آنچه در زیر میخوانید یکی از معدود دفعاتی است که مدیران شرکت نیشکر هفت تپه در طول اتفاقات یک سال اخیر این شرکت، در یک مصاحبه به پرسشهایی دربارهی انتقادات و اعتراضات پاسخ دادهاند. احسانالله اسدبیگی عضو هیات مدیرهی شرکت کشت و صنعت هفتتپه از گسترش و توسعهی شرکت، افزایش حقوق کارگران، کاهش بدهکاری شرکت، افزایش تعداد کارگران و… میگوید.
از سوی دیگر در مقابلِ سخنان اسدبیگیها، کارگران این شرکت مدعی سوءمدیریت هستند و از اخراج و حقوقهای عقب افتاده میگویند؛ آنها خواهان بازگشت شرکت به بخش دولتی و ایجاد «شوراهای کارگری» هستند، دائما نبودن امنیت شغلی را فریاد میزنند و معتقد هستند که اسدبیگیها بهاصطلاح آنها، «شیرهی خون» آنها را مکیدهاند. یکی از کارگران شرکت هفتتپه میگوید: اسدبیگیها دنبال تولید نیستند؛ آنها آمدهاند تا ارز دولتی را بگیرند و بروند. در زمینهی نیشکر بیتجربه هستند و در طول چهارسال فقط ۶۰۰۰ هکتار کشت کردهاند.
اما مدیران شرکت میگویند که این شرکت به نسبت شرکتهای دولتی خروجی بهتری دارد و انتظار دارند که به قول آنها واقعیتها همانطور که هست منعکس و قضاوت شود. از جمله آنها میگویند که «اینجا کمترین حقوق ۴ میلیون است و ما حتی تا ۳۵ میلیون حقوق در ماه هم داریم».
ماجرای هفتتپه را این روزها همه دنبال میکنند؛ گرهی به ظاهر کوری است که از وزیر و نمایندهی مجلس تا کارگران این شرکت را درگیر کرده است؛ از احوال این روزهای هفتتپه صحبتهای متناقضی به گوش میرسد که قضاوت آن به دست مخاطب و کار رسانه روایتی بیطرفانه است؛ از سویی مدیران شرکت هفتتپه وضعیت را بهگونهای ترسیم میکنند که از زمین تا آسمان با گفتههای کارگران متفاوت است؛ مدیران هفتتپه گرفتن ارز دولتی را تایید میکنند و میگویند پول آن را پرداخت کردهاند. اما وقتی پای صحبت کارگران مینشینی انگار که ماجرا چیز دیگری است؛ گویا فقط مسالهی کارگران حقوقهای عقب افتاده نیست.
بیش از هرچیز آنها از نبود امنیت شغلی رنج میبرند و حرف آنها یک چیز است: با خصوصیسازی هفتتپه مخالف هستیم! گفتوگویی در دفتر اسدبیگیها در خیابان پاسداران تهران به تاریخ ۲۲ آبانماه انجام شد، احسانالله اسدبیگی، سیامک نصیر افشار و امیرحسین اسدبیگی در این جلسه حضور داشتند و مدارکی را تحت عنوان فیش حقوقی برخی از کارگران هفتتپه ارائه دادند و مدعی شدند حتی کارگرانی که در زندان بودند هم حقوق خود را دریافت میکردند. متن کامل گفتوگوی انصاف نیوز با احسانالله اسدبیگی، امیرحسین اسدبیگی، سیامک نصیرافشار و یکی از کارگران هفتتپه که نمیخواست نامش فاش شود را در ادامه بخوانید:
مطرح است که کارخانهی هفت تپه در دههی ۷۰ رونق خوبی داشته است، اما بعد از اینکه این کارخانه زیان ده میشود و در زمینههای مختلف از جمله حقوق کارگران بدهکار میشود و در راستای اصل ۴۴ قانون اساسی، شرکت به بخش خصوصی واگذار شد، چرا پس با وجود واگذاری هنوز این مشکلات وجود دارد و کارگران به دنبال این هستند که بازهم به دهه ۷۰ و دولتی شدن کارخانه بازگردند؟
احسان اسدبیگی: شرکت در یک برههای از زمان -مثلا در دهه ۷۰- ممکن است که در مسایل اجتماعی و عمومی مملکت خوب باشد یا شده باشد اما این خوب بودن حتما ادامه پیدا نمیکند، شما با رجوع به آمار و ارقام متوجه میشوید که چه اتفاقاتی افتاده است. هفت تپه در زمان دولتی بودن ۴۸۲ میلیارد تومان با دلار ۵۰۰_۱۰۰۰ تومان، ضرر انباشته داشته است. با رجوع به اسناد مالی کارخانه ضررها و سواستفادهها کاملا مشخص میشود. در برههی کوتاهی ممکن است که رشد و رونق داشته باشد اما این رشد ادامه پیدا نکرده است و بعد از آن به شدت ضررده شده است. میانگین تولید نیشکر هفت تپه، ۲۵۰۰۰ تن شکر بود اما ما این میانگین تولید را به ۵۰۰۰۰ تن رساندیم.
در زمان دولتی بودن، حقوق ۷ ماه کارگران به تعویق افتاده بود اما الان فقط یک ماه به تعویق افتاده است که علت آن هم این است که کارگران ۴۵ روز اعتصاب کردند و باعث شدند که برداشت شکر صورت نگیرد و ما هم نتوانستیم تولید کنیم و حقوق کارگران را پرداخت کنیم. این تعویق حقوق ماهیانه هم تقصیر خود کارگران است که در زمان مناسب کار نمیکنند و اعتصاب میکنند. عقب افتادگی هفت ماههی حقوق در زمان دولتی بودن است و در حال حاضر یک ماه عقب افتاده است.
