شاید شما تعزیه را نشناسید، یا از این شکل نمایشی لذت نبرید، اما اینجا مستندی هست که با تکیه بر موسیقی ایرانی می‌تواند همه زوایایی که ممکن است با شنیدن نام تعزیه از منظر عقیده و مسلک و یا شکل هنری در شما ایجاد شود را دگرگون کند.

سرویس فرهنگی خبرگزاری موج|محمصالح حجت الاسلامی: شاید شما تعزیه را نشناسید، یا از این شکل نمایشی لذت نبرید، اما اینجا مستندی هست که با تکیه بر موسیقی ایرانی می‌تواند همه زوایایی که ممکن است با شنیدن نام تعزیه از منظر عقیده و مسلک و یا شکل هنری در شما ایجاد شود را دگرگون کند.

مستند مخالف خوان بیشتر معرفی یک فردِ به‌شدت تأثیرگذار است که عنوان اثر نیز از روی شغل یا شخصیت او انتخاب شده و اگرچه ماجرایش حول محور تعزیه می‌چرخد؛ اما مستندساز برای حفظ جذابیت و استقلال اثرش، بیش از آنکه به خود تعزیه بپردازد، شخصیتش را برجسته می‌کند. فردی که ریزه‌کاری‌هایی در منش و رفتار و اخلاق دارد. یک مخالف خوان واقعی که حالا در حین کارگردانی یک تعزیه دارد این نقش را در شمایل یک فرد همیشه مخالف به‌خوبی ایفا می‌کند.

مستندساز با بهره بردن از یک فیلمنامه خطی که روایتی مشخص با پیرنگی ساده دارد، موضوع مستندش را در ظاهر به مشکلات یکی از آخرین بازماندگان این هنر، برای تولید و ثبت یک تعزیه اختصاص می‌دهد؛ اما با زیرکی نفس‌های آخرِ گونه‌ای نمایشی در ایران را به تصویر می‌کشد که با اقدامات فرمایشی و البته فریبکارانه متولیان دولتی دارد بیش‌ازپیش به‌طرف مرگ پیش می‌رود.

بنابراین می‌توان گفت مستند «مخالف خوان» با اتکا بر یک رویداد و یک ماجرای واقعی، داستانی را شکل می‌دهد و در زیرمتن نیز نکته‌ای بسیار مهم و البته هوشمندانه را بدون شعارپردازی بیان می‌دارد. کافی است در پایان‌بندی مستند، پلانی آرشیوی را مجدد به خاطر بیاوریم. آنجایی که جنازه پدر خاندان صمصام از خانه بر روی دوش چند نفر به بیرون آورده می‌شود و مستندساز در جانمایی این پلان، آنچنان عمل می‌کند که انگار کاراکتر محوری مستندش مرده است. پلانی آرشیوی و البته درخشان که کنایه‌ای از مرگ تعزیه است و یا مرگی که به‌زودی آخرین بازمانده‌های تعزیه را نیز شامل می‌شود.

اینکه نام استاد صمصام بزرگی را بشنویم و از او به‌عنوان یک فرد، با کلیشه‌های رایجِ یک تعزیه خوان یاد کنیم، سخت در اشتباهیم. اینجا در مستند «مخالف خوان» آن‌قدر به شخصیت این تعزیه خوان نزدیک می‌شویم و آنقدر ویژگی‌های روزمره او را شاهدیم که خیلی زود با او برای رسیدن به هدفش همراه می‌شویم. مستندساز اولین اصل را در دقایق ابتدایی مستندش رعایت می‌کند و آن علاقه‌مند کردن مخاطب به کاراکتر است. این امر با خودمانی نشان دادن او محقق می‌شود. نظرتان درباره استاد تعزیه خوانی که در پلان معرفی‌اش در حال مگس کشتن نیز هست، چیست؟ نکته دیگر ورود سریع به رویداد است. حالا پیرمردی که دارای ویژگی‌های منحصر به فرد شخصیتی است، طبق یک پیشنهاد باید بعد سال‌ها بی‌کاری، تعزیه ای آماده کند تا از آن لوح فشرده و کتاب تولید و منتشر شود. آنچه رویداد خطی در شکل کلاسیکش به ما می‌گوید این است که شخصیت محوری باید بعد پذیرش این امر سخت، وارد ماجرا شود و تا رسیدن به هدف پیش برود و یقیناً طبق اصول روایت کلاسیک ما نیز باید منتظر چالش‌ها، گره افکنی، کشمکش بین نیروی موافق و مخالف و غیره باشیم.

