فیلم Burning سوختن ساختهی لی چانگ دونگ با داستانی از هاروکی موراکامی
فیلم Burning (به فارسی: سوختن) از ساختههای لی چانگ دونگ Chang-dong Lee و محصول سینمای کُره جنوبی میباشد. ششمین اثر لی در طول دوران فعالیتش و دومین اثر وی پس از هشت سال سکوت، فیلمی است سراسر معما و تصویر. پیکرهای دو و نیم ساعته که برای نفوذ به درونش مخاطب را به چالش میکشد و […] نوشته فیلم Burning سوختن ساختهی لی چانگ دونگ با داستانی از هاروکی...
فیلم Burning (به فارسی: سوختن) از ساختههای لی چانگ دونگ Chang-dong Lee و محصول سینمای کُره جنوبی میباشد. ششمین اثر لی در طول دوران فعالیتش و دومین اثر وی پس از هشت سال سکوت، فیلمی است سراسر معما و تصویر. پیکرهای دو و نیم ساعته که برای نفوذ به درونش مخاطب را به چالش میکشد و به صبر دعوت میکند. در ادامه با نقد و تحلیل فیلم Burning یا سوختن با نت نوشت همراه باشید.
فیلم Burning
ابتدای این متن را با تحلیل محمدتقی راسفیجانی آغاز خواهیم کردوقتی فاصله میان نوتها حرفهایی برای گفتن دارند!
فیلم Burning بر اساس یکی از نوشتههای هاروکی موراکامی است. وقتی پای روایت در میان باشد، فیلم به خودی خود میتواند دنیای دیگری نسبت به کتابی باشد که از آن اقتباس گردیده است. لی فیلمی ساخته که جادوی قلم را به تصویر آورده و با لحن خودش باز گو میکند.
لی جونگ سو Ah-in Yoo فارغ التحصیلِ نویسندگی، به ناگاه در خیابان با دختری مواجه میشود که از قضا همکلاسی دوران کودکیاش است. هائه می Jong-seo Jun او را به جا میآورد. طبع پُرشورش او را به واکنش وا میدارد. از جرقهای در کلام تا سیگاری و معاشقهای طولانی در عصری غافلگیرانه، تماما و در آن اتفاق میافتد.
فیلم Burning از همان ابتدا متفاوت ظاهر میشود. میزانسنهای به شدت کار شده و دوربینی که به شدت درست است. روایتگرِ فیلم از همان ابتدا در قامت هائهمی ظاهر میشود. دغدغههایش، نگاهش و احوالش، نسخه سخنگویی است که در حال اطلاع دادن است و جونگسو مانند نوزادی متولد شده سر تا پا خیره به اوست که چه میکند.
در تحلیل فیلم Burning باید اذعان داشت که لی فیلمی ساخته که تمامی کاراکتر هایش دردمند و دارای حسی عمیق به خود و اطرافشان هستند. هرچند که ممکن است این حواسْ کشف نشده باقی مانده باشد. در دیدار اول هائهمی مقدمه اول را با جمله ای خبری مطرح می کند.
“دو نوع گرسنه وجود داره. اولی گرسنه صغیر که فقط به دنبال رفع نیاز های این زندگیه و دومی گرسنه بزرگ که هدفش کشف معنای زندگیه”. هائهمی در لحظهای چونگ را به چالش میکشد. و ضربه اصلی را هنگامی میزند که سکانس پانتومیم روایت میشود.
“….. در واقع تصور نکنی پرتغال اینجاست، بلکه فراموش کنی پرتغال اینجا نیست”
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم The Revenant اثری از آلخاندرو گونزالس اینیاریتو
همه اینها برای چونگسو باید زیادی سنگین به نظر آید. شاید لی او را گرسنهِ کوچک میدیده و حس لحظهای چونگ هم همین بوده باشد. هائهمی میخواهد به آفریقا برود. میخواهد گرسنه بزرگ باشد و بیابد. از چونگ میخواند تا به خانهاش برود تا از گربهاش مراقبت کند.
چونگ همراه او به اتاقکی محصور میرود که خانه است. ضیافتی است که هائهمی میگوید “این خونه همیشه سرد و تاریکه و فقط روزی یه بار آفتاب میاد داخل اونم یه مدت خیلی کم. فقط اگه خوششانس باشی میتونی ببینیش!”