فکر نمیکنید علت این مساله این است که احساس نا امنی در کارگران وجود دارد چون چند ماه حقوق آنها عقب افتاده بود و مسایل دیگری برای کارگران به وجود آمد، آنها احساس ناامنی میکنند و میخواهند این مساله یکبار برای همیشه حل شود؟
خودشان باعث میشوند. یک سری عناصری در داخل کارگران به دنبال این هستند که کشور را بهم بریزند و کارگران را تحریک میکنند و از گروههای مختلف هستند، مثلا از داعشیها؛ گروههای کشورهای مخالف ایران که میدانند پاشنه آشیل جنوب ایران هفت تپه است، با بهم ریختن آن به دنبال بهم ریختگی کشور هستند. در تاریخ هم آمده است، یک سری افرادی بودند که از خیلی زمان پیش به دنبال این بودند که به وسیلهی انگلیسیها جنوب ایران را از آن جدا کنند و در حال حاضر هم این عناصر که نسل به نسل ماجرا را منتقل کردهاند، در این فکر هستند که دولت زمینهای این افراد را گرفته است؛ درحالی که این زمینها به دولت فروخته شده است و این افراد به دنبال این مساله هستند که با شلوغی در جنوب ایران، آن را جدا کنند و زمینهای خود را پس بگیرند. جنبه سیاسی هفت تپه بسیار بیشتر از جنبه اقتصادی آن است، حتی زمانی که ما حقوق کارگران را به روز داده بودیم بازهم اعتصاب در میان کارگران وجود داشت.
یعنی خواستههای کارگران از این مسایل فراتر است و با تشکیل شورای کارگری، میخواهند سوپاپ اطمینانی داشته باشند که این وضعیت دیگر ادامه پیدا نکند؟
شورای کارگری به صورت ناقص در کارخانه برگزار شد و طبق ضوابط هم برگزار نشد. وزارت کار یک سری قوانین برای شورای کارگری دارد که هیچ کدام از آنها رعایت نشد و دو-سه نفر از عناصر خائن و نادان که حتی پرونده هم دارند، این شورا را به دست گرفتند. این افراد قائم مقام مدیرعامل را زدند، این چه شورای کارگری است؟ مشخص است که این شورا هدف خاصی دارد. اگر کسی دلش برای تولید بسوزد که نمیرود جلوی تولید را بگیرد، کدام شورای کارگری میرود جلوی تولید را میبندد و ۴۵ روز اعتصاب میکند؟ اگر تولید نباشد ما از کجا باید درآمد داشته باشیم که بتوانیم حقوق کارگران را بدهیم؟ وقتی تولید در این مملکت نباشد، از کجا باید حقوق داد؟ ماهی ۱۸ میلیارد حقوق این مجموعه است و ۴ میلیارد هزینهی بیمه و مالیات و هشت میلیارد هم هزینهی کود و سم و قطعات است که ۳۰ میلیارد میشود. تهیهی این ۳۰ میلیارد کار راحتی نیست.
شاید مطالبهی آنها این است که کارخانه باز به بخش دولتی بازگردد؟
بله عناصری که در پشت ماجرا هستند به دنبال این هستند که مجموعه را به هم بریزند و این مجموعه از هم پاشیده شود وگرنه به دنبال چیز دیگری نیستند. آمار بهترین مدرک برای اثبات است و باید ببینیم که آمار چه چیزی را نشان میدهد. این کارخانه در زمان دولتی یک کارخانه نیشکر ورشکسته، ماده ۱۴۱ درب و داغون بود. من بر اساس آمار میگویم که تولید را به ۵۰۰۰۰ تن شکر رساندیم، ۲۵۰۰ هکتار زمین کشت اضافه کردیم.
کارگران ادعای متفاوتی دارند و میگویند که زمینهای زیر کشت کاهش پیدا کرده است…
آمارها وجود دارند و من بر اساس آمار میگویم، ما ۲۵۰۰ هکتار نیشکر اضافه کردیم و ۲۰۰۰ هکتار غیر نیشکر اضافه کردهایم. هرکس میتواند که هر حرفی بزند ولی باید آمار و اسناد را ملاک قرار دهیم. حرف در کشور زیاد است و همه محکوم هستند اما بعد از رجوع به آمار مشخص میشود که تا چه میزان حرفها صحت دارد.
با عقل جور در نمیآید و قابل درک نیست، اگر کارگران از وضعیت معیشت خود راضی هستند چرا باز باید دست به اعتصاب بزنند؟
عرض کردم که تعدادی از این کارگران را تحریک میکنند. یک تعداد عناصر هستند که سیاسی هستند و قضایا را سیاسی میکنند. درحال حاضر اقتصاد در کشور فلج است و وضع معیشت بد است. ما میتوانیم مقایسه کنیم، کلا ده درصد قیمت شکر افزایش پیدا میکند اما حقوق را دو برابر کردیم، ۴۰۰ دستگاه افزایش دادیم. از طرف دیگر رانتخوارها و مافیای شکر، شکر وارد میکنند. وقتی حقوقت دوبرابر میشود، دستگاهها افزایش پیدا میکند ولی شکر تنها ده درصد افزایش پیدا میکند من باید چه کنم؟
به آمار رجوع کنید. از امور مالی شرکت، فیش حقوقی را بگیرید. برای مثال کارگری که هرروز سخنرانی میکند ۸ میلیون تومان حقوق دریافت میکند. این آقا سخنرانی میکند و همهی شبکهها و رادیوها سخنان این آقا را پخش میکنند و ادعا میکنند که به داد کارگران برسید.
دربارهی کارگرانی که خودسوزی و خودکشی کردهاند چه میگویید؟ این مساله در فضای مجازی بسیاری حاشیهساز شد…
تمام این مسایل دروغ است. بروید رجوع کنید؛ تنها یک نفر معتاد پارسال در جوی آب افتاد و همین بود. بروید بخوانید تمام این مسایل شایعه است. اگر کسی باشد نامش را بگویید. حرف زیاد است نباید بدون سند حرفی را قبول کرد.