نکته قابل‌تأمل در این مستند اینجاست که اغلب عناصر داستانی و اجزای درام در ساختار خطی در این اثر وجود دارد و روایت تا پایان، روند رو به اوجش را طی می‌کند. اما نکته بسیار جذاب، کشمکشی است که در میانه اثر باید وجود داشته باشد. کشمکشی که کاراکتر را از رسیدن به هدف دور می‌کند. مستند «مخالف خوان» به شکل فوق‌العاده‌ای این کشمکش را در خود دارد. کشمکش در شکل کلاسیکش می‌تواند درگیری شخصیت محوری یا قهرمان با شخصی دیگر یا محیط باشد که در مستند «مخالف خوان» این افراد زیادند. در نیمه‌راه، دوستان تعزیه‌خوان از ادامه کار سرباز می‌زنند، یا به دعوت او پاسخ منفی می‌دهند. اما دشمن اصلی این‌ها نیستند. تهیه‌کننده‌ای که مستندساز هوشمندانه بدون پرداختن بیش‌ازحد، او را در سایه به ما معرفی می‌کند، کسی که در طول اثر عکس‌هایش را دائم می‌بینیم و نقل‌قول‌ها و وعده و وعیدهایش را. کسی که هر آن داغی بر دل شخصیت محوری می‌گذارد و گرچه خودش پیشنهاددهنده پروژه است اما مانع اصلی و بزرگ، هم خود اوست. مستند «مخالف خوان» به دلیل همین برخورداری از اصلی به نام فیلمنامه و با اشراف بر ماجرا توانسته به نحوی صحیح رویداد را روایت کند.

نکته بسیار مهم برای خلق جذابیت، دوری جستن مستندساز از کلیشه‌های رایج نمایش صحنه‌های مربوط به تعزیه و تأکید بر موسیقی ایرانی است. اینجا آنچه اهمیت دارد انتخاب صحنه‌هایی از این موسیقی و آواز است که حداقل در طول اثر از منظر دستگاه موسیقایی بی‌دلیل تکرار نمی‌شود. به عبارتی در مرحله تدوین، گزینش بخش‌هایی از راش‌های مربوط به موسیقی، آنگونه است تا با لحن های متفاوت موسیقی ایرانی آشنا شویم بدون اینکه اثر سعی در تعلیم مخاطب داشته باشد. مستندساز زمینه اثرش را نه خود تعزیه بلکه موسیقی قرار می‌دهد و این زمینه به‌صورت غیرمستقیم به اهمیت موسیقی در تعزیه و برعکس، نقش تعزیه در حفظ میراث موسیقی ایرانی اشاره دارد. برجسته‌سازی موسیقی در مستند «مخالف خوان» قدرت بیانی بسیار نافذی به اثر داده است تا جایی که فقدان نمایش و اجرای خود تعزیه در آن به‌هیچ‌عنوان حس نمی‌شود.

از دیگر مواردی که شاید فقدانش نیز امری تکنیکال در کلیت این مستند حساب می‌آید، حذف تاریخ است. غالباً آنچه را مستندساز به نمایش در می‌آورد و در نسخه نهایی اثرش می‌گنجاند قابل‌بحث است اما نباید از آنچه می‌توانست به‌عنوان نقطه‌ضعف در اثر نهایی وجود داشته باشد و حالا نیست، غافل شد. اغلب مستندسازها در اولین مواجهه با سوژه‌ای ریشه دار همچون تعزیه، بخشی از کار را به شرح تاریخ آن پدیده اختصاص می‌دهند که اینجا در مستند «مخالف خوان» این سویه تاریخی نه در ساحت و شرح تاریخ تعزیه، در اثر وجود دارد و نه در کنکاش بی‌رویه خاندان کاراکتر محوری مستند. اینجا تنها شاهد رویدادی هستیم که زوائدش حذف‌شده و ماجرا تا جایی که ممکن است بدون حاشیه پردازی روایت می‌شود. مستندی که زیرکانه تلاشی نافرجام برای ماندگاری یا ثبت هنری دارد که حالا به زور زنده مانده است. «پدرم وقتی مرد تعزیه هم مرد.» دیالوگی پایانی که فیلم‌ساز با اتکا بر آن درونمایه اثرش را تنظیم کرده است.