعنی اگر واقعاً مسئلهی حجاب بحث میشود، این قضایا دیده بشود. پس مسئلهی حجاب یک مسئلهای شد جدای از قضیهی مسجد گوهرشاد، یعنی یک مسئلهی فراگیر بزرگِ مهم.
آیت الله سید حسین طباطبایی قمی کیست؟
سید حسین طباطبایی قمی در ۲۶ آذر ۱۲۴۴ (۲۸ رجب ۱۲۸۲ هجری قمری) در قم به دنیا آمد.
وی تحصیلات ابتدایی خود را در قم شروع کرد و تا اوان بلوغ در قم به تحصیل مبادرت ورزید و سپس در پی تکمیل تحصیلات راهی تهران شد و درسهای دوره سطح مانند معالم، قوانین، شرح لمعه، و رسائل و مکاسب را نزد استادان آن حوزه خواند. وی پس از پنج سال تحصیل تهران را به مقصد عراق ترک کرد.
او در ۲۲ سالگی عازم مکه و مدینه شد و در بازگشت، وارد نجف گردید و پس از زیارت، راهی سامرا شد و در جلسه درس میرزای شیرازی شرکت کرد و پس از دو سال اقامت در سال ۱۳۰۶ قمری بار دیگر به تهران بازگشت.
وی در حوزه علوم عقلی و عرفان شاگرد میرزا ابوالحسن جلوه، علی مدرس یزدی و میرزا محمود قمی بود و درس فقه و اصول را نزد میرزاحسن آشتیانی و فضلالله نوری گذراند. در ۱۳۱۱ قمری برای تکمیل تحصیلات خود به نجف رفت و از محضر میرزا حبیبالله رشتی، ملا علی نهاوندی، آخوند خراسانی و سید محمدکاظم طباطبایی یزدی بهره برد. وی تهذیب اخلاق را در محضر سید مرتضی کشمیری و علم حدیث را نزد محدث نوری فرا گرفت. پس از آن به سامرا رفت و نزد میرزا محمدتقی شیرازی عمده تحصیلات خود را به انجام رساند و در نهایت از او اجازه اجتهاد گرفت.
فرزندش (آیت الله سید حسن قمی)
سید حسن قمی در سال ۱۲۸۹ ش در شهر نجف به دنیا آمد و پس از تحصیلات مقدماتی در دروس محمد حسین نائینی، محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) ، شیخ کاظم شیرازی و میرزا محمد آقازاده به تعلیم علوم دینی و حوزوی پرداخت.
پس از چند سال همراه پدر به ایران آمده و در مشهد مقیم شده و به ادامه تحصیل و تدریس علوم دینی پرداخت. پس از واقعه مسجد گوهرشاد در ۱۳۱۴ ش، همراه پدر به عراق رفت و به تحصیل و تدریس در حوزههای علمیه عراق پرداخت. سید حسن قمی بعد از درگذشت پدر، در اواخر دهه ۱۳۲۰ ش از عراق به ایران مراجعت کرد و در شهر مشهد سکونت گزید. وی بعد از اقامت در مشهد به تدریس علوم دینی در حوزههای دینی خراسان پرداخت.
امام جماعت مسجدگوهرشاد
سید حسن قمی در مشهد، به تدریج ارتباطات خود را با تودههای مردم گسترش داد و امامت جماعت مسجد گوهرشاد را به عهده گرفت.
آیتالله قمی در سال ۱۳۴۱ ش و به دنبال تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، طی تلگرافی به اسدالله علم، الغای شرط اسلام از شرایط منتخبان و تبدیل قسم قرآن به کتاب آسمانی را تخلف از قوانین دینی و موجب انزجار و تشویش اذهان عمومی مردم جامعهی اسلامی قلمداد کرد و دولت را ملزم به صرفنظر کردن از تمامی مصوبات خلاف شرع نمود. وی ضمن سخنرانیهای مختلف در ارتباط با مسئله اصلاحات ارضی و تقسیم زمین موضع گرفت و آن را زمینهای برای نفوذ و تسلط بیگانگان از جمله یهودیان در کشاورزی و اقتصاد جامعه ایران معرفی کرد.
در شهر مشهد نیز، آیتالله قمی در جلسهای که در منزل آیتالله میلانی برای بررسی عواقب لایحه مذکور تشکیل شده بود، سید جلال تهرانی استاندار خراسان را تهدید کرد که در صورت لغو نکردن تصویبنامه، مردم را به تحصن در مسجد گوهرشاد دعوت خواهد کرد.
درماحرای «قیام گوهرشاد»دستگیرشد
بهدنبال تحریم عید نوروز سال ۱۳۴۲ از طرف امام خمینی و سایر مراجع، در مشهد آیتالله قمی ۱ فروردین ۱۳۴۲ را عزای ملی اعلام کرد و مجلس عزاداری در منزلش برگزار گردید که آیتالله میلانی نیز شرکت کرد. در طی برگزاری مراسم، نیروهای نظامی و امنیتی خراسان به آنجا حمله کردند و در درگیریهایی که روی داد، کار به تشکیل کمیسیون امنیت خراسان و تهدید آیتالله میلانی و قمی کشید. موضعگیریهای سیدحسن قمی باعث شد که قبل از فرارسیدن محرم ۱۳۴۲ و ۱۵ خرداد، ساواک مشهد در گزارشی پیشنهاد کند که آیتالله قمی به علت اینکه هسته اصلی تشنج در مشهد است، تبعید گردد.
درزندان قصر «همبند»امام خمینی بود
در محرم (۱۵ خرداد) قمی در بازگشت از مسجد گوهرشاد توسط نیروهای امنیتی رژیم پهلوی دستگیر و به تهران منتقل گردید. وی را در تهران همراه امام خمینی در زندان قصر حبس کرده و بعد به پادگان عشرتآباد منتقل کردند. وی بعد از مدتی از زندان آزاد شد و به مشهد بازگشت.
به دنبال تبعید امام خمینی از ایران و انتشار خبر آن در مشهد، علمای مبارز آن شهر در منزل آیت الله میلانی اجتماع کردند و تصمیم گرفتند تا به عنوان اعتراض نسبت به اقدام رژیم پهلوی در اخراج امام از ایران در مسجد گوهرشاد تحصن نمایند. از جمله علمای شرکت کننده در این اجتماع آیتالله قمی بود که بلافاصله منزل وی به محاصره قوای نظامی درآمد.
همزمان با پخش خبر تصویب قانون حمایت خانواده در سال ۱۳۴۵ آیتالله قمی آن لایحه را مخالف شرع معرفی کرد و با ارسال تلگرافی به هویدا ضمن اعتراض به اقدام وزیر دادگستری در تقدیم لایحهای به مجلس شورای ملی، بعضی از مفاد و مواد آن را در زمینهی ازدواج و طلاق مخالف احکام قطعیهی اسلام و قرآن دانسته و از هویدا خواست که لایحهی مذکور را پس بگیرد.
***
« قیام گوهر شاد» وسرنوشت مبارزین
در ۲۱ تیر ۱۳۱۴ در مشهد اتفاقی بزرگ رخ داد؛ قتل عام متحصنین در مسجد گوهرشاد. متحصنین برای لغو قانون لباس متحدالشکل دست به تحصن زده بودند که با فرمان رضاخان سرکوب شدند.
به گزارش الف،افراد موثری در این قیام و سرکوب قیام نقش داشتند که در ادامه به سرگذشت آنان می پردازیم:
رضاخان پهلوی طراح اصلی قانون کشف حجاب و لباس متحد الشکل
بدون شک مقصر اصلی قتل عام گوهرشاد، خود شخص رضاخان بود. طراح اصلی قانون کشف حجاب و لباس متحد الشکل، هیچ گاه نصیحت اطرافیان را مبنی بر تعدیل یا لغو این قانون نپذیرفت . او حتی علما و مراجعی را که برای گفتگو به طهران می آمدند را با بی محلی رد می کرد و حتی یکی از معروفترین آنها (سید حسین طباطبایی قمی) را در باغی در شهر ری حصر کرد. وی روز قبل قتل عام به حکام وقت خراسان حکمی با متن زیر داد : همه متحصنین محکوم به اعدامند و مسجد و شبستان باید امشب فتح شود حتی اگر ده هزار نفر کشته شوند. رضا خان شب واقعه هم خود شخصا پای تلگراف امد تا از نزدیک در جریان حوادث باشد.
