من پیش از تو نوشتهی جوجو مویز؛ یک اشتباه برای کل زندگی کافیست…
من پیش از تو Me Before You نام رمان عاشقانهای به قلم جوجو مویز است. این رمان اولین بار در سال 2012 میلادی در انگلستان منتشر شد. این رمان در ایران توسط نشر آموت انتشار پیدا کرد و مورد استقبال زیادی از سوی مخاطبان قرار گرفت. در این متن سعی داریم به معرفی، تحلیل و […] نوشته من پیش از تو نوشتهی جوجو مویز؛ یک اشتباه برای کل زندگی کافیست… اولین بار...
من پیش از تو Me Before You نام رمان عاشقانهای به قلم جوجو مویز است. این رمان اولین بار در سال ۲۰۱۲ میلادی در انگلستان منتشر شد. این رمان در ایران توسط نشر آموت انتشار پیدا کرد و مورد استقبال زیادی از سوی مخاطبان قرار گرفت. در این متن سعی داریم به معرفی، تحلیل و بررسی این رمان بپردازیم، در ادامه با نت نوشت همراه باشید.
ابتدای این متن را با قلم ادیسه عسکری آغاز میکنیم:
من پیش از تو
رمان من پیش از تو یک رمان عاشقانه نوشته جوجو مویز است. خلاصهی داستان من پیش از تو از این قرار است که ویل ترینر مرد جوان ثروتمند موفق که از خانوادهای متمول و سرشناسی است در اثر حادثهای فلج میشود. او که موفق، فعال، ورزشکار و ماجراجو بوده خانه نشین میشود و مجبور به استفاده از صندلی چرخدار است. او قادر نیست حتی شخصیترین کارهای روزانهی خود را انجام دهد و برای همین پرستاری دائما در روز باید مراقب او باشد.
لوییزا کلارک دختر جوانی پرستار او میشود. ویل که در اثر این حادثهی بزرگ در زندگیش ناسازگار و بد خلق شده است ابتدا او را نمیپذیرد اما کم کم رابطهی آن دو با یکدیگر خوب میشود. لوییزا کلارک به ویل ترینر علاقمند میشود و برای اینکه او را از این حالت نومیدی نجات دهد تلاش بسیاری میکند. اما ویل ترینر نقشهی دیگر در سر دارد. و لوییزا علیرغم تلاشهای بسیار موفق نمیشود که عقیدهی او را تغییر دهد و به این ترتیب داستان پایان متفاوت با آنچه خواننده انتظار میرود دارد.
بیشتر بخوانید: ملت عشق اثر الیف شافاک
داستان با صحنهای در سال ۲۰۰۷ آغاز میشود. صبح یک روز بارانی شهر لندن است. ویل ترینر با عجله در راه رفتن به محل کارش است. که حادثه اتفاق میافتد.
صدای گوش خراشی میآید، ویل نگاه میکند. صدای ناخوشایند بوق اتوموبیلی است. تاکسی سیاه براق را مقابلش میبیند. راننده شیشه اتوموبیل را پایین داده است. از دید او در گوشهی میدان چیزی را میبینیم که به خوبی قابل تشخیص نیست. آن چیز با سرعت باورنکردنی به طرفش میآید.
صورتش را به طرف آن بر میگرداند، بلافاصله متوجه میشود در مسیرش قرار دارد و به هیچ طریقی نمیتواند از سر راهش کنار بکشد. از وحشت، دستش باز میشود، گوشی بلک بری رها میشود و میافتد زمین. فریادی میشنود که احتمالا از گلوی خودش خارج شده است. شروع رمان با این تصادف است. و بعد از آن ماجراها از دو سال پس از ماجرا ادامه پیدا میکند.
