اقتدا به سیره حضرت علی(ع) و محوریت مصلحت دین؛ راهکار دستیابی به وحدت
گروه اندیشه ــ مولوی اسحاق مدنی با بیان اینکه آنچه در مسیر وحدت به آن نیاز داریم رجوع به سیره گذشتگان مانند امام علی(ع) است، اظهار کرد: سیره حضرت این بود که به خلفا مشورت داد، سکوت اختیار کرد، برای اسلام شمشیر زد و مانند یک سرباز همراهی کرد، اما اگر راه اهل بیت(ع) را این بدانیم که حتماً سنی باید شیعه شود، راه به جایی نمیبرد و تا وحدت بر اساس...
به گزارش ایکنا؛ مولوی اسحاق مدنی از جمله علمای برجسته اهل سنت است که از ابتدای انقلاب اسلامی مسئولیتهای مهمی را بر عهده داشته که میتوان به دو دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی و سه دوره نمایندگی مجلس خبرگان رهبری اشاره کرد. همچنین وی از زمان ریاست جمهوری رهبر انقلاب اسلامی تا پایان دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، نقش مشاور رؤسای جمهور در امور اهل سنت، را عهدهدار بوده است. در ماههای اخیر نیز وی به سمت مشاور امور اهل سنت دانشگاه آزاد اسلامی منصوب شده است.
اما ویژگی مهم وی نه مسئولیتها، بلکه بیشتر اندیشههای بلند تقریبی اوست؛ بسیاری او را تقریبگراترین روحانی اهل سنت میداند که مقوله شیعه و سنی، مسئله اختلافی برای او نیست، بلکه حرکت در جهت اعتلای کلمه توحید و اسلام را محور فعالیتهای خود قرار داده و معتقد است، حال که حکومت اسلامی در رأس قرار گرفته و در حال انجام اقدامات مثبت در مسیر اسلام است باید از آن دفاع کرد و شیعه و سنی باید با یکدیگر متحد باشند. به باور وی اگر الگو امام علی(ع) باشد حتی در برابر برخی رفتارهای تفرقهانگیز، نباید دست از دفاع آن حکومت برداشت، چون اسلام در حال پیشروی است. به منظور بررسی ابعاد مسئله وحدت و تقریب بین شیعه و سنی و واکاوی اندیشههای مولوی اسحاق مدنی با او به گفتوگو نشستیم.
وی در ابتدا و در پاسخ به این پرسش که چرا علیرغم کارهایی که در جهت وحدت بین شیعه و سنی انجام شده، اما آن چنان اثر مثبتی را در جامعه نمیبینیم؟ بیان کرد: به نظر بنده اشکال هم در مباحث عملی و هم در مباحث روشی و نظری ماست. اگر بحث شیعه و سنی را بررسی کنیم میبینیم که در فقه شیعه و سنی اختلافهای بسیار اندکی وجود دارد؛ مثلاً اگر در جایی، مذهب شیعه با مذهب شافعی در تعارض است، در همان مسئله با حنفی موافق است و اگر در یک جایی با حنفی مخالف است، حتماً با مالکی موافق است. بنابراین مسائل فقه شیعی از این مذاهب اهل سنت خارج نیست.
اختلافات فقهی اندک شیعه و سنی
مدنی تصریح کرد: در نتیجه اختلاف شیعه و سنی بر سر مسائل فقهی عاقلانه نیست. وقتی با یک مالکی که به صورت دستباز نماز میخواند اختلافی ندارم، پس چرا باید با شیعه اختلاف داشته باشم؟ مگر جرم او چیست؟ مالکی را به وجود اینکه با دستان باز نماز میخواند برادر سنی خود میدانم و حال اگر شیعه را دشمن بدانم این کار بیمعناست. بنابراین در مسائل فقهی، حدوداً سه یا چهار مسئله داریم که محل اختلاف است و در دیگر مسائل اختلاف چندانی وجود ندارد. مسائل دیگری که در این زمینه مطرح میشود نیز گاهاً تهمتهایی است که شیعه به سنی و یا سنی به شیعه میزند. در حقیقت، در اثر دشمنی که در طول تاریخ پیش آمده، شیعه و سنی به یکدیگر تهمت زدهاند و این مسائل را که بررسی میکنیم، مثلاً میبینیم که نه شیعه اعتقاد دارد که قرآن تحریف شده و نه سنی قائل به چنین نظری است.