این مساله کمی سطحی است که بگوییم اینها تمام کار کشورهای معاند است، من را به یاد گزارشهای صدا و سیما میاندازید، از سوی دیگر مگر چه تعداد از کارگرها را میتوانند تحریک کنند؟ یعنی تمام کارگرها تحریک شدهاند؟
هر خبرنگاری بخواهد فیش مالی و سندها را در اختیارش قرار میدهم تا مشخص شود، من راست میگویم یا آنها.
اگر دیدید که حرف من صحیح است که هیچ، اگر هم متوجه شدید که من دروغ میگویم بگویید علت دروغ چیست؟ اینجا کمترین حقوق ۴ میلیون است و ما حتی تا ۳۵ میلیون حقوق در ماه هم داریم. محمد خنیفر در نماز جمعه میگوید که پوست شکم من از گرسنگی به کمرم چسبیده است در حالیکه خانهی میلیاردی پدرش در شوش به کاخ آبی معروف است.
شرکت در این زمینه سیاستهایی را در نظر نگرفته است؟ در مقابل این ادعاها واکنشی نشان داده است؟
ما درباره این موضوع مصاحبههایی کردهایم. من در زمینهی تولید تا قبل از هفت تپه فعالیتهای بسیاری انجام دادهام و بعد از گرفتن هفت تپه هم فعالیتهای بسیاری کردهام. به من گفتند که میخواهند هفت تپه را بگیرند، چه بهتر که این کارخانه را از من بگیرند! من هم دیگر از این کارخانه خسته شدهام. ما کارخانهی هفت تپه را کاملا داغان تحویل گرفتیم و در طی این مدت صنایع زیادی در آن به راه انداختیم. تاسیس بزرگترین کارخانهی رب گوجه، کود کمپوست، زغال بریکت، ورق امدیاف ازجمله این صنایع است. راهاندازی دوبارهی کارخانههای یخ، تولید آسفالت، خوراک دام هم از دیگر صنایع است. تمام این ادعاها با سند اثبات شدهاند.
با این حساب تعدادکارگرها نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده است؟
بله؛ کاملا افزایش پیدا کرده است. طرح طبقهبندی مشاغل تا قبل از این نبود اما در حال حاضر ما طرح طبقهبندی مشاغل را با توجه به قوانین وزارت کار به راه انداختیم.
بیمه و سنوات چطور؟ چون کارخانه در زمان واگذاری ۱۵۰ میلیارد به بیمهی تامین اجتماعی هم بدهکار بوده است…
بله بیمه هم به روز است و نوساناتی دارد اما به روز است. همهی سنوات و بیمهی کارگران را پرداخت کردهایم.
بعضی از کارگران و مدیران بخشهای مختلف شرکت قرادادشان تمدید نشده است، به نوعی اخراج محسوب میشود…
حضور یک مدیر در یک مجموعه نیازمند قدرت آن مدیر است. اگر من به منشی خودم کاری را بگویم و انجام ندهد معلوم است که دیگر قدرت ندارم. من با کارگری که در زمان کار و تولید در محل کار تریاک میکشد معلوم است که برخورد میکنم. کارفرما باید بتواند اعمال نظر کند، اگر قرار باشد کارگر به حرف کارفرما گوش نکند پس دیگر کارفرما نمیتواند کاری بکند. همین آقای خنیفر جلوی قائم مقام ۷۰ سالهای را که درآمریکا تحصل کرده است گرفته و او را مورد ضرب و شتم قرار داده است. وزارت اطلاعات، حراست، سپاه نامهای دادند که اسامی ۴۱ نفر را نوشتند که خرابکار هستند. ما تصمیم گرفتیم از این ۴۱ نفر ۲۰ نفر را پایان قرارداد در نظر بگیریم، حتی اخراج هم نه فقط پایان قرارداد. باز هم من با مشاورم آقای نصیر افشار صحبت کردم و این تعداد را به سه نفر رساندیم. اگر با کارگری صحبت کردید، صحیح، با من هم صحبت کردید، اگر به اسناد و مدارک مراجعه نکنید اصل موضوع مشخص نمیشود.
افشار: با کارگری که اهانت میکند، چه رفتاری باید کرد؟
دقیقا کسانی که مساله سیاسی داشتند قراردادشان تمدید نشد؛ نوعی برخورد سیاسی نبوده است؟
سیامک نصیر افشار، مشاور احسان الله اسدبیگی که در جلسه حضور داشت، دراین رابطه پاسخ میدهد و میگوید: این افراد قرارداد ۶ ماهه داشتند و طبق قرارداد کارفرما بعد از شش ماه میتواند قرارداد را تمدید کند. ما هم وقتی با این شرایط روبرو شدیم، دیگر قرارداد آن چند نفر را تمدید نکردیم. مساله این افراد میدانید چیست؟ اغتشاش، آشوب و برهم زدن نظم کارخانه. خب با چنین کسانی چه رفتاری باید کرد که اهانت میکنند و دروغ میگویند. برای مثال کارگری که تا قبل از این ماجرا با ۱۰ سال سابقه کار، یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان حقوق میگرفت الان ۶ تا ۸ میلیون میگیرد. در کجا اینقدر افزایش حقوق وجود دارد؟
با وجود گفتههای شما تناقضات بسیاری به وجود میآید، از یک طرف کارگرانی که مطالبه دارند و از کارشان راضی نیستند و از سوی دیگر شما بهگونهای وضعیت را ترسیم میکنید که انگار وضعیت بسیار خوب است، اینها تناقض است…
دقیقا این سوال مطرح میشود که از یک سو کارگری است که مشکل دارد و از سوی دیگر کارفرمایی است که میگوید اینها همه سیاهنمایی است. این دوگانگی در میان مردم به وجود میآید. ما مدرک و سند خود را در عرض ۴ سال بخش خصوصی ارائه دادیم. میزان استخدام و حقوق پرداختی و مسایل دیگر را بررسی کنید، حتی اگر همهی این مسایل را کنار بگذاریم بازهم باید دید علت ناراحتی کارگران معترض چیست؟ صدای این کار چه علتی دارد و چه مطالباتی دارند؟
مطالبات مختلفی وجود دارد؛ مانند اینکه امنیت شغلی ندارند، میخواهند کارخانه دولتی شود و غیره…
اصل ماجرا این نیست. این افراد میخواهند دولتی شود تا کسانی که منافع داشتند و منافع آنها قطع شده است و ۴۸۲ میلیارد ضرر انباشته به خزانه زدند دوباره برگردند. خلق عرب و الاهوازیه و داعش و کشورهای معاند پشت این مساله کار میکنند.