رضاخان بعد از قتل عام گوهرشاد با جدیت تمام قانون کشف حجاب را پیگیری کرد اما عمر این قانون تنها شش سال بود. در سال۱۳۲۰ و با حمله متفقین به ایران و فتح چند ساعته ایران رضاشاه پهلوی از سلطنت خلع شد و به شکلی تحقیر آمیز به هند سفر کرد و قصد سکونت در شهر بمبئی را داشت که دولت هند (که تحت استعمار انگلستان بود) اجازه سکونت را به شاه سابق ایران نداد و وی مجبور شد در جزیره ای در هند (جزیره موریس) ساکن شود که البته این پایان سردرگمی وی نبود و او بعد از مدتی مجبور شد تا به ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی سفر کند. رضا خان سرانجام ۹ سال بعد از قتل عام گوهرشاد در ژوهانسبورگ مُرد.
آیت الله سید حسین طباطبایی قمی
وی از علمای بزرگ تشیع بود که چند سالی در مشهد زندگی می کرد. با وجود اینکه در آن زمان شیخ ابوالحسن اصفهانی مرجع عامه شیعیان بود اما برخی از مردم مشهد از وی تقلید می کردند. بعد از قانون لباس متحدالشکل او به حکام وقت خراسان خبر می دهد : به شاه بگویید لباس متحدالشکل طرح خوبی است اما این لباسی که به عنوان لباس متحدالشکل انتخاب شده همان لباس مسیحیان است و در دین اسلام تشبه به کفار حرام است . لباس دیگری را به عنوان لباس متحدالشکل انتخاب کنید تا هم خودم بپوشم و هم خانواده و مردم را به پوشیدن این لباس تشویق کنم. حکام خراسان که می دانستند رضاخان هیچ پیشنهادی را قبول نمی کند از رساندن پیشنهاد سید به شاه امتناع کردند؛ بنابراین خود آیت الله قمی با فرزندانش راهی طهران شد تا با شاه گفتگو کند اما رضاخان او و فرزندش را در شهرری حصر کرد. این اهانت به مرجع تقلید شیعیان را می توان یکی از دلایل شکل گیری تحصن مسجد گوهرشاد دانست. بعد از قتل عام گوهرشاد رضاشاه سید حسین را به عراق تبعید کرد. او یازده سال در عتبات بود و سر انجام در سال ۱۳۲۵ در شهر نجف درگذشت.
شیخ محمدتقی بهلول گنابادی
خطیب توانایی بود که به دلیل سخنرانی هایش علیه رضا خان تحت تعثیب بود .او دو روز قبل از قیام گوهرشاد وارد مشهد شد و با توانایی در سخنرانی ها، جمعیت زیادی را پای منبر خود کشاند که نهایتا ختم به تحصن در مشجد گوهرشاد شد. شیخ بهلول زمان قتل عام توانست به طور مخفیانه از مسجد گوهرشاد خارج شود. او به سمت افغانستان رفت که در آن کشور هم توسط مامورین بازداشت و تبعید شد . او در زمان تبعید به تدریس و کارهای عام المنفعه پرداخت و محبوب مردم منطقه شد . او بعد از سی سال به مصر رفت و در دانشگاه الازهر به تدریس پرداخت. وی با توجه به طول عمر زیادی که داشت، انقلاب اسلامی را هم دید و از این انقلاب حمایت کرد و با آغاز جنگ های تحمیلی به جبهه سفر کرد. وی هم چنین از حامیان سرسخت رهبری ایران بود .
شیخ محمدتقی بهلول گنابادی کیست؟
خطیب توانایی بود که به دلیل سخنرانی هایش علیه رضا خان تحت تعثیب بود .او دو روز قبل از قیام گوهرشاد وارد مشهد شد و با توانایی در سخنرانی ها، جمعیت زیادی را پای منبر خود کشاند که نهایتا ختم به تحصن در مشجد گوهرشاد شد. شیخ بهلول زمان قتل عام توانست به طور مخفیانه از مسجد گوهرشاد خارج شود.
شیخ محمدتقی بهلول، متولد ۱۲۷۹ شمسی – روستای بیلَند،شهرستان گناباد- متوفی۷ مرداد ۱۳۸۴.
قیام بهلول اززبان خودش… ما تمام درهای مسجد را به طرفداران خود سپردیم که از هر دری دشمن بخواهد حمله کند تا جای امکان مدافعه کنند. توی ایوان مسجد من روی منبر بودم مردم دور منبر جمع شدند. دیدم اگر روی منبر بمانم، [منبر را] چپه می کنند و من را می گیرند، [چون مأمورین] داخل شده بودند. من و چند نفر فرار کردیم.
مأموران به ظاهر عقب نشینی می کردند ولی مقصود این بود مسجد را بگیرند و ما را در بیرون بگیرند. ما در ظاهر می جنگیدیم ولی مقصود این بود که راهی پیدا کنیم و فرار کنیم. به همین ترتیب بیرون شدیم.
افراد محکم و مدافعین سرسخت ۲۵ نفر با من فرار کردند. وقتی به فلکه رسیدیم به آنها گفتم مقصد پایین خیابان است. ما با فرار بین فلکه رسیده بودیم. بیشتر مأموران خیال می کردند که تا به ما حمله کنند زودتسلیم خواهیم شد ولی عملاً دیدند که اعتنایی به آنها نداریم و مشغول فراریم، لذا تیر اندازی را به طرف ما شروع کردند و ما بدون اینکه اهمیتی بدهیم، چون از شهادت باکی نداشتیم، به حرکت خود ادامه می دادیم.
ما همراه با شعار الله اکبر، لا اله الّا الله رو به پایین خیابان پیش می رفتیم و گاهی با چند تفنگی که همراهان داشتند به طرف مزدوران در فرصت مناسب تیر اندازی می کردیم.
همین طور می رفتیم یک دفعه دیدیم از پایین خیابان، هفت مأمور با فرمانده جلوی ما پیدا شدند. فرمانده فریاد زد: ایست! پدر سوخته کجا فرار می کنید؟
یک نفر از میان ماگفت: ما جزو انقلابیون نیستیم و زوّاریم و زن و بچه ما منتظرند، ما به کسی کاری نداریم. بگذار برویم. به خاطر ابوالفضل بگذار رد شویم.
آن طرف فرمانده فریاد زد: ابولفضل هم [العیاذ بالله] مانند شما مزدور و دزد بوده. تا این حرف را گفت یکی از همراهان ما پرید روی فرمانده و با چوب به سرش زد و نقش زمین شد و اسلحه را برداشت و دو مأمور مزدور دیگر را کشت و بقیه فرار کردند.
همین طور می رفتیم. در راه از ۲۴ نفر همراه، ۶ نفر شهید شدند و در خیابان افتادند. من دیدم اگر حرکت جمعی را تا دروازه ادامه دهیم همگی کشته خواهیم شد. من فریاد زدم هر کدام می توانید فرار کنید و خود را نجات بدهید. این را خطاب به یاران گفتم، خود به کوچه باریکی فرار کردم و چهار نفر از همراهان هم با من آمدند.
[نحوه نجات یافتن شیخ محمد تقی بهلول]
در داخل کوچه می رفتیم که در خانه ای باز شد و زنی خواست بیرون آید.نزدیکی های صبح بود. تا چشمش به ما افتاد وحشت کرد. گفت:شما کیستید؟ یک نفرمان گفت: سر و صدا نکن ما از مسجد فرار کردیم. زن گفت: بهلول چه شد؟ [او را] کشتندیا نه؟ گفت همراه ماست. زن فوری گفت: بفرمایید تو و در را بست.
زن گفت صبحانه و هر چه می خواهید بگویید، این خانه من است و زوّار خانه [است]، اکنون هم خالی است.
گفتیم: ما چون چند شب است استراحت نکرده ایم احتیاج به خواب داریم. زن وسایل خواب را فراهم کرد. به او گفتم: برو بیرون و اخبار و اوضاع را برای ما بیاور.
ما خوابیدیم و تا نزدیک ظهر ساعت ۱۰ خواب بودیم. در ساعت ۱۰ زن آمد و ما را بیدار کرد و گفت: تمام مسجد گوهرشادبه خون شهیدان آغشته است و طبق اخبار، مردم مجروح و کشته همگی را با هم می ریزند در گودال و رویشان را خاک می ریزند و هرچه مجروحین فریاد می زنند ما زنده هستیم کسی اعتنایی نمی کند. بعد از شنیدن این اخبار چهار نفر را گفتم رفتند و من هم با نقشه ای از شهر فرار کردم.»
