به گزارش خبرنگار مهر، به همت گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف، نشست تلقی نفس در فلسفه سیاسی قرن هفدهم بریتانیا فردا در این دانشگاه برگزار می شود.
این نشست با ارائه علی معظمی دکتری فلسفه، انجمن حکمت و فلسفه ایران، چهارشنبه ۲۷ آذرماه از ساعت ۱۴ در سالن اجتماعات گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف برپا می شود.
در چکیده نشست به قلم معظمی آمده است: با آغاز جنبش اصلاح مذهبی در اروپا بسیاری از عقاید مسیحیان پیوسته به اطلاح دینی دستخوش تغییر شد و از عقاید جاافتاده کلیسای کاتولیک که با فلسفه ارسطویی به روایت توماس آکوئیناس پیوند داشت فاصله گرفت. یکی از این موارد تلقی از نفس بود؛ افراد و گروه های مختلف در درون جنبش اصلاح مذهبی از تلقی مرسوم که می گفت نفس انسانی پس از مرگ بدن زنده می ماند فاصله گرفتند. گرچه در میان پروتستان ها باز همان تلقی مرسوم غالب باقی ماند اما اقسام متنوعی از تلقی های بدیل طی قرن شانزدهم و هفدهم رایج شد که هر کدام پیامدهایی چشمگیر در اندیشه سیاسی قائلانشان داشتند.
از ابتدای جنبش اطلاح دینی عقاید مذکور جملگی براساس کتاب مقدس توجیه می شدند و قائلان آنها اصرار داشتند که از تبیین های فلسفی دوری جویند. با این همه با آغاز انقلاب انگلستان، در سال ۱۶۴۰، افراد مختلفی برای این عقاید تبیین های فلسفی به دست دادند. بارزترین این تبیین های فلسفی از آن تامس هابز بود. هابز برخی از این تلقی ها را چنان در قالب فلسفه منسجم خود گنجاند که جدا از بافتار فلسفی او به نظر نمی آیند.
تلقی نفس نه فقط در انسان شناسی هابز اهمیت دارد که نتایج مهمی تیز برای فلسفه سیاسی او دارد. همچنین مقایسه نتایجی که هابز از این تلقی بدیل می گیرد با نتایجی که اصلاح گران دینی رادیکال همین دوران در انگلستان از آن می گرفتند بسیار قابل توجه است.
به گزارش خبرنگار مهر، به همت گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف، نشست تلقی نفس در فلسفه سیاسی قرن هفدهم بریتانیا فردا در این دانشگاه برگزار می شود.
این نشست با ارائه علی معظمی دکتری فلسفه، انجمن حکمت و فلسفه ایران، چهارشنبه ۲۷ آذرماه از ساعت ۱۴ در سالن اجتماعات گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف برپا می شود.
در چکیده نشست به قلم معظمی آمده است: با آغاز جنبش اصلاح مذهبی در اروپا بسیاری از عقاید مسیحیان پیوسته به اطلاح دینی دستخوش تغییر شد و از عقاید جاافتاده کلیسای کاتولیک که با فلسفه ارسطویی به روایت توماس آکوئیناس پیوند داشت فاصله گرفت. یکی از این موارد تلقی از نفس بود؛ افراد و گروه های مختلف در درون جنبش اصلاح مذهبی از تلقی مرسوم که می گفت نفس انسانی پس از مرگ بدن زنده می ماند فاصله گرفتند. گرچه در میان پروتستان ها باز همان تلقی مرسوم غالب باقی ماند اما اقسام متنوعی از تلقی های بدیل طی قرن شانزدهم و هفدهم رایج شد که هر کدام پیامدهایی چشمگیر در اندیشه سیاسی قائلانشان داشتند.
از ابتدای جنبش اطلاح دینی عقاید مذکور جملگی براساس کتاب مقدس توجیه می شدند و قائلان آنها اصرار داشتند که از تبیین های فلسفی دوری جویند. با این همه با آغاز انقلاب انگلستان، در سال ۱۶۴۰، افراد مختلفی برای این عقاید تبیین های فلسفی به دست دادند. بارزترین این تبیین های فلسفی از آن تامس هابز بود. هابز برخی از این تلقی ها را چنان در قالب فلسفه منسجم خود گنجاند که جدا از بافتار فلسفی او به نظر نمی آیند.
تلقی نفس نه فقط در انسان شناسی هابز اهمیت دارد که نتایج مهمی تیز برای فلسفه سیاسی او دارد. همچنین مقایسه نتایجی که هابز از این تلقی بدیل می گیرد با نتایجی که اصلاح گران دینی رادیکال همین دوران در انگلستان از آن می گرفتند بسیار قابل توجه است.