این اتاق نمایانگر همه چیزی است که باید باشد. تصویری از دنیایی موریانه زدهای است که ظاهرش حفظ شده اما فشاری از نگرانی را از خود متصاعد میکند. در این سکانس لی، هائه و چونگ را در نگاهی آمیخته با اِروتیکی طولانی معلق نگاه میدارد.
گویی که میخواهد هر دو آن ها را در آن لحظه به پایان برساند. کات! هر سه دفعهای که چونگ برای غذا دادن میرود گربه را نمیبیند. حتی صدایی نمیشنود و ردش را پیدا نمیکند.
تا هائهمی از آفریقا باز میگردد. اما تنها نیست. در راه با پسر جوان، پولدار و خوش پوشی وارد رابطه شده است. بِن Steven Yeun از همان ابتدا چنان محصور کننده ظاهر میشود که چونگ خود را یک بازنده متصور میشود.
بعد از این مقدمه چینی، فیلم Burning پله به پله سر و شکل میگیرد و ما لحظه به لحظه با چونگسو همراه می شویم تا از موقعیتی ابتدایی به تراژدی نهایی برسیم که حجمش انتها ندارد. در بررسی فیلم Burning باید اشاره کرد که لی فیلمی ساخته که چندین انتهای پیش فرض را در خود نهادینه دارد.
فیلم در مقاطعی میتواند تمام شده باشد. اشارات ریز لی در فیلم به هاروکی موراکامی، به ویلیام فاکنر و همچنین به گتسبی بزرگ و فیتزجرالد نشاش از آن دارد که تا چه اندازه لی در مرز واقعیت و خیال در حال نوسان است. حتی در جاهایی که خود به واقعیتش اذعان دارد با خود نفی واقعیت همراه است.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم جنگ سرد Cold War ساختهی پاول پاولیکوفسکی؛ آیا عشق زنده است؟
در نقد و تحلیل فیلم Burning باید اشاره داشت فیلم پُر است از استعارههای جاساز شده درون سکانس ها. از پانتومیم و اشاره مستقیم به گربه و نامکانی گربه تا غروب خورشید و خود آن به عنوان نمادی از تمام شدن، سوختن و رسیدن به سر مقصودی از معنا، همگی سر نخهایی برای ارتباط است.
از مشاهدات هائهمی در غروب در آفریقا تا رقص برهنه وی در غروب لاجوردیِ کنار مزرعه هنگامی که دوربین هم مرز واقعیت و خیال را در هم میشکند همگی گواه بر آن است که با چه دیدی باید به فیلم نگریست.
مهمترین نکته فیلم شخصیت نویسنده داستان یعنی چونگ است که از ابتدای فیلم دیالوگهایی مبنی بر شروع نویسندگی و سعی وی برای نوشتن اولین رمانش دارد.
ظهور و فروغ هائهمی به نحوی است که از همان ابتدا میتوان دختر را وهمی دانست که همچون بذری در ذهن چونگ کاشته و پرورانیده میشود. همچون رابطه با هائهمی که در سکانسی از عشق بازی دو نفره با حذف دختر به ناگاه به خودارضایی تبدیل میگردد و یا وجود گربه که وجود بصریاش تا انتها زیر سوال است اما به لحظهای به عنوان گره گشای درام این آدم کشی شناسانده میشود.
یا خود بِن که همچون گستبی بزرگ (در فیلم اشاراتی به آن میشود) همه چیز زندگیاش مبهم است. از رابطهاش با هائهمی تا دو میزانسن مهمانی و خمیازههای وی تا حتی سر نخهای خود ساختهای که بِن مبنی بر آتش زدن گلخانهها به چونگ میدهد.
فیلم Burning در رابطه با سوختن است. اما نه سوختن گلخانه بلکه سوختن درون. آب شدنی از جنس پرداختِ بها برای عبور از گرسنه کوچک به گرسنه بزرگ.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Pulp Fiction اثر کوئنتین تارانتینو؛ جرعهای از یک اقیانوس
بیشتر بخوانید: فیلم A Private War ساختهی متیو هاینمان؛ بهایی برای رساندن صدا
در تحلیل فیلم Burning و جدای بحث محتوایی، لی چانگ- دونگ از نظر تکنیکال هم درخشان ظاهر شدهاست. از نورپردازیهای هدایت شده و هماهنگ که به مفهومی واحد اشاره میکنند تا گارگردانی لحظاتی که حقیقتا به یاد ماندنی هستند.
