مسخره باز فیلمی از همایون غنی زاده؛ چرا مرا همیشه در ته دریا نگاه میداری؟
حمایت شده توسط: مسخره باز نخستین فیلم همایون غنی زاده در مقام کارگردان و نویسنده است، بدون حرف پس و پیش، این فیلم در دربارهی سینماست و از آن جایی که فیلم پر از ارجاعات تاریخ سینماست، برای فیلم بینها اثر جذاب تری تلقی میشود. به بیانی دیگر نمی توان با کازابلانکا، پاپیون، لئون، درخشش […] نوشته مسخره باز فیلمی از همایون غنی زاده؛ چرا مرا همیشه در...
مسخره باز نخستین فیلم همایون غنی زاده در مقام کارگردان و نویسنده است، بدون حرف پس و پیش، این فیلم در دربارهی سینماست و از آن جایی که فیلم پر از ارجاعات تاریخ سینماست، برای فیلم بینها اثر جذاب تری تلقی میشود. به بیانی دیگر نمی توان با کازابلانکا، پاپیون، لئون، درخشش و هزاردستان آشنا نبود و از فیلم لذت نبرد! مسخره باز، روایتی سینمایی از یک سلمونی کنار دریاست. در ادامه با نقد و تحلیل فیلم مسخره باز با نت نوشت همراه باشید.
مسخره باز
«چرا مرا همیشه در ته دریا نگاه میداری؟»
هدیه تهرانی، علی نصیریان، صابر ابر، بابک حمیدیان و رضا کیانیان، نقش آفرینان نخستین اثر سینمایی همایون غنی زاده هستند و علی مصفا نیز تهیه کنندگی اثر را بر عهده داشته است.
البته که این ارجاعات سینمایی در آثار تئاتری همایون غنی زاده و به ویژه در نمایش اخیرش «می سی سی پی نشسته میمیرد» به وفور دیده میشود. مقایسهی تئاتر و سینمای غنی زاده را در ادامهی نوشته بیشتر توضیح خواهم داد و در ابتدای امر بیشتر به اثر سینمایی وی میپردازم.
برای نقد فیلم مسخره باز از فرم فیلم شروع میکنم. مخاطب با اثری فانتزی رو به رو میشود که فرمی است نادر در سینمای بیش از حد رئالیستی ایران. این فرم به دلیل جسارتها و ریسکها و سختی هایی که میطلبد، کم تر در سینمای ایران به آن پرداخته شده است.
بیشتر بخوانید: متری شیش و نیم کاری از سعید روستایی؛ مرثیه ای برای ساقی اعظم
اما همایون غنی زاده همان طور که این فرم را در نمایش هایش تجربه کرده بود، در نخستین اثر سینماییاش هم نیز بدان توجه داشته است. وی این بار تفکر انتزاعی اش را در مدیوم سینما جاری کرده است و نشان میدهد که تفاوت های سینما و تئاتر را میشناسد.
از ابزار سینما استفاده میکند تا فرمی فانتزی تری را دارا باشد. این ویژگی بیشتر در نوع فیلمبرداری فیلم دیده میشود که علی قاضی آن را بر عهده داشته است.
همان طور که میدانیم، مخاطب تئاتر، نمایش را از رو به رو میبیند و از زوایای بالا، پشت و یا کنار نمی تواند ببیند. همان طور تئاتر قابلیت کلوزآپ و نمای نزدیک را نیز ندارد. این دو تفاوت بصری سینما و تئاتر است که غنی زاده در «مسخره باز»، فیلمش را علاوه بر نماهای تئاتری، سرشار از نماهای سینمایی کرده است.
