به گزارش گروه اطلاعرسانی ایرنا، رویداد بزرگ و جانگداز شهادت حضرت امام حسین (ع) و یاران وفادارشان از گذشتههای دور تا به امروز جلوههای گوناگونی در شعر و ادب فارسی داشته است. بسیاری از شاعرانِ فارسی زبان همواره کوشیدهاند در شعر خویش به نحوی به مصیبت کربلا بپردازند. این تلاش گاه در حدّ یک بیت بوده و گاه در قالب مثنوی و قصیده و غزل و قطعه و رباعی و... تجلّی یافته است. از میانِ شاعران نامدار و پُرشمار ادبیات کهن فارسی، عدّهیی چون مولانا محتشم کاشانی (م. ۹۹۶ ق.) و یا عمان سامانی (م. ۱۳۲۲ ق.) شهرت شاعری خود را با ماجرای کربلا پیوند زدهاند و عدّهیی نیز گرچه به مرثیهگویی شناخته نمیشوند، اما در میان اشعار خود، اندک یا بسیار، به مصیبت کربلا اشاره کردهاند و نسبت به آن واکنشی شاعرانه نشان دادهاند.
کهنترین مرثیه عاشورایی موجود در ادبیات فارسی منسوب است به حکیم کسایی مروزی، شاعر شیعه مذهبِ سده چهارم هجری. وی در قصیدهیی که به سوگنامه معروف است، به ذکر مصیبت شهیدانِ کربلا پرداخته:
...دست از جهان بشویم، عزّ و شرف نجویم مدح و غزل نگویم، مَقتَل کنم تقاضا
میراث مصطفی را، فرزند مرتضی را مقتول کربلا را تازه کنم تولّا...
آن میرِ سر بریده، در خاک خوابنیده از آب ناچشیده، گشته اسیر غوغا... .[۱]
به جز کسایی، دیگر شاعرانِ شیعی ادبیات فارسی نیز درباره کربلا و عاشورا و مصیبتهای خاندان رسولالله (ص) شعرهایی سرودهاند. ناصرخسرو قبادیانی (م. ۴۸۲ ق.)، ابن یمین فریومدی (م. ۷۶۹ ق.)، سلمان ساوجی (م. ۷۷۸ ق.)، ابن حسام خوسفی (م. ۸۷۵ ق.) و وحشی بافقی (م. ۹۹۱ ق.) ازجمله این شاعران بهشمار میروند.
سنایی و کمالالدین اسماعیل
اما به جز شاعرانِ شیعه مذهب، تعدادی از شاعرانِ سنّی مذهبِ ادبیات فارسی نیز ماجرای مصیبتبار کربلا را در شعر خویش منعکس کردهاند. در شعر این شاعران نیز گاه در حدّ بیتی یا ابیاتی به این حادثه عظیم اشاره شده؛ و گاه غزل یا قصیده یا بخشی از یک مثنوی به رثای حضرت امام حسین (ع) اختصاص داده شده است. البته نکته مهمی که باید یادآور شد، این است که سنّی یا شیعه بودنِ شماری از شاعران ادبیات فارسی را نمیتوان بهیقین تعیین و اعلام کرد. در شعر اینگونه شاعران، هم نشانههایی از گرایشهای شیعی دیده میشود و هم مدحهایی از سه خلیفه نخستین به چشم میخورد؛ و همین، سبب شده نتوان گرایش مذهبی آنان را بهدقت معیّن کرد.
حکیم سنایی غزنوی، یکی از شاعرانی است که بر سر شیعه یا سنّی بودنِ او تردید است. این شاعر بزرگ افزون بر مرثیههایی که در شهادت امام حسین (ع) سروده، اشعاری نیز در مدح و ستایش امیرالمؤمنین (ع) و امام رضا (ع) گفته است. با این حال، وقتی دیوان او و منظومه حدیقةالحقیقهاش را مینگریم، میبینیم که در مدح سه خلیفه نخست و امام ابوحنیفه و امام شافعی نیز شعر سروده و مدیحه دارد. نمونهیی از شعر عاشورایی سنایی را در این بیتها میتوان دید:
دشمنان قصد جان او کردند تا دمار از تنش برآوردند...