محمد ولی اسدی
اسدی نماینده مردم بیرجند در مجلس شورای ملی دوره چهارم بود. او در سال ۱۳۰۵ با حکم رضا شاه و وساطت تیمورتاش تولیت آستان قدس رضوی را برعهده گرفت. به مرور زمان در مشهد قدرت پیدا کرد و حتی استانداران منصوب رضاشاه هم نمی توانستند با او مخالفتی داشته باشند و به دلیل قدرت و نفوذش در دربار، حکام وقت خراسان گوش به فرمان او بودند. او از مخالفان قانون لباس متحدالشکل و ممنوعیت حجاب برای زنان بود. در زمان تحصن مردم به فریمان رفته بود و وقتی برگشت تلاش کرد تا به شکلی مسالمت آمیز غائله را ختم کند که البته دیر رسید و موفق نشد. بعد از واقعه مسجد گوهرشاد با گزارشات غلطی که به رضا شاه دادند او را مقصر اصلی معرفی کردند و رضاشاه هم برای او حکم اعدام صادر کرد. محمد ولی اسدی در ۲۹ آذر ۱۳۱۴ در مشهد تیرباران شد .
محمدعلی فروغی
از اشراف و نزدیکان رضا خان بود، که در زمان قیام گوهرشاد پست نخست وزیری رضا شاه را بر عهده داشت. در مورد نقش او در این قیام اطلاعات موثقی در دسترس نیست اما عده ای او را یکی از محرکین قیام میدانند و عده ای نظری کاملا مخالف دارند و معتقدند محمدعلی فروغی با قتل عام مردم مخالف بوده است؛ اما واقعیت این است که چه او را محرک بدانیم چه مخالف، نباید فراموش کرد که محمدعلی فروغی فرنگ رفته بود و مانند غالب اشراف فرنگ رفته او نیز حجاب و مذهب مردم را سبب عقب ماندگی ایران از فرنگی ها می دانست. بعد از واقعه گوهرشاد و حکم محکومیت اعدامی که رضاشاه برای تولیت آستان (محمد ولی اسدی) داده بود، از آنجایی که یکی از فرزندان محمد ولی داماد فروغی بود، خانواده اسدی از او خواست تا نزد شاه شفیع شود تا شاید شاه حکم پدرشان را ببخشد اما این شفاعت کار دست فروغی داد. رضاشاه با فروغی به سردی برخورد کرد و وقتی پیشنهاد فروغی برای عفو اسدی را شنید عصبانی شد و جلسه با وی را ترک کرد. فروغی روز بعد در حالی که آماده می شد تا به دفتر نخست وزیری برود چشمش به تیتر روزنامه اطلاعات خورد :فروغی رییس الوزرا به واسطه علت مزاج، استعفای خود را در پیشگاه اعلی حضرت همایونی تقدیم نمود!
ایرج مطبوعی
مطبوعی در همان سال ۱۳۱۴به فرماندهی لشگر خراسان انتخاب شد و تنها بعد از گذشت مدتی از انتصابش واقعه گوهر شاد رخ داد. رضا خان به وی دستور سرکوب متحصنین را داد او از فرماندهان حاضر در میدان بود و به سوی متحصنین شلیک می کرد. بعد از این قتل عام و خوش خدمتی مطبوعی، در جه اش به سرلشگر ارتقا یافت و فرمانده لشگر سوم تبریز شد. او در دوره پهلوی دوم شش دوره سناتور انتصابی تهران بود.
بعد از انقلاب و درجریان دادگاه های انقلاب به اتهام کشتار مردم در مسجد گوهرشاد به اعدام محکوم شد و حکم اعدامش ۲ مهر ۱۳۵۸ اجرا شد
سرهنگ شیخلی
شیخلی سرهنگی ساده در لشگر خراسان بود و اطلاعات کاملی از گذشته وی در اختیار نیست. اما چرا نام او در لیست افراد موثر آمد؟
رضاخان به همراه فرماندهان لشگر خراسان دنبال کسی بودند تا فرماندهی حمله را بر عهده بگیرد؛ اما هیچ کس حاضر نمی شد تا به بارگاه ملکوتی امام هشتم شیعیان جسارت کند. رضاخان و اطرافیان که از فرماندهان ظاهرا شیعه و مسلمان خود قطع امید کرده بودند با جستجوهای فراوان متوجه شدند در لشگر خراسان سرهنگی سنی مذهب در حال خدمت است بنام سر هنگ شیخ لی . او را فراخواندند و پیشنهاد ارتقا درجه در ازای حمله به آستان را دادند اما او نیز مانند بقیه نپذیرفت تا به بارگاه شاه خراسان حمله کند؛ اما همیشه مزدورهایی مثل قادری در این مواقع پیدا می شوند که حاضرند برای خودشیرینی هر کاری کنند.
سرهنگ حبیب الله قادری
قادری در زمان قتل عام گوهرشاد فرمانده تیپ پیاده مشهد بود و نقش اصلی را در کشتار مردم بر عهده داشت. او در این کشتار آنقدر زیاده روی کرد که حتی برخی وابستگان رژیم هم از اینکار اعلام انزجار کردند . او بعد از این خوش خدمتی فرمانده لشگر اردبیل شد و بعد از اینکه در سال ۱۳۲۰ و با حمله متفقین لشگر اردبیل از هم پاشید، فراری شد. به دلیل همین فرار از ارتش اخراج شد و با توجه به منفوریتش در نزد مردم کسی نمی توانست کاری به او بسپارد.
حبیب الله قادری سرانجام در اواخر دهه ۱۳۲۰ در فقر و تنگدستی در گذشت./۲۱ تیر ۱۳۹۸الف
***
سالروز قیام مسجد گوهرشاد علیه کشف حجاب
امروز ۲۱ تیر۱۳۹۸ سالروز قیام خونین مسجد گوهرشاد مشهد علیه کشف حجاب در سال ۱۳۱۴ هجری شمسی است.
پس از آن که زمزمه شوم نقشه ننگین رضاخانی برای به تاراج دادن ارزشهای دینی در قالب کشف حجاب به مردم رسید، اعتراضات سراسری، کشور را فرا گرفت؛ اعتراضات و سخنرانیهای علما و مجتهدان از جمله علمای مشهد ناکام ماند تا این که جمع زیادی از معترضان در مسجد گوهرشاد مشهد متحصن شدند و شعارهای ضد سلطنت و ضد حجاب زدایی سر دادند و مسجد، یکپارچه سرود مقاومت سر میداد.
قوای دولتی که مقاومت مردم را دیدند به دستور رضاخان به اجتماع آنان یورش بردند و در کشتاری خونین و وحشیانه، هزاران نفر را کشتند و به خاک و خون کشیدند و بی شماری این تعداد به نحوی بود که بنا بر مشاهدات تاریخی، کامیونهای بسیاری، اجساد مبارزان را که جز سلاح ایمان و شهادت، سلاح دیگری نداشتند، جابه جا کردند.
به گفته شاهدان عینی، ماموران دولتی، شهدا و زخمیها را با ۵۶ کامیون منتقل کردند و در خندقهایی که در اطراف مشهد پیش بینی شده بود، دفن کردند. بدین ترتیب، این فاجعه هولناک، سرکوب شد، اما یاد حماسه خونین این نهضت اسلامی و برخاسته از باورهای ارزشی مردم، برای همیشه در تاریخ مبارزات اسلامی ملت ما باقی ماند.
پس از این واقعه، روحانیان سرشناس مشهد، دستگیر و تبعید شدند و به دستور رضا شاه برخی از روسای ادارات مشهد تغییر کردند.
در کالبدشکافی این واقعه تلخ تاریخی باید به سیاستهای غلط و ضد اسلامی- فرهنگی رضاخان که یکی از آنها تغییر لباس بود، اشاره کرد که پس از تثبیت قدرت او، به مرور و در طول چند سال دنبال شد.
قانون «اتحاد شکل لباس اتباع ایرانی در داخلۀ مملکت» به تاریخ ۱۰ دیماه ۱۳۰۷ در مجلس شورای ملی وقت تصویب شد و بر اساس این مصوبه، به جز برخی از روحانیان، کلیه اتباع ذکور ایران در داخلۀ مملکت مکلف بودند که ملبس به لباس متحدالشکل شوند.
در تاریخ ۱۳ فروردین ۱۳۱۴ جشنی با حضور علی اصغر حکمت، وزیر معارف، در شیراز برپا شد. در بخشی از این جشن عدهای از دختران روی صحنه رفتند و ناگهان، نقاب از چهره برگرفتند و با آهنگ ارکستر به رقص و پایکوبی پرداختند.