سکانس سرگردانی چونگ بین گلخانهها در پی حقیقت، دارای نوعی تعلیق است که شکل شمایل مدرن فیلمهای هیچکاک را یادآور میشود. نفس نفس زدنهای چونگ و استیصالِ نگاه وی همراه با دوربین ملتهب از نکات درخشان این سکانس است.
همچنین موسیقی متن این فیلم نیز کاملا در فیلم حل میشود و در لحظاتی آن قدر سکوتْ که گویی فاصلهها حرف میزنند. فیلم دو ساعت و نیمی لی تمام کلید موفقیتش در تدوین آن است.
لی به شکلی فیلم را کنار هم چیده که مخاطب سطحیاش در همان لحظات اولیه فیلم را رها کند اما این نکته ضعف فیلم نیست. کارگردان با ظرافت سکوت میان نوتهایش را چیده و تنظیم کرده است و این سکوتهای کشدار ملودی غم انگیز نواخته شده را معنا دار میکند.
در نهایت در تحلیل و بررسی فیلم Burning میتوان اشاره داشت که Burning سراسر تامل است نه سرگرمی، چند لایهای است از خیالِ آغشته به واقعیت که حتی در سکانس پایانیِ آتش زدن هم برف میآید هنگامی که هنوز قطعیتی از سوختنِ همه چیز وجود ندارد.
چرا این همه راه رو
از اینجا تنهایی رفتم؟
ولی بعد خورشید غروب کرد
در افق بیپایان شنی
آفتاب غروب کرد
اولش نارنجی رنگ بود
و بعد مثل خون قرمز
و ارغوان… کبود
در این بین هوا داشت تاریکتر میشد و
غروب آفتاب ناپدید
و بعد یهو گریهام گرفت
“انگار به پایان دنیا رسیدم”
این فکر اومد توی ذهنم
و منم میخواستم مثل غروب آفتاب
ناپدید بشم.
،مردن خیلی ترسناکه
پس دعا کردم کاش بتونم جوری ناپدید بشم
انگار هرگز وجود نداشتم
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Kwaidan اثر ماساکی کوبایاشی؛ ارواح داستانگو و رؤیاهائی که می آیند…
در ادامه با نقد تارا استادآقا بر فیلم Burning همراه خواهیم بودنقد فیلم Burning سوختن ساختهی لی چانگ دونگ
فیلم Burning سوختن مانند Poetry دیگر ساختهی لی چانگ دونگ از پیرنگی متفاوت و مهیج بهره میبرد که به خوبی میتواند پیرنگ اصلی داستان را به موازات رمانی که قهرمان قصه در حال نوشتن آن است جلو ببرد و با وارد شدن در دالان های ذهنی لی جونگ سو فضائی آمیخته به اوهام و جنایت بسازد.
لی جونگ سو (Yoo Ah-in) بعد از آشنائی با هه می(همبازی دوران کودکی اش) درگیر موضوعاتی خانوادگی میشود که او را به خانهی پدری اش که در شهر کوچک پاجو (دهکده ای هم مرز با کرهی شمالی) میکشاند تا به وضعیت پدرش که به جرم ضرب و شتم و ایجاد خشونت در زندان است رسیدگی کند.
هه میکه در این اثنا به سفری در آفریقا رفته است با جوان ثروتمندی به نام بن (Steven Yeun) آشنا میشود و بعد از بازگشت به کره چندین بار به همراه او با لی جونگ سو ملاقات و به ارتباط ادامه میدهد.
بن که بواسطهی شغل لی جونگ سو که نویسنده است به ادامهی دیدار با وی علاقمند شده است، روزی در خانهی جونگ سو و در غروبی ابدی که به نظر میرسد نشانه های پایان دنیا را در خود آشکار میکند به حقایق تلخی دربارهی شیوهی زندگی اش و سوزاندن گلخانه هایی متروکه در حومهی شهر اعتراف میکند که هستهی اصلی درام را در یک سوم پایانی فیلم آشکار و به سرانجامی آمیخته با تعلیق هدایت میکند. در ادامه با معرفی تحلیل و نقد فیلم Burning ساختهی لی چانگ دونگ Chang-dong Lee با نت نوشت همراه باشید.
فیلم Burning که برگرفته از داستان سوختن نوشتهی هاروکی موراکامی است توانسته است یک سر و گردن از داستان موراکامی بالاتر بایستد و فضاسازی موهومی که جایش در داستان موفق موراکامی خالی است را با ریتمی مداوم و پرکشش بسط دهد.