کربلا چون مقام و منزل ساخت ناگه آل زیاد بر وی تاخت
راه آب فرات بربستند دل او زان عنا[۲] و غم خستند...
شمر و عبدالله زیاد لعین روحشان جفت باد با نفرین
برکشیدند تیغ بیآزرم نز خدا ترس و نه ز مردم شرم
سرش از تن به تیغ ببریدند و اندر آن فعل سود میدیدند
تنش از تیغ خصم پاره شده آل مروان بر او نظاره شده
به دمشق اندرون یزید پلید منتظر بود تا سرش برسید...
دست شومش بر آن لب و دندان زد قَضیب [۳] از نشاط و لب خندان...
شهربانو و زینب گریان مانده در فعل ناکسان حیران
سربرهنه بر اشتر و پالان پیش ایشان ز درد دل نالان... .[۴]
کمالالدین اسماعیل اصفهانی که در سال ۶۳۵ هجری به دست مغولانِ خونخوار به شهادت رسید، هم از شاعرانی است که درباره عقیده مذهبی او نمیتوان با اطمینان حکم کرد. در روزگاری که او به سر میبرده، در اصفهان بین پیروان دو مذهبِ حنفی و شافعی (از مذاهب اهل تسنن) اختلاف و درگیری بوده و آلِ صاعد ریاستِ حنفیان را داشتهاند و آلِ خُجَند، ریاست شافعیان را و وی مدّاحِ هر دو خاندان بوده... . در ضمنِ مدح رکنالدین مسعود صاعد گوید:
تاریک شد جهان شریعت که اندرو نور چراغ مذهب نُعمان[۵]پدید نیست؛
و وقتی بین رکنالدین مسعود و صدرالدین عمر خجندی مصالحه شد، گفت:
همی نازد دل دولت، همی خندد لب ملت که یار شافعیالوقت، نعمانالزمان آمد.[۶]
با این حال کمالالدین اسماعیل هیچگاه به صراحت مذهب خود را آشکار نکرده و باتوجه به عرض ارادتِ وی به اهل بیت پیغامبر (علیهمالسلام)، گروهی به این نتیجه رسیدهاند که او شیعه بوده است.[۷]
به هر روی کمال نیز از شاعرانی است که افتخار سرایش شعر درباره مصیبت حضرت اباعبدالله (ع) را داشته است:
چون محرّم رسید و عاشورا خنده بر لب حرم باید کرد
وز پی ماتم حسینِ علی گریه از ابر وام باید کرد
لعنت دشمنانش باید گفت دوستداری تمام باید کرد.[۸]
وی همچنین در قطعهیی بر لعن قاتلان امام حسین (ع) تأکید کرده است:
«اگر کسی پسری را از آنِ تو بکُشد به عمرِ خویش رهَ لعنتش رها نکنی
اگر کُشنده فرزند مصطفاست یزید حدیث لعنت و نفرینِ او چرا نکنی؟
تو بر کشنده فرزند خود مکن لعنت چو بر کشنده فرزند مصطفی نکنی.[۹]
از امیرمعزّی تا خواجو
به جز این سرایندگان، باید به برخی شاعرانِ سنّی مذهب نیز اشاره کرد که گرچه بهشکل مستقل شعری درباره کربلا و عاشورا ندارند، اما در ضمن اشعارِ خویش در تکبیتهایی به این رویداد اشاره کردهاند. امیرمعزّی، مسعود سعد، سعدی و خواجو نمونه این دسته از شاعراناند.
امیرمعزّی، شاعر بزرگ سده پنجم و ششم هجری و ملکالشعرای دربار سلطان سنجر سلجوقی در قصیدهیی که در منقبت شاه ولایت، حضرت امیرالمؤمنین (ع)، سروده، در بیتهایی به مصیبت شهادت امام حسین (ع) نیز گریز زده است:
... آمد آواز منادی لافتی الّا علی وانگهی لاسیف الّا ذوالفقار آمد ندا
وآن دو فرزند عزیزش چون حسین و چون حسن هر دو اندر کعبه جود و کرم رکن و صفا...
