ماهی و گربه فیلمی از شهرام مکری
نوشته ماهی و گربه فیلمی از شهرام مکری اولین بار در نت نوشت. پدیدار شد.
ماهی و گربه فیلمی است به نویسندگی و کارگردانی شهرام مکری که در سال ۱۳۹۲ تولید شده است. ماهی و گربه برندهی جایزهی محتوای نوآورانه افقهای هفتادمین جشنواره فیلم ونیز، جایزهی ویژه هیئت داوران دهمین جشنواره بین المللی فیلم دبی، جایزهی بهترین فیلم در جشنواره فیلم لیسبون، جایزهی بهترین فیلم از نگاه منتقدان و بهترین فیلم داوران جوان در جشنواره فیلم فریبورگ سوییس، جایزهی بهترین فیلم و بهترین فیلم از نگاه منتقدان از جشنواره فیلم استانبول و … شده است. در ادامه با تحلیل و بررسی فیلم ماهی و گربه با نت نوشت همراه باشید.
فیلم ماهی و گربه: گریز از دایره زمان و پیوندی میان حیات و مرگ
ماهی و گربه نخستین فیلمی است که توانسته است در جایزهی بین المللی فیلم استانبول دو جایزه را به خود اختصاص دهد. ماهی و گربه پر افتخار ترین فیلم ایرانی در بازارهای جهانی سال ۱۳۹۲ لقب گرفته است.
#gallery-2#gallery-2 .gallery-item#gallery-2 img#gallery-2 .gallery-captionدر این فیلم بابک کریمی، سعید ابراهیمی فر، مونا احمدی، نازنین بابایی به ایفای نقش پرداخته اند و موسیقی آن را کریستف رضاعی ساخته است و موزیک تیتراژ پایانی آن بر عهدهی گروه موسیقی پالت بوده است.فیلم با این جمله آغاز میشود:
”در پی انتشار خبری در رسانهها پلیس در پرونده گم شدن افرادی در شمال به رستورانی بین راهی مشکوک شد. خبرها حاکی از آن بود که این رستوران گوشت چرخکرده انسان را میپخته است.”
بیشتر بخوانید: فیلم مالاریا به کارگردانی پرویز شهبازی، جامعهای تب دار و بی تاب
داستان فیلم ماهی و گربه دربارهی یک رستوران بین راهی است که مشتریانش را با گوشت انسان تغذیه میکند و ماجرای فیلم در بین یک عده جوان میگذرد که برای مسابقهی بادبادک بازی در کنار یک دریاچه کمپ زده اند و حوادث غریبی در اطراف آنها در حال رخ دادن است.
قصهی فیلم ماهی و گربه وام گرفته شده از یک ماجرای حقیقی است که خبر آن در سال ۱۳۷۷ منتشر شد. در سال ۱۳۷۷در بین گوشت یک رستوران بین راهی گوشت چرخ شدهی انسان کشف شده بود و این را به ناپدید شدن عدهای در آن ناحیه نسبت داده بودند.
فیلم ماهی و گربه در سال ۱۳۷۷ نمیگذرد چون مفهومها امروزیای مثل فیسبوک یا آی پد در آن وجود دارد ولی به نوعی میتواند ادامهی تخیلی داستان همان رستوران سال ۱۳۷۷ باشد.
بیشتر بخوانید: معرفی فیلم شکاف کاری از کیارش اسدزاده ، قربانی شکاف در دل خانواده چه کسی است؟
در فیلم ماهی و گربه خرده داستانهای بسیاری وجود دارد و شخصیتها با حوصله به روایت آنها مشغول میشوند. داستانهایی که علاوه بر معرفی شخصیت آنها جذابیت شنیداری دارد و گاه یک مسئله روزمره است و گاه حوادث غریب الوقوع و مرموزی را تعریف میکند که به ساخت فضای مرموز فیلم کمک میکند.
شخصیتها در فیلم شهرام مکری گاه کاملا عادی و روزمره اند و گاه مثل دوقلوهای ماجرا ترسناک و غیرعادی اند و به نظر شوم میآیند و گاهی هم میانهی این دو گیر افتاده اند مثل نادیا، دختری که به مانند دیوانهها دوستی خیالی دارد ولی دوست خیالیاش چیزهایی میداند که او را یک شخصیت ماورا الطبیعه جلوه میدهد و نه یک توهم. خرده داستانها اغلب تمام نمیشوند و به یکدیگر مربوط نمیشوند و یکدیگر را کامل نمیکنند. تنها مانند افسانههای قدیمی روایت میشوند.
داستان ماهی و گربه در ذهن بیننده به شکل یک پازل عمل میکند. اطلاعات وارد میشوند و کم کم جاهای خالی و جاهایی که باید را پر میکنند و یک کل را تشکیل میدهند.
دوربین در این فیلم به مانند یک راوی و یک شخصیت حاضر به دنبال کاراکترها میرود داستانهای شان را بازگو میکند و آنها را رها کرده و به سراغ داستان بعدی و شخصیت بعدی میرود. به نوعی داستانهای فیلم در خدمت فرم هستند.
