چرا باید با زندگی در سختی هزینه مقاومت را پرداخت کنیم؟
گروه اندیشه ــ حجتالاسلام داود مهدویزادگان با تشریح دو نظریه «مقاومت» و «سازشکاری با استبداد مدرن»، اظهار کرد: مقاومت هزینه دارد، اما هیچ کشوری بدون هزینه دادن به توسعه دست نمییابد؛ بدون اتکا به ظرفیتهای داخلی، هیچ کشوری نمیتواند ما را از بحران خارج کند؛ به ویژه اگر آرمانهای متعالی داشته باشیم کشورهایی که خوی استعماری دارند، حتماً...
به گزارش ایکنا؛ از جمله مسائلی که جمهوری اسلامی ایران طی چهار دهه پس از انقلاب اسلامی با آن سروکار داشته، مقاومت در برابر جبهه استکبار است. استکباری که جنگ سرد را بیرون از مرزهای ایران و با کشورهای اسلامی نظیر سوریه، عراق، لبنان و یمن پیگیری کرده و درصدد کشاندن آن به خاک ایران بوده است و در داخل نیز به صورت نرم، فرهنگ و اقتصاد را نشانه رفته است. در واقع مقاومت همواره کلیدواژهای اصلی در مقابل تحریمها و دیگر مشکلات بوده است.
به منظور تبیین بیشتر مفهوم مقاومت و کارکردهای سیاسی اجتماعی آن، به ویژه در تحلیل شهادت شهید سپهبد قاسم سلیمانی، با حجتالاسلام والمسلمین داود مهدویزادگان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به گفتوگو نشستیم که در ادامه بخش نخست آن از نظر میگذرد؛
ایکنا ـ با تشکر از اینکه دعوت ما را برای انجام این گفتوگو پذیرفتید، در ابتدا ضمن بیان تحلیل خود از مفهوم و نظریه مقاومت، نسبت آن را با سایر تفکرات سیاسی در دهههای اخیر بیان کنید.
مقاومت یک گفتمان، یک راهحل و یک ایده برای حل مسئله است و موضوعی است که عام و فرااجتماعی محسوب میشود؛ یعنی نهتنها مسئله صرفاً فردی و اجتماعی نیست، بلکه مسئله جهان اسلام است. اکنون گفتمان مقاومت پاسخی به مسائل جهان اسلام محسوب میشود که عبارت از انحطاط است که بیش از صد سال در ادبیات سیاسی به آن پرداخته شده است. به این معناکه جهان اسلام از دوره شکوفایی خود در دوره تمدن اسلامی عبور کرده و الآن به دورهای رسیده که در بستری از انحطاط و نابسامانی به سر میبرد.
کسانی که در این زمینه دغدغهمند بودهاند، کارهایی را انجام داده و نظرات خود را ارائه کردهاند که میتوان به سیدجمالالدین اسدآبادی و یا شیخ فضلالله نوری اشاره کرد که در بازه زمانی صد سال قبل تا به امروز در این قضیه نظریهپردازی کردهاند. البته شاخصترین چهره نیز امام خمینی(ره) بود.
راهحل جریان روشنفکری برای خروج از انحطاط
علاوه بر این، جریان فکری دیگری داشتهایم که سابقه تاریخی آنها حدود دو صده است. جریان منوّرالفکری که در سالهای بعد از آن به جریان روشنفکری تعبیر شد، خاستگاه فکری غربی و غیردینی دارد. این جریان به بحث انحطاط و نابسامانی ورود گستردهای داشته و ادبیات گستردهای نیز برای این مسئله تولید کرده است.
اما نکته قابل توجه این است که افرادی که در این زمینه راهحل دادهاند، از چه راهحلهایی استفاده کردهاند تا بتوانند انحطاط و نابسامانی را از بین ببرند. در حقیقت جریان روشنفکری به ایده استبداد مدرن و یا دیکتاتوری قائل است که با سلطنت مشروطه کار را آغاز کردند و در نهایت نیز به دیکتاتوری رسیدند. به این معناکه میگفتند راهحل عبور از بحران انحطاط و عدم ترقی این است که یک دیکتاتور روی کار آید.
ایکنا ـ آیا ایده استبداد مدرن نتیجهبخش بود؟
خیر، در حقیقت این دوره استبداد مدرن و دیکتاتوری را در زمان پهلوی تجربه کردهایم و اگر دوره مشروطه تا رضاخان را نیز در نظر بگیریم، این تجربه به اندازه 70 سال بوده است. اگر آن را بررسی و ارزیابی کنیم، معلوم میشود که این ایده برای عبور از بحران انحطاط، کارایی نداشته است. درست است که مدرنسازیهایی رخ داده است و در بخش اقتصادی، کشاورزی و صنعتی، ساختارهای ما مدرن شدند و یک بروکراسی وارد سیاست شد، اما اساساً این مدرنسازی نتوانست ما را از بحران عبور دهد.