آن یکی را جان ز تن گشته جدا اندر حجاز و آن دگر را سر ز تن گشته جدا در کربلا
آنکه دادی بوسه بر روی و قفای او رسول گَرد بر رویش نشست و شمر ملعون در قفا
و آنکه حیدر گیسوان او نهادی بر دو چشم چشم او در آب غرق و گیسوان اندر دما
روز محشر داد بستاند خدا از قاتلانش تو بِدِه داد و مباش از حُبِّ مقتولان جدا.[۱۰]
مسعود سعد سلمان، شاعرِ عُمری در محبس گذرانیده سده پنج و ششم هجری، نیز در مدیحهیی که در حق ممدوحی گفته، جاه و منزلت وی را به مقام و مرتبه بلندجاهِ شهیدانِ کربلا نسبت داده است:
مگرش چو محمد ناصر گوهر از پاک مصطفی باشد
لاجرم جاه و حق حرمت او چون شهیدان کربلا باشد.[۱۱]
شیخ اجلّ، سعدی شیرازی، هم در ضمن قصیده معروف خویش به مطلع شکر و سپاس و منّت و عزّت خدای را...، خداوند را به خون شهیدان کربلا قسم میدهد:
فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی
پیغمبر آفتاب منیر است در جهان وینان ستارگان منیرند و مقتدا
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه یارب به خون پاک شهیدان کربلا...
دلهای خسته را به کرم مرهمی فرست ای نام اعظمت در گنجینه شفا....[۱۲]
خواجوی کرمانی، شاعرِ نامدار سده هشتم هجری، با وجود مدایحِ و مناقب بسیاری که در ستایش مقام اهل بیت (ع) در دیوانش وجود دارد، به سبب آنکه مدح خلفای نخستین را هم گفته، شیعه بودنش در پس پردهیی از تردید قرار گرفته است. این درحالی است که مصححِ دیوانِ خواجو، روانشاد استاد احمد سهیلی خوانساری، معتقد است که خواجو شیعهیی دوازده امامی است.[۱۳]
به هرترتیب آنچه از شعرهای خواجو برمیآید، این است که وی عاشق و سرسرپرده خاندان عصمت و طهارت (ع) بوده است:
خون شفق در کنار چرخ به سوگ حسین دود غَسَق[۱۴] در جگر دهر به داغِ حسن
آنکه بُوَد رعد را از غمِ او ناله کار وآنکه بود ابر را بی رخِ او گریه، فن.[۱۵]
در ادامه این گزارش نمونهیی از اشعارِ عاشوراییِ سه شاعر نامدارِ سنّی مذهب ادبیات کهن فارسی درباره حادثه غمناک کربلا آورده شده است.
عطار نیشابوری: آنچنان سَر، خود که بُرّد بیدریغ؟
شیخ فریدالدین عطّار نیشابوری، عارف و شاعر نامدار سده ششم و آغاز سده هفتم هجری است که در سال ۶۲۷ هجری قمری وفات یافته یا بنابر برخی از اقوال به دست وحشیانِ مغول به شهادت رسیده است.[۱۶]. عطار در سرایش غزل و رباعی و مثنویهای عارفانه شهره است. منظومههای منطقالطیر، مصیبتنامه، الهینامه و اسرارنامه از مثنویهای مهم عطار است. افزون براین آثار، شیخ فریدالدین کتابی بهنثر نیز دارد به نام تذکرةالاولیا که از آثار مهم در شناسایی نامداران عرفان و تصوف است.