آن چه که فیلم ماهی و گربه را خاص میکند فرم دایره وار و منحصر به فرد آن است. این فیلم در یک پلان ۱۳۵ دقیقهای و بدون هیچ کات و برشی ساخته شده است. در این فیلم زمان به آن مفهومی که به آن اشراف داریم وجود ندارد.
آن چه که برای ما روایت میشود بدون رعایت تقدم و تاخر اتفاقات است. شما ممکن است ابتدا یک مصدوم را ببینید و بعد ضرب و شتمی که مصدومیت از پس آن رخ داده است را ببینید و این به عنوان یک فلش بک به شما نشان داده نمیشود بلکه به عنوان یک جهان که زمان در آن مفهوم دیگری دارد به تصویر کشیده میشود.
فرم فیلم دربارهی زمان است و بهم ریخته کردنش و اینکه چه طور میشود در آن پرسپکتیو ساخت. این فیلم میپرسد که آیا از دایرهی زمان گریزی است؟
بیشتر بخوانید: معرفی فیلم پرسه در حوالی من ، بحران یک زن جوان
برای درک بهتر این فضا بهتر است گریزی زده شود به نقاشیهای موریس اشر، نقاش هلندی، به ویژه تابلوی نسبیت او. در این تابلو تعیین بالا، پایین، رفت، آمد بدون در نظر گرفتن یک مبدا برای سنجش، غیر ممکن است.
این تابلو شبیه یک هزارتو با استفاده از جادوی پرسپکتیو چشم و ذهن بیننده را به گیجی میکشاند و به او حرکت را تلقین میکنند. شهرام مکری میگوید:
“برای اینکه به تعریف روشنی از زمان برسیم و بتوانیم جادوی آن را به تصویر کشیم، بهترین روش این است که شکست زمان را در یک پلان سکانس نمایش دهیم. یعنی اتفاقاتی را که در یک زمان درهم و به طور موازی رخ میدهد را در یک پلان نشان دهیم. الگوی من دراین کار تابلوهای اشر بود که میتوانیم با نگاه به این تابلوها حرکت را حس کنیم.”
شاید یکی از مهم ترین شخصیتهای فیلم ماهی و گربه عسل باشد. دختری با موهای آبی و چشمهای دو رنگ که بر روی پوسترهای این فیلم نیز حضور دارد. بادبادک او در یک بادبادک بازی سقوط کرده و به چشمش برخورد میکند و رنگ چشمش از آن روز به بعد تغییر میکند.
عسل پس از آن روز تغییر میکند به نظر میرسد که او قادر به دیدن چیزهایی است که دیگران نمیتوانند آن را ببینند. او در ورای هر ظاهر میتواند باطنی که وجود دارد را ببینند.
فضای فیلم شبیه رویایی است که به کابوس تبدیل میشود. همه در دغدغههای خودشان غرقند و یک هدف مشترک دارند و آن بادبادک بازی در جشنواره است ولی این رویایی است که تحقق نمیشود و در پس آن قتلهایی خوفناک جریان دارد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم دارکوب به کارگردانی بهروز شعیبی ، پرسشهایی که بی پاسخ میمانند!
شهرام مکری دربارهی عسل توضیح میدهد که عسل قبلا با آن حادثه این مسئله را تجربه کرده است و آنچه که او بیشتر از همه میداند همین مسئله است. او تنها شخصیت این فیلم است که در یک حرکت خطی ظاهر میشود و بدون اینکه حتی دیالوگی داشته باشد از دایرهی زمان فیلم خارج میشود. در واقع تنها عسل است که راه گریز از دایرهی زمان را پیدا کرده است.
فیلم ماهی و گربه نمایش دهندهی داستان یک قتل است بدون اینکه تصویری از خشونت ارائه بدهد. فیلم ترس را با تعلیق ترکیب کرده و به تماشاگر تقدیم میکند. نهایت خون ریزی در این فیلم زخم پیشانی یکی از بازیگران است که همزمان با رخ دادن قتل شدت میگیرد.
به نوعی شهرام مکری تلاش کرده است تا داستان پر از خشونت قتل انسان و پختنش به عنوان غذا را بدون اینکه تصویر عریانی از خشونت ارائه بدهد در ذهن مخاطب به تصویر بکشد.
شهرام مکری در فیلم ماهی و گربه یک تهدید دائمی را نمایش میدهد. تهدیدی که ما همیشه و در همه جا آن را حس میکنیم. انتظار برای خراب شدن همه چیز در یک لحظه حتی زمانی که همه چیز کاملا خوب به نظر میرسد.