رمان من پیش از تو یک داستان عاشقانه است که در ۲۸ فصل روایت میشود. که راوی اکثر فصلها لوییزا کلارک است. راوی فصل اول دانای کل است. و در این بین سه فصل هم راویهای مختلف دارد و از زاویه دید شخصیتهای دیگر رمان مانند کاترینا خواهر لوییزا، نیتن پرستار مرد ویل و استیون پدر ویل روایت میشود.
باقی فصلها از دید لوییزا روایت میشود. رمان من پیش از تو یک رمان با روایتی ساده، خطی و مملو از احساسات پر شور شخصیتها است که با قواعد کتابهای پرفروش و یا به نوعی عامه پسند نوشته شده است. ماجراهای عاشقانهای که تا حد زیادی اتفاقات بعد از خواندن صفحات ابتدایی قابل حدس است. اما نکتهی قابل توجه در رمان من پیش از تو سرنوشت کاراکترها در پایان رمان و انتهای رمان است. در من پیش از تو این پایان غیر قابل پیش بینی اتفاق میافتد و همچنین سرنوشت و اتفاقات بعضی از کاراکترها به نوعی غیر قابل پیش بینی است.
شخصیتهای رمان
شخصیتهای رمان شامل ویل ترینر، خانم ترینر مادر ویل، استیون پدرش، نیتن پرستار ویل، کاترینا خواهر لوییزا، پاتریک دوست پسرش و مادر و پدر لوییزا هستند.
ویل ترینر: سی و پنج ساله، سهامدار شرکت مدینگلی لوینز واقع در لندن است. که در سال ۲۰۰۷ در تصادف خیابانی دچار آسیب شدید نخاعی میشود. و از ناحیهی مهرههای ۵ و ۶ دچار معلولیت شده است که به هیچ عنوان قابل بهبود نیست و حرکات محدودی تنها در یک دست دارد. و به مراقبتهای شبانه روزی نیاز دارد. و دوست دخترش آلیسیا بعد از این اتفاق او را ترک میکند و با دوست و همکار او روبرت ازدواج میکند. که رفتن به مراسم ازدواج این دو نفر یکی از چالشهای کاری لوییزا بود که در نهایت به یک رابطهی احساسی بین او و ویل ختم میشود. ویل ترینر مردی جوان با ظاهر خوب و متمول و بسار موفق بوده است. و حالا بعد از این حادثه همهی اطرافیان سعی میکنند که به زندگی او در این وضعیت جدید کمک کنند. خصوصا لوییزا که با علاقه مند شدن به ویل تمام تلاش خود را میکند تا او را به زندگی امیدوار کند. اما ویل همچنان نا امید است.
دوست دارم همان ویل سابق باشم و بروم پاریس. دلم میخواهد روی صندلی معمولی بنشینم و لم بدهم. لباس مورد علاقه ام را بپوشم. دخترهای خوشگل فرانسوی برایم چشم و ابرو بیایند، همان طور که واسه مردهای دیگر میآیند. نه این که تا دیدند آدم بزرگی هستم که مثل بچهها توی کالسکه نشسته ام، فوری صورتشان را برگردانند.
لوییزا کلارک: دختری بیست و شش ساله که شش سال از عمرش را در کافهای نزدیک قلعهای باستانی کار میکرده که با مهاجرت صاحب کافه به استرالیا کارش را از دست میدهد. با مراجعه به آژانس کاریابی کارهای متعدی برایش جور میشود که سخت و نامناسب هستند. و در نهایت شغل پرستاری از یک معلول را میپذیرد. برای این شغل با او قراردادی شش ماهه میبندد. که این مدت زمان قرارداد دلیل خاصی دارد که بعدها لوییزا متوجه آن میشود.
لوییزا در خانه با پدر و مادر و پدربزرگ و خواهرش کاترینا و خواهرزادهی پنح سالهاش توماس زندگی میکند. دوست پسرش پاتریک است که شغل او رابطهی طولانی مدت آنها را نیز به چالش میکشد. لوییزا دختر یک خانواده نسبتا فقیر است که پدرش به تازگی بیکار شده، پدر بزرگی که آلزایمر دارد و خواهرش با فرزندی که از یک رابطه دارد با آنها زندگی میکنند و تقریبا مخارج خانواده هم به دوش لوییزاست.