عدهای از مردم شیراز به اعتراض، مجلس را ترک کردند و روز بعد تعدادی از مردم در مسجد وکیل گرد هم آمدند و «سیدحسام الدین فالی »برای آنها سخنرانی کرد و در اعتراض به آن، اعمال جشن را تقبیح و محکوم کرد که پس از این سخنرانی، فالی دستگیر و زندانی شد.
دستور تغییر لباس و تبدیل «کلاه پهلوی» به «کلاه بین المللی» معروف به «شاپو» به فتح الله پاکروان، استاندار خراسان ابلاغ شد؛ او نیز بدون کمترین تاملی، دستور رضاخان را اجرا و در این زمینه، دستورهای اکیدی به شهربانی خراسان و دیگر ادارات و عوامل تابع، صادر کرد.
بنا به گفته محمدعلی شوشتری، خفیه نویس عصر رضاشاه که در این موقع در مشهد ماموریت داشت: «اجرای حکم در مشهد تا حدی مشکل بود؛ زیرا عوامل مخفیه و متدینین و مجاورین به جنب و جوش افتاده، عنوان «من تشبه بقوم فهو منهم» را پیش گرفته، سرا و علنا بنای اعتراض را گذاردند».
علمای مشهد، جلساتی برای بحث و گفتگو درباره این بخشنامه برگزار کردند. در یکی از این جلسات که در منزل آیت الله سیدیونس اردبیلی تشکیل شده بود، پیشنهاد شد آیت الله حسین قمی به تهران برود و با رضاخان درباره توقف اجرای بخشنامه یاد شده و تغییر لباس مذاکره کند.
وی در هشتم یا نهم تیر به تهران آمد و پس از ورود به باغ سراج الملک، نیروهای دولتی، باغ را محاصره کردند و تحت کنترل ماموران قرار گرفت و ممنوع الملاقات شد.
روحانیان مشهد در اطلاعیههایی از مردم خواستند با اعتراض به سیاست مذهبی و اجتماعی رضاخان و محدودیتی که برای آیت الله قمی بهوجود آورده است، اعتصاب و تحصن کنند و در مسجد گوهرشاد گرد هم آیند. خود نیز تصمیم گرفتند در آن مسجد به مردم بپیوندند و هر روز یکی از آنها درباره اوضاع جاری کشور برای مردم سخنرانی کنند.
مردم مشهد با پیگیری علت توقیف آیت الله قمی، آزادی وی را خواستار شدند. همچنین نامهای به امضای ۱۵۰ نفر از روحانیان و متنفذان مشهد خطاب به رضاخان نوشته شد و در آن خواستار آزادی آیت الله قمی شدند؛ اما مسئول تلگرافخانه مشهد پیش از ارسال تلگراف، آن را به اطلاع فتح الله پاکروان رساند. استاندار خراسان هم بدون درنگ، دستور تعقیب همه امضاکنندگان تلگراف را صادر کرد؛ از اینرو، عدهای دستگیر و برخی نیز مجبور به ترک مشهد شدند. با این پیشامد، اوضاع مشهد بیش از پیش به وخامت گرایید.
شیخ محمدتقی بهلول نیز از شخصیتهایی بود که در واقعه مسجد گوهرشاد در آگاهسازی مردم نقش مهمی ایفا کرد.
شیخ محمدتقی بهلول که تحت تعقیب بود و از شهری به شهر دیگر میرفت، از گرفتاری آیت الله قمی مطلع شد و ۱۸ تیر به مشهد رسید و به حرم رضوی رفت؛ ماموران انتظامی ساعاتی پس از ورودش به حرم، او را دستگیر و در یکی از اتاقهای صحن کهنه بازداشت کردند. ساعاتی پس از بازداشت شیخ محمدتقی بهلول، مردم به تدریج از این امر آگاه شدند و پس از تجمع در مقابل محل توقیف او، شیخ محمدتقی را آزاد کردند.
در پی دریافت دستور رضاخان، زمان اذان صبح جمعه، نظامیان به تدریج بر مواضع حساس اطراف حرم مسلط شدند. در این مرحله، نظامیان در صدد کشتار مردم نبودند، بلکه سعی میکردند جلو ورود مردم خارج از حرم را به داخل حرم و مسجد گوهرشاد بگیرند؛ نظامیان به افراد متحصن در مسجد گوهرشاد اعلام کردند متفرق شوید و عرایض خود را تسلیم استاندار کنند تا رسیدگی شود. شیخ بهلول در پاسخ به مأموری که این سخن را گفته بود، گفت: «ما جمع نشدهایم برای این که به حرف استاندار متفرق شویم. زود از این جا برو که نمیخواهیم به تو صدمه برسد». آن مامور رفت و بین سربازها و کسانی که میخواستند از اطراف به صحن و حرم و مسجد بیایند، درگیری به وجود آمد و عدهای کشته و زخمی شدند و سلاحهایی نیز از سربازان به دست مردم افتاد؛ به گفته محمدتقی بهلول در جمعه ۲۲ نفر کشته و عدهای نیز زخمی شدند.
بر اساس گزارش نظمیه مشهد، تعداد مردم گرد آمده در مسجد گوهرشاد هر لحظه در حال افزایش بود؛ عدهای نیز از روستاهای اطراف به مردم متحصن پیوستند و مسجد گوهرشاد و صحنها مملو از جمعیت شد و سخنرانان در موضوعات مختلف به ویژه درباره آیت الله قمی، تغییر لباس و رفع حجاب برای مردم صحبت میکردند.
از سوی دیگر نیز قشون شرق به فرماندهی سرلشکر ایرج مطبوعی، شهربانی و آگاهی نیروهای خود را برای سرکوب مردم هماهنگ میکردند. شوشتری به نقل از اسدی و پاکروان میگوید: «اعلیحضرت فرموده بود: اگر بیش از این مسامحه کنید و تعلل ورزید، نه کلاه بر سر شما و نه تاج بر سر من باقی خواهند گذارد، امر میکنم و فرمان میدهم امشب [نیمه شب شنبه]باید غائله بدون خونریزی خاتمه یابد. هر قدر قشون لازم است، باید آنها را محاصره کرده، محرکین را دستگیر، مردم متفرقه را آزاد سازید».
نیروهای امنیتی تصورمی کردند بیشتر متحصنان مثل روز قبل، شب هنگام مسجد را ترک خواهند کرد؛ اما چنین نشد و لحظه به لحظه بر تعداد جمعیت افزوده شد و بین ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر در مسجد گوهرشاد و اطراف آن گرد آمدند؛ در ادامه دستور فوق، آمده است که از سلاح گرم در درون صحن و آستانه استفاده نکنند و در مواقع نیاز از سرنیزه و امثال آن استفاده شود.
پس از فرا رسیدن نیمههای شب و پراکنده نشدن مردم، همه درها و راههای ورود و خروج به مسجد گوهرشاد و حرم بسته شد. در این حال، مردم با کلنگ، شروع به شکستن درها و اقدام به خروج از آن کردند. در این لحظه دستور شلیک و کشتار مردم صادر شد و مردم بیدفاع و بدون سلاح، در درون و بیرون مسجد، آماج گلوله نظامیان قرار گرفتند و در عرض چند ساعت، کشتار بیرحمانه و عظیمی صورت گرفت و داخل و بیرون مسجد از اجساد کشتهشدگان و زخمیها پر شد و آسیبهایی نیز به مسجد وارد و حرمت حرم رضوی نیز شکسته شد.
پیش از دمیدن سپیده روز ۲۲ تیر ۱۳۱۴ مقاومت متحصنان و معترضان شکسته و قیام مسجد گوهرشاد سرکوب شد و بسیاری از کشته شدگان و حتی برخی مجروحان را در گودالی انداختند که به همین منظور کنده بودند.
آمارکُشته ها
محمدعلی شوشتری به نقل از شاهدان عینی، تعداد کشتهها را ۱۶۷۰ نفر ثبت کرده است: «عباس نام، شوفر شاهزاده سردار ساعد… به آقای سردار ساعد اظهار کرده بود، آن چه که کشته بود، ما حمل کردیم و بردیم زیر باغ خونی و مقابل اراضی معجونی و عسکریه، بالغ بر یک هزار و ششصد و هفتاد نفر بودند».
