از قائم مقام قالیباف و بنیاد تعاون ناجا تا پرونده 12 هزار میلیاردی یک قاضی؛ سرانجام این 8 پرونده فساد چه شد؟
علاوه بر پرونده علی اکبر طبری که هیچ جزئیاتی از آن منتشر نشده، در نهایت هم معلوم نشد که درباره برداشت غیرقانونی 16 میلیارد دلار از اموال دولت و انتقال آن به حساب رئیس جمهوری سابق و اسفندیار رحیم مشایی (به عنوان دانشگاه ایرانیان) چه برخورد قضایی با مسببان آن صورت گرفته است.
جنجالها و فضاسازیهای یکطرفه و جناجی و جانبدارانه نسبت به سخنان رئیس جمهوری در یزد در حالی است که روحانی فقط به چهار پرونده بیفرجام اشاره کرد. پرونده بابک زنجانی، 2 میلیارد دلاری که در دوره احمدینژاد از سوی امریکا مصادره شد، نهادی که 947 میلیون دلار پول گرفته و پس نداده و نهادهایی که 700 میلیون دلار بدهکار هستند. ایرنا در گزارشی نشان داده که دستکم هشت پرونده دیگر هم وجود دارد که با وجود طرح بحث در رسانهها، نه محتوای آن علنی شده و نه مردم از جزئیات آنها اطلاعی دارند.
به گزارش آفتابنیوز؛ یکی از این پروندهها هنگام انتخابات از سوی رئیس جمهوری بیان شد، آنجا که او خطاب به رئیسی نامزد انتخابات ریاست جمهوری گفته بود: «اگر با فساد مخالف هستید، در پرونده ۱۲ هزار میلیارد ریالی که یک طرف آن قاضیای حضور داشت که میلیاردها تخلف کرده بود و عفو شد و یک طرف دیگر آن همکار شما حضور داشت که در حال حاضر فرار کرده است و یک طرف دیگر آن مقام دولتیای بود که امروز در ستاد شما حضور دارد، برخورد میکردید.»
مورد دیگر، واگذاری غیرقانونی برخی املاک شهرداری تهران در دوره قالیباف به برخی اشخاص است که هنوز نه تنها جزئیات احکام آن منتشر نشده، بلکه به شهردار وقت تهران در صداوسیما تریبون داده شد تا در این پرونده از خود دفاع کند.
پرونده دیگر دوره مدیریت قالیباف در شهرداری، پرونده عیسی شریفی، قائم مقام او است که با گذشت دو سال از زمان بررسی، هنوز کسی از جزئیات آن اطلاعی در دست ندارد.
مورد دیگر در نامه مشهور آیتالله آملی لاریجانی رئیس سابق دستگاه قضایی به آیتالله محمد یزدی رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مورد اشاره قرار گرفته است؛ «آیا کسانی که امروز برای شفافیت و مبارزه با فساد سینه چاک میکنند... آیا همین کار را برای آقای شریفی قائم مقام شهردار اسبق تهران و آقای سیف معاون اقتصادی اطلاعات سپاه و... کردهاند و فساد آنها را به آقای قالیباف و آقای طائب و دیگران سرایت دادهاند؟!»
مورد دیگر پرونده بنیاد تعاون ناجا است که به گفته دادستان نظامی تهران، بخشی از آن منجر به حکم شده و بخشی دیگر (در اردیبهشت سال جاری) در مرحله صدور قرار بوده است و حالا مشخص نیست به کجا رسیده و چرا اطلاعرسانی درباره متهمان و احکام صادره صورت نگرفته است؟
در موردی دیگر، رئیس هیأت تحقیق و تفحص از بنیاد شهید گفته در جریان اختلاس بنیاد شهید در دولت قبل، هزار و 400 میلیارد تومان از اموال خانواده شهدا و ایثارگران، «به تاراج رفته» و جالب اینکه برخی اختلاسگران در حال حاضر نیز در حبس نیستند.
علاوه بر پرونده علی اکبر طبری که هیچ جزئیاتی از آن منتشر نشده، در نهایت هم معلوم نشد که درباره برداشت غیرقانونی 16 میلیارد دلار از اموال دولت و انتقال آن به حساب رئیس جمهوری سابق و اسفندیار رحیم مشایی (به عنوان دانشگاه ایرانیان) چه برخورد قضایی با مسببان آن صورت گرفته است.
مفسدان اقتصادی در حاشیه امن دعواهای جناحی
روزنامه ابتکار نیز در گزارشی درباره پروندههای فساد اقتصادی نوشته است: دعوای دولت حسن روحانی و اصولگرایان این روزها شیب تندی به خود گرفته است. روحانی از مبارزه با فساد، شفافیت و همچنین عملکرد دستگاه قضا در این رابطه سخن میگوید. در مقابل، اصولگرایان و البته قوه قضائیه واکنش نشان میدهند و از کمکاریهای دولت در زمینههای مختلف میگویند.