عطار در مثنوی مصیبتنامه، بیتهایی را در فضیلت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) آورده و در ادامه آن به ماجرای کربلا نیز اشاره کرده است:
کیست حق را و پیمبر را ولی؟ آن حَسَنسیرت، حسین بن علی
آفتاب آسمان معرفت آن محمدصورت و حیدرصفت
نُه فلک را تا ابد مخدوم بود زان که او سلطان دَه معصوم بود
قرةالعینِ[۱۷] امام مجتبی شاهدِ زهرا، شهید کربلا
تشنه او را دشنه آغشته به خون نیمکُشته گشته سرگشته به خون
آنچنان سَر، خود که بُرّد بیدریغ؟ که آفتاب از درد آن شد زیرِ میغ[۱۸]
گیسوی او تا به خون آلوده شد خونِ گردون از شفق پالوده شد
کی کنند این کافران با این همه کو محمد کو علی کو فاطمه
صدهزاران جانِ پاک انبیا صفزده بینم به خاکِ کربلا
در تَموزِ[۱۹]. کربلا تشنهجگر سر بریدندش، چه باشد زین بَتَر[۲۰]؟
با جگرگوشهی پیمبر این کنند وانگهی دعوی داد و دین کنند
کُفرم آید هر که این را دین شمرد قطع باد از بُن زفانی کین شمرد
هر که در رویی چنین آورد تیغ لعنتم از حق بدو آید دریغ...»[۲۱].
مولانا: کجایید ای شهیدان خدایی
مولانا جلالالدین محمّد بلخی خراسانی، شاعر و عارف بزرگ سده هفتم هجری، از شاعران نامدار ادبیات فارسی است که مذهب اهل تسنن داشته؛ اما او نیز مانند بسیاری از برادران و خواهرانِ اهل تسنن دلداده و دوستدار خاندن عصمت و طهارت بوده است. این را میتوان هم از بیتهای غزلهای دیوان غزلیاتِ شمسِ وی دید و هم از بیتهایی که در مثنوی معنوی در ستایش اهل بیت (ع) آورده است. مولانا سراینده یکی از معروفترین شعرهای عاشوراییِ ادبیات فارسی است:
کجایید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبکروحان عاشق پرندهتر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی بدانسته فلک را درگشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده کسی مر عقل را گوید کجایی؟
کجایید ای درِ زندان شکسته بداده وامداران را رهایی
کجایید ای دَرِ مخزن گشاده کجایید ای نوای بینوایی
در آن بحرید کین عالَم کفِ اوست زمانی بیش دارید آشنایی...».[۲۲]
سیف فرغانی: بر کُشته کربلا بگریید
یکی از مهمترین و برترین مرثیههای عاشورایی ادبیاتِ کهن فارسی را شاعر سنّی مذهب سده هشتم هجری، یعنی سیفالدین محمد فرغانی، سروده است. از سیف فرغانی دیوانی برجای مانده که افزون بر دارا بودنِ ابیاتی که به زبانِ شاعرانه تقابل خیر و شر، یعنی امام حسین (ع) و یزیدیان را میرساند، قصیدهیی سوزناک را در خود جای داده که به زیبایی در رثای کُشته کربلا سروده شده است:
ای قوم در این عزا بگریید بر کُشته کربلا بگریید
با این دل مرده خنده تا چند؟ امروز در این عزا بگریید
فرزند رسول را بکشتند از بهر خدای را بگریید
از خون جگر سرشک سازید بهر دل مصطفی بگریید
وز معدن دل به اشکُ چون دُر بر گوهر مرتضی بگریید
با نعمت عافیت به صد چشم بر اهلِ چنین بلا بگریید
دل خسته ماتم حسینید ای خسته دلان هلا بگریید
در ماتم او خَمُش مباشید یا نعره زنید یا بگریید
تا روح که متصل به جسم است از تن نشود جدا بگریید
در گریه سخن نکو نیاید من میگویم شما بگریید
بر دُنییِ کمبقا بخندید بر عالم پرعنا بگریید
بسیار درو نمیتوان بود بر اندکیِ بقا بگریید
بر جور و جفای آن جماعت یکدم ز سر صفا بگریید
اشک از پی چیست؟ تا بریزید چشم از پی چیست؟ تا بگریید
در گریه به صد زبان بنالید در پرده به صد نوا بگریید
تا شسته شود کدورت از دل یک دم ز سر صفا بگریید
نسیانِ گنه صواب نبوَد کردید بسی خطا بگریید
وز بهر نزول غیث[۲۳] رحمت چون ابر گَهِ دعا بگریید».[۲۴]
ارجاعها:
۱. کسایی مروزی، زندگی و اندیشه و شعر او؛ محمدامین ریاحی؛ تهران: علمی؛ ۱۳۷۳؛ ص ۶۹ و ۷۰.
