شعر کودکانه درباره حاج قاسم سلیمانی آموزنده (20 شعر بچه گانه)
در این نوشته از دلبرانه تعداد ۲۰ شعر کودکانه درباره حاج قاسم سلیمانی همراه عکس های کودکانه زیبا خدمت شما ارائه نماییم. چنانچه برای کودک خود نیاز به یک شعر کودکانه زیبا و آموزنده دارید حتما تا انتهای این پست ما را همراهی کنید. لذا به...
در این نوشته از دلبرانه تعداد ۲۰ شعر کودکانه درباره حاج قاسم سلیمانی همراه عکس های کودکانه زیبا خدمت شما ارائه نماییم.
چنانچه برای کودک خود نیاز به یک شعر کودکانه زیبا و آموزنده دارید حتما تا انتهای این پست ما را همراهی کنید.
لذا به همین علت در ادامه تعدادی اشعار بچه گانه درمورد حاج قاسم کوتاه و بلند را برای شما آماده و جمع آوری کرده ایم.
عکس تو تاقچه انگار
حرفهایی داره با من
منم میخوام مثل اون
برم به جنگ دشمن
میگم بابا چه جوری
میشه قویتر بشم
تا شبیه حاج قاسم
حافظ کشور یشم؟
بابا میگه گوش بده
برات بگم یه رازی
تو با تلاش و کوشش
کشور تو میسازی
درسته حاج قاسم رو
گرفته دشمن از ما
امید کشور امروز
هستین شما بچهها
یه مردِی بود تو جبهه
قوی بود و مهربون
همیشه در همه حال
لبخند به لبهای اون
محبوب دلهای ماست
قاسم سلیمانیه
دنیا اونو میشناسه
میدونه ایرانیه
تو جبههها همیشه
جنگیده با دشمنا
برای حفظ ایران
شهید شده این آقا
شعر کودکانه حاج قاسم سلیمانی
داریم ما توی خونهمون
کتابهای خوب و قشنگ
کنار هم تو قفسه
کوچک، بزرگ،رنگ و وارنگ
هر کدوم از اونا دارن
یه عالمه حرف جدید
بعضیهاشون برای ما
قصه میگن از یه شهید
شهید نازنینی که
دوستش داریم یه عالمه
از خوبیهای حاج قاسم
هرچی بگیم بازم کمه
یاد میگیریم که مثل اون
باشیم قوی و مهربون
که سربلند و شاد باشه
تا همیشه کشورمون
حاج قاسم عزیزم
تو قلب ما جا داره
بهش میگیم همیشه
راهش ادامه داره
درسته که خالیه
جاش توی کشور ما
اما او رو میشناسن
حالا تموم دنیا
اشعار کوتاه در مورد حاج قاسم
یه عکس خوب تو دفتر
من از خودم کشیدم
تو نقاشی لباس
حاج قاسمو پوشیدم
من حاج قاسم هستم
پر از تلاش و امید
ایران با ما بچهها
میتابه مثل خورشید
یه روز سرد و برفی
تو سرمای زمستون
ما بچهها اومدیم
تو کوچه و خیابون
اون روزی که با لبخند
تو آسمون پریدی
مردم کشورت رو
از اون بالا میدیدی
دیدی که از چشمامون
بارونه غم میباره
اومده بودیم بگیم
راهت ادامه داره
درسته که خالیه
جات توی کشور ما
اما تو رو میشناسن
حالا تموم دنیا
اشعار کودکانه درباره حاج قاسم
آی بچههای دانا
کودکان توانا
میدونین که چه جوری
میشه قویتر بشیم؟
تا شبیه حاج قاسم
حافظ کشور بشیم؟
درسته حاج قاسم رو
گرفته دشمن از ما
امید کشور امروز
هستیم ما بچهها
ما با تلاش و کوشش
ایران رو میسازیم
با اتحاد و وحدت
همگی آینده سازیم
حاج قاسم نازنین
دوست داریم یه عالمه
ما از خوبیهای تو
هرچی بگیم باز کمه
ما میخواهیم مثل تو
باشیم قوی و مهربون
که سربلند و شاد باشه
تا همیشه کشورمون
رفته بودم زیارت
حرم پر از آینه بود
عکس خودم رو دیدم
توی اونا زود زود
من که یکی نبودم
اینجا و اونجا بودم
شمردم و شمردم
هزار هزار تا بودم
سلام سلام بچهها
گلهای ناز و زیبا
میخوام براتون بگم
از سردار مهربون
سردار که با خدا بود
به فکر بچهها بود
جنگید با آدم بدا
دشمن و دور کرد از ما
امّا بگم بچهها
یه روزی از این روزا
سردار ما شهید شد
به آسمون پر کشید
بیایید قرار بذاریم
رو بدی پا بذاریم
پیرو رهبر باشیم
سرباز کشور باشیم
ما هم سلیمانی شیم
یه تیم ایرانی شیم
شعر کودکانه در مورد سردار سلیمانی
سین مثل یک سردار
مثل سلیمانی
یعنی همیشه تو
در یاد میمانی
من خوب میدانم
جنگیدهای روزی
با هرچه دشمن بود
تا روز پیروزی
سین مثل یک سردار
پ مثل پروانه
آنکه به دور یار
میگشت جانانه
ای کاش من بودم
مانند آن سردار
تا اینکه جان من
میشد فدای یار
گویم سلام بچه ها
شکوفه های زیبا
دائم باشد یادمان
آن سردار مهربان
همیشه یاد خدا
بود محافظ ما
خیلی مرد زرنگ بود
با دشمنان به جنگ بود
دشمن خیلی می ترسید
وقتی نامش می شنید
آماده نبرد بود