در نقد فیلم Burning ، از منظر شخصیت پردازی و انگیزهی شخصیت ها برای رسیدن به اهداف و آمالشان سه شخصیت اصلی که مثلثی عشقی را پدید میآورند هر کدام در دنیای شخصی خود اسیر شده اند و تنها بن (قاتل زنجیره ای) ماجراست که پا از دنیای شخصی خود فراتر میگذارد و در اعماق زندگی بورژوائی کسالت بارش که به مراوده هائی زودگذر و سرگرم کننده میانجامد، تبدیل به آنتاگونیستی میشود که در پس ظاهر خونسرد و آرامش دست به قتل هائی زنجیره ای میزند و این را بارها به شکلی غیرمستقیم و در قالب استعاره بازگو میکند و در ادامه با ارتکاب به آن، لذت ناشی از جنایت را از اعماق قلبش احساس و به آرامش میرسد.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم The Revenant اثری از آلخاندرو گونزالس اینیاریتو
بن: به نظرم اشک های بقیهی آدم ها محشرن، چون من اغلب اشکم در نمیاد…
جونگ سو: ولی دیگه حس غم رو که باید درک کنی؟
بن: اونم حس نمی کنم… چون هیچ ردی از اشکام نیست… (کنایه از بی تفاوتی و نبود حس های انسانی ناب در بن-قاتل)
یا
بن: دلیل اینکه آشپزی رو دوست دارم، اینه که میتونم هر چی دوست دارم بپزم. بهتر از اون اینه که میتونم خودم بخورمش. مثل قربانی کردن میمونه. خودمو قربانی میکنم تا بخورمش.
هه می: فداکاری؟
بن: فداکاری در واقع یه استعاره س.
هه می: استعاره چیه دیگه؟
بن: از جونگ سو بپرس…
یا
بن: واقعیت اینه که گلخونه ها منتظرن من برم بسوزونمشون. مثل بارون. بارون میباره، رودخونه پر میشه، سیل میاد. مردم رو میشوره میبره… الان بارون باید قضاوت بشه؟ چیزی که بودنش درسته یا غلط، فقط تو ذاتشه… ( اشاره به این دیدگاه که خشونت و میل به جنایت ذاتی و درونی است و نباید به دنیال ریشه های بیرونی آن گشت. نگاه کنید به دیالوگ کری گرانت در آرسنیک و تور کهنه (۱۹۹۴): جنون در خانوادهی من جریان دارد و عملاً چهار نعل میتازد. )
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Silence اثر مارتین اسکورسیزی , شک و تاملی در ایمان و تردیدهای در باب وجود
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Perfect Strangers ؛ غریبان همیشه تنها
در نقد فیلم Burning ، خشونت که از لایه های پنهان و از درونمایه های اصلی فیلم تلقی میشود در ابعاد شخصی پرسوناژهای اصلی مدام پررنگ میشود. گذشته از بن که هیچ گذشته و شناسنامه ای از وی در دست نیست و این مسئله شخصیتش را در هاله ای از رمز و راز و ناشناختگی قساوت آمیزی فرو میبرد با خمیازه ای کلیدی که در جمع های دوستانه اولین عامل انحطاط، بیهودگی، تنفر و دلزدگی مفرطش به جنس بشر را در پرداختی منحصر بفرد ارائه میدهد، لایه های پنهان خشونت در شخصیت جونگ سو نیز دیده میشود.
به یاد بیاورید سکانس گشت و گذار در خانهی پدری و بررسی انباری و رسیدن به کلکسیون چاقوهای پدر که یکی از آنها در انتها به آلت قتاله تبدیل میشود و کارگردان به درستی آن را در یک سوم ابتدائی فیلم نقطه گذاری میکند.
این پلان در ذهن مخاطب به چند تحلیل میانجامد: آیا جونگ سو با دیدن چاقوها ایده ای تازه در نگارش رمانش را شکار میکند یا با دیدن آنها به خشونت نهان درونیش پی میبرد که با ترس و تردید همراه است؟
جونگ سو که از بر خشونت مفرط پدرش از خانه فراری و ته مانده های خشونت و خشم پدری در ساختار شخصیتش نهادینه شده اما پروتاگونیستی باورپذیر است که بواسطهی تضاد طبقاتی (که تحلیل مارکسیستی کارگردان را تا پایان فیلم با خود یدک میکشد و در انتها به پیروزی جامعهی پرولتاریا با قتل بن میانجامد) و خشمی مثبت که از تنفر نسبت به رقیب زاده میشود.