۲. عَنا به معنی رنج و سختی است.
۳. قَضیب: شاخه درخت.
۴. حدیقةالحقیقه و شریعةالطریقه؛ ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی؛ تصحیح محمدتقی مدرس رضوی؛ تهران: دانشگاه تهران؛ ۱۳۸۷؛ باب سوم.
۵. مراد از نُعمان، ابوحنیفه نعمانِ بن ثابت است که امام مذهب حنفی بوده.
۶. دیوان خلّاقالمعانی کمالالدین اسماعیل اصفهانی؛ تصحیح حسین بحرالعلومی؛ تهران: کتابفروشی دهخدا؛ ۱۳۴۸؛ ص هفت.
۷. رک: ریشهها و جلوههای تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ؛ میر سید حجت موحد ابطحی؛ اصفهان: دفتر تبلیغات المهدی (عج)؛ ۱۴۱۸ ق.؛ ج ۱، ص ۳۲۹.
۸. دیوان خلّاقالمعانی کمالالدین اسماعیل اصفهانی؛ تصحیح حسین بحرالعلومی؛ تهران: کتابفروشی دهخدا؛ ۱۳۴۸؛ ص ۶۲۸.
۹. همان.
۱۰. دیوان امیرمعزّی؛ تصحیح عباس اقبال آشتیانی؛ تهران: کتابفروشی اسلامیه؛ ۱۳۱۸؛ ص ۳۷.
۱۱. دیوان مسعود سعد سلمان؛ تصحیح غلامرضا رشید یاسمی؛ تهران: پیروز؛ ۱۳۳۹؛ ص ۱۰۹.
۱۲. سعدی، مصلح بن عبدالله؛ کلیات سعدی؛ تصحیح محمدعلی فروغی؛ تهران: کتابفروشی بروخیم؛ ۱۳۲۰. بخش قصاید، ص ۳.
۱۳. دیوان اشعار خواجوی کرمانی؛ تصحیح احمد سهیلی خوانساری؛ تهران: پاژنگ؛ ۱۳۶۹؛ ص ۴۳.
۱۴. غَسَق: تاریکیِ شب. تاریکیِ اولِ شب.
۱۵. پیشین. ص ۱۰۳.
۱۶. زندگینامه عطار نیشابوری؛ سعید نفیسی؛ تهران: اقبال؛ ۱۳۸۴؛ ص ۷۰ – ۷۸.
۱۷. قُرّةالعین: نور دیده. استعارهیی است که برای فرزندِ دلبند به کار میرود.
۱۸. میغ: ابر.
۱۹. تَموز: دهمین ماه از ماههای سریانی است، برابر با تیرماه. بهمجاز گرمای شدید را هم گویند. در این بیت نیز به همین معنیِ گرمای طاقتفرسا است.
۲۰. بَتَر: بدتر
۲۱. مصیبتنامه، شیخ فریدالدین عطّار نیشابوری؛ تصحیح عبدالوهاب نورانی وصال؛ تهران: زوّار؛ ۱۳۸۵؛ ص ۳۷.
۲۲. کلیات شمس تبریزی؛ مولانا جلالالدین محمد بلخی؛ تصحیح بدیعالزمان فروزانفر؛ تهران: امیرکبیر؛ ص ۱۰۰۴.
۲۳. غیث: باران.
۲۴. دیوان سیف فرغانی؛ تصحیح ذبیحالله صفا؛ تهران: فردوسی؛ ۱۳۶۴؛ ص ۱۷۷.