فیلم Black Mirror: Bandersnatch در این هزارتوی محض بازتاب تو هست!
نت فلکیس در جدیدترین ماجراجویی خود Black Mirror: Bandersnatch اقدام به پخش اپیزود جدیدی از سریال آینه سیاه کرده است. داستان این قسمت از سریال Black Mirror در سال 1984 میلادی اتفاق میافتد و مربوط به توسعهی یک بازی کامپیوتری است. برای شناخت بیشتر فیلم Black Mirror: Bandersnatch با نت نوشت همراه باشید. فیلم Black […] نوشته فیلم Black Mirror:...
نت فلکیس در جدیدترین ماجراجویی خود Black Mirror: Bandersnatch اقدام به پخش اپیزود جدیدی از سریال آینه سیاه کرده است. داستان این قسمت از سریال Black Mirror در سال ۱۹۸۴ میلادی اتفاق میافتد و مربوط به توسعهی یک بازی کامپیوتری است. برای شناخت بیشتر فیلم Black Mirror: Bandersnatch با نت نوشت همراه باشید.
فیلم Black Mirror: Bandersnatch
در این هزارتوی محض بازتاب تو هست!
در فیلم Black Mirror: Bandersnatch که داستان فیلم دربارهی پسری به اسم استفن باتلر با بازی فیون وایتهد Fionn Whitehead بازیگر فیلم دانکرک است که میخواهد با الهام از یک کتاب به خصوص و تراژدی که در آن قصه به چند شاخه تقسیم میشود و خواننده، خودش با انتخابهای خود داستان را به پایان میرساند، یک بازی ویدیویی به نام بندراسنچ بسازد.
او مادرش را در کودکی از دست داده و بابت این اتفاق خود را مقصر میداند؛ چرا که باعث شده سفر مادرش به خاطر او، یک قطار به تاخیر بیافتد و در حادثهی قطار بمیرد. حال استفان همراه با پدرش زندگی میکند و گاهی اوقات به اصرار پدرش نزد یک روانپزشک به نام دکتر هاینس میرود.
همچنین او برای توسعهی بازیاش قصد دارد با شرکتی به نام تاکرسافت همکاری کند. یکی از همکارانش در شرکت تاکرسافت کالین نام دارد که توسعه دهندهی موفقی در بازیهای کامپیوتری است.
یک بازی ویدیویی داستان محور که ویژگی خاص آن دقیقاَ دخیل کردن تصمیمات گیمر لابهلای انتخابهایی دوگانه است که هر کدام منجر به داستانهای تازه و متفاوتی میشوند و در نهایت شخصیت اصلیاش را به مرز جنون میرساند.
بیشتر بخوانید: فیلم Burning ساخته لیچانگ-دونگ؛ وقتی فاصله میان نوتها حرفهایی برای گفتن دارند
در فیلم Black Mirror: Bandersnatch باید عنوان کنیم که فیلم داستان گویی نوینی را روایت میکند به شکلی که فرصت اعطای تجربهای جدید به مخاطب را از آن خود میکند که هوش از سرش میپراند. هیچ چیزی قابل پیشبینی نیست و مثل کاراکتر اصلی، خود بینندگان هستند که پس از پشت سر گذاشتن تجربهای جنونآور، واقعیت مورد نظرشان را برمیگزینند.
نقش بیننده از نقش تماشاچی بودن در برابر وقایع داستان به تصمیمگیری دربارهی روند داستان تغییر کرده است. از همه مهمتر هم چیزی نیست جز آن که هیچ کدام از این خطوط داستانی تصور شده توسط مخاطبان، برتری خاصی نسبت به یکدیگر ندارند و به شکلی کاملاَ موازی، در چارچوب قصهگویی فیلم، جایگاهشان را مییابند.
یکی از برترین ویژگیهای ساختهی تازهی نت فلیکس گسترش دادن تصاویری محدود و رساندنشان به تعداد بینهایتی از واقعیتهای موازی است.
