مرگی بسیار آرام نوشتهی سیمون دوبووار؛ همه میمیرند!
در ابتدای متن تحلیل و بررسی رمان مرگی بسیار آرام Une mort très douce نوشتهی سیمون دوبووار اشارهای به بیوگرافی و آثار این نویسندهی زن خواهیم پرداخت. سیمون دوبووار Simone de Beauvoir با نام اصلی سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دوبووار نویسنده، فیلسوف فرانسوی بود. در این متن به بررسی و نقد رمان مرگی بسیار […] نوشته مرگی بسیار آرام نوشتهی سیمون...
در ابتدای متن تحلیل و بررسی رمان مرگی بسیار آرام Une mort très douce نوشتهی سیمون دوبووار اشارهای به بیوگرافی و آثار این نویسندهی زن خواهیم پرداخت. سیمون دوبووار Simone de Beauvoir با نام اصلی سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دوبووار نویسنده، فیلسوف فرانسوی بود. در این متن به بررسی و نقد رمان مرگی بسیار آرام خواهیم پرداخت، با نت نوشت همراه باشید.
Simone de Beauvoir اگزیستانسیالیست و فمنیستی مشهور بود. دوبووار در ۹تاریخ ژانویهی ۱۹۰۸ در پاریس به دنیا آمد. و در ۱۴ آوریل ۱۹۸۶ در سن ۷۸ سالگی درگذشت. او یکی از مشهورترین زنان روشنفکر قرن بیستم است.
که آثار او از جمله مهم ترین آثار ادبی به شمار میروند. جنس دوم، همه میمیرند، ماندارینها از جمله آثار بسیار مهم و تاثیرگذار او هستند. او روابط عاطفی و نزدیکی با ژان پل سارتر فیلسوف، نویسنده و منتقد فرانسوی داشت که این رابطه با وجود افت و خیزهای بسیار تا آخر عمر ادامه داشت.
سیمون دوبووار در اثر ذات الریه در پاریس درگذشت. آرامگاه او در گورستان مون پارناس پاریس در کنار ژان پل سارتر است.
بیشتر بخوانید: کتاب جنس دوم اثر سیمون دوبووار
مرگی بسیار آرام نوشتهی سیمون دوبووار
ماجراهای داستان بلند مرگی بسیار آرام Une mort très douce بر اساس زندگی واقعی و تجربهی شخصی سیمون نگاشته شده است. راوی این کتاب خود دوبووار است. مادر سیمون دوبووار در اثر حادثهای دچار شکستگی در ران پا میشود و در آن جا پزشکان به طور تصادفی متوجه میشوند که مادر به بیماری سرطان مبتلا است.
حال او کم کم وخیم میشود و بعد از چهار هفته که در بستر احتضار است میمیرد. تجربهی این چهار هفته و تاثیر آن بر زندگی، افکار و روحیهی دوبووار داستان این کتاب است.
بیشتر بخوانید: دیوار گذر نوشتهی مارسل امه، مجموعه داستان کوتاهی فانتزی و تلخ
در زندگی هر انسانی اتفاقاتی میافتد که جدا از جنبهی شخصی که دارد قابلیت این را دارد که به درد دیگران بخورد. خاص آن فرد است ولی قابل تعمیم به افراد دیگر نیز هست. تجربهی مرگ آدمهای نزدیک شاید تجربهای باشد که خیلی از خوانندگان این کتاب پشت سر گذاشته باشند و از این زاویه شاید بسیاری با دوبووار و دیگر کاراکترهای این داستان همذات پنداری کنند.
و از نگاه دیگر تمام این تجربیات و واکنشهای آن فرد بخشی از کاراکتر و هویت آن فرد را نشان میدهد. ما در این کتاب بخشهای از زندگی سیمون دوبووار را میبینیم و نسبت به واکنش او به این اتفاق با شخصیت او به عنوان یک زن، دختر یک خانواده و سپس یک نویسنده آشنا میشویم. خود او در جایی از کتاب بعد از پشت سر گذاشتن این تجربه در مورد خود این گونه مینویسد.
