جی پلاس: آمدنم به تهران مصادف بود با ترور حسنعلی منصور. به گمانم می شود حوالی سال 44. گذشت و ایام محرم فرا رسید. اولین هیاتی که در تهران به آن پا گذاشتم، هیات «لرزاده» در نزدیکی بازار بود. روز هشتم هنگام بازگشت، با یک دسته عزاداری مواجه شدم. مداح دسته رفت روی چهارپایه و شروع کرد به خواندن. در این بین، اتفاقی افتاد که برایم عجیب بود. پای چهارپایه یکی کاغذ و قلم به دست ایستاده بود و اشعاری را که فی المجلس به ذهن نوحه خوان می آمد، یادداشت می کرد. اسم هیئت «نوباوگان قنات آباد» بود و نوحه خوان را «حاج اکبر ناظم» می خواندند. قنات آباد از محله های قدیمی تهران بود. هیئت نوباوگان به دست عده ای از بچه های قد و نیم قد تاسیس شده بود و به همین خاطر نوباوگان قنات آباد نام داشت. اما حکایت حاج اکبر؛ صدای ویژه ای نداشت. در ابتدا، کار او در هیات نه نوحه خوانی بلکه حفظ نظم و ترتیب دسته ها بوده و به همین علت به او ناظم می گفتند. گفتم که صدای ویژه ای نداشت؛ سوادی هم برای شاعری نیندوخته بود. بنا بر این علت اینکه نوحه ها و اشعار او مثل مته ای از زمان و مکان عبور کرده و به قلب همه رسوخ می کند را باید در جای دیگری جست. به قنات آباد باز خواهم گشت اما در روز تاسوعا با دسته عظیم دیگری مواجه شدم که سادات در آن حضور پررنگی داشتند. هیئت «حسینیه بنی فاطمه» که در سرچشمه قرار داشت. بعدها از مداح هیئت، حاج سید عباس زری باف شنیدم که: «پس از تاسیس هیئت به همراه موسس ها در فکر نامگذاری حسینیه بودیم. به نتیجه ای نرسیدیم. یکی از آقایان گفت: از اولین کسی که از در وارد شود می پرسیم. هر چه او گفت: همان! پس از مدتی سیدی جلیل القدر وارد شده و فرمودند: شما که همه از سادات هستید، اسم حسینیه را بگذارید «بنی فاطمه». بعد از اینکه ایشان رفتند، دو هزاری مان افتاد که ما ایشان را نمی شناختیم و موضوع را با ایشان مطرح نکرده بودیم...» حاج اکبر هم از این قضایا کم ندارد. شاید معروف ترینشان، قضیه روز تاسوعا باشد. حاج اکبر فرزند کوچکی داشتند. مصادف با یک روز تاسوعا این فرزند در خانه از دنیا می رود. مطابق معمول حاج اکبر مشغول نوحه خوانی روز تاسوعا در بازار بود که این خبر را برای او آوردند. علی رغم شدت مصیبت، مجلس را ادامه داد و خطاب به حضرت عباس عرضه داشت: «آقاجان از من نوحه خوانی بر می آید و از شما مرده زنده کردن!» وقتی به خانه برگشت، فرزند مهیای استقبال از پدر بود... به هر حال رفته رفته من شدم پای ثابت هیئت نوباوگان تا به امروز. به انقلاب که نزدیک شدیم، هیئت در جریان های نهضت نقش محوری پیدا کرد. خب رسانه دست حکومت بود و بدنه اصلی انقلاب در جامعه، مومنین بودند. این دو گزاره کنار هم، امام رضوان الله علیه را به استفاده از ظرفیت هیئت مذهبی به عنوان رسانه رهنمون کرد. برای رساندن پیام ها به مردم و ترویج انقلاب در شهر تهران امام با نمایندگان سه هیئت صحبت کردند که یکی از این هیئات هیئت نوباوگان بود.
هنوز هم اگر به خیابان مولوی سری بزنید، بازاچه قنات آباد و هیئت نوباوگان را خواهید یافت. بچه های آن روز دیگر پیرمرد شده اند ولی هنوز پای چهارپایه خوب گریه می کنند. روزهای اربعین که مراسم بازار رخت می بندد، پیرمردها در آغوش هم به سختی اشک می ریزند. سال بعد یکی دو نفرشان از کنار ارباب در مجلس شرکت می کنند. آنچه که حاج اکبر ناظم و نوحه هایش را ماندگار و چهارپایه بی تکلف هیئت را مقدس می کند، اخلاص برای سیدالشهدا علیه السلام است.
مهدی صالح؛ مجله محتشم؛ ضمیمه ادبی هنری نشریه منبر (ویژه شب عاشورا)