روایت شاهدان عینی از تحرکات مشکوک در اعتراضات بنزینی/ این رفتارها کار مردم عادی نیست + عکس
رکنا: هر بار که تجمع یا اعتراضی در کشور شکل میگیرد این سوال مطرح میشود که معترضین مردم عادی یا نیروهای نفوذی دشمن هستند؟!
این روزها باز هم کشور شلوغ شده و اعتراضات بنزینی در خیلی از شهرها دیده میشود. در مورد اینکه مردم معترض هستند؛ همه اتفاق نظر داریم. اما در دل همین شلوغیها اتفاقاتی افتاده است که عادی به نظر نمیرسد و بعید است که کار مردم معترض باشد. در این گزارش بخشهایی از مشاهدات میدانی و اخبار شبکههای اجتماعی را مرور میکنیم تا بتوانیم بهتر تفکیک کنیم که آیا این ناآرامنیها کار مردم عادی است یا پای غریبهها در میان است.
روایت اول | گروهی هماهنگ در بلوار ابوذر
اولین روایت مربوط به یکی از اهالی بلوار ابوذر در شرق تهران است. راوی میگوید: «منزل ما روبروی کانون شلوغیهای بلوار ابوذر بود و از بالای پشت بام ماجرا رو دنبال میکردم. چندتا نکته رو بگم که به چشم دیدم و خیلی جالب بود جمعیتی که دیروز بلوار رو ریختن به هم در بهترین حالت ۵۰ نفر بودن رنج سنی زیر ۲۵ سال بود و همه آموزش دیده بودن یعنی همه کاپشنهای پفی پوشیده بودن و کلاه و ماسک. حتی ۵-۶ نفرشون کلاهشون یک جور (کلاه روسی) بود که کاملا به چشم میومد»
این شهروند تهرانی ادامه میدهد: «اینها اومدن از اتوبان بسیج رد بشن و برن سمت مرکز یگان ویژه، چون فکر میکردن منطقه خالیه، اما یگان امداد توی مقر بودن و با سرعت اومدن بیرون و نذاشتن از اتوبان رد بشن که خب همین باعث شد اتوبان شلوغ بشه و بسته بین ساعت ۴ تا ۵ ونیم. اینها از کوچهای که راه ماشین رو به اتوبان نداره اومدن توی بلوار ابوذر و پل اول رو بستن که خود همین کلی ترافیک ایجاد میکنه بعدش اومدن توی پیروزی و رفتن سمت پمپ بنزین سر همایون و بعدش رفتن سمت میدون شهدا.»
او در توصیف آنچه در بلوار ابوذر تهران دیده میگوید: «جالب این بود که هر کسی وظیفهای داشت. مثلا سه نفر مامور آتیش سطل آشغالها بودن که خاموش نشه و وقتی من و یکی از کسبه رفتیم خاموش کنیم با قمه تهدید کرد که یا میذاری روشن باشه یا تو رو روش کباب میکنیم که خب واضحا آتیش روشن موند. یکی مامور فیلم برداری بود دو سه نفر خوشش برخورد مسئول هدایت ماشینها به مسیر برعکس بودن و میگفتن راه بسته است که نبود!»
روایت دوم | یزدیهای معترض یزدی نبودند!
روایت دوم مصاحبه دادستان یزد با رسانهها است. دادستان یزد به رسانهها گفته حدود ۴۰ نفری را دستگیر کردند که اقدام به تخریب اموال عمومی کرده بودند و در مواردی نیز با پلیس درگیر شدند که حتی این درگیری به مصدومیت پلیس منجر شده است. اما نکته عجیب و تامل برانگیز اینجاست که دادستان میگوید بیشتر افراد دستگیر شده اصلا یزدی نیستند! سوال اینجاست که واقعا اگر این افراد مردم عادی بودند چرا چنین کار غیرعادی و عجیبی را انجام داده و برای اعتراض به یه شهر دیگری رفتهاند؟!
روایت سوم | لیدرهای مشکوکی که شیرکاکائو میدهند!
روایت سوم روایت یکی از فعالان فعال مجازی است. سیدمیلاد ناظمی دیروز توی اینستاگرامش روایت خودش از حضور بین معتضرین را نوشته که شاید برایتان عجیب باشد. ناظمی میگوید: «اینجا اتوبان ستاری، کمی پایینتر از ورودیهای بلوار فردوس است. وقتی تو دل اتوبان ستاری ایستاده بودم فهمیدم مردم عصبانی هستند، اما اینهایی که لاستیک آتش زدند، ماشین را وسط اتوبان پارک کردند و... مردم نیستند. اینها یک گروه بسیار آماده و منظم هستند که خیلی خوب تقسیم وظایف کردند. کسی را از بیرون خودشان رده نمیدهند و اینقدر منظم هستند که شیف عوض میکنند، تجهیزاتشان پشتیبانی میشود و حتی بِپا دارند تا مبادا کسی از پلاک ماشینها و چهرهها عکاسی نکند. به جز اینها جوان قدبلند ِ گوشی به دستی هم هست که از مرکز شلوغیها دور است، اما آرام و قرار ندارد. مدام گزارش اتوبان ستاری را به بقیه میدهد و از باقی خبر میگیرد.»
