مرگ ایوان ایلیچ نوشتهی لئو تولستوی؛ شرحی بر مرگ عادی یک آدم معمولی
رمان مرگ ایوان ایلیچ اثر کوتاهی از نیکلایویچ تولستوی است. رمان مرگ ایوان ایلیچ دوازده فصل کوتاه دارد. ایوان ایلیچ گالُووین عضو هیئت رئیسه دادگاه در روسیه است. او چهل و پنج ساله دارد و در بستر مرگ است و این رمان آخرین ماهها و روزهای زندگی ایوان ایلیچ را به تصویر میکشد. در ادامه با معرفی رمان مرگ ایوان ایلیچ با نت نوشت همراه باشید. نوشته مرگ...
رمان مرگ ایوان ایلیچ اثر کوتاهی از نیکلایویچ تولستوی است. رمان مرگ ایوان ایلیچ دوازده فصل کوتاه دارد. ایوان ایلیچ گالُووین عضو هیئت رئیسه دادگاه در روسیه است. او چهل و پنج ساله دارد و در بستر مرگ است و این رمان آخرین ماهها و روزهای زندگی ایوان ایلیچ را به تصویر میکشد. در ادامه با معرفی رمان مرگ ایوان ایلیچ با نت نوشت همراه باشید.
رمان مرگ ایوان ایلیچ The Death of Ivan Ilyich اثر کوتاهی از نیکلایویچ تولستوی Leo Tolstoy است. رمان مرگ ایوان ایلیچ دوازده فصل کوتاه دارد. ایوان ایلیچ گالُووین عضو هیئت رئیسه دادگاه در روسیه است. او چهل و پنج ساله دارد و در بستر مرگ است و این رمان آخرین ماهها و روزهای زندگی ایوان ایلیچ را به تصویر میکشد. در ادامه با معرفی بررسی و تحلیل رمان مرگ ایوان ایلیچ با نت نوشت همراه باشید.
رمان مرگ ایوان ایلیچ
“شرحی بر مرگ عادی یک آدم معمولی”
ایوان ایلیچ گالُووین تمام عمر سعی کرده خوب زندگی کند. خوب درس خوانده است. با افراد متشخص و برجستهی جامعه معاشرت کرده است. سلسله مراتب ترقی را طی کرده، با دختری از خانوادهای مناسب ازدواج کرده و روی هم رفته عاقل، شاد، خوشمشرب و با ادب است.
او همواره از زندگی خود راضی بود. میاندیشیده که خوب و دلنشین زندگی کرده است و حالا که در بستر مرگ افتاده ندای درونیای از او در مورد زندگی سوال میکند و برایش تردید را به همراه دارد. و او را به کنکاش و مرور دوبارهی زندگیاش در حال و گذشته و اطرافیان و مناسباتش وادار کرده است. و این حتی بیشتر از درد و بیماری جسمانی او را آزار میدهد.
بیشتر بخوانید: لئو تولستوی: مروری بر آثار و زندگی نویسنده
“پزشک میگفت دردی که او را میکشد وحشتناک است، و این حرفش راست بود، اما دردی که به جانش افتاده بود، بیشتر از دردی بود که تحمل میکرد، و مشکل اصلی همین بود.”
در تحلیل و بررسی رمان مرگ ایوان ایلیچ The Death of Ivan Ilyich باید گفت راوی رمان دانای کل نامحدود است. انتخاب این راوی به “تولستوی” این امکان را داده است که قادر به نشان دادن درون تمام شخصیتها نیز باشد. و ما بتوانیم به تمامی زوایای درونی شخصیتها، افکار و عقاید و آمالشان پی ببریم. البته حجم پرداختن به شخصیتهای فرعی رمان مرگ ایوان ایلیچ کم است.
که البته با توجه به حجم کل رمان نیز امکانش وجود ندارد. اما “تولستوی” سعی کرده است با جملات کوتاه کلیدی سرنخی از کلیت شخصیت هر یک از کاراکترهای فرعی رمان به ما بدهد. مانند دختر و نامزدش و پسر “ایوان ایلیچ”، که در چند صحنهی محدود حضوری کوتاه دارند.
در ادامه بررسی رمان مرگ ایوان ایلیچ باید گفت از آغاز فصل چهارم رمان مرگ ایوان ایلیچ که آغاز ناخوشی “ایوان ایلیچ” است، وحشت مرگ و مرگ اندیشی بر رمان مرگ ایوان ایلیچ حاکم میشود. و داستانِ مرگ و وحشت از آن دنیای ناشناخته میشود.
بیشتر بخوانید: رمان آناکارنینا اثر لئو تولستوی
فضای رمان تیره و ترسناک و بدون هیچ روزنهی امیدی است. اما در دو، سه صفحهی پایانی “ایوان ایلیچ” به جای مرگ واژهی روشنایی را به کار میبرد. و دیگر وحشت مرگ را احساس نمیکند.
و اندکی پس از آنکه یکی از عیادتکنندگان مرگ او را به حضار اعلام میکند، در دلش تکرار میکند “مرگ، تمام شد… دیگر مرگی نیست”. گویا “تولستوی” در این دو صفحه میخواهد به خوانندهی خود امید بدهد. و سرانجام مرگ “ایوان ایلیچ” را به رستگاری و روشنایی میرساند.
“نیکلاویچ تولستوی” ۹ سپتامبر ۱۸۲۸ متولد و در تاریخ ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ درگذشت. او نویسندهی مشهور و فعال سیاسی و اجتماعی روس بود. “تولستوی” از نویسندگان مشهور تاریخ معاصر روسیه به شمار می آید. رمانهای “جنگ و صلح” و “آناکارنینا” از آثار برجستهی ادبیات جهان به شمار میآید.
پاسخی بگذارید لغو پاسخ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
نام *
ایمیل *
وبسایت
Current ye@r *
Leave this field empty