«از دست دادن مامان برای خواهرم ضربهای بود که تاب تحملش را نداشت، آن هم درست زمانی که او را بازیافته بود. اما من چه؟ این چهار هفته برایم تصاویر، کابوسها و غم و اندوهی به جا گذاشت که اگر مامان صبح روز چهارشنبه زندگی را وداع گفته بود هرگز مجال ظهور نمییافت.
نمی دانم این مرگ ناگهانی ممکن بود چقدر برایم سنگین باشد، چون غم و اندوهی که بیماری و مرگ مادر به جانم انداخت فراتر از انتظارم بود. ولی ما از این تعویق چهار هفتهای قطعاَ سود بردیم، چون ما را -تقریبا- از حسرت و پشیمانی در امام نگه داشت.وقتی عزیزی میمیرد، ما بهای زنده ماندن را با هزار تاسف و حسرت میپردازیم.
با مرگ آن عزیز است که یگانگی بی همتایش بر ما مکشوف میشود. او وسعتی پیدا میکند به اندازهی تمام جهان، جهانی که غیبتش آن را برای او نابود میکند، حال آن که حضورش به آن معنا میبخشید.»
پاراگرافی که خواندیم به راستی نشان دهندهی و چکیدهی همهی نیت و قصد نویسنده از نگارش این کتاب و بخشی از درونمایهی این اثر باشد.
در ابتدای مطلب در معرفی رمان مرگی بسیار آرام گفتیم که سیمون دوبووار فیلسوفی اگزیستانسیالیست است. این نگاه به زندگی، انسان و مرگ در تمام داستان وجود دارد. تمامی این کتاب دعوتی است برای اندیشیدن به خود، به انسان. او شخصیت مادر را با این نگاه شرح میدهد.
این که مادر در تمام سالهای عمرش چگونه دست به انتخاب میزند و کاراکتر خود را میسازد، این که چگونه در زندگیاش بین گزینهها و راههای متفاوت یک راه مشخص را بر میگزیند. تمام این اثر حضور مرگ به عنوان یکی از معماها و سوالات بشری به چالش کشیده میشود.
«ابدیت، خواه ملکوتی، خواه زمینی نمیتواند تسلابخش انسانی باشد که زندگی را دوست دارد اما مرگ را پیش روی خود میبیند.»
بیشتر بخوانید: رمان مُدراتو کانتابیله اثر مارگریت دوراس
و در نهایت او به سرنوشتی که پایانی این چنین دارد، پایانی که انتخابی ندارد معترض است. در تمام طول داستان این اعتراض او به عدم انتخاب دیده میشود.
«هیچ مرگی طبیعی نیست. آن چه بر سر انسان میآید هرگز نمیتواند طبیعی باشد.، زیرا حضور انسان جهان را به پرسش میکشد. همه میمیرند، اما مرگ هر آدمی برای او یک سانحه است. حتی اگر آن را بشناسد و به آن تن در دهد، باز خشونتی است ناروا.»
در پایان نقد و تحلیل رمان مرگی بسیار آرام به این نکته اشاره میکنم که همان طور که دوبووار میگوید مرگ هر انسانی برای بازماندگانش حسرتهای بسیاری را به همراه دارد. که دایم با خودمان میگوییم کهای کاش لحظات بیشتری از زندگی مان را به او اختصاص داده بودیم.
در مرگی بسیار آرام، دوبووار در حالی که در کنار بستر مادر است به زندگی گذشته خود نیز نقبی میزند و آنها را با خود مرور میکند. رابطهی خود را با مادر و لحظای از زندگی را که در کنار او بوده است. و از این رهگذر بخش هایی شخصی و پنهان از زندگی اش، حسرتها و خوشیهای زندگیاش را پیش روی ما قرار میدهد.
پاسخی بگذارید لغو پاسخ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
نام *
ایمیل *
وبسایت
Current ye@r *
Leave this field empty