ناظمی که حس خبرنگاریش گل کرده و چند ساعتی بین جمعیت بوده در مورد رفتار عجیب این گروه غیرعادی مینویسد: «بزرگترین دستاورد این گروه عجیب سناریو داشتن برای تک تک لحظات مختلف این نمایش است. مثلا شعارهایشان اکثرا تند نیست، اما یک جایی یکی از لیدرهای شعار، بلند گفت "رضا شاه روحت شاد" چند نفر تکرار کردند، اما لیدر دیگر که میشد رفیقش و در واقع همکار شیفتش سریع گفت:" این چه حرفیه میزنی؟ " و شعارها قطع شد. این سناریوی دقیق، اینکه در اوج عصبانیت مردمی که در اتوبان گیر کردهاند، دست به توزیع چای و شیر کاکائو داغ بزنند و کلی برنامهریزی دقیق و جزئی دیگر نشان میدهد فکر همه جایش را کردهاند! هسته مرکزی این سناریو هم چیزی جز "مردمنمایی" معترضین نیست؛ و حقیقتا چقدر خوب اینکار را کردهاند.»
روایت چهارم | سیرجان و ماجرای تیراندازیهای مشکوک
برای روایت چهارم بهتر است دوباره نگاهی به صحبتهای مسئولین بیندازیم. محمد محمودآبادی فرماندار سیرجان دیروز جلوی دوربین آمد و از ماجرای تیراندازی در این شهر گفت. آقای فرماندار میگوید عمده شلوغیها جلوی مخازن شرکت نفت بوده است. جایی که آتیش زدنش میتوانسته به یک فاجعه تبدیل شود. اما فرماندار در مورد تیراندازی و زخمی شدن معترضین حرف عجیبی زده و میگوید وقتی به عیادت مجروحین رفتیم متوجه شدیم برخی از اینها از پشت و برخی نیز از بغل ضربه خوردند و قاعدتا اگر توسط مامورین زخمی شده بودند باید از روبرو زخمی میشدند. حالا اینکه وسط این ماجرا چه کسی شلیک کرده و از کدام زاویه شلیک کرده جای سوال داره و غیرعادی بودن ماجرا را پررنگ میکند
روایت پنجم | وانتهای بدون پلاک در بهبهان چه میکردند؟
روایت پنجم روایت شهر بهبان استه. رسانهها میگویند خوزستان خیلی زود به خشونت کشیده شده و در بعضی شهرها موتور سوارهایی دیده اند که به صورت کور و بدون هدف به مردم شلیک میکنند.
یکی از اهالی بهبان میگوید در بهبهان تا دلتان بخواهد لاستیک ماشین آتیش زده اند. اما چیزی که ماجرا را غیرعادی میکند این است که وانتهای بدون پلاک، لاستیک میاوردند و بین جمعیت خالی میکردند تا معترضین آن را آتش بزنند. آتش زدن لاستیک و ناراحتی از گرانی بنزین عادی است، ولی این وانتها اصلا عادی نیستند!
روایت ششم | کامیون نخاله ناگهان در وسط تهران سبز شد!
روایت ششم مربوط به نقطه دیگری از تهران بوده، ولی بازهم در مورد ماشینهای غیرعادی بین معترضین است. دیروز صبح از اتوبان امام علی تهران فیلمی پخش شد که در آن فیلم ناگهان کامیونی پر از سنگ و نخاله ساختمانی وسط معترضین خالی میشود و معترضین با ان سنگها اتوبان را بند آورده و به سمت پلیس سنگ پرت میکنند! تا اینجا ماجرا عادی به نظر میرسد، ولی نکته غیرعادی اینجاست که در این ساعت از روز هیچ کامیونی اجازه تردد در اتوبانهای تهران را ندارد و معلوم نیست چطور ناگهان یک کامیون وسط شلوغی مرکز تهران سر و کله اش پیدا شده است.
روایت هفتم | مانور زنان نقابدار!
هفتمین روایت غیرعادی از اعتراضات بنزینی مربوط به خبرگزاری مهر است. این خبرگزاری در مورد شلوغیها با یک منبع اگاه مصاحبه کرده که این منبع آگاه احتمالا یک مسئول امنیتی است. او به خبرنگار مهر گفته در برخی از مناطق کشور زنان نقاب دار با نمادهای روشن عضویت در گروهکهای ضد انقلاب دستگیر شده اند که مسلح بودند. به نظر میرسد مسلح بودن مردم معترض به گرانی بنزین عادی نیست.
روایت هشتم | تجمعاتی که از جنس بنزینی نیست
روایت هشتم مربوط به شلوغیهای دیشب خیابان پیروزی تهران است. راوی یکی از فعالان فضای مجازی است که خودش آنجا بوده و میگوید شلوغیهای دیشب پیروزی اصلا شبیه اعتراض به گرانی نیست. او مینویسد: «خیابان پیروزی قفل بود و یک ساعت توی خیابان بودم. تقاطع امام علی و نبرد بیشترین تجمع بین نیروهای ضد شورش و عدهای جوان بود. سطلهای زباله را آتیش زده بودند و عدهای هم نردههای وسط خیابان را میکندند. تجمع کنندگان اصلا از جنس بنزینی نبودند.»
همه این روایتها نشان میدهد شلوغیهای دیروز اصلا عادی نیست و اگر بخواهیم تعارف را کنار بگذاریم و با خودمان صادق باشیم؛ این کارها بیشتر به گروهکهای آموزش دیده و اراذل و اوباش شباهت دارد! اما پس مردم عادی کجا بودند؟!
مردم عادی را میشود در همین فیلمهای شبکههای اجتماعی دید. مردم عادی را میشود در فیلمی که از خرم آباد دست به دست میشود تشخیص داد. آنجایی که مردم ضمن یادآوری اینکه شعار اشتباهی و شیشه شکستن ندارند، تأکید کردند که اجازه نمیدهند از تجمعشان سوءاستفاده شود.
یا مثلا در گلستان شعار مردم جالب بود. فیلمی از گلستان دست به دست میشود از مردمی که از گرانی ناراحت بودند و شعار میدادند «نه شورش نه بلوا فقط حق فقرا»