احمد بهار در روزنامه بهار تعداد کشتهها را ۱۷۵۰ نفر ذکر کرده و علیرضا بایگان نیز که از شاهدان واقعه بوده، ۱۶۷۰ را تایید کرده است. بایگان میگوید: «تعداد آنها ۱۶۷۰ نفر بوده و حدود ۷۰ نفر افراد سالم که در گوشه و کنار خود را مخفی کرده بودند و به دنبال فرصت برای فرار میگشتند، به دست مامورین افتاده، جزو کشتهشدگان در کامیون ریخته و در گودالهایی ریخته و به داد و فریاد و التماس آنها که ما زنده هستیم، وقعی نگذارده و آن مردم بیچاره را زنده به گور کردند»./منبع:خبرگزاری صداوسیما
منابع:
تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، ۱۳۷۸، سند شماره ۲، صص ۱۰-۱۱
حسین مکی، ۱۳۶۲، ص ۲۵۲-۴۵۹
محمدعلی شوشتری، ۱۳۷۹، ص ۳۹
حمید بصیرت منش، ۱۳۷۶، ص ۴۵۹
واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ۱۳۷۹، صص ۵۷، ۵۸، ۱۳۷،۷۳ و ۱۳۸
عباس موسوی مطلق، ۱۳۷۹، ص ۵۷ – ۵۹
خاطرات سیاسی بهلول، ۱۳۶۹، ص ۶۵-۷۲
محمدتقی بهلول، ۱۳۶۹، ص ۶۵-۷۲
بازکاوی نقش پاکروان در فاجعه مسجد گوهرشاد
خاطرات سیاسی سید محمدعلی شوشتری، ۱۳۷۹، صص۶۱-۶۳ و ۶۶
مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پرونده وقایع مسجد گوهرشاد، شماره بازیابی ۴۲۲، صص ۱۹، ۲۴، ۲۲، ۲۹ – ۳۵، شماره بازیابی۴۲۴، صص ۷۱.۷۳.۸۴ و ۹۰
خاطرات سیاسی محمدعلی شوشتری، ۱۳۷۹، صص ۷۰-۷۹ و ۸۲-۸۳
کفایی، سیری در سیره علمی و عملی آخوند خراسانی، صص ۸۲-۸۳
علی کریمیان، ۱۳۷۴، صص۱۹۳ – ۲۰۴
***
تقابل اسناد و خاطرات در قیام مسجد گوهرشاد
از میان انبوه مصاحبه هایی که راجع به تاریخ معاصر در مدیریت اسناد آستان قدس رضوی انجام شده است یکی از مداخل مورد بحث در پارهای از مصاحبه ها قیام مسجد گوهر شاد است. راویان مختلفی راجع به این قیام خاطراتی را بیان داشته اند و به صورت پراکنده از این قیام یاد کردهاند. هرچند این موضوع طرحی مستقل بود که هم بخش تاریخ شفاهی مدیریت اسناد آستان قدس رضوی به آن پرداخته و هم شعبه منحل شده مرکز اسناد انقلاب اسلامی مشهد مصاحبه های مفصلی در این زمینه انجام دادهاند. در واقع این مصاحبه ها سالها بعد از قیام خونین مسجد گوهرشاد انجام شده است و روایتگران یا شاهدان اصلی موضوع نبوده اند و یا اینکه به لحاظ گذشت زمان طولانی از واقعه خاطره درحافظه کم رنگ شده بود. ولی اهمیت این موضوع موجب شده تا بازتاب حادثه به صورت شفاهی چندنسل بعد هم در میان خانوادههای مشهدی انعکاس داشته باشد.
روایت قیام مسجد گوهرشاد انعکاس خفقانی است که بعد از این حادثه در شهر مشهد پدید می آید، سانسور مطبوعات و فشارهای حکومت تا جایی است که کمتر نوشته ای راجع به این موضوع تا قبل از شهریور۱۳۲۰ وجود دارد. عدم پرداختن به موضوع در زمان واقعه موجب شده تا منابعی که بعدها به رشته تحریر در میآیند بیشتر محتوای احساسی و مبهم به خود گیرند. در لابلای اسناد و خاطرات موجود هرآنچه بیشتر نمود پیدا کرده است اصل ماجرا است و تحلیل های متفاوت از موضوع بعد از انتشار اسناد شکل گرفته اند.
در مواردی روایتهای شفاهی این قیام در رمانهایی همچون «پاریس پاریس» آقای تشکری و «جاده جنگ» انوری انعکاس داشته است که واکاوی و بررسی دقیقی را میطلبد. هرچند مطالب رمان «پاریس پاریس» در صدد القای قصه ای جدید از قیام گوهرشاد است که اسناد به آن اشاره ندارند و به عبارتی زایش های فکری نویسنده در خلق داستانی نه چندان مستند، موفق نبوده است وخواننده با مرور آن به روایتی جدید و غیرمستند آگاهی پیدا میکند.
با اینکه خاطرات گردانندگان قیام منتشر شده است ولی در مواردی تحلیلهای منتشر شده در نخستین مقالات، پژوهشگران را با زمینه های جدیدی از قیام آشنا میکند که کمتر در خاطرات منعکس شدهاند. به طوری که درباره بهلول در شماره های ۴۳۴ تا ۴۴۴ مجله تهران مصور درسال ۱۳۳۰ مقاله با عنوان «پنجه خون آلود انتلی جنس سرویس» به قلم آشنا برای اولین بار پرده از یک راز مهم سیاسی، قتل داور وزیر مالیه و «اسدی »نایب التولیه آستان قدس رضوی، برمیدارد. تقابل اسناد و خاطرات قیام خونین مسجد گوهرشاد قابل تامل است. هر کدام درصدد ارائه اطلاعات جدید بوده ولی در یک نکته مشترک هستند و آن ابهام در آمار کشتار و مکان تدفین شهدای گوهرشاد است.
قیام مسجد گوهرشاد در زمان خود یکی از اتفاقات مهم است زیرا در دوره رضاشاه با توجه به برخوردهای شدید با هر گونه تحصن در شهر مشهد، این قیام به وقوع میپیوندد و منشاء برخی از تحولات میشود.
باروی کار آمدن رضاشاه عصر تجدد و نوگرایی هم با شتاب شروع میشود. زیرا او مدعی بود وقتی مردم لباس متحدالشکل به پوشند، کلاه پهلوی بر سرگذارند و نسبت به تقیدات دینی سست شوند متمدن خواهند شد. هر چند که وی فکر تجدد مآبی را از اوایل سلطنت(۱) خود درسر می پروراند و متحدالشکل کردن البسه در سال ۱۳۰۷،ماجرای حضور خانواده پهلوی در حرم حضرت معصومه (س) و مخالفت مرحوم شیخ محمد بافقی در سال ۱۳۰۶ و نوع پوشش اعضای خانواده شاه و دیگر اقدامات اوموید این واقعیت بود ولی سفر ترکیه این تلقی را تقویت کرد.
مسئله کشف حجاب و برخورد با افرادی که حجاب را رعایت میکردند در تمام ایران از سال ۱۳۱۴ به شدت اجرا میشد.
مخبرالسلطنه هدایت رئیس الوزراء رضاشاه در مورد تغییر لباس با تمسخر می نویسد: «۱۷دی ۱۳۱۴ روز ورود به صحنه تمدن است. مملکت را آوازه تمدن و ترقی فراگرفته است. مسرورم که میبینم خانمها در نتیجه معرفت به وضعیت خود آشنایی یافته اند، نصف قوای مملکت بیکار بود، به حساب نمی آمد، اینک داخل جماعت شده اند.(۲) مبارزه با کشف حجاب در اکثر نقاط وجود داشت ولی تبلور این قیام در مشهد بود و به قول نویسندهای در مشهد غیرت زیاد بود.(۳) داستان قیام مسجد گوهرشاد از آنجا شدت میگیرد که پس از برگزاری جلسات مخفیانه روحانیون مشهد تصمیم گرفته میشود که آیت الله حاج حسین قمی به تهران برود و مستقیماً با رضاشاه وارد مذاکره شود ولی آقای قمی را در باغ سراج الملک توقیف و ممنوع الملاقات میکنند(۴) انتشار این واقعه در مشهد موجب خشم دوستداران آیت الله قمی شده و حوادث مسجد گوهرشاد به وقوع میپیوندد. تا جایی که سرکوب قیام مردم مشهد و کشتار متحصنین مسجد گوهرشاد بزرگترین جنایت عصر پهلوی اول به حساب می آید.(۵)
مهمترین منابع منتشر شده در موضوع قیام را میتوان در سه محور کتابها، اسناد و خاطرات تقسیم بندی نمود.
الف: کتابها
۱- حدیقه الرضویه؛ نوشته محمدحسن بن محمدتقی خراسانی هروی، کتاب مزبور در سال ۱۳۲۶ توسط شرکت چاپخانه مشهد به چاپ رسیده. در حقیقت این کتاب از بسیاری جهات مهم است نخست اینکه زمانی نگارش شده که چند سالی از قیام نگذشته است. دوم اینکه خود نویسنده از شاهدان قیام بوده است.