شما در صحبتهایتان گفتید که در ابتدا وزارت اطلاعات درخواست اخراج تعدادی از کارگران را داده بود و الان بازهم کارگرهایی با همان سویهی فکری را عامل اعتصابات میدانید. آیا بازهم وزارت اطلاعات نمیتواند این افراد را شناسایی کند؟
این افراد قابل شناسایی هستند و خود اطلاعات هم میداند.
شما ترتیب اثری به این موضوع ندادهاید؟
ما بخش اقتصادی هستیم در این زمینه نمیتوانیم فعالیت کنیم و حتی اگر بتوانیم هم کاری از دستمان برنمیآید و ابزاری نداریم. ما درنهایت میتوانیم بگوییم که خرابکاری کرده قراردادش را تمدید نکنیم که آن را هم نمیگذارند. از آن ۴۱ نفر که خودشان صورت دادهاند هم نگذاشتند و در نهایت ۳ نفر اتمام قرارداد کردیم که آن هم خود وزارت اطلاعات گفت که اتمام قرارداد شوند. مطالب را با سند ببینیند و در نظر بگیرید.
پس از اتمام گفتوگو با احسانالله اسدبیگی، پسر او امیرحسین اسدبیگی ما را به اتاقی دیگر راهنمایی کرد تا فیلمهایی را پخش کند؛ در ابتدا در حالی که فیلمی از سخنرانی اسماعیل بخشی در میان کارگران هفتتپه نمایش داده میشد امیرحسین اسدبیگی میگوید: «آقای بخشی به زندان رفتند، در حالی که از سوی ما هیچ گونه شکایتی از ایشان نشد. وزارت اطلاعات و دستگاه امنیتی به این نتیجه رسیدند که او را باید دستگیر کنند.» در ادامه امیر حسین اسد بیگی فیلم دیگری را از حملهی کارگران به ماشین سهامداران و اموال شرکت نمایش داد و گفت: «حتی داعشی هم در هفتتپه وجود دارد؛ پنج نفر که در روستاهای اطراف هفت تپه زندگی میکردند به خاطر عملیات تروریستی در اهواز دستگیر شدند؛ کارگران می آیند و تخریب میکنند؛ همین الان که با شما صحبت میکنم، این اتفاقات در حال رخ دادن است.»
این افرادی را که می گویید عضو داعشاند، از کارگران شرکت هفتتپه هستند؟
«بله؛ وزارت اطلاعات آنها را کنترل میکند، در واقع خودشان نمیدانند که ما از این مساله باخبر هستیم.»
او در ادامه بیان کرد: «آقای اسماعیل بخشی در مقابل دوربین میگوید چند تن کارگر برای یک میلیون و دویست تومان خودسوزی کردند، من بارها گفتهام؛ یک فیلم از خودسوزی این کارگرها به ما نشان دهید. یکبار سه نفر با بنزین آمدند و گفتند ما را استخدام کنید؛ وگرنه خود را آتش میزنیم، به آنها گفتیم ظرفیت استخدام نداریم.»
از سوی دیگر در ادامه با اشاره به شایعاتی که که برای اسدبیگیها درفضای مجازی میسازند، گفت: «یک عکسی را منتشر میکنند؛ که اصلاً متعلق به پدرم نیست و میگویند احسانالله اسدبیگی است و ما اصالتاً خونساری هستیم و یک اسدبیگی دیگری در همدان وجود دارد؛ که رییس ستاد انتخاباتی قالیباف بوده و عکسش را جای پدر من گذاشتهاند و میگویند مربوط به پدر من است. همچنین میگویند در حوزهی نفت و گاز فعال است این در حالی است که ما ۱۲ شرکت در حوزهی چوب داریم. اکنون هم بر روی تمام در و دیوار دفتر ما عکسهایی کشیدهاند و نوشتهاند لعنت بر مافیای اسدبیگیها!» در ادامه امیرحسین اسدبیگی عکسی از برادر خود امید اسدبیگی نشان میدهد. میپرسیم که او در حال حاضر بیرون از زندان است؟ او بلهای میگوید.
برادر شما به نمایندگی از هلدینگ آریاک هفت تپه را خرید؟
«بله؛ در ادامه آن را هم توضیح خواهم داد.» در ادامه مصاحبه باز هم فیلمی را نمایش میدهد که از کشت ۳۰۰۰ هکتاری در هفت تپه خبر میدهد و میگوید: «کارخانههایی غیر فعال را راه اندازی کردیم و یک سری از کارخانههایی مثل کمپوست افتتاح کردیم و تمام کانالهای هفت تپه را بازسازی کردیم؛ بزرگترین تاکستان خاورمیانه که ۱۰۰۰ هکتار است، آقای حجتی بازگشایی کردند که ۳۰۰ هکتار آن به بهرهبرداری رسیده و همچنین دستگاه بستهبندی یک کیلوگرمی شکر هفت تپه را آوردیم که پیش از این اصلاً وجود نداشت. کارخانه رب گوجه را تکمیل کردیم و ۵۰۰ هکتار آبیاری قطرهای انجام دادیم، تمام روستاهای اطراف آب شرب نداشتند و برای آنها آبرسانی کردیم.»
