آمریکا در جنگ فرضی سال 2002 ضد ایران شکست خورد
نشنال اینترست: ترامپ باید این را بداند که آمریکا در جنگ فرضی ضد ایران در جریان مانور نظامی پنتاگون در سال 2002 میلادی شکست خورد
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صداوسیما؛ پایگاه اینترنتی نشنال اینترست در مقالهای با عنوان «ترامپ باید این را بداند که آمریکا در سال ۲۰۰۲ در جنگ فرضی ضد ایران شکست خورد» نوشت: «همزمان با بالاگرفتن تنشها در منطقه خلیج فارس، یادآوری مانور نظامی پنتاگون در سال ۲۰۰۲ - مانوری که در آن، نظامیان ویژه نیروی آبی - خاکی ارتش آمریکا در نقش فرماندهی ارتش متخاصم، کارزار دفاعی خونینی در برابر ارتش بسیار قدرتمندتر آمریکا به راه انداختند - ارزشمند است.
نشنال اینترست افزود: سرلشکر پُل ون ریپر، نیرویی نظامی متشکل از لشکری از نظامیان، کشتیها و هواپیما را فرماندهی میکرد که در سازمان و توانمندی به نیروهای واقعی ایران شباهت داشت. موفقیت ون ریپر در کاستن از شدت حمله شبیه سازی شده ارتش آمریکا نشان میداد تهران در شرایط حقیقی و واقعی، چگونه میجنگد.
بلیک استیلول برای وی آر د مایتی نوشت: «تمرین (نظامی ارتش آمریکا)، چالش هزاره ۲۰۰۲ نام داشت.»
فرماندهی ستاد مشترک ارتش (آمریکا) این مانور نظامی را در مدت دو سال طراحی کرده بود. در این تمرین نظامی سیزده هزار و ۵۰۰ نفر مشارکت داشتند، مکانهای آموزشی شبیه سازی شده و زنده پر شمار تدارک دیده شده بود و قرار بود کشوری در خاورمیانه همچون ایران را در برابر ارتش آمریکا قرار بدهد. فرماندهی ارتش آمریکا میخواست فناوری پیشرفتهای را در میدان نبرد پیاده سازی کند که اجرای آن را تا پنج سال پس از تاریخ اجرای مانور برنامه ریزی نکرده باشد.
این مانور جنگی با ورود اجباری (تجاوز) به خاک دشمن آغاز میشد و یگان نخست نظامیان ویژه نیروی دریایی و یگان هشتاد و دوم هوایی در آن شرکت داشتند.
مقاله نویس نشنال اینترست ادامه داد: هنگامی که نیروهای خودی برای تسلیم شدت نیروهای متخاصم مهلت زمانی تعیین کردند، ون ریپر، فرمانده نیروهای دشمن (فرضی) درخواست آنان را رد کرد. از آنجا که دکترین وقت بوش (در آن دوران)، حملات پیشگیرانه را ضد دشمنان فرضی شامل میشد، ون ریپر میدانست نظامیان نیروی خودی به جنگ او خواهند آمد؛ و آمدند.
اما این ژنرال سه ستاره ارتش که ۴۱ سال از عمرش در نیروی ویژه آبی - خاکی سپری شده بود فردی ترسو و بزدل نبود. به محض اینکه نیروی دریایی به نقطهای رسید که دیگر جای بازگشت نداشت، او (سرلشکر ون ریپر) آنان را به شدت درهم کوبید. یگانهای موشکی مستقر در خشکی، قایقهای غیرنظامی، و هواپیماهایی که در ارتفاع پایین پرواز میکردند ناوگان (ارتش آمریکا) را از هم پاشیدند و قایقهای تندرو که با مواد منفجره پر شده بود با استفاده از تاکتیکهای انتحاری، تلفات سنگینی به نیروی دریایی (ارتش آمریکا) وارد ساختند. رمزی که او برای آغاز حمله گذاشته بود پیامی رمزگذاری شده بود که هنگام پخش اذان از منارههای مساجد فرستاده میشد. در کمتر از ۱۰ دقیقه، همه چیز پایان یافت و سرلشکر پل ون ریپر پیروز میدان شد.