۲- قیام گوهرشاد؛ به کوشش سینا واحد. این کتاب در سال ۱۳۶۱ توسط اتشارات وزارت ارشاد اسلامی منتشر شده است. در این کتاب نویسنده در دو بخش کلی به مسائل پیرامون واقعه گوهرشاد پرداخته است. بخش اول به شرح و تحلیل وقایع مسجد گوهرشاد میپردازد و بخش دوم گفتگو با ۲۰ نفر از افرادی است که یا در جریان واقعه گوهرشاد حضور داشته اند و در واقع از شاهدین عینی ماجرا هستند و یا آنکه دیگران برای آنها وقایع مسجد گوهرشاد را نقل کردهاند.
۳- واقعه خراسان؛ به کوشش مسعوى کوهستانینژاد، این کتاب در سال ۱۳۷۵ در تیراژ ۳۳۰۰ نسخه و ۱۹۴ صفحه توسط انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به چاپ رسیده است. واقعه خراسان در دو بخش تدوین شده بخش اول(۶) آن اختصاص به مصاحبه خبرنگار هفته نامه پرچم با آقای نواب احتشام رضوی است که وی به ۲۲ سئوال در ارتباط با واقعه مسجد گوهرشاد پاسخ داده است و بخش دوم(۷) خاطرات یک افسر در جریان واقعه مسجد گوهرشاد است.
۴- ضربه دوازدهم؛ تالیف محمدجواد میری و سعید کریمیاین کتاب به همت سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری مشهد در سال ۱۳۸۷منتشر شده است.
۵- مسجد گوهرشاد و وقایع مهم آن؛ تالیف ابراهیم زنگنه جدیدترین اثری است که به صورت خلاصه به موضوع قیام مسجد گوهرشاد پرداخته است این اثر در سال ۱۳۹۰ توسط انتشارات خورشید شرق در مشهد منتشر شده است.
۶- کشف حجاب از کشف حجاب؛ مجموعه مقالات همایش بزرگداشت قیام مسجد گوهرشاد؛ انتشارات آهنگ قلم مشهد در سال ۱۳۸۸ چاپ نموده است.
۷- اعجوبه قرن؛ مجموعه مقالات برگزیده همایش ملی بهلول شگفتی روزگار؛ انتشارات سخن گستر مشهد در سال۱۳۹۰ منتشر نموده است.
ب: اسناد
اهمیت اسناد به این جهت است که حتی به جزئیات واقعه گوهرشاد هم اشاره دارند به عنوان نمونه یکی از افرادی که پس از واقعه گوهرشاد در معرض اتهام قرار گرفت «محمدولیخان اسدی» است در مطالعه اسناد منتشرشده در این موضوع کاملاً نکات مبهم روشن خواهند شد اسدی در وصیتنامه اش اشاره(۸) به این دارد که بیگناه و قربانی یک توطئه است و حتی این واقعیت در اسناد آمده است که شکنجه باعث شده که حرفهای غیر واقعی بزند.
در ارزیابی اسناد واقعه گوهرشاد در ارتباط با محاکمه اسدی به این شناخت میرسیم که حتی بتوانیم تمام افرادی که وی را محاکمه کرده(۹) و یا کسی که حکم اعدام را اجرا نموده و پزشکی که صحت مرگ اسدی را تایید کرده است بشناسیم.
۱- واقعه کشف حجاب: اسناد منتشر نشده از واقعه کشف حجاب در عصر رضاخان؛ به کوشش مرتضی جعفری این کتاب توسط سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۷۱ منتشر شد.دراین مجموعه تعداد ۲۲۶ سند در موضوع کشف حجاب مربوط به اکثر استانهای کشور آمده است اکثر این اسناد در قالب تلگراف و اعلامیهها از وزارت داخله و وزارت جنگ صادر شده اند.
۲- واقعه گوهر شاد به روایت دیگر از مجموعه اسناد چاپ نشده روان شاد اسماعیل رائین؛ به کوشش سیما رائین در سال ۱۳۷۹ چاپ شده است. کتاب مزبور در واقع به بررسی شخصیتهایی میپردازد که در جریان قیام گوهرشاد نقش داشتهاند. تکیهگاه اصلی این پژوهش اسناد منتشرنشده از قیام گوهرشاد است به خصوص اسنادی که به محاکمه اسدی اشاره دارند.
۳- قیام مسجد گوهرشاد به روایت اسناد؛ تدوین داود قاسمپور این کتاب توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال ۱۳۸۶منتشر شده است.
۴- بهلول گنابادی به روایت اسناد؛ تالیف دکتر محمد ذبیحی، این کتاب در زمستان ۱۳۸۹توسط انتشارات آیین احمد در قم چاپ شده است.
ج: خاطرات
از جمله منابع مهم در بررسی وشناخت قیام مسجد گوهرشاد خاطرات هستند. اهمیت خاطره نگاری در تاریخ معاصر تا آنجاست که این گونه نوشته ها در ردیف منابع دست اول در کنار پژوهشهای تاریخی قرار میگیرند. در ارتباط با قیام مسجد گوهرشاد با کمبود خاطره روبرو نیستیم، هرچند تعدادی از این خاطرات تاکنون چاپ شدهاند ولی تعداد کثیری هم در آرشیوهای تاریخ شفاهی قرار دارند.
بررسی خاطرات سیاسی بهلول(۱۰) بعنوان برجسته ترین فردی که رهبری قیام مسجد گوهرشاد را داشته است از بسیاری جهات ما را با واقعیت های این قیام آشنا میسازد. آنچه در خاطرات به آن میرسیم ترسیم ابعاد واقعه از زبان رهبران قیام است بنابراین اگر کوچکترین کتمان یا دروغپردازی در جریان باشد کاملاً مشخص است. نکته اساسی در خاطره نگاری زمان نگارش یا بیان خاطرات است. به عبارتی بهتر، زمان بیان خاطرات در ارتباط با قیام گوهر شاد چه وقتی است؟ آنچه قابل ذکر است و اعتبار خاطرات را تا حدی کم میکند گذشت زمان زیاد از وقوع قیام است.
رهبر قیام گوهرشاد(شیخ بهلول) به واسطه اینکه بعد از گذشت سال ها ازماجرا لب به سخن گشوده است،
بسیاری از ناگفته های قیام مزبور را فراموش کرده است. اگر نگاهی موشکافانه به خاطرات بهلول داشته باشیم باید گفت: یکی از نقایص خاطرات سیاسی بهلول این است که از زندگینامه و پیشینه خانوادگی وی مطلبی بیان نشده است. وی علت بیان نکردن خاطراتش را حاکمیت پهلوی میداند(۱۱) و معتقد است که اگرچه درباره قیام گوهرشاد بسیاری از نویسندگان متناسب با اطلاعاتی که در این باره داشتهاند، سخنی گفته اند، اما هیچ یک از آن نوشته ها همه حقایق را بیان نکرده است. زیرا بعد از فرار این جانب به افغانستان و دستگیر شدنم در آنجا، رضاشاه پهلوی و همکارانش فکر میکردند من در حادثه گوهرشاد فوت کرده ام.
در خاطرات بهلول ضد و نقیض گویی به مراتب وجود دارد، پس از آنکه نواب احتشام با بهلول ملاقات کرد و بیرون رفت بهلول مینویسد: من از تصمیم او با خبر نبودم وگرنه اجازه چنین کاری را به او نمیدادم زیرا در آن هنگام، خواهان ورود به جنگ مسلحانه و یا آماده کردن مقدمات آن نبودم. هدف من از تحریک احساسات مردم آن بود که عوامل حکومت از نیروی مردمی ترسیده و مرا آزاد کنند. من به فکر جنگ مسلحانه نبودم، زیرا مرجع تقلیدم آیت الله العظمی اصفهانی(سیدابوالحسن اصفهانی) به من دستور داده بود با جنگ سرد بر دشمن پیروز شوم.(۱۲) در ادامه مبارزه بهلول در مسجد گوهرشاد بر عکس این قضیه اتفاق می افتد و پس از این که بر روی منبر مسجد گوهرشاد قرار میگیرد، چنین ادامه میدهد: «… بعد از کتک زدن به رئیس اطلاعات، آنها به ما حمله خواهند کرد و هیچ راهی برای اصلاح نیست. راهی جز جنگ(۱۳) نداریم …»
بهلول در خاطراتش با اشاره به خیانت نواب احتشام به وی دارد: «همچنین اگر نبود خیانت احتشام رضوی چه بسا مقاومت ادامه می یافت…. نواب احتشام رضوی(۱۴) این شخص خائن که فرماندهی در ورودی اصلی را به او داده بودم به نیروهای تحت فرمانده یاش میگوید: شیخ بهلول و یاران او دیوانه هستند، من الآن میروم شما نیز بروید دنبال زندگی تان.»