وی در ادامه بیان کرد: در مورد اهل بیت(ع) نیز این طور است؛ همان طور که یک شیعه آنها را قبول دارد، یک سنی هم قبول دارد و هیچ کتابی از کتب اهل سنت نیست که در آن فضیلتی از صحابه نقل شده باشد، اما به فضیلتی از اهل بیت(ع) اشاره نشود. در کتاب صحیح بخاری که صحیحترین کتاب اهل سنت است، حدیثی داریم که راوی آن امالمؤمنین است. نقل میکند که وقتی پیامبر(ص) در بستر بیماری بود همه ما جمع شده بودیم و دیدیم که پیامبر(ص) به اطراف خود نگاه میکند و گویی که به دنبال کسی میگردد که در جلسه نیست.
مدنی تصریح کرد: عایشه نقل میکند که یک مرتبه آن حضرت(ص) پرسیدند که فاطمه(س) کجاست. میگوید که دیری نگذشت ایشان وارد شدند. این برداشت امالمؤمنین است که میگوید رفتار و نجوه حرکات ایشان، مانند رفتار پیامبر(ص) بود. در ادامه روایت دارد که حضرت فاطمه(س) وارد شدند و کنار پیامبر(ص) نشستند. پیامبر(ص) نیز در گوش ایشان چیزی فرمودند و ایشان گریه کردند، سپس مطلب دیگری در گوش ایشان فرمودند و ایشان تبسم کردند. عایشه میگوید که در همان جلسه پرسیدم که جریان چه بود که در ابتدا گریان شدید و بعد تبسم کردید؟ ایشان فرمودند که سِر پیامبر(ص) را به کسی نمیگویم.
وی در ادامه افزود: بعد از اینکه رسول خدا(ص) از دنیا رفتند، عایشه مجدد خدمت حضرت فاطمه(س) رسیدند و گفتند که الآن دیگر پیامبر(ص) نیست و آن را راز را برایم بگویید. حضرت(س) در پاسخ گفتند که وقتی پیامبر(ص) در گوش من صحبت کردند، گفتند من رحلت میکنم و طبیعی بود که گریه کنم و بعد فرمودند، اولین کسی که به من ملحق میشود تو هستی من خوشحال شدم و پیامبر(ص) فرمود آیا دوست نداری که «سیدة نساءالعالمین» بشوی؟ که میگوید خوشحال شدم.
عدم مقبولیت اهل بیت(ع) نزد اهل سنت دروغ است
این عالم برجسته اهل سنت تصریح کرد: کسی این روایات را انکار نمیکند و بر مبنای این روایت معلوم میشود که حب اهل بیت(ع) در دل همه اهل سنت قرار دارد. در تشهد نیز، آخرین جمله اهل سنت این است که گفته میشود: «اللهم صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم اللهم بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم». این برای همه اهل سنت دستور است که در تشهد دوم نماز این جمله را بخوانند، حتی اسمی از صحابه هم در اینجا مطرح نیست و از این جمله بالاتر نداریم.
مدنی در ادامه بیان کرد: بنابراین مطالبی که نقل میکنند و میگویند که اهل سنت اهل بیت(ع) را قبول ندارند، دروغ است؛ همچنین اینکه میگویند شیعیان قرآن را قبول ندارند نیز دروغ است و همین قرآنهایی که در ایران وجود دارد در عربستان و مصر نیز همین قرآن را میخوانند و هیچ تفاوتی بین آنها نیست. بنابراین در یکسری از مسائل مانند نماز که هیچ اختلافی بین شیعه و سنی وجود ندارد و یکسری از مسائل که مطرح میشود نیز تهمتهایی که به یکدیگر زده میشود که هیچ کدام سند قطعی ندارد، اما مسئلهای که واقعیت دارد و روی آن اختلاف داریم مسئله امامت و خلافت است.