درواقع دفاع آنها از قوه قضائیه و حمله به دولت به گونهای است که حتی روحانی را تهدید کرده و شبنامه توزیع میکنند. در صورتی که سخنان حسن روحانی نه تنها به جامعه کمک میکند و در راستای شفافیت است بلکه حتی هشدار میدهد که مبازه با فساد اگر جناحی و سیاسی باشد این بیتفاوتی افکار عمومی نسبت به فساد خطر بزرگتری است که جامعه را تهدید میکند. چرا که در طی این سالها به حدی افکار عمومی اخبار متعدد نسبت به فساد و اختلاس شنیدهاند که گویی دیگر برای آنها عادی شده است و نسبت به آن واکنشی نشان نمیدهند. با این حال منتقدان روحانی به جای درک چنین خطری سعی میکنند یک دوقطبی میان دولت و قوه قضائیه ایجاد کنند و آنها را مقابل همدیگر قرار دهند. همه اینها در حالی است که روحانی در سخنانش به هیچ نهاد، ارگان و یا شخصی اشاره مستقیم نکرده و تنها گفته که پروندههایی وجود دارد و از قوه قضائیه درخواست کرده بود رسیدگی به این پروندهها را شتاب بخشد.
در واقع فضای این روزهای جامعه دقیقا شبیه ایام انتخابات ریاستجمهوری و مناظرههای کاندیداها شده است. گویا هر جناحی در تلاش است برای اثبات خود جناح مقابلش را بزند و تخریب کند. در صورتی که شرایط کشور ما در حال حاضر به وحدت بیشتر از هر زمان دیگری احتیاج دارد. این روزها هر اقدام یا سخنی از سوی دولت با واکنش اصولگرایان روبرو میشود و تلاش میکنند آن را انتخاباتی جلوه دهند و از آن علیه خود دولت استفاده کنند.
چرا روحانی از نظر اصولگرایان اجازه ندارد یک قوه دیگر را نقد کند؟ چرا باید درخواست روحانی برای رسیدگی به برخی پروندههای در رابطه با مبارزه علیه فساد اقتصادی، این چنین یک جناح و جریان سیاسی را آشفته سازد و او را تهدید کنند. چرا در زمان دولت پاکدستان ما شاهد چنین واکنشهایی از سوی این جریان نبودیم و حتی سکوت آنها در برابر آن همه فساد و بیعدالتی صدای مردم را درآورده بود.
درواقع واکنشهای تند اصولگرایان به سخنان حسن روحانی در رابطه با مبارزه با فساد نه تنها در حل و جلوگیری از آن کمکی نخواهد کرد بلکه حتی این جبهه گرفتن و یارگیری منجر میشود مفسدان با خیال راحت این روند را دامه دهند و از این طرف رئیسجمهوری و دولت درگیر این مجادله جناحی شود. ادامه این روند چیزی نخواهد بود جز بازتولید دانهدرشتهای فساد و اختلاس در جامعه. بنابراین چنین واکنشها و جبههگیریها به سخنان رئیسجمهوری نشان میدهد ما در رابطه با شفافسازی همچنان درگیر نگاههای جناحی و حزبی به آن هستیم و روند آن به درستی در کشور پیش نمیرود. امری که خود حسن روحانی در سخنرانی خود در جمع مردم یزد به آن اشاره کرد و درخواست داشت این مانع از سر راه مبارزه با فساد برداشته شود.
همین نگاه انتخاباتی به هر موضوع یکی از آفتهای کنشهای سیاسی در جامعه کنونی است. امری که باعث میشود نهتنها مشارکت سیاسی کاهش یابد بلکه حتی اعتماد عمومی هم نسبت به حاکمیت کاهش یابد و بیتفاوتی در افکار عمومی نسبت به مسائل مختلف از جمله فساد، رواج پیدا کند. درواقع جناحی کردن سخنان روحانی تا جایی پیش رفت که حتی برخی آن را به موضوع برادر رئیسجمهوری یعنی حسین فریدون ربط دادند که روز گذشته محمود واعظی در واکنش به این اظهارات گفت: «میگویند صحبت رئیسجمهوری برای انتخابات مجلس و برادر وی است اما اینها چه ربطی به مواضع رئیسجمهوری دارد؟ اگر رئیسجمهوری میخواست درباره برادرش صحبت کند، از قبل صحبت میکرد نه الان که همه چیز تمام شده است. باید در این شرایط همه با هم با فساد مبارزه کنیم. اخیرا گفته شد چند قاضی برکنار شدهاند. این حق مردم است که بدانند فساد این قضات چه بوده است؟ گفته شده طبری ۱۶سال فساد داشته است، اما مدتهاست هیچ اطلاعی از وی نیست.»