نماهای از بالای کاظم خان (علی نصیریان) و کلوزآپها و مدیوم شاتها از دیگر بازیگران، چرخش و حرکت روان دوربین بر خلاف ایستایی نماهای تئاتری، اثر را سینمایی کرده است. دفورمگی بصری از شخصیت های مرد داستان نیز بر این فرم فانتزی افزوده است.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم غلامرضا تختی؛ خاطرات بک خبرنگار از زندگی و مرگ جهان پهلوان تختی
در نقد فیلم مسخره باز از منظر محتوا، همان طور که گفتم، فیلم دربارهی سینماست. سینمای امروز ایران. البته که این امر در نمادی ترین شکل ممکن اتفاق میافتد. اگر سلمونی را نماد جغرافیای سینما بدانیم، هر یک از دیگر شخصیتها نیز نماد افرادی میشوند که در این سینما حضور دارند.
کاظم خان با بازی درخشان علی نصیریان، که مسن ترین آنها میباشد، نماد نسل اولیه و قدیمی سینماست. وی عاشق فیلم کلاسیک «کازابلانکا» است. زمانی در اوج بوده و حالا پیرمردی رعشه ای شده که دیگر استاد خرابکاری است. وی سبیلها را از دم میزند و حاضر به پذیرش خطای خویش و کناره گیری از این شغل نیست.
دانش (صابر ابر) نماد نسل جدید بازیگر است که همان طور که از نامش بر میآید، اندک ذوق و دانشی در سینما دارد و برای رسیدن به رویای همیشگی اش تلاش میکند اما توانایی و فضای بروزش را نیز دارا نیست.
وی از آنجایی که پرورشگاهی است، هویت مشخصی ندارد و این بی هویتی نسل جدید سینما را میرساند. شاپور (بابک حمیدیان) نمایندهی آن دسته از سینما گرانی است که اتفاقا دغدغه سینمایی ندارند و به دلیل سیاستشان وارد این فضا شده اند و یک شبه به ستاره ای بدل میشوند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم ناگهان درخت کاری از صفی یزدانیان؛ همه عمر پنهان شدم
سرهنگ کیانی (رضا کیانیان) که خود گویای وزارت ارشاد است. و در نهایت مانفرد نماد تهیه کنندگانی است که به هر طریق خود را به سینما وصل کرده اند و برایشان نیز چندان مهم نیست کسی چگونه وارد این فضای عجیب میشود و سود خودشان را بیشتر از هرچیز دیگری در نظر دارند.
آنها در پی کسب پول (در اینجا مو) میباشند. گدایان بی شماری که در فیلم میآیند و میروند و از سلمونی گدایی میکنند و در نهایت همانها هم هستند که با سرکردگی سرهنگ کیانی به جان این سینمای با سابقه میافتند، نماد مردمان ستاره پرستی هستند که بیش از آنکه مخاطب هنر باشند، گدایی آن را میکنند.
اما در نهایت هما (هدیه تهرانی) نماد آن سینمای درخشان و دست نیافتنی است که اگر هم باشد تنها در خیال است و وصل نیز تنها در ته دریا اتفاق میافتد. هدف و آرزوی دانش نیز هم بازی شدن و قرار گرفتن در کنار اوست.
در اساطیر، هما نام پرندهی سعادت و خوشبختی است و سینمای عاری از هر دروغ و زشتی نیز همان خوشبختی است. در فیلم، تنها ستارهی واقعی همان هماست و در پایان نجات دهنده نیز همان اوست. حتا اگر به طراحی لباس او نیز نگاهی بیفکنیم میبینیم که هما در شمایل یک خلبان و کسی است که پرواز میکند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم سرخپوست به کارگردانی نیما جاویدی؛ جای خالی یک سرخ مزاج
نکته ای که در نقد فیلم مسخره باز حائز اهمیت است، نقد سینمای امروز ایران میباشد. یکی از این نقدها، تکرار موتیف «تکرار» میباشد. ما از ابتدا تا انتها بارها شاهد نماها، دیالوگها و موقعیت های تکراری هستیم.