تنها اختلاف خلافت بعد از رسول(ص)
وی تصریح کرد: اهل تسنن اعتقاد دارند که پیامبر(ص) کسی را به عنوان جانشین بعد از خود تعیین نکرد و این مسئله را به امت خود واگذار کرد و آنها نیز به همان صورتی که در تاریخ موجود است، انتخاب کردند. اما در مقابل، شیعیان میگویند که احادیثی وجود دارد که گویای این مسئله است که پیامبر(ص)، علی(ع) را به عنوان جانشین خود تعیین کرد. در این مسئله نیز کسی نمیتواند وارد شود چراکه که اعتقاد سنی آن و اعتقاد شیعه به این صورت است؛ لذا اختلاف اصلی و واقعی همین است و دیگر مسائل اهمیت ندارند. چیزی که در اختلافات شیعه و سنی اهمیت دارد، این مسئله خلافت و امامت است. بعد از رحلت پیامبر(ص)، صحابه آمدند و یک کار انتخابی انجام دادند که تا اینجا دعوا مسجل است، اما مسئلهای که میخواهم روی آن تأکید کنم این است که، با وجود اینکه امام علی(ع) میخواست که بعد از پیامبر(ص) جانشین بشود، حال چه با آن اعتقادی که شیعیان میگویند که نصی وجود دارد، چه به آن اعتقادی که اهل سنت میگویند و انتخابی باشد، در هر صورت ایشان دوست داشت که خلیفه باشد و به او نیز پیشنهاد دادند که بیاید و مطرح کند، اما ایشان به دنبال خلافت نرفت. نه تنها دنبال خلافت نرفت، بلکه در طول مدت خلافت سه خلیفه دیگر نیز به عنوان مشاور فعالیت داشت.
این نماینده اسبق مجلس خبرگان رهبری در ادامه بیان کرد: شخصی نزد امام علی(ع) آمد و به ایشان عرض کرد، چه شد که در زمان خلفا مشکلی وجود نداشت، اما شما که روی کار آمدید این درگیریها و ... راه افتاد. ایشان پاسخ جالبی دادند و فرمودند در زمان آنها، من مشاور بودم اما در زمان خلافت من، افرادی مانند شما مشاور هستند و این فرق مسئله است. در کتب مختلف وجود دارد که خلیفه دوم میگوید اگر ابوالحسن(ع) نبود من دچار مشکل میشدم که این قول حتی به صورت سینه به سینه نقل شده است.
مشورتهای کارساز امام علی(ع) برای بقای حکومت اسلامی
وی تصریح کرد: همچنین در جریان جنگ قادسیه، فرمانده لشکر به عمر نامه نوشت که ما در حال شکست خوردن هستیم و لازم است که خود شما به میدان بیایید و فرماندهی را به دست بگیرید تا روحیه رزمندگان بالا برود. ایشان نیز حسب معمول با افرادی مشورت کرد که این کار را انجام دهد یا نرود. آخرین کسی که با او مشورت میکرد و قولش برای او حجت بود، علی(ع) بود که به خلیفه گفت، شما اگر بروید و برایتان اتفاقی بیفتد این لشکر پراکنده میشود و لازم است که در همین جا بمانید چراکه اگر شکست بخورید این شکست ابدی خواهد بود.
مدنی در ادامه بیان کرد: اگر ما بودیم، میگفتیم بگذار خلیفه برود و بمیرد و تمام شود، اما ایشان اصل اسلام را مبنا میداند، چون اگر آن روز دعوا میکردند اسلام در نطفه خفه میشد اما مهمترین تفاوت ما با آنها در این است که ما اغراض شخصی را لحاظ میکنیم و آنها اسلام را مد نظر قرار میدهند. میگوییم اسلام ضرر کند، اما ما ضرر نکنیم، ولی آنها برعکس بودند و میگفتند دین خدا و اسلام بماند و اگر ما ضرر کردیم هم مهم نیست. این است که حضرت علی(ع) صبر کرد و چیزی نگفت. الآن نیز اگر واقعاً مسلمان هستیم باید به سیره آنها اقتدا کنیم. شیعه میگوید که حضرت علی(ع) را قبول دارد، پس چرا در این مورد قبول ندارد؟ همه سنیها هم میگویند حضرت علی(ع) را قبول داریم پس چرا اینجا قبول ندارند؟ چرا با یک شیعه مشورت نکنم و او را برادر خود ندانم؟ حضرت علی(ع) با وجود اینکه خلافت را از دست داد، به نفع اسلام حرکت میکرد اما ما کاری به اسلام نداریم بلکه برای ما مهم اغراض شخصی است. بنابراین مشکل امروز ما این است که از اسلام فاصله گرفتهایم و اگر به اسلام رجوع میکردیم و درد اسلام داشتیم، مشکلی باقی نمیماند.