رقیبی که یک جای کارش با تمام خصوصیات مثبتش میلنگد و جونگ سو علیرغم کنکاش دقیق و همه جانبه اش بعد از ناپدید شدن هه مینمی تواند نقطه ضعفی کلیدی و مستحکم و علائمی مبنی بر جنایت از وی دستگیرش شود، در نهایت میتواند پیروزمندانه مفهوم سخیف قتل را به مفهومی در حد و اندازه های قهرمانی به مفهوم hero تبدیل کند.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم Annihilation نابودی ساخته ی الکس گارلند
در نقد فیلم Burning ، از طرفی به نظر میرسد بن و جونگ سو از جهاتی به هم شبیه هستند و سرخوردگی مفرطی در آنها دیده میشود که از بر آن خشونت زاده میشود. بن که به قتل دختران جوان میپردازد و به نظر میرسد این سرخوردگی از جانب جنس مخالف به او تزریق شده و به همین خاطر از دنیای واقعی میگریزد و به دنیای ساخته شده در ذهنش پناه میبرد که با جنایت و نقشه کشی برای آن بروز پیدا میکند.
جونگ سو نیز به نوعی سرخوردگی جنسی دچار است (موضوعی که با خودارضائی در فیلم همراه میشود) که از بر آن به دنیای ذهنی اش و نوشتن پناه برده است و ریشه های خشونت آرام آرام در رفتارش بارز میشود.
از آن طرف هه می(Jeon Jong-seo) که سعی میکند با سفر به آفریقا به بطن معنای زندگی دست یابد و شیفتهی هانگرهای بزرگ در فرهنگ بومی افریقا شده است، تنها شخصیت هدفدار فیلم تلقی میشود. شخصیتی که به رغم دغدغه مندی هایش سرگردان و پریشان است.
شخصیت پردازی هه میکه بر پایهی مفهوم سفر شکل گرفته است، در ساخت شخصیتی پویا موفق است. در نقد فیلم Burning ، سفر عموماً از الگوئی ثابت پیروی میکند که در آن شخصیت به واسطهی اتفاقی قدرتمند دچار تحولات درونی میشود یا بر اساس سیر و سیاحت در محیط و کنکاش در آن شخصیت به شناخت جدیدی از محیط برسد.
تحول درونی هه میکه بر پایهی دغدغه مندی او بر فلسفهی حیات و زندگی میآید در جریان سفر به افریقا او را دچار نگرشی تلخ به نیستی رهنمون میکند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم قوی سیاه black swan کاری از دارن آرنوفسکی
– وقتی خورشید غروب میکنه، نزدیک افق بی پایان، آسمون از غروب پر میشه… اولش نارنجی میشه، بعد رنگ قرمز خونی میگیره و بنفش وآبی… بعدش آسمون تیره تر میشه و ابرهای شب میان… یهو گریه م میگیریه… انگار به آخر دنیا رسیدم… همچین فکرائی میکردم… فکر کردم منم الان مثل غروب ناپدید میشم. خیلی از مرگ میترسیدم. فقط اگه جوری ناپدید شی انگار که اصلا وجود نداشتی، خیلی بهتره…
هه میمانند بن در انتها به گونه ای به واسطهی سوختن از صفحهی زندگی محو میشود چنان چه که گوئی هرگز وجود نداشته است و فلسفهی نیستی با مفهوم سوختن به تعبیر تازه ای میرسد.
در سکانس قدرتمند رقص هه میدر غروب آفتاب که آسمان در مرز باریکی میان شب و روز گیر افتاده است و با پرداختی نئورئالیستی همراه است که پیشتر در نماهای عمق میدان منسجمی در فیلم شاهدش بودیم و در این سکانس با شیوهی نورپردازی نئورئالیستی بارزتر میشود که از نور طبیعی غروب آفتاب که رو به افول میرود استفاده شده است، با اتمسفر و فضاسازی منحصربفرد و ماورائی به لحاظ بکارگیری نوع دوربین مواجه میشویم که دوربین اوبژکتیو را به سوبژکتیو تبدیل میکند و نمائی ماورائی میآفریند.