نهتنها این رویه ما را از انحطاط خارج نکرد، بلکه نابسامانی و انحطاط را در کشور ما تعمیق کرد و دامنه آن را گسترش داد. در حقیقت اگر انحطاط را در ساحت ناخودآگاه خود داشتیم، پس از این جریان انحطاط وارد ساحت خودآگاه ما شد و در این تجربه استبداد مدرن، این انحطاط در سطح خودآگاه پذیرفته شد و قبول کردیم که در جهان کشورهای جهان اول، دوم و سوم داریم و ما کشور جهان سوم هستیم و فرهنگ استبدادی را نیز قبول کردیم. بنابراین، ایده استبداد مدرن تجربه خود را در حکومت پهلوی نشان داد و مشخص شد که ناکارآمد است.
ایکنا ـ برخی معتقدند که همین مدرنسازی به منزله عبور از بحران است.
اتفاقاً نکته قابل توجه نیز همین است که برخی میگویند، همین که مدرنسازی انجام شده به معنای عبور از بحران و انحطاط است، اما این گزاره نیز صحیح نیست. چراکه این نحو از مدرنسازی که نهادها و ادارات مدرن شوند، خواه ناخواه رخ میداد و حتی اگر حکومت پهلوی نیز روی کار نبود، شاهد به وجود آمدن این مدرنیزاسیون میبودیم. بسیاری از کشورها نیز هستند که انقلاب مشروطه نیز نداشتند، اما به تدریج به سمت مدرن شدن پیش رفتند. بنابراین این نوع مدرنیزاسیون که اینها میگویند، ضروری بود و معنا نداشته که کسی بخواهد در مقابل آن بایستد. در نتیجه این ایده که خاستگاهش غرب بوده است، ایده ناموفقی بوده است.
ایکنا ـ نظریه مقابل این جریان چیست؟
در مقابل این ایده نظریه دیگری وجود دارد که میگوید بیش از اینکه بخواهیم به دیگری تکیه کنیم تا آنها به ما کمک کنند و مشکل ما را حل کنند، خود ما باید آستینها را بالا بزنیم و با اراده خودمان از بحران عبور کنیم. این جریان معتقد است که هیچ کشوری نمیتواند ما را از بحران خارج کند، مخصوصاً اینکه کشورهایی که میخواهند به ما کمک کنند، خوی استکباری و استعماری داشته باشند که هرگز این کشورها درصدد حل مشکل انحطاط جامعه نخواهند بود، بلکه آن را گسترش میدهند.
بنابراین، این تفکر میگوید که باید به خودمان برگردیم و به داشتهها و ظرفیتهای درونی خود توجه داشته باشیم و با تکیه به آنها وارد صحنه شویم که مهمترین ظرفیت ما نیز دین و مذهب است و از جمله دیگر ظرفیتهای ما نیز سنتهای اجتماعی و سیاسی است که از دوران کهن تا امروز داشتهایم و باید به اینها تکیه کنیم.
وقتی که این ایده وارد صحنه سیاست شد، چیزی که مطرح کرد، مقاومت بود؛ یعنی این مسئله مشخص است که اگر بخواهیم از این بحران انحطاط عبور کنیم، در داخل و خارج تهاجماتی به ما خواهد شد و باید در مقابل این تهاجمات ایستادگی کنیم. بنابراین ایده مقاومت در برابر چنین مسئلهای که عبارت از تهدید داخلی و خارجی باشد شکل گرفت و این جریان معتقد است که باید در سطح و طرازی این مقاومسازی را انجام دهیم که بتوانیم به کمک آن از انحطاط خارج شویم.
انقلاب اسلامی، ثمره ایده مقاومت
این سطح از مقاومت نیز شامل همه امور از جمله سیاست، اقتصاد و فرهنگ میشود و به نظر بنده این ایده مقاومت با انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوی اسلامی عینیت پیدا کرده و دارد خودش را نشان میدهد. اگر بخواهیم کارنامه جمهوری اسلامی در بهرهگیری از این ایده را ارزیابی کنیم نیز معلوم میشود که تجربه کاملاً موفق بوده است، به ویژه اینکه بخواهیم این ایده را در مقایسه با ایده سازش و مدرنسازی و استبداد قرار دهیم، توفیق آن بیشتر نمایان خواهد بود.