از دیگر شخصیتهای موثر در قیام مسجد گوهر شاد نواب احتشام رضوی است. آن گونه که نواب میگوید :«قسم میخورم که در قسمت ورود من به نهضت(۱۵) مشهد کوچکترین مداخله یا مذاکره یا تحریکی از طرف مرحوم اسدی نبود»
اختلاف نظر بهلول ونولیت حرم
نواب احتشام رضوی در جریان قیام گوهرشاد یکی از همراهان اصلی بهلول بود. پس از اینکه نواب احتشام رضوی به نمایندگی جمعیت با رئیس قشون مطبوعی مذاکره کرد، نزد بهلول میرود و میگوید: «باید مردم را به آرامش دعوت کنیم.» بهلول میگوید: «آرامش و سکون جامعه کاری است غلط، باید آتش را تیز تر کرد واین فتنه را تعمیم داد…. اگر کلمه ای از آنچه گفتی با مردم حرف بزنی ترا تکذیب و تکفیر میکنیم. این انقلاب به هر قیمتی هست ولو خرابی مسجد وآستانه و قتل عام مشهد باید توسعه یابد»(۱۶)
در جایی دیگر از خاطرات نواب راجع به بهلول آمده است: «حالا می فهمم شما عنصری آشوبطلب و فتنه جو هستید، و همان طور که در همه جا فتنه کرده و فرار کرده اید در این جا هم میخواهید مردم را در بحبوهه خطر گزارده و فرار کنید.»
خانم سکینه نواب رضوی در ارتباط بابهلول گفته: «بهلول آمده بود برای اینکه دست نشانده خارجیها بود و به او گفته بودند که بیاید شلوغ کند»(۱۷)
قضاوت در ارتباط بهلول را برخی از خاطرات طوری نوشته اند که نیاز به تامل ودقت بیشتری دارد. بهلول ممکن بود یک کلاه پهلوی سرش گذاشته و یک کت و شلوار پوشیده بوده و آن هم شب تاریک و شلوغ راحت می توانسته این کار را بکند. بهلول فرار کرد و به اسدی چسباندند که« اسدی بهلول را فراری داده »و در صدد این معنی بوده است که خطه ای خراسان را از ایران جدا کند.(۱۸)
یکی ازافراد، مشاهداتش را در ارتباط با مسجد گوهر شاد چنین نوشته : «…خلاصه آمدم دیدم چند نفر داش و قلدر، بهلول را روی دوش گرفته اند و میبرند به طرف منبر(۱۹)، بنابراین پس از سرکوب قیام اکثر خاطره نویس ها تقصیر را به گردن بهلول انداخته اند.(۲۰)
از دیگر کتابهای مهم «خاطرات سیاسی محمدعلی شوشتری»، خفیهنویس رضاشاه پهلوی است. شوشتری در سال۱۳۱۴ بازرس در آستان قدس بوده و مشاهدات خود را نوشته است. این خاطرات به اهتمام غلامحسین میرزاصالح در سال ۱۳۷۹ توسط انتشارات کویر منتشر شده است.
هریک از منابع منتشر شده اعم از خاطرات و اسناد و کتابهای تحقیقی به نوعی حادثه قیام مسجد گوهرشاد انعکاس داده اند. اسناد مرجع مهمی در این ارتباط هستند و در واقع تقابل خاطرات و اسناد در برخی از موارد مداخل جدیدی از قیام ایجاد کرده اند که واکاوی جدی آنها انتشار اسناد و خاطرات بیشتر می طلبد./نویسنده:غلامرضا آذری خاکستر
پانویسها:
۱٫ جعفری، مرتضی. واقعه کشف حجاب، اسناد منتشر نشده از واقعه کشف حجاب در عصر رضاخان. به اهتمام مرتضی جعفری، صغری اسماعیلزاده، معصومه فرشچی. تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۱.ص۲۱
۲٫ جعفری، مرتضی. واقعه کشف حجاب.ص۲۲
۳٫ واقعه عاشورای ثالث یا انقلاب خونین ثانی مشهد مقدس در دهم ماه ربیعالثانی مطابق هشتم دیماه. تهران: بینا،۱۳۳۱٫ ص۶
۴٫ حسینی معینی، سید عباس. روحانیون اصل محکم. بی جا: بی نا، بی تا. ص۲۲
۵٫ کوهستانی نژاد، مسعود. واقعه خراسان. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، ۱۳۷۵. ص۱
۶٫ کوهستانی نژاد، مسعود. واقعه خراسان ص۱۹تا۹۷
۷٫ کوهستانی نژاد، مسعود. واقعه خراسان. ص۱۰۱تا۱۷۹
۸٫ رائین، سیما. واقعه گوهرشاد به روایت دیگر. تهران: رائین. ۱۳۷۹٫ ص۲۳۵
۹٫ کارقضاوت پرونده اسدی توسط ۱-سرهنگ حبیب الله قادری ۲- سرهنگ دوم رضا افشار قاسملو ۳- سرگرد ابوالقاسم داورپناه
۵- سرگرد محسن آیرم انجام شده است. اجرا کنندگان حکم توسط رزاقی سرکلانترشهربانی شرق، تقی بردبارمدیر زندان، ستوان دوم غفوری منش محکمه دیوان حرب زمان جنگ و سروان عبدالله رجایی فرمانده پیاده نظام تیر باران – رائین، سیما. واقعه گوهرشاد به روایت دیگر. ص۲۲۷و۲۳۹
۱۰٫ جهت اطلاع از خاطرات بهلول بنگرید به: خاطرات سیاسی بهلول. ترجمه عربی، عبدالعظیم مهتدی بحرانی. برگردان فارسی، علی اصغر کیمیایی. قم: اسوه. ۱۳۸۰
۱۱٫ خاطرات سیاسی بهلول. ص۴۵
۱۲٫ خاطرات سیاسی بهلول. ص۹۳و۹۴
۱۳٫ خاطرات سیاسی بهلول. ص۹۷
۱۴٫ خاطرات سیاسی بهلول. صفحات ۱۱۶-۱۱۷-۱۱۸
۱۵٫ کوهستانی نژاد، مسعود. واقعه خراسان. ص۵۸
۱۶٫ کوهستانی نژاد، مسعود. واقعه خراسان. ص۷۲-۷۱
۱۷٫ واحد، سینا. قیام گوهر شاد. ص۲۴۵
۱۸٫ واحد، سینا. قیام گوهر شاد. ص۱۱۲
۱۹٫ مصاحبه با حاج غلامعلی نخلعی به نقل از سینا. قیام گوهرشاد. ص۱۷۹
۲۰٫ گفتگو با سیدعبدالله شیرازی …. در نظمیه مأمورها می آمدند و دست و صورت خود را می شستند، چون از جنگ فارغ شده بودند .یکی از آنها که نمیدانست من چه کسی هستم به من گفت: واقعاً شما نمیدانید ما چه کردیم از روسها بدتر کردیم کاری که ما کردیم روسها نکردند….. همه اش تقصیر این ریش بزی بهلول است. به نقل از سینا واحد. قیام گوهرشاد. ص۱۲۷
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:نواب احتشام رضوی، سرکشیک خُدّام بود که مسوولیت کشیک و تمامی خدمه را در آن زمان داشته است.
بدنبال سفر رضاشاه به ترکیه(شنبه۲۶ خرداد ۱۳۱۳،مصادف با۱۶ژوئن۱۹۳۴) ودیداربا مصطفی کمال پاشا (آتاتورک)،هر۲بفکر اصلاحات حجاب زنان شدند
رضاشاه، ۱۲ خرداد ۱۳۱۳، در رأس یک هیأت ۱۷ نفره که اکثرشان نظامی بودند وارد آنکارا شد. در این سفر ۳۸ روزه که تنها سفر خارجی رضاشاه بود دو پیمان دوستی و امنیت و رفع اختلاف مرزی در آنکارا بین دو کشور به امضا رسید.وهماهنگی برای اروپایی شدن زنان ۲کشور./پایان توضیح.
***
یک شبهه+پاسخ
قیام گوهرشاد-یک سال-قبل ازکشف حجاب بود!
