رمان ملکوت نوشتهی بهرام صادقی؛ نگاهی به زندگانی منیر
رمان ملکوت نوشتهی بهرام صادقی نویسندۀ ایرانی است. که در دهۀ چهل شمسی نوشته شده است. دکتر حاتم در شهرستانی دورافتاده مشغول به طبابت است. اما نه بیمارهایش بیمارهای معمولی هستند و نه خود او پزشکی عادی است. رمان ملکوت داستان زندگی و طبابت دکتر حاتم و ماجرای بیماران اوست. رمان ملکوت نوشتهی بهرام صادقی؛ […] نوشته رمان ملکوت نوشتهی بهرام صادقی؛ نگاهی...
رمان ملکوت نوشتهی بهرام صادقی نویسندۀ ایرانی است. که در دهۀ چهل شمسی نوشته شده است. دکتر حاتم در شهرستانی دورافتاده مشغول به طبابت است. اما نه بیمارهایش بیمارهای معمولی هستند و نه خود او پزشکی عادی است. رمان ملکوت داستان زندگی و طبابت دکتر حاتم و ماجرای بیماران اوست.
رمان ملکوت نوشتهی بهرام صادقی؛ نگاهی به زندگانی منیر
رمان ملکوت اینگونه آغاز میشود: «در ساعت یازده شب چهارشنبۀ هفتۀ گذشته جن در آقای مودت حلول کرد.» از همان ابتدا و آغاز رمان ملکوت با این جملات درمییابیم که با رمانی متفاوت سروکار داریم. رمانی که قطعاً مایههای سورئالیستی خواهد داشت. و اینطور هم هست.
این رئال نبودن حتی در شخصیت پردازیها هم دیده میشود. به عنوان مثال چهره و فیزیک “دکتر حاتم” دوگانه است او سر و صورتی بسیار پیر و عجیب و اندامی جوان دارد. و یا “م.ل” که تنها یک دست راست برایش مانده است. رمان ملکوت یک رمان مدرن ایرانی به حساب میآید، و داستان فضای سورئالیستی و وهم انگیز دارد. شخصیتهایی که با اسمها و مشخصاتشان بیشتر سمبل و نماد هستند.
مکان رمان ملکوت در شهرستانی دور افتاده است. انتخاب این مکان به شخصیت پردازی “دکتر حاتم” و باورپذیری ماجراها کمک بسیار زیادی کرده است. ماجراهایی که با وجود سورئال بودن باور پذیر هستند. رمان شش فصل دارد و دارای دو راوی است.
یک راوی دانای کل است. و فصلهای مربوط به “دکتر حاتم” را روایت میکند. و فصلهایی که مربوط به بیماری به نام “م.ل” است که خود او روایتگر آن است. فرم و فصلبندی رمان نیز قابل توجه است. بیشتر فصلها با شعر و یا نقل قولی از کتاب مقدس آغاز میشوند.
بیشتر بخوانید: رمان روز خرگوش نوشتهی بلقیس سلیمانی
بیشتر بخوانید: یوزپلنگانی که با من دویدهاند نوشتهی بیژن نجدی
دغدغه های “دکتر حاتم” و “م.ل” و بقیهی شخصیتها در باب مسائل مهم و همیشگی انسانی است. مسائلی چون معنا و مفهم زندگی. شخصیتهای اصلی در باب زندگی و مرگ بسیار سخن میگویند. و به دنبال مفهومی برای آن میگردند. و در کنار دغدغه ها و اندیشههایش در باب زندگی به نقطهی مقابل آن مرگ هم بسیار میاندیشند. مرگ اندیشی و معمای مرگ هم بخشی از درونمایههای این رمان است.
حلول جن در “آقای مودت” بهانهای برای آغاز ماجرا و دیدار کاراکترها با یکدیگر است. و تا پایان ماجراها هم این شخصیتها به شکل یک ابزار در داستان باقی میمانند و به آنها زیاد پرداخته نمیشود.
“بهرام صادقی” متولد ۱۵ دی ۱۳۱۵ در نجفآباد اصفهان است. او در تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۶۳ در تهران درگذشت. از او یک مجموعه داستان کوتاه به نام “سنگر و قمقمههای خالی” و همچنین رمان ملکوت باقی مانده است. ولی او تنها با این دو اثر جز نویسندگان مهم و تاثیرگذار ایرانی است.
پاسخی بگذارید لغو پاسخ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
نام *
ایمیل *
وبسایت
Current ye@r *
Leave this field empty