مأموریت مشاور امنیت ملی بعدی آمریکا چیست؟ / خیز ترامپ برای برجام 2 با تمرکز بر تحدید توان موشکی ایران
کاخ سفید پس از اخراج مشاور امنیت ملی، اعلام کرد چارلی کوپرمن، به طور موقت جایگزین جان بولتون خواهد شد. اما چارلی کوپرمن کیست و چه پیشینهای دارد؟ صلاحیت لازم برای منصوب شدن به سمت مشاوری امنیت ملی آمریکا نیازمند چه تخصص و مهارتی است؟
ترامپ در این پست توییتری نوشت: «دیشب به جان بولتون اطلاع دادم که دیگر در کاخ سفید به خدمات او نیازی نیست. من با بیشتر پیشنهادهای او به شدت مخالف بودم، و همینطور اعضای دیگر دولت. بنابراین از جان خواستم استعفا بدهد و او صبح امروز این کار را کرد. از جان برای خدماتش بسیار متشکرم. هفته آینده مشاور امنیت ملی جدیدی را معرفی خواهم کرد.»
البته جان بولتون بعد از این توییت، در توئیتر خود نوشت: «من دیشب پیشنهاد استعفا دادم و رئیسجمهور ترامپ گفت بگذار فردا دربارهاش صحبت کنیم.»
پس از این ماجرا، کاخ سفید اعلام کرد چارلی کوپرمن، به طور موقت جایگزین جان بولتون خواهد شد. سؤال اصلی این است که نظر ترامپ دقیقاً چیست که با مواضع جنگطلبانه بولتون در تضاد بوده است؟ انتخاب کوپرمن میتواند به یافتن این پاسخ کمک کند.
چارلز مارتین کوپرمن پیش از آن که به سمت جدید خود منتصب شود، از ژانویه سال 2019 معاون جان بولتون در سمت مشاور امنیت ملی دولت ترامپ بود. پیشتر او حتی در آوریل سال 2018، پس از انتخاب بولتون به عنوان مشاور امنیت ملی، به طور موقت جایگزین بولتون در «شورای امنیت ملی» آمریکا شد.
این سیاستمدار یهودی، در کنار چند تن دیگر از جمله برایان هوک، از گزینههای احتمالی ترامپ برای سمت مشاور امنیت ملی است. کوپرمن با توجه به قرابت فکری و شخصی با جان بولتون احتمالاً در این سمت موقت، ماندگار نخواهد شد؛ اما نگاه به پیشینه او حائز نکات جالبی است که میتواند عبرتآموز باشد.
کوپرمن در سال 1972 تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته علوم سیاسی آغاز کرد، آن را در رشتهی روابط بین الملل در مقطع کارشناسی ارشد ادامه داد و در نهایت در سال 1981 دکترای خود را در رشته مطالعات استراتژیک از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی دریافت کرد. دغدغههای کلان کوپرمن پیرامون نظم جهانی در عناوین پژوهشی او موج میزند: عنوان پایاننامه کارشناسی ارشد او «استراتژی، فناوری و ساخت دکترینهای استراتژیک آمریکا از 1945 تا 1972» و عنوان تز دکترای او «مباحثه سالت دو» بود.
در اواسط دهه 60 میلادی، رهبران آمریکا و شوروی به این نتیجه رسیده بودند که باید برای جلوگیری از پاگرفتن قدرتهای میانه از جمله جنبش عدم تعهد، اتحادیه اروپای غربی و چین و ژاپن، به توافقهای اساسی دست پیدا کنند؛ که یکی از این توافقها، تحت عنوان «معاهده سالت» شناخته میشود. سالت که مخفف عبارت «گفتگوی محدودسازی جنگافزار راهبردی» است، به مذاکرات دوجانبهای اطلاق میشود که در جریان جنگ سرد میان آمریکا و شوروی صورت گرفت. این پیمان شامل دو مرحله بود:
سالت 1 که در 26 مه 1972 بین دو کشور (ریچارد نیکسون و لئونید برژنف) در قالب یک توافقنامه به امضا رسید و بر اساس آن مقرر شد در برابر پذیرش تعهد متقابل مبنی بر کاهش تولید موشکهای ضد موشک (ABM) شمار موشکهای بالستیک اتحاد شوروی حداکثر 1600 موشک و برای آمریکا حداکثر 1054 موشک برسد.
در 24 ژوئن 1979 توافق جدیدی برای محدودسازی جنگافزارها تحت عنوان سالت 2 میان آمریکا و اتحاد شوروی (جیمی کارتر و لئونید برژنف) به امضا رسید. بر اساس این قرارداد دو کشور متعهد شدند تعداد موشکهای راهبردی با قبلیت حمل چند کلاهک خود را به 1320 کاهش دهند. همچنین شوروی متعهد شد 200 فروند از این موشکها را نابود کند و در مقابل آمریکا نیز قول داد آزمایش موشکهای کروز با برد بیشتر از 600 کیلومتر را متوقف کند. این قرارداد در ادامه قرارداد سالت 1 بود اما به دلیل مخالفتهای داخلی در آمریکا و در پی حمله شوروی به افغانستان کنگره ایالات متحده آمریکا از تصویب آن سر باز زد.
استفاده از این تجارب و تحلیل و بررسی نقاط ضعف و قوت عملکرد آمریکا در دستیابی به این پیمانها، در شکلگیری افکار کوپرمن قطعاً تأثیرگذار بوده است. جالبتر این که کوپرمن با دو پیمانکار دفاعی (لاکهید مارتین و بوئینگ) نیز همکاریهایی داشته است. او معاون توسعه تجاری سیستمهای دفاع موشکی برای بوئینگ و قائم مقام بخش «عملیات فضایی واشنگتن» در شرکت لاکهید مارتین بوده است.
مجموعه دانش علمی و تجربی کوپرمن و کوپرمنها، حاکی از این است که چگونه آمریکا، برخلاف ظاهر آشفته دولت خود، با تمرکز و دقت جدی در فکر دستیابی به صنایع نظامی و موشکی ایران است. تجربه آمریکا در باز کردن پیچ و مهرههای صنایع دفاعی و بازدارنده از طریق مذاکره، به سالهای دراز و متخصصان خبرهای بازمیگردد که باید مسئولان فعلی کشور ما را بیش از پیش نسبت به این موضوع هشیار کند.
نویسنده: فرید ناهید