فیلم The Favourite ساختهی یورگوس لانتیموس
فیلم The Favourite جدیدترین ساختهی یورگوس لانتیموس Yorgos Lanthimos است. فیلمنامه نیز حاصل همکاری دبورا دیویس و تونی مکنامارا میباشد و بازیگرانی چون الیویا کلمن، اما استون و راشل وایز در این اثر، نقش آفرینی میکنند. داستان هیچان انگیز این اثر درباره رقابت دو زن برای سوگولی شدن در نزد ملکه میباشد. فیلم The Favourite […] نوشته فیلم The...
فیلم The Favourite جدیدترین ساختهی یورگوس لانتیموس Yorgos Lanthimos است. فیلمنامه نیز حاصل همکاری دبورا دیویس و تونی مکنامارا میباشد و بازیگرانی چون الیویا کلمن، اما استون و راشل وایز در این اثر، نقش آفرینی میکنند. داستان هیچان انگیز این اثر درباره رقابت دو زن برای سوگولی شدن در نزد ملکه میباشد.
فیلم The Favourite سوگلی
در ابتدای این متن نقد فیلم the Favorite به قلم آرش منادی را مطالعه میکنیمنقد فیلم The Favourite
تو هیچگاه پیش نرفتی، تو فرو رفتی!
در نقد فیلم The Favourite باید گفت که تازه ترین ساختهی یورگوس لانتیموس Yorgos Lanthimos جوایز متعددی از بازیگری و فیلمنامه در جشنها جشنوارههای مختلف ونیز، بفتا، گلدن گلوب و اسکار کسب کرده است. که بیشترین جوایز به بازیگر نقش اول فیلم؛ الیویا کلمن Olivia Colman برای بازی در نقش ملکه آن اهدا شده است. مهم ترین این جوایز، اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن برای او میباشد.
بیشتر بخوانید: یورگوس لانتیموس: مروری بر آثار و زندگی کارگردان
در نقد فیلم The Favourite توجه به این نکته ضروری است که این فیلم نیز به لحاظ فرم و محتوا، در ادامهی آثار پیشین لانتیموس همچون the lobster و The Killing of a Sacred Deer قرار میگیرد. در همهی این فیلم ها، مخاطب با زوال و رذالت شخصیتی انسانها رو به رو میشود. زوالی که آرام آرام اتفاق میافتد و در انتها رذالت خویش را نمایان میسازد.
در the lobster ما با دو گروه انسانی مواجه هستیم که یکی موافق ازدواج و دیگری مخالف این امر هستند. نتیجه هر دو، خارج شدن از حیطهی انسانی است. در گروه اول، مجازات ازدواج نکردن، تبدیل شدن انسان به یک حیوان است و در گروه دوم این مجازات به نقص عضو بدل میگردد. در فیلم The killing of a sacred Deer نیز انسانها بهای رفتارشان را با مرگ میدهند. در ادامهی نقد فیلم The Favourite باید گفت که نکتهی مشترک این فیلمها نیز تبدیل شدن یک شخصیت ساده به یک شخصیت رذل میباشد.
در ابتدای The Favourite ما با شخصیتی به نام ابیگیل (Emma Stone) آشنا میشویم که در ظاهر دختر ساده و بدبخت و حتا تا حدودی ابله و دست و پاچلفتی است. نمونهاش را در پرت شدنش از درشکه، گول خوردنش در تمیز کردن زمین آشپزخانه با مادهی شویندهی حساسیت زا و ناتوانی در شکار پرنده میبینیم.
البته چهرهی معصوم اما استون نیز در این ساده بخشی به شخصیت ابیگل بی اثر نیست. همچنین این امر نیز در طراحی لباسهای سادهی وی دیده میشود. زوایای دوربین روی این شخصیت نیز در ابتدا نماهای هم قد و رو به رو از اوست که در اصطلاح سینمایی آی لول (eye level) نامیده میشود و ما کمتر از نماهای پایین که در اصطلاح لو انگل (low angle) نامیده میشوند، میبینیم.
اما همچنان که فیلم پیش میرود و وجهه دوم شخصیتی ابیگل آشکار میگردد، تغییر در تمام این موارد حس میشود. که در در نقد فیلم The Favourite باید گفت این نکات، علاوه بر نشان دادن مهارت کارگردانی، سندی است بر شخصیت پردازی درست و دقیق ابیگیل.
