آیا فرزندان باید در جریان مشکلات زندگی قرار گیرند؟
منبع خبر /
والدین و فرزندان /
13-08-1398
یک روانشناس درباره میزان آگاهی فرزندان درباره مشکلات زندگی توضیحاتی داد.
میگنا: حسن اکبرزاده، روانشناس و مشاور در گفتوگو با خبرنگار حوزه ازدواج و خانواده گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، درباره میزان آگاهی فرزندان درباره مشکلات زندگی اظهار کرد: تقسیم بندیهای مختلفی در ارتباط با بازه سنی کودکی ونوجوانی وجود دارد، اما به صورت کلی میتوان سنین بین ۳تا۱۰ سالگی را سن کودکی و سنین بین ۱۱ تا ۲۰ سالگی را سن نوجوانی قلمداد کرد.
این روانشناس بیان کرد: با توجه به دغدغههای اقتصادی و اجتماعی در جامعه و خانوادههای امروزی، مشکلات فراوان در خانوادهها، فرزندان به شکل ناگزیر از سنین خیلی پایین (کودکی) در جریان یک سری از مسائل و مشکلات زندگی قرار میگیرند حتی اگر والدین به صورت برنامه ریزی شده این مسائل را عنوان نکنند.
او ادامه داد: جامعه امروزی خیلی ناهمگن است و فرزندان با ورود به جامعه (کودکستان، مدرسه و...) شاهد تفاوتهای طبقاتی، خانوادگی و بین فردی به خصوص از لحاظ مالی میشوند که در اثر این کنجکاوی، به مسائل و مشکلات زیادی نیز در خانواده ورود پیدا میکنند.
اکبرزاده با بیان اینکه والدین نیز در مقابل این کنجکاویها اغلب دست خالی هستند، افزود: خواسته یا ناخواسته با توجه به شرایط اجتماعی، اقتصادی و ارتباطی در جامعه امروزی فرزندان با مشکلات زندگی زودتر روبرو میشوند.
این روانشناس با اشاره به اینکه تفکر انتزاعی حدودا در سن ۱۰ ،۱۱ سالگی در کودکان شکل میگیرد، گفت: تحلیل مسائل و مشکلات زندگی قبل از این سنین دشوار است اما افراد از همان کودکی بسته به مقتضیات سنی خودشان وظایف و مسئولیتهایی دارند که لازم است والدین نیز با توجه به مسیر رشدی کودکان به این وظایف و مسئولیتها آگاه باشند تا انتظارات مناسبی از کودکان داشته باشند.
او با تاکید بر اینکه آگاهی از وظایف و مسئولیتهای فرزندان باعث میشود که آموزشهای لازم جهت مسئولیت پذیرکردن کودکان از سوی والدین و جامعه شکل گیرد، اضافه کرد: آموزشها میتوانند مسئولیت پذیری در حیطهی نگهداری و مراقبت از خود، انجام تکالیف، رعایت قوانین اجتماعی، آداب معاشرت و مهارتهای ارتباطی باشد.
اکبرزاده افزود: والدین باید آگاه باشند که بهترین آموزش برای کودکان رفتار و عملکرد والدین است و کودکان بیشتر از طریق مشاهده و الگوبرداری یاد میگیرند.
این روانشناس تصریح کرد: از سنین ۱۱ ،۱۲ سال به بعد و با شروع دوره نوجوانی، اگر آموزشها در راستای مسئولیت پذیری در دوره کودکی به صورت مناسب شکل گرفته باشد، مسیر برای دوره نوجوانی هموارتر است و در این دوره بهتر است نسبت به اشتغال و ضرورت آن در جامعه و مدیریت خانواده پرداخته شود.
او بیان کرد: نوجوانان با موقعیتهای مختلف اشتغال و منابع درآمدی از طریق مدرسه و خانواده آگاه شوند، همچنین آموزش مهارت حل مسئله و تصمیم گیری نیز در این دوره ضروری میباشد، بنابراین بیشترین مسئولیت والدین و جامعه در برابر کودکان و نوجوانان ارائه آموزشهای مختلف در راستای مسئولیت پذیری، مدیریت ارتباطی، تصمیم گیری و استقلال فکری است.
اکبرزاده با بیان اینکه فرزندان در سنین نوجوانی آگاهی نسبتا خوبی از مسائل و مشکلات زندگی دارند، ادامه داد: علیرغم تلاش والدین برای پنهان کردن مشکلات، آنها در مسیر مشکلات زندگی قرار میگیرند، پس مشکلات خیلی قابلیت پنهان کردن ندارند بنابراین در مواقع بروز مشکلات والدین از طریق اصول مذاکرهای به تصمیم گیری در مسیر مشکلات تلاش کنند.