میکاه زنکو در مطلبی که برای پایگاه اینترنتی وار آن د راکز نوشت جزئیات بیشتری را (در زمینه تمرین جنگی ارتش آمریکا) ارائه داد. او نوشت: «اثری که توانایی (نیروی دشمن فرضی) در شکست دادن گروه رزم ناو هواپیمابر - بخش کانونی نیروی دریایی ارتش آمریکا - بر جا گذاشت بیشتر شرکت کنندگان در چالش هزاره ۲۰۰۲ را مات و مبهوت کرد.» این شوک طراحان مانور را به آن واداشت که باقیماندهی تمرین جنگی را برای نیروهای آمریکایی تدارک ببینند.
ژنرال باک کرنان، فرمانده ستاد مشترک ارتش، تماس تلفنی آنی از طراح تمرین جنگی، ژنرال گری لاک دریافت کرد با این مضمون: «آقا، ون ریپر همهی کشتیها رو لجن مال کرد.» کرنان پذیرفت که این خبر، خبر بدی است، زیرا توانایی ستاد مشترک فرماندهی را برای به سرانجام رساندن باقیمانده آتشباری گلولههای جنگی، بخش ورود اجباری (تجاوز) تمرین نظامی - که بخش اصلی چالش هزاره ۲۰۰۲ به شمار میآمد، در معرض خطر قرار میدهد.
نیروهای حقیقی در فورت برگ، در آبهای سان دیه گو و در مرکز آموزشی ملی فورت اروین منتظر دستور بودند. کرنان میگفت: به خاطر میآورد: «گزینههای زیادی نداشتم. ناگزیر باید بخش ورود قهری و خشونت آمیز را به اجرا میگذاشتم.» وی به طراحان تمرین جنگی دستور داد دوباره کشتیهای مجازی را روی سطح آب شناور سازند. ژنرال ارتش، بی بی بل و گروه نیروهای خودی - که اکنون دربرگیرنده نیروهای آتشباری گلولههای جنگی میشد و فرماندهی آنان را بر عهده داشت - درسهایی را که از حمله ابتدایی فراگرفته بود به کار بست و در درگیریهایی بعدی، حملات نیروهای متخاصم را دفع کرد. زنکو نوشت: این اقدام و دیگر دخالتهای طراحان تمرین جنگی، ون ریپر را به شدت عصبانی کرد.
دستورهای طراح تمرین نه تنها انسجام کل فرآیند را دستخوش قرار داد بلکه فرمانده ستاد، خودش نیز که سرهنگ بازنشسته ارتش بود درباره اینکه نیروهایش را چگونه مستقر سازد دستورات منتاقض دریافت میکرد. هنگامی که ون ریپر برای شکایت نزد کرنان رفت، وی گفت: «تو به کلی از نقش بازی کردن فراتر رفتی. نیروی متخاصم هرگز آن کاری رو که تو انجام دادی نمیکرد.»
در نتیجه، ون ریپر تیم دشمن فرضی را فراخواند و به آنان گفت: از دستورهای فرمانده ستاد پیروی کنند. آن استقلالی که او باور داشت باید به دشمن فرضی داده شود تا کارش را انجام بدهد لگدمال شده بود. شش روز از تمرین جنگی گذشته بود که او (ون ریپر) از فرماندهی کناره گیری کرد و در ۱۷ روز باقیمانده در نقش مشاور به کارش ادامه داد. آنگاه بود که نیروهای خودی (ارتش آمریکا) به بیشتر اهدافی که برای این نبرد فرضی طراحی شده بود دست یافت؛ نیروهای هوایی و دریایی دشمن فرضی را نابود کرد، مسیرهای کشتیرانی ایمن سازی شد و سلاحهای کشتار جمعی دشمن فرضی یا خنثی سازی شد و یا به غنیمت درآمد. دشمن فرضی بخشی از توانمندی خود را برای باقی ماندن در وضعیت متخاصم حفظ کرد، اما به طور قابل ملاحظهای تضعیف شد و نفوذش در منطقه از بین رفت.
مقاله نویس نشنال اینترست در پایان، نوشت: البته در وضعیت جنگ واقعی هیچ کس نمیتواند جرزنی کند و قواعد را بپیچاند تا همه چیز به سود آمریکا تمام شود. اگر در شرایط حقیقی قرار بود ایران تاکتیکهای به شدت کارآمد ون ریپر را به کار بندد، شاید آسیبی که نیروهای از هم گسیخته ون ریپر در جنگ شبیه سازی و فرضی شان به ارتش آمریکا وارد ساختند، بسیار بیشتر از این بود.