از نیمهی فیلم که رفته رفته با ارتقا مقام ابیگیل، لباس هایش از سادگی به لباسهای فاخر و پر چین میگراید. آرایش صورت و موهایش تغییر میکنند. دیگر کم تر نمای آی لول میبینیم و بیشتر نماها لو انگل هستند. در اینجا لازم به توضیح است که در زبان سینما، نماهای لو انگل، به دلیل زاویهای که از کاراکتر ارائه میدهند، جلال و شکوه و ابهتی به وی میبخشند.
چون در نظر مخاطب، نگاهی از پایین به بالاست و حس قدرتمندی شخصیت را در ذهن او بالا میبرد. به لحاظ رفتاری نیز ابیگیل دیگر آن ساده لوحی پیشین را ندارد و رفته رفته زمام امور ملکه را در دست میگیرد تا جایی که میتواند به خوبی پرندهای را شکار کند و در نمایی نمادین، خونش را به رقیبش سارا (Rachel Weisz) بپاشاند.
در ادامه نقد در نقد فیلم The Favourite باید توجه داشت که اتفاقاتی که برای شخصیت ابیگیل رخ میدهد، برعکسش برای شخصیت رقیب وی یعنی سارا رخ میدهد. با از دست رفتن جایگاه ویژهی سارا، نماها که تا پیش از این لو انگل بودند به نماهای آی لول تغییر میکنند. لباسها کمی ساده تر میشوند و چشم آسیب دیدهاش را توری سیاه میپوشاند.
همچنین در بیشتر نماها، به ویژه هنگامی که سارا یا ابیگیل را قاب میگیرد، زاویه دار هستند و تخت نیستند. و اصولا نماهای تخت بیشتر ملکه آن را قاب میگیرد. که خب بیانگر چند بعدی بودن شخصیتهای سارا و ابیگل و تک بعدی بودن شخصیت ملکه میباشد. اینها همه ترفندهایی است که در زبان سینما برای شخصیت پردازی استفاده میشود که لانتیموس به درستی از آنها بهره میگیرد.
بیشتر بخوانید: فیلم The Killing of a Sacred Deer کشتن گوزن مقدس کاری از یورگوس لانتیموس
یکی دیگر از نکات چشمگیر در نقد فیلم The Favourite طراحی صحنه و لباس فیلم میباشد که فضای یک دست و متناسب با مفهوم اثر به آن بخشیده است. لباسها و صحنه اصولا رنگ تیرهای دارند و بیشتر از رنگهایی که در طیف رنگهای مشکی، خاکستری و سفید قرار دارند استفاده شده که علاوه بر سرد کردن و یکدست ساختن فضای بصری فیلم، بیانگر تاریکی و تیرگی شخصیتها و جهان داستان نیز میباشد.
همچنین در نقد فیلم The Favourite باید گفت که اثر به لحاظ اساطیری بسیار زنانه است. اول آنکه هر سه شخصیت مهم فیلم، زن هستند و مخاطب با یک رقابت زنانه مواجه میشود. همچنین در اسطوره فرم دایره، به عنوان نمادی از زنانگی محسوب میشود. که این فرم را به لحاظ شخصیت پردازی در فیلم میبنیم.
شخصیتهایی که از هیچ به کمال و در نهایت به هیچ میرسند. اما این بار این هیچ با هیچی گذشته بسیار متفاوت است. همچنین قرینگی که یکی دیگر از ویژگیهای فرمی زنانه در اساطیر محسوب میشود، در نماها دیده میشوند. بیشتر نماها، قرینه دارند. به عنوان نمونه، قرینهی نمایی که ابیگیل در ابتدا از درشکه پرت میشود، نمایی است که با افتخار سوار درشکه ملکه میشود. همچنین سارا و ابیگیل در قباس با ملکه، در جایگاههای قرینهی یکدیگر قرار میگیرند.
اما نکتهای که فیلم را متفاوت میکند، این است که تمام ویژگیهای کلیشهی زنانه را از کاراکترهایش میگیرد. ملکه آن به عنوان یک زن، سترون است و باروری ندارد. ابیگیل نیز علاقهای به رابطه جنسی با مردان ندارد و ازدواج و شب زفاف عجیبش تنها برای بالا بردن مقام خویش است.