وقتی میبینیم که در رابطه با مبارزه علیه فساد اینگونه موضعگیری میشود نهتنها اقدامات حتی اخبار آن در بین دعواهای سیاسی گم میشود. در نهایت فسادستیزی نه به روندی در جهت خیر عمومی، بلکه اهرم فشاری برای بازیهای جناحی تبدیل شده است.
درسی برای مشوقان تخریبها
قاسم میرزایینیکو، نماینده مجلس نیز در یادداشتی در روزنامه ایران نوشته است: برای گروههای فشار حمله به رئیس جمهوری منتخب ملت و مقامات رسمی که با آنها دارای زاویه نگاه و بینش هستند، رفتار تازهای نیست. آنها بیش از دو دهه است که همین روش را بهترین تاکتیک برای زمینگیر کردن دستگاه اجرایی کشور، ایجاد نارضایتی در مردم و نهایتاً کسب رأی از این بازار به هم ریخته میدانند. تجربه هم نشان داده که بسیار بعید است این گروهها توصیههایی نظیر اینکه چنین روشی در نهایت منجر به تخریب منافع ملی و کلیت نظام میشود را مدنظر قرار دهند. اتفاقاً در تمام این سالها، چه در دوره اصلاحات و چه اکنون شاهد بودهایم که هر گاه دستگاه اجرایی نشانهای از یک اقدام جدی در جهت منافع عمومی ملت بروز داده، سر و صداها، فریادها و حملات این گروهها شدت بیشتری به خود گرفته. متأسفانه امروز باید بگوییم که این رفتار هم در یکسری سطوح نیروهای پیادهنظام و یا میانی جریان مخالف دولت تبدیل به فرهنگ سیاسی تثبیت شدهای شده و هم نشانی از اهتمام برای برخورد جدی و مؤثر با آن نیست. در واقع هر چند در مقاطعی صداهایی در مذمت این رفتارها بلند شده اما در پی آنها هیچ گاه شاهد اقدامی عملیاتی نبودهایم.
اما در این میان یک طرف این ماجرا تقریباً نادیده گرفته شده. چنین رفتارهایی به گواه تاریخ تحولات سیاسی پس از انقلاب و خصوصاً دو دهه اخیر به هیچ عنوان بدون سازماندهی و حمایتهای سیاسی مشخص امکانپذیر نبوده و نیست. هم در دوره اصلاحات و هم اکنون، مرتکبین این رفتارها صحنهگردانان و مشوقین و پشتیبانانی در سطوح مختلف قدرت دارند که از آنها نیرو و انگیزه میگیرند تا امکان پایان یافتن رفتار آنها به کمترین سطح ممکن برسد. به نظر حرف اصلی را امروز باید به این افراد زد؛ افرادی که در سطوحی از قدرت مشوق، صحنهگردان و یا تأمینکنندگان این اقدامات هستند. حرفی نه از منظر نصیحت و موعظه بلکه از منظر هشدار برای منافع خود این افراد.
هنوز دو دهه از دوران اصلاحات نگذشته و همه به یاد دارند که در آن زمان با هدف زمینگیر شدن دولت اصلاحات چه اقدامات تقابلی علیه دستگاه اجرایی آغاز شد و چه کسانی پشت این رفتارها بودند. آن زمان نیز مانند امروز این گروه میپنداشتند که در چنین روشی برای آنها سود و منفعتی سیاسی نهفته است. با اتکا به همین روشها دولت اصلاحات نهایتاً زمینگیر شد اما این به هیچ عنوان به معنای کامیابی حامیان اقدامات علیه آن دولت نبود، چه آنکه در دولت بعد بخشی از همین جریان خود به صف اول کسانی رسیدند که مورد حملاتی مشابه قرار گرفتند و حالا سالهاست که فشار حملات تخریبی را تحمل میکنند و متوجه شدهاند که وقتی جمعی در جریان رفتارهای تخریبی حرف از «منافع عمومی» میزدند و به قربانی شدن همه در این رفتارها تأکید داشتند، چندان بیراه نمیگفتند.
امروز هم معلوم نیست که برای فردا چرخ تحولات چگونه بچرخد و افراد و طیفهای مختلف در آینده نهچندان دور کجای میدان سیاست و در چه موضعی باشند. دور روزگار همواره نشان داده که «در همیشه بر یک پاشنه نخواهد چرخید.» امروز اگر افراد حامی و مشوق این رفتارها نمیخواهند باور کنند که کارشان منافع همه و از جمله خودشان را برای آینده به تهدید میاندازد، حداقل نگاهی به تجربه گذشتگان کنند و قدری به این بیندیشند که احتمالاً چرخ روزگار و تحولات سیاسی طور دیگری بچرخد، نه آن گونه که لزوماً آنها پیشبینی میکنند.