دورههای اوج این ایده مقاومت نیز دارای جلوههای مختلفی است و جدیدترین جلوه آن نیز شهادت شهید سلیمانی است. به تعبیر بهتر یکی از فرزندان این مقاومت شهید سلیمانی است که همه را در سطح نظامهای بینالمللی به اعجاب وا داشته و آن تشییع جنازه با عظمت که برای این شهید و همرزمانش برگزار شد، نیز نشان از عظمت و موفقیت گفتمان مقاومت دارد.
شکست سازشکاری کشورهای منطقه
از دیگر مسائلی که این تشییع آن را روشن کرد، انس مردم با گفتمان مقاومت است و نشان داد که مردم این گفتمان را قبول کردهاند و مقاومت در کشورهای منطقه نیز اثرگذار بوده است و امروز آنها نیز ارزش آن را فهمیدهاند. چراکه این دولتهای منطقه نیز با مسئله سازش و غربزدگی مواجه بودهاند و حکومتهایی در این منطقه روی کار بودهاند که میگفتند باید با غرب سازش کنیم و از آنها کمک بگیریم، اما این ایده در این کشورها نیز شکست خورده است و در مقابل، میبینند که ایده مقاومت چقدر موفقیتآمیز و راهگشا بوده است که مهمترین مسئلهاش نیز همین مسئله امنیت است و مقاومت توانست جریانات تکفیری که ناامنی را مسلط کرده بودند از بین ببرد. اگر بخواهیم حوادث اخیر و کنشگریهای سیاسی در این زمینه را تحلیل کنیم، میتوانیم با استفاده از گفتمان مقاومت تحلیل بسیار خوبی ارائه کنیم.
ایکنا ـ اکنون چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی میگذرد و شاید برخی از جوانان که با مشکلات معیشتی نیز مواجه هستند، بگویند که چرا باید هزینه مقاومت را پرداخت و در سختی زندگی کنیم؟ پاسخ دین به این پرسشها چیست؟
قرآن در این زمینه میفرماید که پس از سختی، آسانی قرار دارد؛ «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً». بنابراین راه رسیدن به آسایش از مسیر زحمت و تلاش میگذرد و این مسیر نیز یک سنت الهی است و ما نیز نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم و بگوییم که میخواهیم بر اساس یک سنت دیگر کار را پیش ببریم. بنابراین راه رسیدن به آسایش و سعادت، سختی کشیدن است.
فقط در بهشت است که آسایش مطلق وجود دارد و شما اگر گرسنه باشد، با اراده کردن سیر خواهید شد و زحمتی ندارید، اما در دنیا، راحتترین کار آب خوردن است و برای همین راحتترین کار نیز باید زحمت بکشید. حتی کسانی که دنیا مدرن را به رخ دیگران میکشند نیز باید توجه کنند که در یک دورهای جریانات مذهبی پروتستان، به شدت اهل ریاضتکشی بودند که حاکمیت داشتند و اگر این جریانات مذهبی نبودند، پیشرفتی حاصل نمیشد. بنابراین ریاضتهایی که در قرون هفده، هجده و نوزده متحمل شدند موجب شد که به پیشرفت و آسایش دست یابند. حتی در کشورهای سرمایهداری نیز این طور است که الآن میگویند رئیس یک کارخانه به اندازه یک کارگر تلاش میکند و زحمت میکشد. بنابراین باید هزینه داد و نمیتوان بدون سختی کشیدن به آسایش دست یافت.
وضعیت توسعه در دوره پهلوی
نکته دیگر این است که در دوره پهلوی مشکلات اینچنینی را نداشتیم که دنیا با ما دشمن باشد و دلار وضعیتش مانند امروز باشد، اما با این حال توسعهای ایجاد نشد و انقلاب اسلامی نیز نقد سنگینی بر این نگرش بود که میگفت چرا باید با این وضعیت همچنان نتوانیم توسعه ایجاد کنیم. بنابراین، این حرف قابل قبول نیست که یک جامعه بخواهد بدون سختی و هزینه دادن به موفقیت دست پیدا کند. از زمانی که یک کشور اراده میکند که پیشرفت کند و استقلال داشته باشد، از همان لحظه دشمن کار را شروع میکند و این هم گزاره نادرستی که بگوییم ما دشمن را درست میکنیم. در حقیقت دشمن است که در این مسیر سنگاندازی میکند.
به ویژه اگر یک کشوری بخواهد در مسیر آرمانهای متعالی و معنوی ترقی کند، دشمنیها بر علیه او نیز بیشتر خواهد بود و این میزان از دشمنی ناشی از یک نگاه و حکومت دینی نیست، بلکه به دلیل خصلت اصلی دشمن است.
انتهای پیام