سارا نیز در قیاس با همسرش، در مرتبه بالاتری قرار میگیرد و گویی اوست که دستورات را صادر میکند و حتا با ملکه نیز همبستر میشود. در اصل تمام ویژگیهای کلیشهی زنانه مثل باروری، ارتباط با جنس مخالف، مطیع بودن از زنان این فیلم گرفته میشود و ویژگیهای عکس این کلیشهها به آنها داده میشود.
بیشتر بخوانید: فیلم Pulp Fiction اثر کوئنتین تارانتینو؛ جرعهای از یک اقیانوس
نکتهای که در در نقد فیلم The Favourite باید بدان توجه داشت این است که به طور کلی، آثار لانتیموس از نمادپردازیهای بی شماری برخوردار هستند. به بیانی دیگر، نمیتوان فیلمهای او را دید و از نمادهایی که برای شخصیتها و جهان فیلم هایش ارائه میدهد، چشم پوشی کرد.
در تازه ترین اثرش نیز این نمادها به چشم میخورند. اصلا ملکه آن نمادی از قدرت است که سارا و ابیگیل برای رسیدن به آن تلاش میکنند و در این راه از هیچ چیزی از جمله قتل یکدیگر، همبستری با قدرت، دروغ و تهمت و توطئه و… ابایی ندارند. قدرتی که البته خودش سست و بی مایه و ناتوان است و فقط ظاهری فریبنده دارد.
در نهایت نیز همین قدرت هست که هم سارا و هم ابیگیل را به نابودی و زوال میکشاند و خود با تمام ناتوانی هایش پابرجا میماند تا سوگولیهای دیگری از راه برسند. اینجاست که نام The Favourite که در ترجمه فارسی آن سوگولی نامیده میشود در معنایی ایهام آمیز قرار میگیرد.
در اصل هر سه شخصیت زن داستان، در قیاس با یکدیگر سوگولی هستند. سارا و ابیگیل به عنوان مردمانی که به قدرت چنگ میاندازند، برای ملکه آن سوگولی میشوند و ملکه آن به عنوان نماد قدرت برای سارا و ابیگیل در جایگاه سوگولی قرار میگیرد. اتفاقا نام سوگولی نیز تداعی کنندهی وضعیت حرمسراهای دربار هم هستند و از این جهت با فضای کاخی که لوکیشن داستان هست نیز هم خوانی دارد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم The Wife ؛ به نام شوهر
در نقد فیلم The Favourite باید گفت که گرچه لانتیموس دوربینش را به سمت فضای قدیم چرخانده است، اما آن قدر مفهوم فیلمش که نمایش کثیفی قدرت و رذالت انسانها برای دستیابی به آن، جدید است که گویی زمانهی حال حاضر جهان را روایت میکند.
پی نوشت : عنوان نوشته بخشی از شعر وهم سبز، سرودهی فروغ فرخزاد میباشد.
در ادامه تحلیل صدف پیکامی را از فیلم The Favorite میخوانیمفیلم The Favorite سوگلی
موشکافی آخرین اثر یورگوس لانتیموس
اگر به دنیال یک فیلم با فضای امروزی هستید به سراغ فیلم سوگلی محصول کمپانی فاکس سرچلایت Fox Searchlight نروید چرا که این فیلم فضای سلطنتی بریتانیای کبیر در قرن هجدهم میلادی و جدال زنانهای برای به چنگ درآوردن قدرت را برایتان به تصویر میکشد. برای دانستن بیشتر دربارهی فیلم The Favorite با نت نوشت همراه باشید.
صحبت دربارهی فیلم The Favorite را این چنین آغاز میکنیم که یورگوس لانتیموس کارگردان و فیلمنامهنویس اهل یونان کارگردان این فیلم است. او که از سال ۲۰۰۱ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بوده است با ساختن فیلمِ دندان نیش موفق شد جایزهی جشنوارهی کن برای کارهای نو را از آن خود کند.