در این سکانس با نمای نقطه نظر (اوبژکتیو) دوربین مواجهیم که رقص هه میرا دنبال میکند اما به گونه ای به نظر میرسد که از زاویه دید جونگ سو یا جریانی ماوراءالطبیعه روایت میشود و تبدیل به زاویه دیدی سوبژکتیو میشود.
نمای نقطه نظر که در پرداخت نئورئالیستی شاعرانه ای در فیلم به نمایش گذاشته میشود، اولین کارکرد خود یعنی همذات پنداری با شخصیت را بخوبی به انجام میرساند و حتا بعد از اتمام رقص هه میکه با غمی درونی-ماورائی که برگرفته از نوعی حس جدا افتادگی و تنهائی مفرط است (موضوعی که در بقیهی شخصیت های فیلم، بن و جونگ سو نیز به عنوان پرسوناژهائی سرخورده و تک افتاده و تنها با سایه های سرد تنهائی رنگ آمیزی شده است)، به آهستگی و با طمأنینه از جانب دوربین سوبژکتیو، ادامهی فضای طبیعی را با آسمانی که هم ماه دارد و هم خورشید ناظر هستیم تا عاقبت دوربین روی درختی کهنسال آرام میگیرد و تصویر کات میشود به داخلی خانه.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم A Ghost Story ساختهی David Lawery
در نقد فیلم Burning یکی از دستاوردهای مثبت این صحنه پرداخت رئالیستی رویدادی ماورائی است که آن را هر چه بیشتر به حس درونی صحنه که از واقعیت مادی آن متمایز است و در بر گیرندهی حسی ماورائی است نزدیک میکند.
در سکانس پایانی که به درگیری اکشن و فیزیکی جونگ سو و بن میانجامد، تمامی اکشن های درونی شخصیت ها که در اندیشه، قلب و احساسات درونیشان تا پیش از این تجلی مییافت (موضوعی که در رفتار ظاهریشان آشکار نمی شد)، برون ریزی میشود و کارگردان موفق میشود دو مفهوم را از بر آن پررنگ کند: جونگ سو که پرسوناژی مثبت است آلوده به قتل میشود اما آن را به مفهومی مثبت بر ضد آن مبدل میکند و بن که کارگردان موفق میشود او را به شکل متعادلی هم قربانی جلوه دهد و هم هیولا.
از طرفی پایان بستهی فیلم که با قتل بن همراه است، همزمان خصوصیتی متضاد مییابد و با تعلیقی که فیلمساز از ابتدا در فیلم بسترسازی کرده است که گوئی وقایع فیلم در ذهن جونگ سو و در رمانش اتفاق میافتد، پایان بسته را به پایانی باز مبدل میکند که قضاوت و نتیجه گیری را به مخاطب محول میکند.
در نقد فیلم Burning ، جوزف. ام. باگنر معتقد است یک داستان خوب باید همزمان پیچیده و ساده باشد. اگر چه یک قصهی خوب ممکن است حاوی اشاره ای به نتیجهی نهائی باشد، اما باید شگفتی هائی ایجاد کند تا تماشاگر را از پیش بینی نتیجهی نهائی در نیمهی راه قصه بازدارد.
به این ترتیب یک داستان خوب، معمولاً چیزی را دربارهی پایان یا اهمیت آن را تا انتهای کار حفظ میکند. موضوع مهمی که در فیلم بخوبی نمود پیدا میکند و در داستان موراکامی جایش خالی است.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Allied ساخته رابرت زمکیس
استفادهی منحصر بفرد فیلمساز از گربه بعنوان یک کاراکتر مجزا که تبدیل به سرنخی در اکتشاف قتل هه میمی شود از نمونه های قوی در سرنخ های معمول تریلرهای جنائی است که از این مفهوم به زیبائی آشنائی زدائی میکند و شخصیت پردازی ظریفی نیز به جونگ سو میبخشد.
جونگ سوئی که به واسطهی رابطهی مسالمت آمیز با گاوش در سایهی پرمهر شخصیت ساده و معصومش، ارتباطی حسی-درونی با گربه ای که هرگز او را ندیده اما به وجودش ایمان دارد و هر روز در غیاب هه میبرایش آب و غذا میگذارد و حامی حیوانات است، میتواند بویلر (گربهی مذکور) را شناسائی کند و نقطه عطف دهشتناکی را در فیلم بگشاید که شخصیت بن را پلیدتر و منفورتر جلوه میدهد.
