زندگی را با حافظ بهتر میتوان شناخت
گروه فرهنگی ــ استاد بهاءالدین خرمشاهی معتقد است زندگی را با حافظ میتوان شناخت، زیرا حافظ شادی و امیدبخشی میکند و شادی که در شعر حافظ موج میزند یاریرسان جوانان امروز است.
خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، از نوابغ تاریخ ایران زمین است، چرا که شخصیتی چندبعدی و جامعالاطراف داشت، نه تنها شاعر بود، بلکه چهره خود را در قامت یک مفسر و قرآنشناس، متکلم، مصلح و آسیبشناس اجتماعی و به تعبیر دیگری همچون یک معلم اخلاق و روشنفکر دینی که درد دین دارد، در شعر زیبایش که خود نیز به زیبایی آن اعتراف میکند، به نمایش میگذارد. حافظ، نمونه تمام عیار یک ایرانی مسلمان هنرمند است که میخواهد غبار از چهره دین بگشاید و چهرهای اخلاقمدار و عارفانه از دین به روی مخاطبان خود بگشاید. ۲۰ مهرماه سالروز بزرگداشت این شاعر بلند آوازه و شهیر ایران زمین است، شاعری که بعد از شش قرن، هنوز محبوب ایرانیان است. در همین رابطه خبرگزاری ایکنا اصفهان، گفتوگویی با استاد بهاءالدین خرمشاهی، حافظپژوه، قرآنپژوه و نویسنده کتابهای حافظنامه، حافظ حافظه ماست و چندین کتاب دیگر درباره زندگی و اندیشه حافظ، داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
حافظ زندگی اندیشی میکند
حافظ نه تنها به مسائل ادبی، بلکه به مسائل ابدی هم میپردازد
زندگی را با حافظ بهتر میتوان شناخت
حافظ شادی میبخشد
کار حافظ امیدبخشی است
حافظ فلسفه اندیشی ندارد، اما ژرفاندیش است
اگر سعدی نبود حافظ اینگونه در اوج و عظمت نبود
حافظ به ذهن جوان ظرافت میآموزد
حافظ عاشق حقیقت است
حافظ اهل خوشگذرانی نیست، اهل گذران خوش است
بدترین سم حیات طیبه انسان، ریاکاری است
دعوای شعر نو و قدیم را قبول ندارم
ایکنا ــ با توجه به اینکه امروز در عصر گذار از سنت به تجدد، با بحرانها و خلأهایی مثل بحران هویت، معنویت و اخلاق مواجهیم، اندیشه حافظ چقدر میتواند پاسخگوی این بحرانها در جامعه مدرن باشد و چه دستاوردی برای انسان مدرن امروز دارد؟
حافظ امروز برای جوانان ما جاذبه زیادی دارد، اگرچه برخلاف این همه شهرت و نفوذ دیوان حافظ باز هم شعرهایش برای جوان امروز دشواری دارد. منظور از جوان، انسانی از 20 تا حدود 45 سال است. حافظ برای کمتر از 20 سال کم مفهوم است. البته من و دکتر مهرداد نیکنام، کتابی در خصوص حافظ برای افراد ده ساله تا بیست ساله با عنوان «برگزیده شرح حافظ» نوشتهایم. تأثیر حافظ چه برای نوجوانان و چه برای بزرگسالان یکی است، نوجوان شادگوییها و شادزیستیهای حافظ را بیشتر دوست دارد و افراد مسن اشعار حکمیتر او را. حافظ فلسفی حرف نمیزند، حافظ اندیشه میکند. هر اندیشهای که فلسفی نیست. حافظ زندگی اندیشی میکند. حافظ در یکی از غزلهای خود میگوید: «حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو/ که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را» و یا گفته است: «خرابم کن و گنج حکمت ببین» البته لغت «خراب» در اینجا به معنی ویرانی نیست، بلکه به معنای سرمست است.
ما جوان دیروز و آرمانها، آرزوها، سطح سوادش و یا انس او با ادب فارسی و حافظ را نمیدانیم، حتی از جوان امروز هم تصویر روشنی نداریم. اصلاً خود کلمه «جوان» کلمهای مبهم است که آن را میان سنین 20 تا 45 سالگی محدود کردهایم. فردی در این سنین معمولاً دوره کارشناسی را گذرانده است و لزوماً نباید ادبیات فارسی خوانده باشد تا کلام حافظ را بفهمد. اگر کسی تجربههای زیسته بیشتری داشته باشد، حافظ را بهتر میفهمد تا کسی که لیسانس ادبیات فارسی دارد. حافظ نه تنها به مسائل ادبی، بلکه به مسائل ابدی هم میپردازد، به همین خاطر برای شناخت حافظ باید زندگیشناستر باشیم. البته با حافظ زندگی را هم بهتر میتوان شناخت. ملکالشعرای بهار میگوید: «حافظ فرد عجیبی است، وقتی ما نوجوان هستیم او هم با ما نوجوان است، وقتی جوان هستیم او هم جوان است و وقتی پیر شویم با ما پیر میشود».
شادی که در شعر حافظ موج میزند یاریرسان جوانان امروز است که شادی بسیار کمی دارند. ما امروز روزگار سختی را میگذرانیم و به شادی بیشتری نیاز داریم. نمیخواهم وارد مسائل سیاسی شوم، ولی با این تحریمهایی که به سردمداری آمریکا بر کشور ما اعمال شده، در سختی به سر میبریم و سایه جنگ هنوز به طور کامل برطرف نشده است. اما مردم ما نجابت دارند. به حق جاودانگی روح و روان و شعر و زبان حافظ این سایه شوم از سر کشور ما برطرف شده و ما از این پیچهای دشوار تاریخی بگذریم.