این فیلم همچنین در رشتهٔ جایزه اسکار بهترین فیلم خارجیزبان کاندیدای جایزهی اسکار سال ۲۰۱۰ شد. فیلم خرچنگ نیز در سال ۲۰۱۵ برندهی جایزهی ویژهی هیئت داوران جشنوارهی فیلم کن ۲۰۱۵ شد. حال سوگلی اولین فیلم لانتیموس است که خود او، فیلمنامهاش را ننوشته است.
بیشتر بخوانید: فیلم The House That Jack Built ساختهی لارس فون تریر؛ شیطان درون
بیشتر بخوانید: فیلم Green Book ساخته پیتر فارلی؛ اسکار بی جان
برای تحلیل فیلم The Favorite باید در ابتدا اشاره کنیم که درام این فیلم تا مقدار کمی براساس داستان واقعی سارا (یکی از کاراکترهای اصلی فیلم)، بانوی دوک مارلبرو که با دخترعمویش ابیگیل و بانو بارون ماشام در رقابت برای رسیدن به جایگاه بالاتری در دربار هستند نوشته شده است.
این اتفاق باعث به وجود آمدن یک مثلث عشقی همجنسگرایانهی به تاریخ آن زمان عشقی نامتعارف میشود. سازندگان این اثر سعی کردند برای ارائهی تصویری درست از زمان سلطنت ملکه آن استوارت علاوه بر نوشتههای سارا از تمامی اسناد تاریخی معتبر کمک بگیرند و همین موضوع نیز باعث شد داستان سوگلی صرفاَ به دور از هر گونه جهتگیری خاص به سمت کاراکتر سارا باشد.
در حقیقت تا قبل از اکران این فیلم بسیاری از منتقدان اعتقاد داشتند که این احتمال وجود دارد فیلم به شکلی یک طرفه از کاراکتر سارا پشتیبانی کند و از وجههی حقیقی تاریخیاش فاصله بگیرد. اما بعد از تماشای فیلم نظرشان تغییر کرد که این اثر هرگز جهتگیری خاصی به سمت هیچ کدام از کاراکترهای خود به خصوص سارا نداشته است. البته هنوز نمیتوان گفت حوادث رخ داده درون فیلم تا چه حد اعتبار داشته و حقیقی هستند و ظاهراَ هر گونه صحت تاریخی در این فیلم مورد شک و شبهه است.
نویسندگان فیلم The Favorite یعنی دبورا دیویس و تونی مکنامارا تلاش کردند با خلق فیلمنامهای روان و ساده داستان فیلم را برای مخاطب به زیبایی هرچه تمامتر ملموس کنند. نماد در فیلم The Favorite نسبت به بقیهی فیلمهای لانتیموس کمترین حضور را دارد به شکلی که سوگلی به عامه پسندترین اثر او تا به امروز تبدیل گشته است.
اصل داستان فیلم، بر پایهی به تصویر کشیدن بخشی از تاریخ بریتانیا است. در زمانهای که ملکه آن با نقشآفرینی الیویا کلمن که امسال موفق به دریافت اسکار بهترین بازیگر زن شد، بر کشور حکمفرمایی میکند. او با ضعفهای جسمی و روحیاش، هر روز به نگرانیهای بدنهی دربار میافزاید. در همین حین، سارا به عنوان معتمدترین و مهربانترین همراه او، به صورت غیر مستقیم کنترل قسمتهای زیادی از کشورداری را برعهده گرفته است.
فیلم The Favorite سعی دارد با اقتباس از داستان ملکه آن مصادیقی همچون عشق، حسادت، سیاست و جاهطلبی را در زیر ظاهر زیبا و دلنشین خود به نمایش بگذارد و آنچه واضح و مبرهن است تا حدود بسیار زیادی در این زمینه موفق بوده است.
سارا در جایی از فیلم به ملکه میگوید: “عشق محدودیتهای خودش را دارد”، و ملکه با عصبانیت پاسخ میدهد: “نباید این طور باشد.”
آنچه که بارها در فیلم یادآور میشود آن است که قدرت موقتی است و یادآور این جمله از کارل مارکس بزرگ البته با کمی تغییر است که هر آنچه در ابتدا سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود.