در نقد فیلم Burning باران که در بیشتر صحنه های فیلم حضور دارد به همراه برف که در سکانس آخر بر جسد بن میبارد، با کارکرد و مفهوم همیشگی آن که با پاکی و تطهیر مترادف است، خصوصیتی پارادوکسیک مییابند که پلیدی و تباهی دنیای درونی پرسوناژ را بارز و بعدی روانشناسانه به آن میبخشد.
موضوع دیگری که در نقد فیلم Burning سوختن حضور چشمگیری دارد، استفادهی سینمائی از اشیائی است که در فیلم به نمایش گذاشته میشود و کارکردی مثبت در جهت پیشبرد روند قصه و گره گشائی هایش ایفا میشود.
مثل کلکسیون چاقوها که در قابی بسته دیده میشود و استفاده از فندکی که بن در سکانس معروف غروب، بارها ماری جوانایش را با آن روشن میکند و فردای همان روز جونگ سو آن را از میز آشفتهی شب قبل بر میدارد و رویش متمرکز میشود.
جونگ سو در انتها با همان فندک، جسد بن را آتش میزند و او را به جهان نیستی دعوت میکند؛ شیوه ای که ژان رنوآر کارگردان برجستهی فرانسوی به آن اعتقادی راسخ داشت:
– اگر فنجان قهوه ای در ته بگراند باشد، من قبلاً باید تویش قهوه خورده باشم.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم Darkest Hour ساختهی جو رایت
منابع:
مقالهی هنر فیلم دیدن/ نوشتهی جوزف. ام. باگنر/ ترجمهی ابوالحسن علوی طباطبائی/ ماهنامهی فیلم/ شمارهی ۲۹۴
چقدر فیلمایی ک نقد میکنین عالین بخصوص این فیلم من هرچی تاحالا برا نقد گذاشتید سریع میرم میبینم یکی از بهترین منتقدای این سایت خانم استاد اقا.
ممنون دوست خوبم، لطف دارین. خوشحالم که مطالب رو دنبال می کنین و دوست دارین.
خیلی ممنونم رسول جان از دقت نظرتون. نظر لطف شماست 🍀
فیلم فوق العاده بود. بعد از مدتها یه فیلم جدید عالی دیدم. نقد هم خیلی خوب بود. من چند تا نقد دیگه هم در مورد این فیلم خوندم ولی این بهترین و کاملترینش بود. ممنون.
خواهش می کنم دوست عزیز، لطف دارین. خوشحالم که مارو دنبال می کنین.
ممنون از شما. در این مورد این فیلم نقد هایی زیادی خوندم بهترین نقد نوشته شماست.بعد از دیدن فیلم و عدم قطعیتی که توی لحظه لحظه اون هست سوال های زیادی ذهنم رو مشغول کرده بود. این نوشته کمک کرد درک بهتری به اتفاقات فیلم داشته باشم.
خواهش می کنم حسین جان. خوشحالم که این نوشته تونست بهتون کمک کنه. پایدار باشین.
بسیار ممنونم از نقد خوبتون . چند تا نقد داخلی و خارجی خوندم به نظرم نقد شما کامل وجامع بودش . واقعا فیلمه پر از ابهام و درون مایه سختی داشت که شما به خوبی هسته سختش رو شکافتید . از فاصله طبقاتی گرفته تا شخصیت پردازی کارگردان .
قضیه دوستان قدیمی بن و دوستان موقتی و گذرا ( دختران سوزان در گلخانه ها که دو ماه یکبار به ناگاه ظاهر شده و سپس به گفته خود بن دود میشوند میروند هوا انگار اصلا وجود نداشته اند) را هیچ سایت خارجی و داخلی اشاره ای بهش نکرده!!!! این که این باند پولدار واپس زده از جریانات عادی و تکراری زندگی به رهبری بن همگی باهم در قتل های سریالی طعمه های خود ( دختران بی کس و کار از طبقه ضعیف و لایه های زیرین جامعه) دست دارند!!!!! نکته ای بسیار ترسناک میباشد که در بستری زیبا و در عین حال بسیار رعب آور در جمع های دوستان بن و البته خود او که خمیازه هایش نشانه از بی تابی وی برای دست زدن به خود شام اصلی ( قتل) میباشد.
پاسخی بگذارید لغو پاسخ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
نام *
ایمیل *
وبسایت
Current ye@r *
Leave this field empty