من آدم پخمهای نیستم. خیلی هم بدم میآید کسی در موردم این طوری فکر کند. اما زندگی در کنار خواهری که از من کوچک تر بود اما از نظر درسی، نه فقط به من رسید، بلکه یکسال هم جلو افتاد، سخت بود و نمیشد فکر نکنم که کم هوش نیستم.
پدرم به من میگوید نوبرش را آوردی، چون معمولا هر چه همان اول به ذهنم میرسد، به زبان میآورم. مادرم هم اسمم را گذاشته شاهکار. این هم روش اوست تا مودبانه بگوید طرز لباس پوشیدنم را نمیپسندد.
کاترینا کلارک: خواهر لوییزا است که به همراه پسر پنج سالهاش توماس با آنها زندگی میکند. با اینکه کار نمیکند بزرگترین اتاق خانه مال اوست، همه به خواستههای او اهمیت میدهند و همین لوییزا را عصبانی کرده است. کاترینا بلند پرواز و سخت کوش است و سرانجام در دانشگاه پذیرش میگیرد و از آن خانه میرود. با اینکه همواره رابطهی او و لوییزا خوب نبوده اما تنها کسی در خانه است که لوییزا تمام حرف هایش را به او میزند. اوست که به لوییزا در تمام مدت نگه داری ویل کمک فکری و روحی میکند.
دلایل مختلفی وجود داشت تا من (لوییزا) خواهرم را دوست نداشته باشم. تا همین چند سال قبل میتوانستم فهرست بلند بالایی بنویسم. از او متنفر بودم که موهای پرپشت و صافی دارد، در صورتی که موهای من اگر به شانه ام میرسید، شروع به ریزش میکرد. دوستش نداشتم چون هر وقت هر حرفی به او میزدم، خودش از قبل میدانست. در تمام طول سالهای مدرسه، معلمها اصرار داشتند که با لحنی آرام به من بگویند چقدر او زرنگ است.
انگار هوش او عاملی بود که مرا به حاشبه میراند. از او متنفر بودم به این خاطر که من در بیست و شش سالگی هنوز در اتاق قوطی کبریتی زندگی میکردم ولی او با پسرش در بزرگ ترین اتاق خواب خانه. با این همه، هر از گاهی احساس رضایت میکردم که خواهرم است.
کامیلا ترینر: مادر ویل قاضی است. زنی بسیار منظم و سخت گیر است. مراقبتهای سختگیرانهی او باعث به ستوه آمدن ویل میشود. اما برخلاف ظاهر سرد و سنگی که دارد بسیار نسبت به بچه هایش فداکار و احساساتی است. باغچهای پر از گل دارد و گل پرورش میدهد. اوست که علیرغم نداشتن سابقهی پرستاری لوییزا به او اعتماد میکند و او را میپذیرد. رابطهی او با همسرش گرم و صمیمانه نیست.
می گویند وقتی سن وسال آدمی بالا میرود به گل و گیاه علاقمند میشود، و فکر میکنم درست باشد. به احتمال قوی، چیزی است که به چرخهی اصلی زندگی مربوط میشود. رویش دوباره بعد از زمستانی حزن انگیز چیزی کمتر از معجزه نیست. نوعی خوشی و شادی که هر سال پیش میآید. شیوهای است که طبیعت در پیش میگیرد تا در نهایت قدرت نمودهای مختلف باغچه را نشان دهد.
گاهی اوقات (وقتی زندگی زناشویی ام یک جورایی بیش از انتظارم به همزیستی تبدیل شد) باغچهی خانه پناهگاه من شد، اوقاتی که مملو از شادی بود.