وحدت بر مدار خدمت به اسلام
وی با اشاره به داستانی از اوایل انقلاب اسلامی تصریح کرد: اوایل انقلاب که تبلیغات بر علیه اسلام زیاد بود و در چند جا نیز بین شیعه و سنی اختلاف ایجاد کردند، در شهر گنبد جلسهای تشکیل شد که که علما در آنجا حضور داشتند، عدهای به امام خمینی(ره) نقد میکردند که ایشان به خلیفه دوم توهین کرده است و به من میگفتند که با این حال چطور حمایت میکنید؟ به آنها گفتم که این مسئله برای قبل از پیروزی انقلاب است و اگر هم امام در جایی چنین چیزی را نوشته مربوط به زمانی است که رهبر انقلاب نبوده است، اما حالا که به قدرت رسیده میخواهد که اسلام را به کمک شیعه و سنی به پیروزی برساند. در آن زمان نیز یک حرفی را به عنوان یک شیعه زده که اعتقاد اوست، اما الآن از این حرفها نمیزند.
مدنی بیان کرد: نکته دیگر این است که ما هم عمر را از این جهت که به اسلام خدمت کرده دوست داریم نه اینکه از اقوام ما بوده باشد. حال اگر در زمان ما نیز یک شیعه باشد که به اسلام خدمت کند لازم است که از او حمایت کنیم و حتی اگر روزی صد بار هم به ما توهین کند باید از او حمایت کنیم؛ یعنی اصل مسئله اینجاست و اگر مسائل را به صورت درست بررسی کنیم، میبینیم که بزرگان ما مسائل شیعه را حل کردهاند؛ یعنی هیچ زمانی خلفای ثلاثه از حضرت علی(ع) اظهار بینیازی نکردهاند و ایشان هم هیچ زمانی علیه آنها کوچکترین اقدامی نکردند. البته این کار به این معنا نیست که از نظر خود برگشته باشند، هرچه ایشان اعتقاد داشتند سر جایش بود، اما برای اسلام کمک کردند تا اسلام را به دست ما برسانند. اما کاری که ما میکنیم این است که خوبیهای آنها را نادیده میگیریم و آن چیزی که خودمان ساختیم را پرستش میکنیم.
راه اهل بیت(ع) شیعه شدن اهل سنت نیست
نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: به نظر بنده بهترین راه حل برای اختلافهایی که امروزه معضلی شده است که خیلی هم برای از بین بردن اختلافها کار میشود و ثمرهای ندارد، این است که به سیره بزرگان توجه کنیم و ببینیم که آنها چه میکردند. اگر بر مبنای سیره آنها عمل کنیم مشکل ما حل میشود، در غیر این صورت خیر. من کتابی مینویسم و میگویم که هیچ راهی ندارد، جز اینکه همه پیرو اهل بیت(ع) باشیم، این مسئله درست است و شیعه هم قبول دارد، سنی هم اهل بیت(ع) را قبول دارد، اما راه اهل بیت(ع) این طور نبوده که در کتب منعکس میکنند و در ذهن دارند. آنچه در ذهن شیعه وجود دارد این است که باید همه سنیها شیعه شوند نه اینکه راه اهل بیت(ع) مهم باشد. سیره اهل بیت(ع) این بود که به خلفا مشورت داد، سکوت اختیار کرد، برای اسلام شمشیر زد و مانند یک سرباز همراهی کرد. اما اگر راه اهل بیت(ع) را این بدانیم که حتماً سنی باشد شیعه شود راه به جایی نمیبرد و اگر وحدت بخواهد بر اساس مذهب یکسان باشد تا زمانی که شما این وحدت را ایجاد کنید، عمر این دنیا هم تمام شده است.
وی در ادامه افزود: دشمنان ما نمیگذارند که با فراغ بال کارهایی را انجام دهیم و این قدر مسائل پیش میآوردند که یکدیگر را از بین ببریم. بنابراین راهی که پیش پای ما وجود دارد این است که سیره بزرگان خود را مطالعه کنیم و ببینیم که مثلاً حضرت علی(ع) در فلان جنگ و معرکه چه کاری انجام داد. اینها راه حل مشکلات ماست و اگر اخلاص در کار باشد، همه اینها شدنی است.