در فیلم دیگری که نمایش داده میشود، مجری برنامه مدعی میشود که اسدبیگیها گرمساری هستند. امیرحسین اسدبیگی ضمن تکذیب آن فیلم گفت: «همانطور که قبلا گفتم ما خونساری هستیم؛ در این فیلم میگوید پدر من با خواهر آقای جهانگیری ادواج کردهاند؛ این را تکذیب میکنم، شایعههای زیادی را پشت سر ما میگویند. برخی از کارگران دستگاهها را خاموش میکنند تا بقیه کار نکنند و نیشکرها را روی دوششان میگذارند و میبرند.»
در ادامه این مصاحبه امیرحسین اسدبیگی فیش حقوقی برخی از کارگران را نشان میدهد و میگوید: «مسوول انبار شرکت ماهانه ۸ میلیون تومان حقوق دریافت میکند؛ او این روزها در میان کارگران سخنرانی میکند. یک روز امام جمعهی خوزستان را برای دیدن پروژهها دعوت کردیم، ایشان بدون اینکه به ما چیزی بگویند به میان کارگران هفت تپه رفتند تا حرفهای آنها را بشنوند که آقای محمد خنیفر به امام جمعه گفت ساخت کارخانهی رب گوجه دروغ است و فقط دو تا آجر روی هم گذاشتند و گفت پوست شکمش از گرسنگی به کمرش چسبیده، این در حالی است که پدر ایشان ویلایی را با نام قصر آبی دارد که فقط پنج تا در ورودی داشت، پدرش بزرگترین اختلاسگر شوش است و بیست سال است که در زندان به سر میبرد.
در ادامه امام جمعه دست او را بوسید و پس از آن روزگار ما سیاه شد؛ باز هم ۴۵ روز کار کارخانه خوابید، در حالی که حقوقهای آنها به روز پرداخت میشد و حتی سخنگوی قوه قضاییه نیز گفت اینها کارگر نیستند، در واقع جلوی خط تولید را گرفتهاند. ما حتی حقوق افرادی را که در زندان به سر میبردند هم پرداخت میکردیم، مثلاً آقای اسماعیل بخشی وقتی در زندان بود برای اینکه خانواده او تحت فشار قرار نگیرند، حقوق او را پرداخت میکردیم.»
مدرکی دارید؟
بله؛ صحبتهای ما همگی براساس اسناد و مدارک است، زیرا در حال حاضر بسیار مورد توجه هستیم.
آقای محمد خنیفر کارگر کارخانه بودند؟
امیرحسین اسدبیگی: «بله!»
وقتی میگویید پدر او بسیار ثروتمند است، چگونه پسرش کارگر یک کارخانه بود؟
«پدرش در زندان است؛ آنها به جز هفتتپه دیگر کاری ندارند و به شرکت میآیند و حقوق مفتی به مبلغ ماهانه پنج میلیون تومان میگیرند.»
حقوق مفت؟ مگر کار نمیکنند؟
«نیمساعت در روز کار میکنند. چهار میلیارد تومان اضافه کاری پرداخت میکنیم.»
با این تفاسیر شما متضرر میشوید، کمی با عقل جور در نمیآید پس چرا هفتتپه را خریدید و نگه داشتهاید؟
«من و پدرم مخالف خریدن هفت تپه بودیم. در هفت تپه مردم میگویند شما اسرائیلی و ما فلسطینی هستیم و این زمین برای پدرهای ما است، البته بعد زمین را به دولت فروختند و رفتند؛ یک عدهای نیز معروف به خلق عرب هستند و میگویند زمینها باید جدا جدا شود. ببینید ما یک برنامه پنج ساله اقتصادی نوشتیم، هر کارخانهای را میخریم؛ یک برنامهی ۵ ساله برای آن را میچینیم که تولید به چه میزانی خواهد رسید؟ اما متاسفانه کشور به هم ریخت، با این وجود از سال گذشته تا به امروز ۱۰۰ درصد افزایش حقوق و ۵۰۰ درصد افزایش خرید قطعات داشتهایم؛ در حالیکه قیمت شکر ۱۰ درصد افزایش پیدا میکند؛ مثلا میبینیم که آقایان x و y در دفتر خود نشستهاند و فقط دو تا کارمند دارند. و هزار میلیارد سود میکنند اما چون شکر تعزیراتی است، سال گذشته ۱۰۰ میلیارد منفی بودیم، و ۷۰ میلیارد فقط از سیل خسارت دیدیم؛ که یک ریال نیز به ما پرداخت نکردند.
و اینکه تا به حال بر روی هفت تپه و ۱۲ شرکت خود یک ریال وام نگرفتهایم. برای همهی اینها مستندات داریم و در هر تریبونی باشد این مسایل را بازگو میکنیم. فقط یک ارز صد و خوردهای میلیون دلاری دریافت کردیم. که پول ارز را خودمان پرداخت کردیم.»
همینطور میگویند که این خصوصی سازی سفارشی بوده است و ارزهای دولتی که گرفته شده است و در بازار آزاد فروختهاند…
«در رابطه با این موضوع که میگویند ما اهلیت نداریم باید بگویم که ما اصالتا خوانساری هستیم و همه خانواده ما در بخش تولید فعالیت میکند و ۱۲ شرکت به جز هفت تپه زیر نظر ما فعالیت میکند. ما با هیچ بخش سیاسی نزدیکی و ارتباطی نداریم.
بحث دیگری که وجود دارد، بحث ارز دولتی است که گرفته شده است. ما ارز دولتی که گرفتیم را با محاسبهی هزینه مابهتفاوت به دولت دادیم. اساسا دونوع ارز وجود دارد، یکی ارز صندوق ذخیره ارزی است، این ارز برای این است که مثلا بخواهید پروژهای شروع کنید، سند گذاشته میشود و به اندازهی نیاز وام گرفته میشود، بدون اینکه این پول پرداخت شود. اما نوع دیگر ارز، ارز دولتی است که به ازای هر مقدار ارز پول باید پراخت شود که ما از این ارز استفاده کردیم و پول ارز را خودمان پرداخت کردیم به اضافه ۳۵ درصد ما به تفاوت ارز.
