شروط موفقیت ائتلاف امید
ایران، جمهوری عراق و پادشاهی عربستان سعودی سه کشور بزرگ با منابع انسانی وسیع هستند.
طرحی که قرار است روز چهارشنبه از سوی رییسجمهور اسلامی ایران برای امنیت و ثبات در تنگه هرمز اعلام شود، در صورتی موفق خواهد بود که بتواند برخی از ضرورتهای منطقه را مورد توجه قرار دهد. سه شرط لازم است تا طرح تازه ایران، گامی مثبت تلقی شود و مورد استقبال کشورهای منطقه از جمله 7 کشور ساحلی دیگر قرار گیرد. به نظر میرسد ابتکاری که ایران آماده کرده است...
بر اساس بند هشتم قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد برای پایان جنگ تحمیلی رژیم صدام حسین علیه ایران تصویب شد. بر اساس محتوای این بند به دبیرکل سازمان ملل متحد ماموریت دادهشدهبود تا با همکاری کشورهای منطقه ساز و کاری با حضور 8 کشور ساحلی خلیج فارس با نظارت سازمان ملل متحد برای تامین امنیت منطقه ایجاد کند. منطقه خلیج فارس، منطقهای بسیار ویژه در ساختار جهان امروز محسوب میشود، نه تنها بخش عمدهای از ثبات، امنیت، اقتصاد و درآمد 8 کشور ساحلی این شاهراه دریانوری از تجارت در خلیج فارس تامین میشود، بلکه منافع بسیاری از قدرتهای جهانی هم وابسته به آزادی تجارت و امنیت در این منطقه است. نکته مهم دیگر این است که هر 8 کشور ساحلی خلیج فارس و دریای عمان، از وزن مساوی در چارچوب ژئوپولیتیک منطقه برخوردار نیستند. جمهوری اسلامی ایران، جمهوری عراق و پادشاهی عربستان سعودی سه کشور بزرگ با منابع انسانی وسیع هستند، در برابر 5 کشور دیگر ساحلی امارات متحده عربی، بحرین، عمان، قطر و کویت، حکومتهای کوچک با وسعت سرزمینی ناچیز و منابع انسانی محدود هستند. این پنج کشور به تنهایی قادر به حفظ امنیت ملی خود در برابر کشورهای بزرگتر منطقه نیستند. تجربههای گذشته مانند اشغال کویت به دست رژیم صدام حسین در عراق یا محاصره سیاسی اقتصادی قطر توسط عربستان، نشان میدهد که اگر دولتهای کوچکتر مانند کویت یا قطر، همپیمانان قدرتمند فرامنطقهای نداشتهباشند، به راحتی ممکن است توسط کشورهای همسایه بلعیده و نابود شوند. طبیعی است که این کشورهای کوچکتر آمادگی ندارند بدون ایجاد موازنه قوا با یک قدرت بزرگتر، با همسایههای قدرتمندتر خود وارد توافق امنیتی شوند. سه شرط لازم است تا ایران بتواند هر 7 کشور دیگر ساحلی خلیج فارس و دریای عمان را پای تعامل برای یک ساز و کار امنیتی منطقهای بکشاند. مهمترین شرط این است که ایران تضمین بدهد که وضعیت فعلی همه این کشورها را میپذیرد، حق مستقل تعیین سرنوشت آنها را به رسمیت میشناسد و در برابر همین توقع را از کشورهای مقابل دارد. دومین شرط این است که ایران و کشورهای دیگر بپذیرند که امنیت منطقه به دلیل اهمیت استراتژیک آن برای جهان در چارچوب ترکیبی از همکاریهای منطقهای و بینالمللی امکانپذیر است. سومین شرط هم ایجاد توازن قوا میان کشورهای کوچکتر و بزرگتر منطقه است که میتواند از طریق نوعی ترتیبات بینالمللی برای ایجاد توازن در توانمندی کشورهای منطقه، تضمین شود.