این روانشناس خاطرنشان کرد: زندگی آموحتنی است و خانواده اولین موقعیت آموزشی برای فرزندان است پس سعی کنید تا جایی که میتوانید از اصول مذاکرهای برای حل مشکلات زندگی استفاده کنید که یک موقعیت آموزش عینی برای کودکان محسوب میشود.
این روانشناس بیان کرد: با توجه به دغدغههای اقتصادی و اجتماعی در جامعه و خانوادههای امروزی، مشکلات فراوان در خانوادهها، فرزندان به شکل ناگزیر از سنین خیلی پایین (کودکی) در جریان یک سری از مسائل و مشکلات زندگی قرار میگیرند حتی اگر والدین به صورت برنامه ریزی شده این مسائل را عنوان نکنند.
او ادامه داد: جامعه امروزی خیلی ناهمگن است و فرزندان با ورود به جامعه (کودکستان، مدرسه و...) شاهد تفاوتهای طبقاتی، خانوادگی و بین فردی به خصوص از لحاظ مالی میشوند که در اثر این کنجکاوی، به مسائل و مشکلات زیادی نیز در خانواده ورود پیدا میکنند.
اکبرزاده با بیان اینکه والدین نیز در مقابل این کنجکاویها اغلب دست خالی هستند، افزود: خواسته یا ناخواسته با توجه به شرایط اجتماعی، اقتصادی و ارتباطی در جامعه امروزی فرزندان با مشکلات زندگی زودتر روبرو میشوند.
این روانشناس با اشاره به اینکه تفکر انتزاعی حدودا در سن ۱۰ ،۱۱ سالگی در کودکان شکل میگیرد، گفت: تحلیل مسائل و مشکلات زندگی قبل از این سنین دشوار است اما افراد از همان کودکی بسته به مقتضیات سنی خودشان وظایف و مسئولیتهایی دارند که لازم است والدین نیز با توجه به مسیر رشدی کودکان به این وظایف و مسئولیتها آگاه باشند تا انتظارات مناسبی از کودکان داشته باشند.
او با تاکید بر اینکه آگاهی از وظایف و مسئولیتهای فرزندان باعث میشود که آموزشهای لازم جهت مسئولیت پذیرکردن کودکان از سوی والدین و جامعه شکل گیرد، اضافه کرد: آموزشها میتوانند مسئولیت پذیری در حیطهی نگهداری و مراقبت از خود، انجام تکالیف، رعایت قوانین اجتماعی، آداب معاشرت و مهارتهای ارتباطی باشد.
اکبرزاده افزود: والدین باید آگاه باشند که بهترین آموزش برای کودکان رفتار و عملکرد والدین است و کودکان بیشتر از طریق مشاهده و الگوبرداری یاد میگیرند.
این روانشناس تصریح کرد: از سنین ۱۱ ،۱۲ سال به بعد و با شروع دوره نوجوانی، اگر آموزشها در راستای مسئولیت پذیری در دوره کودکی به صورت مناسب شکل گرفته باشد، مسیر برای دوره نوجوانی هموارتر است و در این دوره بهتر است نسبت به اشتغال و ضرورت آن در جامعه و مدیریت خانواده پرداخته شود.
او بیان کرد: نوجوانان با موقعیتهای مختلف اشتغال و منابع درآمدی از طریق مدرسه و خانواده آگاه شوند، همچنین آموزش مهارت حل مسئله و تصمیم گیری نیز در این دوره ضروری میباشد، بنابراین بیشترین مسئولیت والدین و جامعه در برابر کودکان و نوجوانان ارائه آموزشهای مختلف در راستای مسئولیت پذیری، مدیریت ارتباطی، تصمیم گیری و استقلال فکری است.
اکبرزاده با بیان اینکه فرزندان در سنین نوجوانی آگاهی نسبتا خوبی از مسائل و مشکلات زندگی دارند، ادامه داد: علیرغم تلاش والدین برای پنهان کردن مشکلات، آنها در مسیر مشکلات زندگی قرار میگیرند، پس مشکلات خیلی قابلیت پنهان کردن ندارند بنابراین در مواقع بروز مشکلات والدین از طریق اصول مذاکرهای به تصمیم گیری در مسیر مشکلات تلاش کنند.
این روانشناس خاطرنشان کرد: زندگی آموحتنی است و خانواده اولین موقعیت آموزشی برای فرزندان است پس سعی کنید تا جایی که میتوانید از اصول مذاکرهای برای حل مشکلات زندگی استفاده کنید که یک موقعیت آموزش عینی برای کودکان محسوب میشود.