شایعه میکنند که اینها ارز گرفتهاند و خوردهاند و تولیدی هم نداشتهاند در حالی که صحت این موضوع را سپاه و وزارت اطلاعات نیز تایید کردهاند. برای هفت تپه نه تسهیلاتی و نه وامی گرفته نشده است چه به صورت ارزی و چه به صورت ریالی.»
گفته میشود که این شرکت را دو جوان ۲۸ و ۳۲ ساله گرفته اند که یکی از آنها امید اسدبیگی برادر شماست. آقای اسد بیگی با پشتوانه هولدینگ شما برای گرفتن این شرکت اقدام کرده است؟
«امید، برادر من پسر جوانی است که متولد ۶۶ است، او هر روز از ۶ تا ۸ صبح ورزش میکند و از ۸ صبح تا ۱۲ شب در تلاش برای کارهایش است. در اوج جوانی و با وجود پول بسیار و صفات بسیار خوب اما هر چه پدرم اصرار کرد که برای تحصیل و زندگی به خارج از کشور برود قبول نکرد و به تولید برای کشور اعتقاد داشت که این کارخانه را خرید. در بسیاری از خیریهها فعال است و در بسیاری از کشورهای دنیا کمپانیهای بزرگ را جوانان اداره میکنند در حالی که در کشور ما این مساله باعث بیاعتباری فرد میشود.» ویدیو جلسه هفتگی سخنگو قوه قضاییه و تکذیب بازداشت کارگران هفتتپه در راه ملاقات با وزیر، یکی از منابع استناد امیر حسین اسدبیگی است که در ادامه آن میگوید: «قوه قضاییه هم به این نتیجه رسیده است که این کارگران نمیگذارند که تولید انجام شود.
حتی تیمی که فرستادند هم باور نمیکرد که این کارگران انقدر دروغ بگویند. به ما گفتند که اسدبیگیها سگ بازند و هفت تپه را به دست سگ بازها دادهاند. شایعهای درست کردند که اسد بیگیها گفتهاند که به جان بابکمان حقوقتان را میدهیم و ما فکر کردیم که بابک نام پسرشان است درحالیکه متوجه شدیم اسم سگشان بابک است، درحالیکه با وجود اینکه سگ داشتن جرم نیست اما ما اصلا سگ نداریم. علت اینکه سگ را بزرگ جلوه میدهند این است که عربها از سگ بدشان میآید و میخواهند آنها را تحریک کنند.»
خودکشیها و خودسوزیهایی که در حاشیه کارخانه هفت تپه اتفاق افتادهاند، در فضای مجازی هم سر و صدای زیادی به پا کردند، درباره این مساله چه میگویید؟
«اصلا خودکشی و خودسوزی وجود ندارد، اگر خودسوزی باشد دوربینهای ما آن را ضبط میکنند و یکی از دستگاههای قضایی باید شکایتی نوشته باشد و حتی اگر ضبط هم نشده باشد مگر میشود در منطقهای که قبیلهای است کسی خودسوزی یا خودکشی کند و اقوام او بگذارند ما وارد منطقه شویم. دوتا از محافظان ما را با هجده گلوله کشتند. ما همین حالا با ۴۲۰ محافظ باز هم میترسیم در منطقه برویم. این مساله به وسیله دستگاه قضایی خوزستان قابل پیگیری است.»
خودکشی میلاد آل کثیر، نوجوان خوزستانی که پدرش از کارگران هفت تپه بود و به دلیل وضع بد اقتصادی رخ داد چطور؟
«خاندان آل کثیر در آن منطقه زیاد هستند و خودکشی به این دلیل وجود نداشته است.»
شایعاتی هم درباره برادر شما که مدیر هفت تپه هستند وجود دارد. درباره آنها هم توضیح دهید؟
«برادر من عکسی در سفر کاری به ترکیه انداخته بود که لیوانی در دستش است. بعضی از افراد از جمله آقای خنیفر این لیوان را مشروب درنظر گرفتهاند در حالی که برادر من اهل این مسایل نیست و حتی در همان عکس هم بطری آب وجود دارد که مشخص است لیوان از آب پرشده است.»
با این اوصاف شرکت باید به شدت ضررده باشد پس چطور حقوقها را پرداخت میکنید؟
«ما متوجه شدیم که شرکت درحال ضرردهی است به همین دلیل ۱۶ طرح تولیدی به جز نیشکر در آنجا افتتاح کردیم که کارگران مازاد در این بخشها کارکنند و سود این بخشها باعث شود که ضرر نیشکر جبران شود. واردات بیرویهی شکر، افزایش ۱۰ درصدی قیمت شکر درحالی که برای تولید هزینه خیلی بیشتری برای ما دارد، پرداخت نکردن خسارت سیل و یارانه و تاثیرگذاری که بر قشر ضعیف جامعه دارد از مشکلاتی است که ما در هفت تپه با آن روبرو هستیم.»
با وجود این ضررها چه اصراری برای تولید شکر است و چرا تغییر کاربری نمیدهید؟ دولت این کارخانه را واگذار کرده است اما قدرت تغییر کاربری را به شما نداده است؟
«ما برای دریافت این کارخانه تا پایان پرداخت اقساط آن تعهداتی دادهایم که عدم تغییر کاربری از جمله این شرایط است. به همین دلیل ما نمیتوانیم نیشکر را از بین ببریم و صنایع تولیدی دیگری را اضافه کردیم و سعی کردیم با این روش ضرر آن را جبران کنیم.