در طول فیلم شما همواره کاراکترها را درون لوکیشنهایی انگشتشمار دنبال میکنید ولی سریال به طرزی دیوانهوار و قابل باور، بارها و بارها فهمتان از این محیطهای محدود را به چالش میکشد به شکلی که حداقل تا چند روز، ذهنتان را مطلقاَ مشغول سنجش دیوانگیهایش خواهد کرد.
در مورد فیلم Black Mirror: Bandersnatch باید ذکر کنیم Black Mirror: Bandersnatch در واقع اولین فیلم اینتراکتیو است که مخاطب در حین تماشای فیلم میتواند بر سر دو راهی قرار بگیرد و گزینهای را انتخاب کند تا سرنوشت شخصیت اصلی را کنترل کند.
حتی خود شخصیت اصلی بارها اعلام میکند که انگار کنترل زندگیاش دست کس دیگری است اما باندراسنچ پیش از اینکه یک اثر با ساختار و فرم دراماتیک و نمایشی باشد، بیشتر شبیه یک پروژهی آزمایشی است که حد و مرز ندارد.
بیشتر بخوانید: فیلم جنگ سرد Cold War ساختهی پاول پاولیکوفسکی؛ آیا عشق زنده است؟
باندراسنچ نسخهی فرعی از مجموعهی آنتولوژی آینه سیاه به حساب میآید که خود این مجموعه هم همانند باندراسنچ، اثر عجیب و غریبی است. نت فلیکس پیش از پخش فصل پنجم این سری، فیلم باندراسنچ را منتشر کرد که هواداران را با ساختار اینتراکیتو آشنا کند.
در مورد فیلم Black Mirror: Bandersnatch باید متذکر شویم که یکی از شاخصههای ساختار اینتراکتیو، وجود چند پایان مختلف است. این فیلم بیننده را درگیر میکند، گذشته و رفتار شخصیت استفان و بازی که تولید میکند،
بیننده را میترساند و مخاطب در دنیای شخصیت اصلی غرق میشود اما وقتی میخواهد به آن سکانس پایان بندی برسد، تمام پلهای پشت سرش را خراب میکند و چیزی به مخاطب تحویل میدهد که برایش عجیب، سردرگم و سرگیجه آور است و حتی ممکن است او را برای تماشای ادامهی فیلم منصرف کند.
در اولین پایان بندی، مخاطب میتواند خیلی راحت گزینهی همکاری با شرکت را انتخاب کند و نتیجهاش گونهای میشود که فیلم در همان مدت ۱۰ دقیقه ابتدایی به پایان میرسد.
بیشتر بخوانید: فیلم Climax ساخته گاسپار نوئه؛ وقتی رنگها صدایی بُرنده دارند!
یکی دیگر از پایان بندیها، پایان بندی تبلیغاتی خود شرکت نت فلیکس است که شاید در وهلهی اول بامزه باشد اما مخاطب احساس میکند که کل فیلم یک شوخی بیش نبوده است و حسرت وقت خود را میخورد که صرف تماشای این فیلم کرده است.
بیشتر بخوانید: فیلم The Death and Life of John F. Donovan ساختهی زاویه دولان؛ قصهی آدمهای طلایی
آنچه در زیر میخوانید اظهار نظر بسیار جالبی است که سازندهی سریال چارلی بروکر در مورد عنوان سریال به روزنامهی گاردین گفته است:
«اگر تکنولوژی مخدر هست و انسان را نشئه میکند پس دقیقاً، اثرات جانبی این ماده مخدر چیست؟ این فضای بین لذت و ناآرامی جایی است که آینه سیاه، سریال درام جدید من، قرار است دربارهاش حرف بزند. “آینه سیاه” همان چیزی است که شما روی هر دیوار، هر میز، کف هر دست، صفحه نمایش سرد و براق تلویزیون، مونیتور، و گوشیهای هوشمند میبینید. آینه سیاه سریالی است که درست مثل یک آینه، سیاهی وجود انسان را به شما نشان خواهد داد.»
پاسخی بگذارید لغو پاسخ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
نام *
ایمیل *
وبسایت
Current ye@r *
Leave this field empty