استیون ترینر: پدر ویل و مردی که کمتر از مادرش نسبت به ویل سخت گیر است. او خارج از خانواده رابطهی عاشقانهای با زنی به نام دلا دارد. شخصیت او در رمان نقش پیش برندهی خاصی ندارد و حضور تعیین کنندهای ندارد. تنها حضور پر رنگ او در رمان به روایت یک فصل از رمان اختصاص دارد که ماجراهای خانه از دید او تنها روایت میشود.
پدرش چاق بود و مرد آرامی به نظر میرسید. اغلب زمانی میآمد که من آمادهی رفتن بودم. از آن دست مردانی بود که میدیدی کلاه حصیری به سر در حال کریکت هستند. از وقتی از کارش در شهر که حقوق بالایی هم میگرفت بازنشسته شده بود، مدیریت قلعه را به عهده گرفته بود. حدس میزنم این کارش فقط برای فرار از خانه نشینی و خالی نبودن عریضه است. هر روز ساعت ۵ بعدازظهر میآمد، مینشست و با ویل تلویزیون تماشا میکرد. گاهی هم موقع رفتن، صدایش را میشنیدم که در مورد اخبار روز اظهارنظر میکرد.
پاتریک دوست پسر لوییزا است که چندین سال است که با او در رابطه است. اما پاتریک به ورزش علاقمند شده است و تمام تلاشها و شیوهی زندگیش را به سمت ورزش قهرمانی سوق داده است و از آن طرف لوییزا هم به دلیل مراقب شبانه روزی از ویل و دلبستگی که به او پیدا کرده است رابطهاش با پاتریک دستخوش تلاطم میشود.
بقیهی شخصیتهای داستان مانند نیتن پرستار مردی که کارهای پزشکی ویل را انجام میدهد. پدر و مادر و پدر بزرگ لوییزا خیلی پر رنگ نیستند و شخصیت پردازی عمیقی ندارند. همچنین در پیش برد داستان حضور پر رنگی ندارند.
تحلیل رمان من پیش از تو
در من پیش از تو سیر شخصیت لوییزا نقطهی قوت رمان است. او در بیست و شش سالگی هیچ تجربهای در زندگی ندارد و فقط روزهای خود را بی هدف میگذراند. جایی که ویل از او میپرسد میخواهی ازدواج کنی و یا بچه دار شوی او جوابی ندارد. اما در طول رمان او به مطالعه علاقمند میشود عضو کتابخانه میشود. سیر مطالعاتی پیدا میکند از داستانهای کوتاه فلانری اوکانر تا کتابهای جدی تر. به تماشای کنسرت موسیقی کلاسیک میرود و لذت گوش کردن به یک موسیقی ناب را در مییابد.
فیلمهای مختلف میبیند. او آمده است که مواظب ویل باشد و امید را به زندگی او بر گرداند اما میبینیم که ویل است که زندگی او را تغییر میدهد. این تغییر آهسته اتفاق میافتد. تغییری که هم روحی و جسمی است و هم به لحاظ مالی ویل سعی میکند که به او در راه دستیابی به خواستههای جدیدش یاری دهد.
من پیش از تو رمانی است که مرگ و زندگی موازی با هم پیش میرود بنابراین سراسر تلخی و نا امیدی نیست. درست است که ویل به آخر نزدیک میشود اما لوییزا تازه ابعاد مختلفی از زندگی را کشف میکند که همین باعث میشود که حتی به رفتن از شهر کوچکشان فکر کند. با یافتن هویت و علاقمندی هایش رابطهاش با خواهرش و افراد دیگر خانوادهاش بهتر میشود. لوییزا با نا امیدی ویل مبارزه میکند و سعی میکند مکان هایی را پیدا کند که برای تفریح توانخواهان از امکانات مناسبی برخوردار باشد. او در این مبارزه فردی دیگری است که پیش از ویل نبوده است.