کاراکترهای اصلی این فیلم هر کدام دارای ویژگیهای خاصی هستند که کاملاَ آنها را از یکدیگر متمایز میکند:
ابتدا از کاراکتر ملکه آن استوارت شروع میکنیم او یک ملکهی ضعیف و شکننده است. فرزندی و همسری ندارد و از بیماری نقرس رنج میبرد.ابیگل که سابقاَ اشراف زاده بوده بعد از مرگ پدرش و بر باد رفتن تمام اموالشان طی قمار توسط او، به وضعیت اسفناکی دچار میشود. او تصمیم میگیرد برای احیای وضعیتش به کاخ سلطنتی رفته تا به عنوان یک خدمتکار در آن جا کار کند. ابیگل بسیار کاراکتر جاه طلبی است.یکی دیگر از کاراکترهای اصلی فیلم سوگلی سارا است؛ سارا زنی قدرتمند و با شم سیاسی بسیار بالا است او سعی دارد برای کمک به همسرش Lord Marlborough با بازی مارک گیتیس (Mark Gatiss) فرماندهی ارتش بریتانیا سوء استفاده کند و ملکه را راضی به فرستادن ارتش جهت جنگ دوباره با فرانسه کند. در ظاهر آن استورات ملکهی انگلستان است اما در عمل تمامی تصمیمات ملکه را سارا برای او میگیرد.بیشتر بخوانید: فیلم Vox Lux ساخته بردی کوربت؛ خفه شده در ایده
بیشتر بخوانید: فیلم The Lobster ساختهی یورگوس لانتیموس؛ من میخوام خرچنگ بشم!
با این وجود فیلم The Favorite در متن اصلاَ چنین پیشرو و قدرتمند نیست. لانتیموس در واقع خیلی سریع تکلیف خودش را مشخص میکند؛ مثل همیشه ملکهای در موضع ضعف داریم که ندیمهاش، سارا حسابی از او سوء استفادهی احساسی و سیاسی میکند و آمدن خدمتکار جدید به نام ابیگیل که هوس ندیمه شدن دارد،
این موازنهی قدرت را برهم میزند چون پس از مدتها ملکه در موضوعی قرار میگیرد که دو نفر به او ابراز محبت میکنند از اینکه در کانون توجه قرار گرفته و جدالی میان سارا و ابیگل برای هر چه بیشتر نزدیک شدن به او مادام در حال اتفاق افتادن است، خرسند است.
مشکل اما اینجاست که درام فیلم The Favorite در همین جا به بنبست میرسد. لانتیموس هیچ تلاشی برای واکاوی انگیزههای شخصیتهایش انجام نمیدهد و انگیزه و درونیات آنها را در یک تیپ و نه حتی شخصیت، به نمایش میگذارد، در واقع آن پیچیدگی که در تصاویر فیلم هست در متن و پرورش شخصیتها وجود ندارد و این به تناقضی عجیب منجر شده است که خود از نقاط ضعف فیلم است.
در سراسر فیلم، انتخاب موسیقی گلچین شدهی لانتیموس به تغییر لحن فیلم کمک میکند، از قطعههای کلاسیک Handel, Bach, Purcell و Vivaldi تا آهنگهای مدرن و الکترونیکی Olivier Messiaen, Luc Ferrari و Anna Meredith. یکی دیگر از نکات بسیار مثبت فیلم The Favorite تصویربرداری محشر آن است. رابی رایان فیلمبردار ایرلندی این اثر توانسته به زیبایی هر چه تمامتر این وظیفه را به انجام برساند.
تمامی جزئیات با نمایی باز و به شکلی فوقالعاده برای مخاطب به تصویر کشیده شده است. در عین یکسان بودن لوکیشنها در بسیاری از سکانسهای فیلم، یافتن تصاویری یکسان از یک محیط در طول آن، کار شدیداَ دشواری است که فیلم The Favorite در آن موفق بوده و نظم، انسجام و حسابشدگی بصری زیادی را از آن خود کرده است. با این همه تماشای فیلم The Favorite را آن هم در شرایطی که تا به حال موفق به دریافت بیش از ۱۰۰ جایزه از جشنوارهیهای فیلم دنیا شده است به هیچ وجه از دست ندهید.
پاسخی بگذارید لغو پاسخ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
نام *
ایمیل *
وبسایت
Current ye@r *
Leave this field empty