در حقیقت این تکرار مدام، کنایه ای است به سوژه های تکراری در سینما. یکی دیگر از گوشه های فیلم، اشاره به موی بازیگران زن میباشد. مانفرد به دنبال موهای بلند مردان است تا کلاه گیسی باشد برای مردانی که نقش زنان را در نمایشی بازی میکنند.
همچنین خط قرمز کاظم خان ورود زن به سلمونی اش (سینما) میباشد. و آشوب از آنجایی رخ میدهد که زن به این مکان وارد میشود. وی به خاطر موهایش یا کشته میشود و یا مورد تعرض قرار میگیرد.
که اشاره ای است به جایگاه زن در سینمای مصرفی. اما این نقدها لزوما متوجه سینما نیست، بلکه تماشاگر و مردم را نیز مورد انتقاد قرار داده است.
کسانی که برای سلمونی آمده اند، مردم عادی هستند که به گفتهی دانش که مسئول شستشوی موهای آنها میباشد، کثیفی موهایشان از کثیفی تفکراتشان ناشی میشود. که اگر مردم تفکر تمیز و سالمی داشته باشند، به تبع آن سینما هم فضای سالم تری خواهد شد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم جان دار ؛ قتل، قصاص در میان قیمومیت ابتر زنان
در نقد فیلم مسخره باز، نمی توان از پیشینهی تئاتری همایون غنی زاده و مقایسه فیلمش با آثار نمایشی اش نپرداخت. همان طور که پیش تر در خطوط اولیه نوشته، نوشتم، وجه اشتراکشان، ارجاعات سینمایی است. اشتراک دیگر موسیقی است که در هر دو مدیوم استفاده میشود و از همه مهم تر، بلندپروازی غنی زاده در اجرای فرم دلخواهش میباشد.
هیاهوی بسیار، طراحی صحنه ای چندکاره که بیشتر، ویژهی تئاتر است. اتفاقات عجیب مثل پرواز اتومبیل و مواردی از این دست نمونه هایی دیگر از این اشتراکات است. حتا حرکت نود درجه ای بازیگران در «مسخره باز» بسیار تداعی کنندهی قدم زدن های نود درجه ای بازیگران نمایش «می سی سی پی نشسته میمیرد» میباشد.
هیاهوها و اکشن های وجهی نمایشی و سینمایی نیز به یک میزان است که البته اگر این حجم از شلوغی و آشوب یک سوم نهایی «مسخره باز»، تعدیل میشد و به روانی دو سوم ابتدایی فیلم میبود، مخاطب با اثر یک دست تری رو به رو میشد.
این طور که از نتیجهی آثار بر میآید، غنی زادهی سینما، منسجم تر از غنی زادهی تئاتر است و تکلیفش روشن تر میباشد و کم تر دچار پرگویی های خسته کننده ای میشود که گاهی در نمایش هایش دیده میشود. بنابراین ما با اتفاق جدیدی در سینمایمان رو به رو خواهیم شد که امید بخش است.
پی نوشت: عنوان، بخشی از شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» سرودهی فروغ فرخزاد هست که در فیلم گفته میشود.
بیشتر بخوانید: سال دوم دانشکده من کاری از رسول صدر عاملی؛ پنج سال در دانشکده من
این مطلب با حمایت اپلیکیشن اعزام کارشناس به محل آچارباز تهیه و تولید شده است.
با نصب اپ، ۲۰۰۰۰ تومان اعتبار اولیه، هدیه بگیرید!
آچارباز، کارشناسهای حرفهای را در زمان دلخواه شما به مکان مورد نظرتان اعزام میکند.
نرم افزار آچارباز، برای ۲ سیستم عامل اندروید و iOS منتشر شده و میتوانید با نصب آن، بزرگترین تعمیرگاه تخصصی تجهیزات الکترونیکی را در جیبتان داشته باشید.
دانلود از طریق:
پاسخی بگذارید لغو پاسخ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
نام *
ایمیل *
وبسایت
Current ye@r *
Leave this field empty