او خیلی خیلی مرد بود
خدارا حاضر می دید
با دشمنان می جنگید
نبرد او نفس گیر
با زور و زر و تزویر
وقتی خوابیده بودیم
سختی نادیده بودیم
سردار ما بود بیدار
با دشمنان به پیکار
نزدیک وقت بامداد
در فرودگاه بغداد
با آتش دشمنان
شهید شد آن قهرمان
ستاره زمین شد
دلهای ما غمین شد
قاسم سلیمانی
گشتی تو آسمانی
ای قهرمان اسلام
بر تو درود و سلام
با رهبر آزاده
در راه حق آماده
ما جان نثار دینیم
حماسه آفرینیم
می گیریم انتقامت
دل ما جای نامت
شعر بلند کودکانه درباره حاج قاسم
یه سردار ایرانی
یه سردار با وفا
یه فرمانده باهوش
حاج قاسم باصفا
که دوست نداشت تو دنیا
دعوا و جنگی باشه
دلش میخواست همه جا
صفا و خوبی باشه
آدم بدا تو دنیا
دنبال جنگ و دعوا
سردار خوب ما هم
جنگید با آدم بدا
یه شب که ما خواب بودیم
دشمنای بی ایمان
سردار خوب ما رو
شهید کردن ناگهان
ما بچه های ایران
همه با هم پر توان
راشو ادامه میدیم
راه امام و قرآن
همه با هم یکصدا
می خونیم از دل و جان
یه فرماندهی عالی
همیشه قهرمانه
یه سردار با قدرت
توی کل جهانه
چون بدی و دوست نداشت
دشمنا میترسیدن
تو دلشون غصه بود
اسمشو میشنیدن
اسمش همیشه زنده اس
حاج قاسم فرمانده
اگرجه که شهید شد
هستش همیشه زنده
توی کتاب قرآن
نوشته که زنده هست
هر کسی که شهید شه
رو صورتش خنده هست
راشو ادامه میدیم
منم سلیمانیام
همیشه تو قلبمه
چون منم ایرانیام
چند تا مرد آن طرف بودند
سخت در حال جنگ با دشمن
بود فرماندهای که پیش از این
دیده بودم گمانم او را من
چقدَر آشناست او انگار
هیچ ترسی میان قلبش نیست
یک نفر گفت آن جوان دلیر
پسرم، قاسم سلیمانی ست
شعر حاج قاسم کودکانه
عجب رسمیه رسم زمونه
خون حاج قاسم جاوید می مونه
من شک ندارم که این خون پاک
در کل دنیا میده جوونه
خدانگهدار سردار اسلام
خدانگهدار سردار اسلام
چون هدف او انسانیت بود
دفاع از حرم هم از ملت بود
پس این خون پاک شهید پروره
برای ظهور به ما خط میده
خدانگهدار سردار اسلام
خدانگهدار سردار اسلام
حاج قاسم ما در کل دنیا
بوده سربازی برای آقا
حالا با خونش او خواسته از ما
ادامه بدیم باقیِ این راه
لبیک یا سردار
لبیک یا سردار
شبی که ما خواب بودیم
عمو قاسم بیدار بود
ما خواب خوش می دیدیم
او دنبال شکار بود
عمو قاسم زرنگ بود
با بدی ها درجنگ بود
قوی بود و با ایمان
یه مرد خوش قلبی بود
با بچه ها مهربون
خندون و بی ریا بود
اما پیش دشمنا
شجاع و مردِ جنگ بود
دشمنا هم ترسیدند
از نگاه سردار زود
نتونستن ببینند
عمو چه قدر قویِ بود
شهید کردن عمو رو
دشمن چه قدر شقی بود
سردار ایران ما
سردار دل های ما
حاج قاسمِ مهربون
شجاع و مرد میدون
با دشمنا می جنگید
با بچه ها می خندید
یه مردی بود نمونه
دشمن نذاشت بمونه
یار امام زمان
حاج قاسمِ مهربان
شهید راه خدا
بمون تو قلب ماها
راهت ادامه داره
تا به ظهور آقا
شعر بچه گانه درباره شهادت حاج قاسم
آن مرد مثل خورشید
آرام و مهربان بود
شب در برابر او
بی رنگ و ناتوان بود
می رفت مثل یک رود
بی باک و پاک تا شام
یک لحظه پیش دشمن
اما نمی شد آرام
او از حسین می گفت
از کربلا و غم هاش
می دید هر غمی را
مثل ستاره زیبا
در کاروان خود بود
مانند مادری پاک
آخر دلش نمی خواست
باشد یتیم غمناک
لطفش به روی گل ها
بارید مثل یک ابر
پر بود قلب پاکش
از مهربانی و صبر
با دشمن بدکار
در جنگ بی امان بود
آری همیشه زینب
بانویی قهرمان بود
دشمن دوباره حالا
رو کرده سمت زینب
افتاده خاک صحنش
در چنگ تیره ی شب
من مثل باغبانم
زینب گلی است خوشبو
می خواهم از خدا که
باشم مدافع او
او که با رفیقانش
بسته بود پیمانی
نام آشنایش بود
قاسم سلیمانی
او که هر کجا می رفت
عاشقانه گل می کاشت
بی قرار یاران بود
شوق پرکشیدن داشت
سایبان دستانش
بر سر یتیمان بود
در برابر دشمن
مثل موج و طوفان بود
از صدای او دشمن
مثل بید می لرزید
دشمنی که چون خفاش
از چراغ می ترسید
یک شب او کبوتر شد
پرکشید و بالا رفت
مثل چشمه ای جوشان
او به سوی دریا رفت
ای چراغ نورانی
افتخار ایرانی
تا همیشه می مانی
قاسم سلیمانی