توضیح مدیریت پیراسته فر:رضا شاه پس از سرکوبی قیام گوهرشاددر تیرماه ١٣١۴ خطاب وزیر معارف: میخواستم «کشف حجاب» بهار ١٣١۵ باشد واما ولی حالا بواسطه حوادثی که در خراسان وسرکوب اشرار در مسجد گوهرشاد ، باید سریعتر جلسه کشف حجب برگزارشود.پایان توضیح.
این روزها شبههای مطرح شده است که قیام گوهرشاد پیش از دستور کشف حجاب بوده است و نمیتواند با موضوع حجاب مرتبط باشد. این در حالی است که زمینهسازی رضاشاه برای رفع حجاب از حدود ۱۰۰ ماه قبل از ۱۷ دیماه ۱۳۱۴ آغاز شده بود.
نخستین واکنش روحانیت علیه طرح حجاب زدایی از قم شروع شد؛ سه شنبه ۲۹ اسفندماه ۱۳۰۶ شمسی که برابر با روز ۲۷ ماه مبارک رمضان بود؛ حدود ۵۰ هزار زائر که اکثریت آن بانوان بودند، در حال قرائت دعای ندبه در آستانه تحویل سال بودند. اعضای خانواده رضاخان از جمله، تاجالملوک آیرملو مادر ولیعهد وقت، به قم آمده و در غرفه بالای ایوان آیینه نشسته بودند و حجاب از سر بر میدارند.
آیت الله حاج شیخ محمدتقی بافقی یزدی دعای ندبه را قطع کرده و لب به اعتراض میگشاید که « توی ایوان بروید و از آن جا با صدای بلند از طرف من بگویید: رفع حجاب حرام است، خاصّه در حرم دختر پیغمبر (ص)» این اعتراض آن هم از سوی چهرهای که سابقه اعتراض کتبی پیشین در این خصوص داشت، موجب خشم شدید رضاشاه گشت و با چکمه وارد حرم شده و آیتالله بافقی را شخصا مورد ضرب و شتم قرار داده و زندانی کرد.
این رویه ادامه داشت، چنانکه محمدرضا شاه پس از اشاره به این حادثه در کتاب « ماموریت برای وطنم» میگوید: «پدرم بدوا بهرفع حجاب زنان اقدام کرد و در اثر تشویق و تحریض وی در سال ۱۳۰۹ نخستین بار بعضی از بانوان طبقه اول در خانههای خود و مجالس مهمانی به لباس زنان اروپایی در آمدند وعده کمی هم جرأت کرده، بدون حجاب در خیابانها ظاهر میشدند . در سال ۱۳۱۳ آموزگاران و دختران دانش آموز از داشتن حجاب ممنوع شدند و افسران ارتش با زنانیکه حجاب داشتند راه نمیرفتند.»
در آغاز سال ۱۳۱۴ یکی از گامهای اصلی رضاشاه برای کشف حجاب از شیراز آغاز شد. در جشنی با حضور علیاصغر حکمت، وزیر معارف در مدرسه شاهپور شیراز برگزار شد، « عدهای از دختران جوان بر روی سن ظاهر گشته، به ناگاه برقع از روی بر گرفتند و با چهرهای باز و گیسوانی نمایان، پایکوبی را آغاز کردند».
متدینین شیراز چنین ننگی را برنتابیدند، فردای آن روز در مسجد وکیل شیراز اجتماعی با محوریت روحانی مبارز« آیت الله سید حسامالدین فال اسیری »برگزار شد و خواستار مواظبت مردم در برابر توطئهها شد. این دعوت مردم به حضور در صحنه منجر به دستگیری و حبس سریع وی شد.
روحانیون حوزه علمیه مشهد در برابر این حادثه، تجمعی اعتراضی در منزل آیتالله شیخ یونس اردبیلی در برابر اقدامهای انجام شده بر علیه حجاب برگزار کردند. حاصل این تجمع، درخواست از آیتالله حاج آقا حسین قمی، از مراجع وقت که سابقه زعامت حوزه علمیه خراسان را داشتند بود تا جهت گفتگوی مستقیم با رضا شاه به تهران عزیمت کنند.
وی پس از عزیمت به تهران در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) بازداشت و ممنوع الملاقات گردید. واکنش تند رضاشاه در برابر خیرخواهی روحانیت، موجب تجمعی از روحانیان معترض در مسجد گوهرشاد شد.
از تهران به شهربانی مشهد دستور رسید که وعاظ معروف زودتر دستگیر شوند. علما تصمیم گرفتند به شاه تلگراف فرستاده و او را از این کار بار دارند. هشت نفر از علما، صبح روز جمعه ۲۰ تیر ۱۳۱۴ این تلگراف را امضا کردند. این تجمع با حدود یکصد نفر کشته و زخمی توسط قزاقها، وارد مرحله جدیدی شد. مردم به مقاومت ادامه دادند و نظامیان عقب نشینی کردند. مردم از اطراف به مسجد گوهرشاد آمده و برای متحصنین غذا آوردند، زنان با علم کردن چادری در وسط مسجد، به نهضت پیوستند. نواب احتشام رضوی برای زنان سخنرانی کرد. شعارها در این تجمع به صراحت بر علیه حجاب زدایی و تغییر لباس بود و شعارهایی نیز بر ضد سلطنت داده شد.
آمارشهدای قیام گوهرشاد
در این مرحله رضاشاه شخصا دستور قتل عام مسجد نشینان را صادر کرد. ۲۱ تیرماه با استقرار نظامیان در نقاط حساس و در مرکز تجمع مردم، مسلسلها بر نقاط مشرف بر تجمع مردم نصب شد. نیمه شب مسلسلها با هدف تصرف مسجد به کار افتاد. عده کشته شدگان بین ۲ تا ۵ هزار نفر و دستگیرشدگان ۱۵۰۰ نفر برآورد شده است. نقل موجود حکایت از حمل جنازهها و زخمیها با ۵۶ کامیون و دفن آنها دارد.
رضا شاه پس از سرکوبی این قیام در تیرماه ١٣١۴ خطاب به علی اصغر حکمت وزیر معارف اظهار میدارد: «سابقاً به شما گفته بودم یک روز جلسه بکنید و خانمها هم حاضر شوند و حجاب از میان برداشته شود ولی آن وقت هنوز مصمم نبودم و خیال میکردم این کار را در بهار ١٣١۵ بکنم ولی حالا بواسطه حوادثی که در خراسان پیش آمده است و بعضی از اشرار در مسجد گوهرشاد تجمع کرده بودند و متفرق شدند و خیانتکاران مجازات شدند زمینه حاضر است باید به فوریت این جلسه را حاضر کنید.»
از جمله اثرات این حادثه، مساعد شدن زمینه عمومی برای احیای حجاب در فاصله کوتاهی از سقوط رضاشاه با محوریت مراجع وقت بود که موجب عدم امکان تداوم این سیاست در دوره پهلوی دوم شد و خون این شهدا، نگذاشت ایران اسلامی مسیر ترکیه و برخی دیگر از بلاد اسلامی را در تسامح طی کند.
بیش از هشت دهه از حادثه مسجد گوهرشاد گذشته است، اما ابعاد بسیاری از آن، از جمله قبور شهدای آن حادثه همچنان ناشناخته باقی مانده است. رخدادی که از ابعاد مذهبی قیام، قداست محل شهادت و … یک حادثه منحصر به فرد است و به جهت قتل عام رخ داده شده نیز تا کنون مورد توجه هیچ یک از مدعیان حقوق بشر قرار نگرفته است.
منابع:
۱- پهلوی، محمد رضا، مأموریت برای وطنم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۳۹
۲- صلاح، مهدی، کشف حجاب، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۴.
۳- مخبر، عباس، سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، تهران: طرح نو، ۱۳۷۱
۴- نشست تخصصی کشف حجاب، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۴.
۵- نوری همدانی، حسین، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۱.
۶- هاکس، مریت، ایران افسانه و واقعیت، ترجمه نظرینژاد و اکبری و نمایی، مشهد: آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸.
خبرآنلاین ۲۲ تیر ۱۳۹۸ بنقل ازکانال تلگرامی محمدمهدی اسلامی عضو حزب موتلفه اسلامی.
توضیح(نگارنده-پیراسته فر) ورفع ابهام
کشف حجاب بظوررسمی وقانونی بعدازقیام گوهرشادبود واما همین قیام گوهرشادبخاطر«کشف حجاب خانواده رضاخان درداخل حرم بود» وآنهمه کشتاروتبعید بخاطرمبارزه بااقدام بی حجابی زنان درباربود.