شعرخوانی میثم مطیعی درباره «اغتشاشات 98» +دانلود
میثم مطیعی شب گذشته در حرم حضرت معصومه (س)، شعری درباره حوادث این هفته قرائت کرد.
به گزارش گلستان ۲۴؛ این فیلم را در لینک زیر مشاهده کنید:
میثم مطیعی شب گذشته در میان جمع مشتاق زائران حرم حضرت معصومه (س) که به مناسبت گرامیداشت شب ورود آن حضرت در ۲۳ ربیع الاول سال ۲۰۱ هجری قمری به قم جمع شده بودند به مداحی پرداخت.
شعر میثم مطیعی که این بار نیز با تکبیر و شعارهای حمایتی مردم همراه بود، حوادث این هفته کشور را روایت می کرد.
در این شعر به حال و هوای مردم و سردرگمی ناشی از اوضاع اشاره شده بود:
این یکی فریاد استعفای دولت سر دهد
آن یکی در آتش تعطیلی مجلس دمد
همچنین در ابیاتی به سخنرانی رهبر معظم انقلاب در روز یکشنبه که بازخوردهای فراوانی در درون جامعه ایجاد کرد اشاره شد:
صبح یکشنبه کلامی روی آتش آب ریخت
فتنه را دیدم که حیران و هراسان میگریخت
گرچه بعضی از خودی ها آن زمان دلخور شدند
از سوال و شبهه و نقد و تامل پر شدند
از چه رو آقا خودش را خرج دولت کرد باز؟
خویش را آماج تیغ طعن و تهمت کرد باز
شعر به گونه ای سروده و قرائت می شد که همنوا با سوالات ذهنی بسیاری از مستمعان بود و هر چند دقیقه مورد تشویق حاضران قرار می گرفت.
نکته جالب توجه در شعر نیز اشاره به نفوذ خارجی در صفوف اعتراض مردم بود:
از ریاض و لندن و پاریس این آتش رسید
دود آن هم می رود در چشمشان، خواهند دید
متن کامل این شعر حماسی به شرح زیر است:
باز هم فتنه! امان از فتنههای رنگ رنگ
باز هم کشتار و غارت، باز سوغات فرنگ
میهن من! باز زخم از نابرادر خورده است
گرم جنگ روبهرو، از پشت خنجر خورده است
حرف دارد با دل ما، قدر یک تاریخ حرف
سرخی خون شهیدان بر سپیدیهای برف
باز هم ابلیس، از صورت نقاب انداخته
جاهلیت شعله بر جان کتاب انداخته
خاک میهن! باز هم جسم شهیدی سهم توست
شرحه شرحه پیکر سرو رشیدی سهم توست
باز با کبریت دشمن آتشی افروختند
در میان شعله دیدم خشک و تر میسوختند
چیست کار و بار دوزخزادهها؟ آتش زدن
دزدی و کشتار و قرآن خدا آتش زدن
باز هم خون... خون پاک لاله بر چنگال گرگ
برنگشتنهای سنگین پدرهای بزرگ
باز هم خوشرقصی باروتها در بادها
کُشتهسازیهای هالیوودی جلادها
این طرف نابود شد دارایی نانآوری
آن طرف خاکستری ماند از جهاز دختری
باز از داغ شهیدان سینهها غوغا شده
آه از آن نوزاد یکماهه که بیبابا شده
در گلومان خشک شد فریادهای اعتراض
در هجوم های و هو گم شد صدای اعتراض
در کمین بودند گرگان، فتنه در سر داشتند
خوابهایی دیده بودند و سر شر داشتند
خواب میدیدند هر قشری به میدان پا نهد
هر گروهی با شعاری در خیابان پا نهد
این یکی فریاد استعفای دولت سر دهد
آن یکی در آتش تعطیلی مجلس دمد
هر یکی چیزی بگوید، حق و باطل گم شود
موجی از سردرگمیها قسمت مردم شود
خویش را در خیل مردم جا دهد آشوبگر
یعنی از مردم بگیرد جان و از مردم، سپر
آتشی خیزد که خاموشی نگیرد سالها
کینههایی که فراموشی نگیرد سالها
صبح یکشنبه کلامی روی آتش آب ریخت
فتنه را دیدم که حیران و هراسان میگریخت
تا صف مردم از این آشفتگیها دور شد
اغتشاشی کور بر جا ماند و فتنه کور شد
باز هم از فتنه قابیل رد شد کاروان
با تولای علی از نیل رد شد کاروان
فتنه رفت و فتنهگردان، غرق رسواییش ماند
انقلاب ما در اوج اقتدار خویش ماند
با کلامی مختصر نیرنگشان بر باد رفت
خرجهای چند سال دشمنان بر باد رفت
گرچه بعضی از خودیها آن زمان دلخور شدند
از سؤال و شبهه و نقد و تأمل پر شدند
از چه رو آقا خودش را خرج دولت کرد باز؟
خویش را آماج تیغ طعن و تهمت کرد باز
غافل از اینکه چه جنگی پشت این صحنه به پاست
در کمینگاهند گرگان لحظهای غفلت خطاست
خضر راه است او، دگر چون و چرا کردن چرا؟
نور ماه است او، تو راه از چاه بشناس و بیا
از ریاض و لندن و پاریس این آتش رسید
دود آن هم میرود در چشمشان، خواهند دید
حاجیان بار بسته جانب میقات غرب!
چیست جز تحریم و آشوب و بلا سوغات غرب؟
با صف اول نشینان فاش میگوییم راز
اعتراض ما سر جای خودش باقیست باز
اعتراض ما به سستیهای تدبیر شماست
از گرانیها، از این شش سال تأخیر شماست
مردم آرام ما از این تلاطم دلخورند
دلخوشان بازی برجام! مردم دلخورند
از معطلکردن کشور سر میز فریب
که نشد از آن بهجز تحریم روزافزون نصیب
دم به دم از گفتوگو با اجنبی دم میزنید
پس چرا در گفتوگو با مردم خود الکنید؟
مردم ما از تکبر، از تورم شاکیاند
از لجوجان سیاستباز، مردم شاکیاند
نسل آدم تا قیامت، ایمن از قابیل نیست
با فریدونی که خود ضحاک شد تکلیف چیست؟
طعنه بر دست عدالت میزند قارون عصر
مردمان را خرد و کوچک دیده از بالای قصر
باز گردید آی... ای دلدادگان آمریکا
راهحل اینجاست آری در همین ایران ما
وای بر آنان که دل دارند با دشمن گرو
حشر آمریکاپرستان باترامپ و پومپئو!
هر که خاک این وطن خرج قمار خویش کرد
باخت و یک عمر بدبختی نثار خویش کرد
جان مولا با ولی این عهد و پیمان مشکنید
این نمک خوردید صد بار، این نمکدان مشکنید
هر که با خوبان خیانت کرد سیلی میخورد
فاسد اینجا بیبرو برگرد سیلی میخورد
گردنه در گردنه این راه هم طی میشود
آخر هر فتنهای اینجا نُه دی میشود
با چراغ لالهها اینک ره ما روشن است
راهیان صبح میدانند فردا روشن است
نو به نو با هر شهیدی عهد ما تجدید شد
راه سبز ما به خون سرخشان تمدید شد
باز دل، چشم انتظاری را روایت میکند
صاحبی داریم ما، ما را هدایت میکند
جان هستی اوست باید بگذریم از جان خویش
تا ظهورش برنگردیم از سر پیمان خویش
/نسیم آنلاین