ما هفت تپه را ۱۶۰۰ میلیارد تومان خریدیم و این مبلغ را به وسیلهی اقساط پرداخت میکنیم و تا پایان زمان پرداخت این اقساط حق تغییر کاربری نداریم. در زمینهی باز پرداخت این مبلغ به سازمان خصوصی سازی هم تنها یک قسط عقب افتادهایم و مشکلی در اینباره نداریم. زمین هفت تپه ۲۴۰۰۰ هکتار است که تنها ۱۲۰۰۰ هکتار آن مورد استفاده قرار میگیرد و ۱۲۰۰۰ هکتار آن تپه ماهور است که نیاز به این دارد که ما تپهها را صاف کنیم و هموار کنیم و آنگاه میتوانیم از آن استفاده کنیم. ما اگر سطح زیر کشتمان را افزایش دهیم میتوانیم تا ۷۰ هزارتن هم تولید شکر داشته باشیم.»
در رابطه با کارگرانی که بازداشت شدهاند هم توضیحی بدهید، آیا هنوز آقای بخشی و خنیفر از اعضای کارگری این کارخانه هستند؟
«در مورد کارگرانی که بازداشت شدهاند باید بگویم که ما هیچ شکایتی از آنها نکردهایم به جز سه نفر که جلوی تولید مارا گرفتند. آقای خنیفر، آقای سرخه و آقای ایمان افضلی را خود شورای تامین و استان تصمیم گرفتهاند که نیایند. آقای بخشی در زمانی که زندان بودند هم ما حقوق او را پرداخت کردیم و در حال حاضر هم مشکلی برای حضور در کارخانه ندارد اما تا به امروز وارد کارخانه نشده است.
در پایان قدردانی ویژه میکنم از ریاست محترم قوه قضاییه جناب آیت الله ریئسی و نیز امام جمعه محترم بخاطر نگاه ویژه به صنعت و موضوعات کارگری و همچنین کارگران زحمتکش مجموعه که تعداد انها بسیار زیاد است و برای رونق تولید در این مجموعه تلاش فراوان میکنند».
یکی از کارگران: هفتتپه مثل گنجی میماند که همه به آن چشم دوختهاند
روز قبل از مصاحبه با مدیران شرکت، یکی از کارگران هفتتپه در پاسخ به اینکه تولیدات شرکت هفتتپه سودآور است یا خیر، به انصاف نیوز میگوید: «صد درصد تولید نیشکر به صرفه است؛ و اینکه در شرکت هفتتپه کارخانهی الکلسازی، خوراک دام و … هم وجود دارد.
نیشکر محصولی است که همه چیز آن را میتوان استفاده کرد؛ از تفالهی آن برای کاغذسازی استفاده میشود و شرکت مادری است. شرکتهای اطراف هفتتپه حریرپارس و کاغذ پارس تفالهی شرکت هفتتپه را میگیرند و هفت تپه ۲۴ هزار هکتار زمین دارد.
بعد از اینکه هفت تپه واگذار شد، یک فایل صوتی منتشر شد که گویا یک نوع زمینخواری در هفتتپه وجود دارد. این مساله به جز آن ارزهای دولتیای است که آنها گرفتهاند. هفتتپه مثل گنجی میماند که همه به آن چشم دوختهاند؛ الان بر سر مال میزنند و میگویند شرکت زیانده است و فلان و بهمان! ۲۴ هزار هکتار زمین است؛ داخل آن گندم هم بکاریم، ۴۰۰۰ کارگر را سیر میکند، اما اکنون ۱۲ هزار هکتار آن فقط کشت میشود. در بقیهی زمین به خاطر سوء مدیریت هیچ چیز کشت نمیشود.
تا دههی ۷۰ شرکت بسیار خوب بود؛ چندتا آشپزخانه داشت؛ به پرسنل غذا و سرویس رایگان ارائه میدادند، اینها از محل درآمد شرکت بود. تا سال ۸۵ در هفتتپه نزدیک به ۷۰۰ دستگاه خانه برای پرسنل وجود داشت. آن زمان ۵۰۰۰، ۶۰۰۰ کارگر رسمی داشت و وقتی کارگر فصلی استخدام میکردند؛ تعداد آنها به ۷۰۰۰ تا هم میرسید. الان به ۴۰۰۰ کارگر هم نمیرسد. اکنون شرکتهایی مثل ما، کارون و… به مرحلهی بهره برداری رسیده است و الان در هفتتپه اعتصاب است، دلیل آن به کارفرمای هفتتپه باز میگردد.»
او میگوید: «امید اسدبیگی و مهرداد رستمی در زندان هستند؛ اکنون احسانالله اسدبیگی پدر و برادر امید شرکت را اداره میکنند که هیچ کاره هستند. سال گذشته در زمان انتخابات گفتیم کیومرث کاظمی قائم مقام شود زیرا قدیمی اینجا بودند. مدتی نگذشت همین آقای کاظمی را فراری دادند؛ از وقتی که او رفت شرکت به تشویش افتاد و به حالت اولیه یعنی بیثباتی بازگشت. این بیثباتی هم از زمانی که خصوصی شد اتفاق افتاد. برادر امید اسدبیگی همهجا میگوید ما فلان کار را در هفتتپه انجام دادهایم و همه را دروغ میگوید. آقای دهقان نماینده مجلس هم گفت نزدیک به ۸۰۰ میلیون دلار این آقایان ارز دولتی گرفتهاند و هفتتپه را دلال دلار برده است.»
او با اشاره به مطالبهی کارگران میگوید: «شرکت به بخش دولتی بازگردد، زیرا وقتی خصوصی است هرکسی میآید و یک گندی میزند؛ شرکت سودآور است. همان کارخانه الکل راه بیفتد سود بسیاری در جیب کارخانه میآید.
اما فعلا مجوز شرکت الکل سازی را نمیدهند چهار سال اسدبیگیها نتوانستند مجوز بگیرند و اگر شرکت دولتی بود تا به حال مجوز را گرفته بودند. الان ۶۰۰۰،۷۰۰۰ هکتار از زمین کشت میشود. این آقایان چهار سال است که هستند و توانستند فقط ۶۰۰۰ هکتار زمین کشت کنند، وقتی که شرکت دولتی بود، در یک سال ۶۰۰۰ هکتار کشت میکردیم. این وضعیت نتیجهی سوءمدیریت است؛ حتی اگر محصولات را صادر نکنیم هم در داخل کشور شکر گران است و زمینهای خالی را هم میتوان استفاده کرد.
