در این بخش داستان کوتاه حضرت مریم و عیسی برای کودکان را گردآوری کرده ایم و امیدواریم که مورد توجه شما قرار بگیرد و از این داستان زیبا لذت ببرید.
یکی از روش های مناسب اشنا کردن کودکان با داستان های قرآنی، دین و زندگینامه پیامبران و امامان، خواندن قصه و داستان های زیبای مذهبی است. این قصه های کوتاه را می توانید برای کودک در منزل و مهدکودک بخوانید. داستان کوتاه حضرت عیسی و مریم هم جزو این داستان های زیبا است که در مورد متولد شدن حضرت عیسی و داستان زندگی او از نوزادی تا سن میانسالی می باشد.
داستان کوتاه کودکانه حضرت مریم و عیسی
داستان های زیبای پیامبران بسیار جالب هستند و اگر شما هم مایل هستید کودک خود را از سنین کم با زندگینامه پیامبران و امامان آشنا کنید، پس می توانید این داستان های زیبا را بری او تعریف کنید. در بخش های قبل داستان زندگی حضرت موسی، داستان زندگی حضرت ابراهیم، داستان زندگی حضرت ایوب و داستان زندگی حضرت محمد را هم خواندید و در این بخش داستان زندگی حضرت مریم و عیسی را می خوانید.
داستان حضرت مریم و حضرت عیسی به زبان کودکانه
حضرت عیسی علیه السلام تولدی منحصر به فرد و شگفت انگیز داشته اند. مادرشان حضرت مریم سلام الله علیها دختر حنا و عمران بود. حنا، مریم سلام الله علیها را از همان ابتدا به معبد سپرد و او نیز تحت اشراف حضرت زکریا علیه السلام دختری پاکدامن، مؤمن، متقی و پرهیزکار پرورش یافت.
مریم سلام الله علیها همچنان در معبد به سر میبرد تا آنکه روزی فرشته جبرئیل از جانب خداوند برای وی پیام آورد که:«ای مریم خداوند تو را به فرزندی از طرف خودش بشارت میدهد که نامش مسیح عیسی پسر مریم است و فرزند تو در این جهان و جهان دیگر از مقربان درگاه خداوند می شود.
مریم سلام الله علیها شگفت زده شد، بر خود لرزید و چنین گفت: «خداوندا ممکن است فرزندی برای من باشد در حالیکه انسانی با من تماس نگرفته است؟! فرمود: «خداوند اینگونه هر چه را بخواهد میآفریند؛ هنگامی که چیزی را مقرر دارد (و فرمان هستی آنرا صادر کند) فقط به آن می گوید موجود باشد، آن نیز فوراً موجود میشود.»بعد از آنکه حضرت مریم سلام الله علیها بار دار شد، در خلوت خویش نه تنها ترس و ناراحتی از تهمت های آینده او را نگران کرده بود، بلکه تنهائی وضع حمل بدون دوست و یاور او را نیز میآزرد. در این حالات صدائی شنید که میگفت: «غمگین مباش! پروردگارت زیر پای تو چشمه آبی (گوارا) قرار داده است.»این صدای فرزند او عیسی علیه السلام بود که می فرمود:«و این تنه ی نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازهای بر تو فرو میریزد(از این غذای لذیذ) بخورو(از آن آب گوارا) بنوش و چشمت را(به این مولود جدید) روشن دار و هرگاه کسی از انسانها را دیدی (با اشاره) بگو من برای خداوند رحمن روزهای نذر کرده ام؛ بنابراین امروز با هیچ انسانی سخن نمیگویم (و بدانکه این نوزاد خودش از تو دفاع خواهد کرد).»
مریم سلام الله علیها ابتدا از نگرانی و ترس از خدا آرزوی مرگ می کرد؛ امّا به او اطمینان داده شد کسی که این مولود مقدس را به او داده پشتیبانی و دفاع از او را نیز به عهده خواهد داشت. پس مریم سلام الله علیها عیسی علیه السلام را نزد قوم خود برد. قوم او با دیدن وی و نوزاد همراهش شگفت زده شدند. گروهی او را سرزنش و ملامت کردند و گروهی نیز در تقوای مریم سلام الله علیها شک کردند. بعضی گفتند:«ای مریم کار بسیار عجیب و بدی انجام دادی.» و بعضی گفتند:«ای خواهر هارون ! نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت زن بدکارهای.»
مریم سلام الله علیها به فرمان حضرت حق سکوت کرد و به عیسی علیه السلام اشاره نمود تا آنها جوابشان را از کودک بگیرند و این کار باعث تعجب بیشتر آنها شد و گفتند تو ما را مسخره میکنی. ما چگونه با کودکی که در گهواره است، سخن بگوئیم.
در این هنگام کودک زبان به سخن گشود و گفت:«من بنده خدایم، او کتاب(آسمانی)به من داده و مرا پیامبر قرار داده است و مرا (هر جا که باشم) وجودی پربرکت قرار داده و تا زمانی که زندهام مرا به نماز و زکات توصیه کرده است و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و سلام (خدا) بر من در آن روز که متولد شدم و در آن روز که میمیرم و از آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد.» عیسی علیه السلام در دفاع از مادر با عالیترین شکل ممکن و منطقیترین روش گفتار، موضوع را از همان ابتدا تغییر میدهد و به جای هر سخنی به معرفی خود میپردازد.
حضرت عیسی از جانب پروردگار به نبوت برگزیده شد. خداوند متعال در آیه ی زیر ویژگیهای حضرت عیسی علیه السلام را به عنوان یک پیامبر چنین میفرماید:«یاد کن نعمتی را که به تو و مادرت بخشیدم. زمانی که تو را با روح القدس تقویت کردم؛ که درگهواره و به هنگام بزرگی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم و هنگامی که به فرمان من از گِل، چیزی به صورت پرنده می ساختی و در آن میدمیدی و به فرمان من پرندهای میشد و کور مادر زاد و مبتلا به بیماری پیسی را به فرمان من شفا میدادی و مردگان را(نیز)به فرمان من زنده میکردی و هنگامیکه بنیاسرائیل را از آسیب رساندن به تو باز داشتم در آن موقع که دلایل روشن برای آنها آوردی. ولی جمعی از کافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست».
گرایش روز افزون مردم و یهودیان به دین حضرت عیسی علیه السلام، وحشت و نگرانی رؤسای یهود را برانگیخت و به قصد کشتن عیسی علیه السلام امپراطور روم را با خود همراه کردند، ولی با مشیّت و قدرت الهی نقشه قتل آنان به سرانجام نرسید، بلکه به اشتباه به جای حضرت عیسی علیه السلام شخصی به نام «یهودااسخر یوطی» را به قتل رساندند.