دختر نقاش و تصویرگر امید به زندگی، چشم انتظار حمایت

گروه اجتماعی ـ کلثوم رمضانپور هنرمند نقاش ۴۰ ساله اهل روستای زول قاینات در خراسانجنوبی است، او در سن سه سالگی از ناحیه دست و در سن ۹ سالگی از ناحیه گردن تا پا معلول میشود.
برای روایت یک زندگی متفاوت، راهی روستایی از توابع شهرستان قاینات شدیم، مسیر دو ساعته از مرکز استان را طی کردیم و به خانهای که خانه مهر لقب گرفته بود پا گذاشتیم.
در این خانه، مادری با دختر معلولش زندگی میکرد . مادر با مهربانی که از مهر مادریاش نشات میگرفت، ما را به خانهاش دعوت کرد. وارد خانهای قدیمی شدیم و او ما را به اتاق دخترش راهنمایی کرد. در اتاقی که از ترک دیوارهایش میشد به قدمت آن پی برد، دخترکی معلول در حال کشیدن نقاشی زندگی بود.
کلثوم رمضانپور هنرمند نقاش ۴۰ ساله اهل روستای زول قاینات در خراسانجنوبی است، او در سن سه سالگی از ناحیه دست و در سن ۹ سالگی از ناحیه گردن تا پا معلول میشود.
کلثوم به کمک خواهرش کمی خواندن و نوشتن میآموزد و فیالبداهه و برای پر کردن روزهای سخت زندگیاش به هنر زیبای نقاشی میپردازد.
کلثوم در ابتدای کودکی نتوانست مانند دیگر کودکان روستای خود درس بخواند، بازی کند، شیطنتهای کودکانهاش را پرواز دهد و این برای او غمی بزرگ بود. مادرش تنها یار او در تمام دوران زندگیاش بوده است. او حتی برای کوچکترین کارهای روزمرهاش به کمک مادر نیاز دارد و مادر غمخوار روزهای تنهاییاش است.
کلثوم رمضانپور به خبرنگار ایکنا از خراسانجنوبی میگوید: در ابتدای دوران کودکی و نوجوانیام از خداوند همیشه گله داشتم و به او در درد دلهایم را میگفتم، از او میپرسیدم که چرا باید معلول باشم و در این شرایط سخت زندگی کنم، اما به مرور زمان بر شرایطم غلبه کردم و برای آرامش خود مشغول کشیدن نقاشی با دهان شدم.
وی افزود: نقاشی کردن تنها راهی بود که به من آرامش میداد و دنیای کوچک اتاقم را تبدیل به دنیایی از رنگها کرد، بنابراین تصمیم گرفتم با رنگ و قلم به دنیای غمگین خود روح زندگی ببخشم و توانستم با کمک خواهرم وسایل ابتدایی نقاشی کردن را تهیه کنم و ساعتها و ثانیههای زندگی تاریکم را تبدیل به نور روشنایی کردم.
این دختر معلول بیان کرد: گرچه نقاشی کردن با دهان بسیار سخت و طاقت فرساست، اما نقاشی کردن و دنیای رنگها تنها راهی است که میتوانم به وسیله آن آرامش پیدا کنم.
این هنرمند ادامه میدهد: نقاشیهایم فیالبداهه بوده و برخی از آنها الهام گرفته از طبیعت و تصورات ذهنیام است.
او که به جز نقاشی کردن ساعاتی را به خواندن قرآن اختصاص میدهد، تصریح کرد: تلاوت قرآن نیز به من بسیار آرامش میدهد و بخش دیگری از زندگیام را نیز به خواندن شعر میپردازم و اشعار و جملاتی را که دوست دارم در دفتری یادداشت برداری میکنم.
در حالی که کلثوم با ما صحبت میکند و از روزهای زندگیاش میگوید، مادرش بالشتی را زیر دستش گذاشته و روسریش را مرتب کرد. مهر این مادر برای فرزندش به اندازه آرزوهایی که برای او دارد بلند است، مهری که باعث شده تا تمام زندگیاش را وقف فرزندش کند تا او بتواند بهتر به زندگی ادامه داده و ناامیدی تیتر قصههای هر شبش نشود.
این هنرمند با اشاره به اینکه مشکلاتش از جمله درد ناحیه دست پا و کمر، افزود: با این حال باعلاقه و پشتکار و با امید به فروش کارهای هنریام به نقاشی ادامه میدهم.
او میگوید: با وجود درد و ناتوانیهایم حس اینکه میتوانم هنری را خلق کنم، برایم بسیار خوشحالکننده است و دوست دارم آثارم برای مردم به نمایش گذاشته شود.
او گفت: به دلیل شرایط خانوادهام و اینکه در در روستا زندگی میکنم، نمیتوانم در هیچ نمایشگاهی شرکت کنم و آثارم را در معرض دید عموم بگذارم.
کلثوم امید دارد روزی آثارش را به نمایش بگذارد چراکه از نظر او به نمایش گذاشتن کارهای هنریاش به او قوت قلب و امید به زندگی میدهد.
گاهی میتوان با دادن دلگرمیهای کوچک به یک فرد، او را به زندگی واقعی برگرداند، کلثوم، دختری معلول است که تنها با نقاشی و امید به اینکه روزی بتواند آثارش را به دیگران نشان دهد و یا به فروش برساند، زندگی میگذارند، این دلخوشی کوچکی است که شاید برای بسیاری از آدمها هزینه سنگینی دربرنداشته باشد.
ایجاد نمایشگاهی از آثار افرادی چون او به همت خیران و مسئولان نیاز دارد، همتی که تنها کمی تفکر احتیاج دارد، تفکری به نام کمک به همنوع و نوعدوستی و به معنای بخشیدن روح تازه به زندگی یک دختر.
گزارش از رها صلاحیمقدم، خبرنگار ایکنای خراسانجنوبی
انتهای پیام