بیشتر بخوانید: رمان بیگانه اثر آلبر کامو
نکتهای که در خلال این داستان روایت میشود نحوهی برخورد مناسب با افراد معلول و کم توان است. یکی امکانات موجود در شهرها ست که بسیاری از این مکانها برای افراد معلول امکانات درستی ندارند. و همچنین نحوهی برخورد مردم با یک فرد معلول است. چیزی که ویل بارها به آن اشاره میکند نگاههای مردم به اوست که او را آزار میدهد و باعث منزوی شدنش میشود. البته مدافعان حقوق افراد ناتوان از کتاب و فیلم اقتباس شده از این کتاب انتقاد کردند چون داستان بر این تأکید داشت که ویل برای جامعه مانند یک سربار است.
توجه به مذهب و فلسفهی مرگ و زندگی از دیگر مسایلی است که در این رمان هر چند اندک به آن پرداخته شده است. خودکشی عملی نا پسندیده در تمامی ملتها و ادیان است. اما در چند سال اخیر جنبش هایی ایجاد شده است که حق خودکشی و حق مردن را برای آدم هایی که زندگی برایشان غیر قابل تحمل شده است امکان پذیر میکند و بر حق میداند. افرادی که به بیماریهای صعب العلاج دچار هستند و یا صدمات غیر قابل برگشت و غیر قابل مداوایی دارند. دیگنیتاس بیمارستانی در سوییس در این کتاب مکانی برای این افراد است. افراد را بستری میکنند و پس از آزمایشهای گوناگون به آنها حق مردن میدهند.
من پیش از تو یک رمان پر فروش است که با قواعد همین رمانها هم نوشته شده است. داستان عاشقانهی پر سوز و گداز، شخصیتهای جذاب هم به لحاظ ظاهر و هم احساسات انسانی، آرمانی از نکات این کتاب هاست. رمان من پیش از تو در سال ۲۰۱۲ در بریتانیا به چاپ رسید و بعد از آن این کتاب در سراسر دنیا منتشر شد و جز پرفروشها بوده است.
منتقدان بسیاری آن را ستوده اند. نیویورک تایمز در مورد کتاب گفته است که نویسندهی کتاب خواننده را در موقعیتی قرار میدهد که اشک ریزان بخواند و جلو برود. نشریهی آمریکایی پابلیشرز ویکلی گفته است که من پیش از تو رمانی خواندنی، مسحور کننده و منطبق با نیازهای دنیای امروز است.
ترجمه رمان من پیش از تو
رمان من پیش از تو در ایران هم توانسته به فروش بالایی دست پیدا کند. و به چاپهای متعددی برسد. این کتاب با ترجمهی مریم مفتاحی توسط نشر آموت در ۵۳۴ صفحه به چاپ رسیده است.
مریم مفتاحی متولد سال ۱۳۴۳ در شهر ساری است. او فارغ التحصیل رشتهی مترجمی زبان انگلیسی و زبانشناسی از دانشگاه علامه طباطبایی است که رمانهای مختلفی را ترجمه کرده است. رمان همسر خاموش نوشتهی ای. اس. ای. هریسون، دختر آسیابان نوشتهی مارگارت دیکنسون، باغ مخفی نوشتهی فرانسس هاجسن برنت از جمله کتاب هایی است که مریم مفتاحی ترجمه کرده است.
مریم مفتاحی مترجم کتاب من من پیش از تو در جلسهی نقد و بررسی این رمان در کتابخانهی پیروزی تهران در مورد خود و علاقهاش به ترجمه گفته است که از کودکی عاشق ترجمه بود ه است . پدر او روزنامهنگار و اهل مطالعه بود که با تشویق او از کودکی به کلاس زبان انگلیسی رفته است و بعدها با آگاهی وارد رشته مترجمی زبان انگلیسی شد. کتاب آخرین پرنده در شاخه تنها نخستین کار ترجمه مریم مفتاحی بود که در سال ۶۷ منتشر شد.
بیشتر بخوانید: قلعه حیوانات نوشتهی جورج اورول: همه برابرند بعضیها برترند!