طرفداری رؤسای مذاهب چهارگانه از اهل بیت(ع)
مدنی با اشاره به اینکه رؤسای مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز طرفدار اهل بیت(ع) بودند، بیان کرد: این چهار نفر از خلفای بنیعباس و بنیامیه زجر دیدهاند. امام مالک را سوار الاغ کردند و گرداندن، امام ابوحنیفه را زندانی کردند چراکه پیشنهاد قضاوت را قبول نکرد و حتی میگویند که او در زندان از دنیا رفت، احمد بن حنبل را در زمان بنیعباس کتک زدند و چندین سال زندانی بود و امام شافعی را هم میخواستند در زمان هارون الرشید اعدام کنند، اما سفارشی صورت گرفت که او نجات پیدا کرد. وقتی که زید بن علی خروج کرد، ابوحنیفه گفت که خروج ایشان مانند خروج رسول خدا(ص) در روز بدر بود. بنابراین همه طرفدار اهل بیت(ع) بودند، اما قدرت به دست دیگران افتاده بود. امروزه شرایط به گونهای است که همه میدانند که حق و حقیقت چیست، اما لذات دنیوی و کششهایی که در مادیات وجود دارد مردم را از حقیقت دور نگه میدارد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به نقل خاطراتی از اوایل انقلاب اسلامی پرداخت و بیان کرد: بعد از انقلاب در معیت مقام معظم رهبری به پاکستان رفتیم که ایشان رئیس جمهور بودند و رئیس مجلس آنجا نیز شیعه بود و جالب است که همسر او، رئیس حزب مخالف بود. چهل نماینده نیز شیعه بودند که مردم به آنها رأی داده بودند. مؤسس پاکستان یعنی محمدعلی جناح نیز شیعه بود، در حالیکه حزبی که او را رئیس کرده بود همه سنی بودند؛ یعنی به صورت سکولار کار میکردند و با مذهب کاری نداشتند و شرایط در آنجا به این صورت بود. البته که کجسلیقهگیها نیز وجود داشت؛ برای نمونه شخصی به نام عارف حسینی بود که یک حزب در پاکستان ایجاد کرده بود، اما نکتهاش این بود که در دفتر کارش عکس امام خمینی(ره) گذاشته بود بدون اینکه عکسی از جناح بگذارد. با اینکه بنیانگذار پاکستان نیز شیعه بود، اما او این کار نکرده بود و مردم نیز وقتی اینها را میدیدند گمانهایی پیدا میکردند که اینها نیز عاملان ایران هستند.
کجسلیقهگیها در دامن زدن به اختلافات
مدنی تصریح کرد: رئیس جماعت اسلامی پاکستان نقل میکرد که قبل از انقلاب، ما بودیم که ایرانیهایی که از ایران فرار میکردند، پناه میدادیم، اما الآن که هیئتی از ایران به پاکستان میآید، اول به مسجد شیعه میرود. میگفت که وقتی دوستان روز سخت شما ما بودیم، چرا امروز که به جایی رسیدهاید با ما روابط سابق را ندارید؟ غیر از این است که به اختلاف بین شیعه و سنی دامن میزنید؟ بنابراین یکی از آسیبهایی که با آن مواجه بودهایم همین کجسلیقهگیها و نافهمیها بوده است.
وی در ادامه با اشاره به خاطره دیگری بیان کرد: وقتی که انقلاب پیروز شد، هواپیمایی که متشکل از اهل سنت پاکستان، مصر و ... بود خدمت امام(ره) آمدند که با ایشان بیعت کنند. یاسر عرفات نیز در اولین ملاقاتی که خدمت امام رسید، وقتی از خدمت امام بلند شد و بیرون آمد گفت که مثل اینکه بناست خداوند بیتالمقدس را این بار نیز به دست غیرعربها آزاد کند، یعنی این قدر امیدوار بود که امام بیتالمقدس را آزاد کند و بیتالمقدس به دست غیر عربها آزاد شود.
وی در پایان گفت: برای خود بنده نیز یک داستانی جالب بود که در سال 60 به همراه چند روحانی به تهران آمدیم تا امام را ببینیم. ماه رمضان بود و بدون وقت قبلی آمده بودیم، امام هم کسی را در ماه رمضان نمیدید. صبح زود و بود و به هر زحمتی که بود بالاخره هماهنگیهایی صورت گرفت تا خدمت امام برسیم. دیدیم که امام بیرون از اتاق روی یک صندلی نشسته است و آقای خلخالی و رفسنجانی و احمدآقا هم در همان اطراف حضور داشتند. با امام ملاقاتی کردیم، ایشان هم نصایحی کردند و ما نیز برگشتیم. این برخورد امام، هیچ وقت از ذهن من بیرون نمیرود، یعنی کاری هم انجام نداد و ما هم چیزی نخواستیم، اما همین برخورد بسیار قابل توجه و جالب بود.
انتهای پیام