امنیت منطقه خلیج فارس تا سال 1969 بر عهده امپراتوری بریتانیا بود، اما بعد از خروج بریتانیا عملا امنیت منطقه دچار خلأ شد. ریچارد نیکسون رییسجمهور ایالات متحده امریکا تئوری امنیت دو ستون را مطرح کرد، به این شکل که امنیت خلیج فارس بر مبنای دو ستون ایران و عربستان شکل بگیرد. این نظام امنیتی سال 1357 با انقلاب اسلامی در ایران به هم خورد و قطع همکاریهای امنیتی ایران و امریکا، عملا سقف سیستم دو ستونی را پایین آورد. با آغاز جنگ تحمیلی صدام حسین علیه ایران، تحول در نظام امنیتی خلیج فارس به تدریج آغاز شد و بعد از تجاوز صدام حسین به کویت عملا نظامیان امریکایی با حضور گسترده در خلیج فارس، تلاش کردند که موازنه جدیدی در قوای منطقه ایجاد کنند. اما رقابتهای بینالمللی و منطقهای باعث شده است تا موازنه مورد نظر امریکا از سوی کشورهایی مانند ایران، روسیه و چین، آنچنان مورد پسند نباشد. این قدرتهای منطقهای و جهانی علاقهمند هستند که منافع و مشارکت آنها نیز در امنیت خلیج فارس دیدهشود و این آبراه مهم بینالمللی تحت سیطره انحصاری امریکا و متحدانش قرار نگیرد. در طول چند سال اخیر، با بالا گرفتن اختلافات سیاسی میان ایران و عربستان، نگرانیهای ادعایی پادشاهی بحرین نسبت به سیاستهای ایران، محاصره سیاسی-اقتصادی قطر توسط همسایگان، مساله ادعاهای ارضی امارات نسبت به سرزمینهای ایران و انفجارهای مشکوک در کشتیهای تجاری، مساله امنیت خلیج فارس را به یک اولویت مهم بینالمللی تبدیل کرده است. طرح جمهوری اسلامی ایران برای امنیت و صلح در تنگه هرمز در شرایطی ارایه میشود که دولت ایالات متحده امریکا از بهار امسال یک طرح ائتلاف نظامی بینالمللی را مطرح کرده است. این دو طرح اکنون در تقابل و رویارویی با یکدیگر قرار گرفتهاند. ایالات متحده امریکا طرح خود را بر مبنای حذف ایران از معادلات خلیج فارس طراحی کرده است و ایران را به عنوان یک عامل بیثباتکننده و ضدامنیتی مطرح میکند. در برابر طرح ایران، هر چند کشورهای منطقه را همتراز با یکدیگر، همکار در ثبات و امنیت خلیج فارس تلقی میکند، اما در برابر حضور نیروهای خارجی به ویژه امریکا را عامل بیثباتکننده و ضدامنیتی میداند. به گمان من در کنار سه شرط اساسی که برای موفقیت طرح ساز و کار امنیتی خلیج فارس وجود دارد، ایجاد تعامل و همکاری، یا دست کم فهم مشترک میان تهران و واشنگتن برای موفقیت هر طرحی در منطقه ضروری است. از یک سو امریکا باید متوجه شود که حذف ایران از معادلات منطقه ممکن نیست و هیچ طرحی بدون در نظر گرفتن نقش ایران محکوم به شکست است و در برابر ایران نیز به دلیل منافع امریکا در منطقه، لازم است به هر طریقی چه مستقیم و چه در قالب یک ساز و کار بینالمللی، حضور امریکا در منطقه را بپذیرد. همانطور که موفقیت طرح ساز و کار منطقهای امنیت خلیج فارس نیازمند همکاری و تعامل همه 8 کشور ساحلی است، بدون از بین رفتن تقابل میان امریکا و ایران و احترام دو کشور به منافع بینالمللی و امنیت ملی یکدیگر، امکان ایجاد یک طرح جامع برای امنیت منطقه وجود نخواهد داشت.
قاسم محبعلی، تحلیلگر