مترجم کتاب من من پیش از تو در مورد رموز موفقیت یک مترجم هم بر این باور است که یکی از رموز موفقیت کار مترجمی این است که مترجم جستجوگر بوده و با جهان پیرامون خویش در ارتباط باشد. همچنین باید ضمن آگاهی از کتابهای پرفروش دنیا، از وضعیت ادبی کشوری که از آن کتابی ترجمه میکند نیز مطلع باشد.
به گفته مریم مفتاحی، کتاب ترجمه شده او یعنی من پیش از تو در اردیبهشت ۹۴ ترجمه و تاکنون بیش از ۴۰ بار تجدید چاپ شده است.
نویسنده رمان
رمان پر فروش من پیش از تو نوشتهی جوجو مویز است. او متولد آگوست ۱۹۶۹ در لندن است. جوجو مویز روزنامه نگار است . و در سمتهای مختلف برای روزنامهی ایندیپندنت کار کرده است. او از سال ۲۰۰۲ به نوشتن رمانهای عاشقانه مشغول است. اولین رمان او باران پناه دهنده است. مویز تنها نویسندهای است که دوبار موفق شده است جایزهی سال رمان عاشقانه را از انجمن نویسندگان رمانهای عاشقانه دریافت کند.
جوجو مویز در ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۵ ادامهای بر رمان پیش از تو نوشت که پس از تو عنوان این ادامه است. جوجو مویز در مورد نوشتن این دنباله و انگیزههای او از این کار میگوید؛ من قصد نداشتم که ادامهای بر ماجراهای داستان من پیش از تو بنویسم، اما کار بر روی یک اسکریپت سینمایی و خواندن حجم انبوهی از توئیتها و ایمیلهای به اشتراک گذاشته شده مرا متوجه این موضوع کرد که این مسئله تبدیل به سؤال روزانهی اغلب آنها گردیده؛ لو (لوئیز – شخصیت رمان اول) پس از آن ماجراها با زندگی خودش چه کرد. حقیقت اینکه شخصیتهای اصلی داستان به هیچ عنوان مرا ترک نکردند.
از رمان من پیش از تو اقتباس سینمایی انجام گرفته است. که توسط کمپانی برادران وارنر در سال ۲۰۱۶ در آمریکا اکران شد. نوشتن فیلنامهی این فیلم به عهدهی جوجو مویز بوده است. کارگردان این فیلم تیا شروک Thea Sharrock است.
آثار دیگر جوجو مویز در ایران به چاپ رسیده است. رمانهای یک بعلاوهی یک، میوهی خارجی و من پس از توسط مریم مفتاحی در نشر آموت به چاپ رسیده است.
در ادامه با قلم صدف پیکامی همراه خواهیم بود:
من پیش از تو
رمانهای عاشقانه اغلب طرفداران زیادی در بین عموم مردم دارند اما شاید هر چند سال یکبار یک کتاب باشد که برای چندین سال متوالی پر فروش و پرطرفدار بماند و به تجدید چاپهای متناوب دست پیدا کند. من پیش از تو از دسته رمانهای عاشقانهای بود که در دنیای ادبیات عاشقانه شوری به راه انداخت.
رمان من پیش از تو مانند هر اثر پر سرو صدایی در دنیای ادبیات و هنر، حاشیههای زیادی نیز به دنبال داشت. عدهای آن را تقلیدی صرف از آثار نویسندگان به اصطلاح عشق نویس و بازاری، سیدنی شلدون میدانند و عدهای این اثر را اثری متوسط و حتی بالاتر شمردهاند. اما آنچه که حقیقتا وجود دارد شاید این باشد که رمان مردم پسند و رمان سخیف هم تفاوتهایی دارند که نباید آنها را نادیده گرفت.