“این فضای تحت تهدید ما به ازای شرایطی است که به نوعی همه ما در زندگی با آن مواجه هستیم. همه ما در زندگی منتظر اتفاقاتی هستیم، خواه در خیابان و یا هر جای دیگری. به طور مثال وقتی از بانک بیرون میآییم محکم کیف خود را نگه میداریم و یا وقتی مقابل عابر بانک هستیم حواسمان به اطراف است یا وقتی رانندگی میکنیم مدام باید مواظب باشیم که ماشینی به ما نزند یا در عرصه بزرگتر باید نگران حمله داعش باشیم یا نگران چیزهایی دیگری از این دست.
وقتی دایم تحت تهدید قرار گرفته ایم – ممکن است با هیچ یک از این اتفاقات هم مواجه نشویم- و دائم در مرز این قرار داریم که نکند فردا یا پس فردا اتفاقی رخ دهد، مسالهای است که فیلم آن را نشان میدهد و تلاشش این است که این سوسپانس (تعلیق) را برای حفظ کردن ایده تهدید پیش برد اما در پایان وقتی مطمئن میشود که اولین قتل قرار است رخ دهد، دوربین روی خود را بر میگرداند.”
قاتلها در فیلم ماهی و گربه اصلا و ابدا تصویر خشونت باری ندارند. آنها ترس را القا میکنند ولی این از وحشی گری شان نیست. از نگاه عمیق و تعلیق سخن گفتن و برتری شخصیتی آن هاست. به نوعی شهرام مکری تهدیدهای جهان مدرن را در آنها تصویر کرده است. آنها انسانهای عادی، بالغ، کاریزماتیک و کاملا هوشمندی هستند و به نظر بسیار متمدن میآیند و با این وجود ترس و تهدید را به دل بیننده میاندازند که البته بازی خوب بابک کریمی در این امر بی تاثیر نیست.
بیشتر بخوانید: معرفی فیلم پل خواب اولین ساخته اکتای براهنی ؛ حکایت یک قتل به روایت یک قاتل
ماهی و گربه فیلمی است که نیاز به یک برداشت ۱۳۵ دقیقهای داشته است و انجام این برای هر سینما گری میتواند یک کابوس باشد ولی شهرام مکری کارش را به یک پرفورمنس تشبیه میکند و برای آن از بازیگرانی که تجربهی تئاتر داشته اند استفاده میکند.
چون بازیگران در تئاتر به حضور مداوم بر روی صحنه آن هم مقابل چشم تماشاگر عادت دارند ولی بازیگران سینما عادت به برداشتهای کوتاه دارند و در برابر همچین مسئلهای روحیه شان را میبازند.
شهرام مکری برای این فیلم یک ماه تمرین در یک اتاق و مدتی تمرین در لوکیشن را تدارک دیده بود و سعی داشت تا از این طریق بازیگرانش را برای فیلم برداری حاضر کند. به گفتهی خودش او نیاز به بازیگرانی داشت که به تمرین کردن و آماده شدن برای بازی از پیش عادت داشته باشند و این ویژگی در بازیگران تئاتر پیدا میشود.
” به نظرم فیلم ماهی و گربه ؛ هرچه که نباشد؛ میتواند ملاکی برای تمرین کار گروهی در سینمای کشورمان قلمداد شود. یک گروه بزرگ که در آن نقش آشپز گوشتخوارش را یک گیاه خوار بازی میکرد و جوانترین عضوش بیست ساله بود و ترکیبی از حرفهای ترینهای سینمای ایران در کنار جوانانی که برای نخستین بار به پشت صحنه یک فیلم میآمدند آن را شکل میداد.
رسیدن به هماهنگی در چنین گروهی اصلا سخت نبود چون همه به کاری که می کردند اعتقاد داشتند. بدون شک و شبهه و بدون خودخواهی و غرور هر کار که میبایست را انجام دادند و روز آخر همه خوشحال از انجام چنین تجربهای به خانه هایشان برگشتند. تا چند روز بعد از تمام شدن فیلمبرداری همه به هم زنگ میزدند و قرارهای گروهی میگذاشتند و سعی میکردند خاطره این فیلم را در ذهن شان زنده نگه دارند. این بزرگترین اتفاق ماهی و گربه برای من بود.”
بیشتر بخوانید: نقد فیلم هزارپا به کارگردانی ابوالحسن داوودی، هزار تکهی بی سرانجام
در پایان فیلم ماهی و گربه به قتلی میپردازد که بیننده ۱۳۵ دقیقه با ترس رخ دادنش به تماشای آن نشسته بوده است. مارال به موسیقیای گوش میدهد و میگوید که آرزو داشته است که با این گروه موسیقی ملاقات داشته باشد ولی به این آرزو نمیرسد چون کشته میشود.
قتل مارال نشان داده نمیشود و دوربین بر میگردد و اجرای زندهی گروه پالت، گروه مورد علاقهی مارال، را نشان میدهد. در حالی که پشت دوربین قاتل در حال کشتن مقتول است و گربه در حال شکار ماهی ما تنها رویای مقتول را میبینیم و فیلم با این پیوند به تیتراژ پایان خود میرسد و تمام میشود.
پاسخی بگذارید لغو پاسخ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
نام *
ایمیل *
وبسایت
Current ye@r *
Leave this field empty