اینها برای توسعهی شرکت و تولید به هفتتپه نیامدهاند. برای دلار آمدند و از هفتتپهایها هم مثل سپر انسانی استفاده کردهاند؛ وقتی برادرش را در زندان میاندازند، آنها هم حقوق نمیدهند و کارگرها هم اعتصاب میکنند و بعد برادر آزاد میشود. سپس برای کارگرها هم پروندهسازی میکنند و ۵۰-۶۰ نفر از کارگران محکوم هستند و هنوز درگیر پروندههای قضایی هستیم. امام جمعه اهواز هم حق را به ما داد و اکنون میخواهیم که آقای رییسی به هفتتپه بیایند، کلی برای آنها صحیت داریم و کارگرها دلشان پر است. در این چهار سال خون به دلمان کردهاند. آقای افشار آمد آنقدر مسالهی حاشیهای داشت که نگو و گندش را درآورد.»
او ادامه داد: «دو قتل و دو تا خودکشی صورت گرفت، آقای اسدبیگی از خرم آباد یک قالتاقی را به عنوان حراست شرکت با خود آورد و او کشته شد؛ دم شرکت تیربارانش کردند. اکنون یکی از کارگران شرکت به اسم ضامن همدانی به جرم قتل بازداشت شده، اما میگوید قاتل نیستم؛ یکی از کارگران خودش را در آب انداخت و فوت شد؛ یکی دیگر از کارگرها هم در مقابل خوانوادهاش خود را اعدام کرد.
در این چهار سال بیشترین هزینه را کارگر داده است، کار را قراردادی کردند اما امنیت شغلی ما از بین رفت. اخراج کردند، حقوق را سه ماه یکبار پرداخت کردند و یکسریها هم قراردشان تمدید نشد. حتی این آقایان آنقدر در زمینهی نیشکر بیتجربه بودند، به تفالههای نیشکر کاه میگفتند در صورتی که اسم آنها چیز دیگری است. روز اولی که هفتتپه آمدند به کارگرها گفتند ما به اندازهی کاههای هفتتپه پول داریم، اما چیزی ندیدیم. با همهی آن دلارهایی که گرفتهاند، اکنون شرکت بدهکار شده است. به اسم شرکت هفتتپه دلار گرفتند و الان در زندان هستند.»
او در پایان تاکید کرد: «در ارتباط با صحبتهای آن مقام قضایی هم که گفتند ما را در خرم آباد بازداشت نکردهاند؛ باید بگویم اینطوری نبود و ما را در آنجا گرفتند.»
توضیح سردبیر انصاف نیوز
علی اصغر شفیعیان، سردبیر انصاف نیوز، شب قبل از انتشار این مصاحبه، در رشته توییتی نوشت:
این شاید اولین بار است که مدیران نیشکر #هفت_تپه مصاحبهای اینچنین کردهاند؛ با همکارانم در پاسخ به انتقادها. ما بارها و بارها خبرهایی دربارهی نیشکر هفت تپه در انصاف نیوز کار کرده بودیم. بارها هم تحلیلها و مواضعی در انتقاد به آن منتشر کرده بودیم.
اما مدتها هم بود که به دنبال مصاحبه با مدیرانش بودیم که تا دیروز جور نشده بود. چند روز پیش، یک رپورتاژآگهی سفارش داده شد. طبق تعرفه، هزینهاش را واریز کردند و محتوا ارسال شد. تبلیغ مدیران هفت تپه بود. طبق روال منتشر کردیم با هشتگ رپورتاژآگهی. انتشار همان آگهی خودش یک چالش بود.
به هر حال وقتی انتشار رپورتاژآگهی با هشتگ آن روال بوده، این هم یکی مثل دیگران بود. اما بالاخره کانالی برای ارتباط با آنها باز شده بود. گفتیم که مدتها دنبال مصاحبه بودیم. استقبال کردند و جور شد. اما چالش این بود که چطور مصاحبه دربیاید که کسی آن را به رپورتاژآگهی نچسباند!
خب چالش کمی نیست. اما راحتترین کار، گذشتن از کنار فرصت مصاحبه بود. بالاخره ما آن حجم از خبرها و نظرها دربارهی آنها را منتشر کرده بودیم، هم منصفانه این است که فرصت پاسخ داشته باشند و اتفاقا از طرف دیگر باید پاسخگو هم باشند. یعنی هم فرصت است و هم «باید». تصمیم گرفتیم به مصاحبه.
دو تا از بچهها برای این کار انتخاب شدند: یکی از یک ماه پیش برای یک سوژهای پیگیر مصاحبه با مدیران هپکو و هفت تپه بود، و یکی از ماهها پیش خبرهای این موضوع را پیگیری کرده بود و حتی دنبال این بود که اسماعیل بخشی را بعد از آزادی به دفتر دعوت کند برای مصاحبه؛ که به اهواز رفت، نشد.
بنابراین سوار به موضوع بودند و آمادهی مصاحبه. راضی هم بودند از نتیجه چون در کنار آن با یکی از کارگران هفت تپه هم مصاحبه کردهاند. در واقع دوشنبه با آن کارگر مصاحبه کردند تا اطلاعتشان کاملتر شود قبل از مصاحبه با صاحبان شرکت.
مطمئنم که مصاحبه و گزارش خوبی شده است. هر چند بالاخره ادعاهای هم آن کارگر و هم مدیران نیشکر هفت تپه، هیچ کدام را ما نمیتوانیم تایید یا رد کنیم. ما رسانهایم و ممنونیم از اعتمادی که کردهاند برای انعکاس نظرهایشان، هر دو طرف ماجرا.
کتایون آزاد، زهرا منصوری