برای مثال کتابهایی چون سکوت برهها از نظر ادبی در جایگاه متوسطی قرار دارد اما فیلمی از آن اقتباس میشود که قابل تامل است و همچنین خود رمان نیز از اصولی پیروی میکند که آن را از ابتذال و سطحی نگری دور نگه میدارد. پس بهتر است که آثار ادبی را به دوستهی فاخر و نازل تقسیم نکرده و آثاری را که در بین این دو قرار دارند را با دقت بیشتری مطالعه کنیم.
عدهای بر این باور هستند که اگر رمان و یا هر کتابی، ساده و روان نگاشته شده باشد و خواندن آن برای طیف زیادی از جامعه راحت باشد پس آن کتاب کتابی سطحی و بی ارزش است. متاسفانه این باور آنقدر ریشه دوانده است که مخاطب ادبیات را مجبور میکند خیلی از آثار استاندارد و متوسط خوبی که گاهی بسیار قابل تامل نیز هستند را نادیده بگیرد و حتی در مقابل آنها موضعی دفاعی داشته باشد.
این اتفاق در مورد آثار پلیسی نیز رخ داده است. رمان من پیش از تو بدون شک رمانی مردم پسند است. اما این اثر مردم پسند حتما عناصر خوبی دارد که توانسته بازار جهانی ادبیات را برای مدتی طولانی به دست گیرد. هیچ کس نمیتواند میلیونها انسان در کرهی زمین که مخاطب این کتاب بوده اند را سطحی ارزیابی کند.
پس بهتر است به جای آن که حالتی تدافعی به این اثر بگیریم، آن را مطالعه کنیم حتی اگر آن را نپسندیدیم، بدانیم عدهی زیادی در دنیا چه چیزهایی را دوست دارند و آن را از ادبیات و هنر طلب میکنند. خواندن آثار ادبی اینچنینی و فیلمهای مردم پسند اگر هیچ عایدی برای ما نداشته باشد، بوسیلهی آن میتوانیم تودهی مردم و خواستههای آنها را بفهمیم و این شاید به گونهای به دید جامعه شناختی ما کمک کند.
داستان رمان من پیش از تو
داستان من پیش از تو Me Before You مانند بسیاری از آثار مردم پسند، ماجرای عشق مردی ثروتمند و زنی فقیر است. رمان دارای روایت ساده و خطی است که به اصل موضوع یعنی رابطهی دو نفر میپردازد. داستان از این قرار است که مرد جوان ثروتمند در اثر حادثهای فلج میشود.
بیشتر بخوانید: بر باد رفته نوشتهی مارگارت میچل
داستان به دو سال بعد میرود و زندگی زن جوانی را میبینیم که فقیر است و شغلش را از دست میدهد. او بر اساس اتفاقاتی پرستار مرد جوان میشود. وظیفهی این پرستار به نوعی روحیه دادن و مواظب روح و روان بودن مرد جوان است. پس از مدتی رابطهای عاطفی بین این دو شکل میگیرد.
در این میان شخصیتهای فرعی مانند دوست دختر سابق مرد جوان (ویل ترنر) و زن جوان (لوییزا) حضور دارند و نقش آنها کمک به اتفاقات اصلی رمان است. در نهایت پس از کشمکشهای فراوان و فراز و فرودهای داستان، لوییز و ویل از یکدیگر جدا میشوند تا ویل به صورت خود خواسته به زندگیاش پایان دهد. داستان در اینجا تمام میشود اما جلد دومی به نام “من پس از تو” در ادامه من پیش از در سال ۲۰۱۵ منتشر شد.
آنچه که دیگران دربارهی “من پیش از تو” گفته اند
مریم مفتاحی (مترجم رمان Me Befor You به فارسی):
“شاید برخی فکر کنند که رمان من پیش از تو یک رمان عاشقانه است. اما من این تصور را ندارم. به نظرم یک داستان امیدبخش و سرشار از کشمکشهای روحی و ذهنی است. در نظر دارم کتابهای بیشتری از جوجو مویز به فارسی ترجمه کنم.”