حافظ شادی میبخشد، با شعرهای او فال میگیرند و فالهایش امیدبخش است. اصلاً کار حافظ امیدبخشی است. شبلی نعمانی، گفته است: حافظ شرح و حاشیه خیام است، با این تفاوت که خیام مقداری عبوسی فکری فلسفی دارد، اما حافظ نه. حافظ زیبا اندیش است، حافظ فلسفه اندیشی ندارد، اما ژرفاندیش است. باید این تناقض را کنار بگذاریم که هر فکر عمیقی فلسفی است و هر فکر فلسفی عمیق است. هیچکدام درست نیست. سعدی هم مانند حافظ به فلسفه علاقهای ندارد، اما اندیشههای ژرف و تجربههای زیبایی دارد. سعدی زندگی دوست و زندگیگرا است. حافظ هم اندیشههای زیبایی دارد و زندگی دوست است. این وجه اشتراک این دو است. پیشنهاد میکنم سعدی را دست کم نگیرید، اگر سعدی نبود حافظ اینگونه در اوج و عظمت نبود.
حافظ مسائل اخلاقی را مطرح میکند، خوبی حافظ این است که پندهایش تلخ نیست، اصلاً حافظ خیلی کم پند میگوید، بلکه بیشتر نکات اخلاقی را مطرح میکند. مثلاً حافظ از بخل میگوید. «بخل» به معنای دریغ داشتن نعمتی از دیگری است که ما امروزه به آن خست میگوییم. حافظ ازخست و تلف کردن عمر بد میگوید، از مغتنم شمردن روزها و شبها به نیکی به ما تذکر میدهد، اصلاً زندگی دوستی را در ما زنده میکند. مقالهای در خصوص «از حافظ چه میتوان آموخت» نوشتهام که حتی چند سالی هم در کتابهای درسی چاپ شد و بعد فکر کردند بیپروا حرف میزنم، ولی من با پروا و حساب شده صحبت میکنم. حافظ به ذهن جوان ظرافت میآموزد. حافظ اغتنام فرصت میآموزد، حافظ دست شستن از رذایل و آذین بستن دل و جانمان به فضائل را میآموزد. بسیاری از فیلسوفان هنر گفتهاند هر اثری که زیباتر و ظریفتر باشد کمتر به کار زندگی عملی میآید، مثلاً فرشی با حدی از ظرافت را در اتاق میاندازیم و روی آن راه میرویم. اما اگر این فرش ابریشمی باشد، کمتر فایده عملی دارد. اگر ابریشم بسیار ظریفبافی هم باشد که دیگر باید به دیوار وصل شده و قاب گرفته شود. اما فرش ماشینی را میتوان زیر پا انداخت و خسارت مادی هم متحمل نشد.
حافظ از جهان فراسوی مرگ نیز با انواع کلمات یاد و ما را آگاه میکند: «دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر». حافظ از قیامت به عنوان «فردا» یاد میکند: «فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید/ شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد»، پس عمل بر مجاز نکنید، حقیقت دوست باشید، حافظ عاشق حقیقت است، حافظ اهل خوشگذرانی نیست، چندانی که اهل گذران خوش است. تأمل کنید و فرق خوشگذرانی و گذران خوش را دریابید.
ایکنا ــ اگر حافظ را یک مصلح اجتماعی بدانیم، از منظر او چه خطرات و آفتهایی سلامت جامعه ما را تهدید میکند؟ حافظ به عنوان یک مصلح اجتماعی چه راهکارهایی برای برون رفت از بحرانها و نابسامانیها پیشنهاد میکند؟
فقط گرایش به اخلاق. نباید اخلاقینما باشیم، بدترین سم حیات طیبه انسان، ریاکاری است. مثلاً فردی وانمود کند که شریعتمدار است و اینگونه نباشد. اصلاً فردی که به صورت واقعی و خالصانه اهل شریعت باشد، دیگران متوجه نمیشوند او چقدر شریعتمدار است. این رابطه ما با حضرت حق و این در کنه وجود ماست. حدود 10 کتاب درباره حافظ نوشتهام و کتاب دیگری نیز با نام «دانشنامه حافظ و حافظ پژوهی» در دست چاپ دارم که سرویراستار آن هستم و 150 نویسنده در نوشتن آن همکاری میکنند.
ایکنا ــ به نظر شما چرا حس شاعرانگی ایرانیها در مقایسه با جوامع اروپایی بسیار قویتر است؟
هیچ جامعهشناسی نمیتواند توضیح دهد که چرا ما ایرانیها اینقدر ظرافت طبع و یا تمایل به افسردگی داریم. همیشه در طول تاریخ علاقه زیادی به شعر داشتهایم. این علاقه مربوط به یک سال و چند سال، یک نسل و چند نسل و یک قرن نیست، بیش از یک هزاره است که شعر مهمترین رسانه زندگی مردم ما بوده است، به صورتی که موسیقی و سایر هنرها پس از شعر قرار دارند. شعر در جهان ما خانه دارد. مثلاً من بهاءالدین خرمشاهی، به استثنا روزهایی که در مسافرت هستم، حتماً باید هر روزی 100 یا 200 بیت شعر و یا شعر نو بخوانم. البته این دعوای شعر نو و قدیم را قبول ندارم و به نظر من این تقسیمبندی، یک اشتباه تاریخی بود. امروز جوانهای ما غزلهای خوب و زیبایی میگویند از جمله فاضل نظری.
انتهای پیام