گلنار و آیینه نوشتهی محمد اعظم رهنورد زریاب؛ موسیقی، رقص، جادو، اسطوره
رمان گلنار و آیینه نام اثری از محمد اعظم رهنورد زریاب، نویسنده روزنامهنگار و داستاننویس مشهور افغانستان است. او متولد سال 1323 خورشیدی در کابل است. رمان گلنار و آیینه ده فصل دارد. و علاوه به این ده فصل، دو فصل با عنوان آغاز ماجرا و پایان ماجرا در ابتدا و انتهای رمان وجود دارد. […] نوشته گلنار و آیینه نوشتهی محمد اعظم رهنورد زریاب؛ موسیقی، رقص،...
رمان گلنار و آیینه نام اثری از محمد اعظم رهنورد زریاب، نویسنده روزنامهنگار و داستاننویس مشهور افغانستان است. او متولد سال ۱۳۲۳ خورشیدی در کابل است. رمان گلنار و آیینه ده فصل دارد. و علاوه به این ده فصل، دو فصل با عنوان آغاز ماجرا و پایان ماجرا در ابتدا و انتهای رمان وجود دارد. در ادامه با تحلیل رمان گلنار و آیینه با نت نوشت همراه باشید.
پیش از آغاز تحلیل رمان گلنار و آیینه باید گفت این رمان داستان زندگی دختر رقاصهی جوانی به نام “رَبابه” است. داستان را راوی که عاشق اوست روایت میکند. و در دل روایت عشق و عاشقی این دو نفر، با زندگی “رَبابه” و نسلهای گذشتهی خانوادهاش آشنا میشویم. بسیاری از زنان نسل قبل او به اسطوره و افسانه بدل گشتهاند. رمان، داستانِ افسون موسیقی و رقص و اسطوره است.
رمان گلنار و آیینه
موسیقی، رقص، جادو، اسطوره
شخصیتها در رمان گلنار و آیینه به خوبی پرداخته نشدهاند. و با توجه به شیوهی روایت رمان که مانند حکایت است، جزییات در شخصیت پردازی نمیبینیم و تنها شمایی کلی از آنها نشان داده شده است. به عنوان مثال ما تنها میدانیم که “رَبابه” رقاص است ولی از روحیات و درونیات او چیزی نمیدانیم.
و یا حضور راوی که عاشق اوست به نظر میرسد تنها بهانهای است که “رَبابه” زبان باز کند و سرگذشت خانوادهاش را بازگو کند و از خود جوان چیزی زیادی نمیدانیم و یا دیگر شخصیتها که حضور آنها حتی ضروری نیز به نظر نمیرسد و حذف آنها به روند داستان آسیبی نمیرساند. شخصیتهایی مانند شیرین و یا برادران رَبابه. درونمایهای وجودی ندارد. از دغدغههای انسانی و چراهای زندگی خبری نیست. تنها با داستان عاشقانهای مواجهیم که پر از تصویر و صداست.
“ربابه” یا شخصیت اصلی زن داستان رمان گلنار و آیینه ، زن اثیری مینماید. او دستنیافتنی، زیبا، خیالانگیز است. و راوی نیز با وجود آنکه عاشق و دلبستهی اوست تلاشی برای تصاحب او ندارد. تنها به دیدهی ستایش و پرستش و دیدی عرفانی به او مینگرد.
” ربابه به نظرم به یک الهه مانند شده بود. او یک موجود افسانه یی بود – یک پری، یک فرشته. موجودی بود از یک جهان دیگر….”
بیشتر بخوانید: تحلیل رمان جزیره سرگردانی سیمین دانشور
در تحلیل رمان گلنار و آیینه باید گفت که این رمان به زبان فارسی دَری نوشته شده است. زبانِ فارسی که کمتر دستخوش تهاجم زبانهای انگلیسی، عربی و… شده است و کلمات و ترکیبات به کار رفته، با شکل جدید و ناآشنایی نسبت به زبان فارسی متداول و روزمرهی ما استفاده شدهاند.
کشف امکانات و ویژگیهای متفاوت زبان فارسی میتواند بخشی از لذت خواندن این متن باشد. در تمام متن فضاپردازی بسیار در خدمت انتقال رازآلودی و زندگی توام با افسانه و اسطورهی “رَبابه” است. استفاده از ترکیبات وصفی شاعرانه زبان داستان را بسیار به شعر تشبیه کرده است. و همین امر به خیالی بودن و راز آلودگی فضای داستان بسیار کمک میکند.
“محمد اعظم رهنورد زریاب” بیش از صد داستان کوتاه و رمان دارد. از دیگر آثار او میتوان به رمان “درویش پنجم” اشاره کرد.
بیشتر بخوانید: تحلیل رمان کاناپه قرمز نوشتهی میشل لبر ؛ نشر چشمه
بسیاری از موقعیتهای رمان گلنار و آیینه ترکیبی از خیال و واقعیت هستند. و جادو در صحنههایی از زندگی واقعی به صورت امری بدیهی وجود دارد. و حضور این جادوها و اتفاقات جادویی توجه هیچ کس را برنمیانگیزد. البته با توجه به اینکه کل داستان بین خیال و واقعیت است باور این جادوها سخت نیست.
در تحلیل رمان گلنار و آیینه نباید از قلم انداخت که این رمان با گوشهای از آداب و رسوم مردمان افغانستان قبل از انقلاب ثور و طالبان آشنا میشویم. هر چند این قسمتها تنها اشاراتی کوتاه و گذرا هستند.
پاسخی بگذارید لغو پاسخ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
نام *
ایمیل *
وبسایت
Current ye@r *
Leave this field empty