منتقد نیویورک تایمز:
“وقتی این رمان را تمام کردم، نمیخواستم آن را نقد کنم؛ میخواستم دوباره آن را بخوانم”.
قسمتهایی از رمان من پیش از تو
“تو به من زندگی ندادی؟ دادی؟ در واقع نه. فقط اینکه زندگی قبلیام را هم خراب کردی، درهم شکستی و تکه تکهاش کردی. حالا من به خرابههایش چه کنم؟ پس کی میخواهد… دستهایم را به اطراف دراز میکنم. هوای خنک شبانه را روی پوستم حس میکنم. میبینم دوباره دارم گریه میکنم. «ویل، لعنت به تو». زیرلب زمزمه میکنم «لعنت به تو که تنهام گذاشتی.”
“با این که من خودم مادر نبودم، ولی چیزهایی دربارهی مادر بودن دستگیرم شده بود؛ هرکاری میکردی، احتمالا اشتباه بود. اگر سنگدل باشید، بیتوجه یا غافل، به روح و روان بچهای که تحت مسئولیت شماست، زخمهایی میزنید که هرگز التیام نمییابند. اما اگر دلسوز و همدل باشید، مهربان و فداکار، اگر مایهی دلگرمی آنها باشید و به خاطر کوچکترین موفقیتی که به دست میآورند، تشویقشان کنید، آنها را به شکل دیگری به تباهی میکشانید و نابود میکنید.”
“وقتی عزیزی را از دست میدهیم، کسی که عاشقش هستیم، ظاهرا دیگر توان برنامهریزی نداریم. گاهی افراد حس میکنند دیگه هیچ اعتمادی به آینده ندارند، گاهی هم خرافاتی میشوند.”
” چرا باید بگذاری یک اشتباه کلِ زندگیات را تغییر بدهد.”
فیلم Me Before You
فیلم Me Before You اقتباسی وفادار به رمان من پیش از تو به کارگردانی تیا شروک Thea Sharrock است. فیلم Me Before You سال ۲۰۱۶ در آمریکا اکران شده است. بازیگران این فیلم عبارتند از: امیلیا کلارک Emilia Clarke، سم کلفلین Sam Claflin، جنا کلمن، جانت مک تیر Janet McTeer، چارلز دنس و…
بیشتر بخوانید: رمان عقاید یک دلقک اثر هاینریش بُل
عمولا وقتی رمان مردم پسندی این گونه مورد استقبال مخاطبان در دنیا قرار میگیرد، اقتباسی سینمایی نیز از آن ساخته میشود. این اتفاق، رخدادی معمول در سینمای هالیوود است که نمونههای مشابه بسیاری دارد. نکتهی جالب توجه در ساخت این فیلم بخش فیلمنامهی آن است که توسط جوجو مویز نوشته شده است.
در بسیاری از فیلمهای اقتباسی نویسندهی کتاب نویسندهی فیلم نبوده است و در اغلب اوقات نویسندهی رمان از فیلم ساخته شده ناراضی بوده است. اما فیلم من پیش از تو را جوجو مویز نوشته و سعی کرده آن چه را که برایش در زمان مهم بوده است در فیلم نشان دهد.
طبیعی است که رمان به دلیلی محدود نبودن ذهن نویسنده شاخ و برگهای زیادی دارد که محدودیتهای فیلمساز و درام اجازه نمیدهد که تمام جزییات رمان در فیلم اعمال شود. به همین دلیل است که بسیاری از مخاطبان فیلمهای اقتباس شده از رمان، رمان را بر فیلم ترجیح میدهند.
اما آنچه که در مورد اقتباس این اثر اتفاق افتاده است نتیجهی قابل قبولی داشته است. در کل میتوان گفت فیلم من پیش از تو فیلمی متوسط است که با اقتباس از رمانی متوسط ساخته شده است.
پاسخی بگذارید لغو پاسخ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
نام *
ایمیل *
وبسایت
Current ye@r *
Leave this field empty